«تفسیر قرآن» در گذر زمان
مرتضی کریمینیا: ماهیت قرآن کریم در اسلام بهگونهای است که از همان ابتدا تلاشهای بسیاری برای فهم و تفسیر آن انجام شد اما چنان این تلاشها متکثر بودهاند که گویی همه تلاش تمدن اسلامی بر این بوده که این متن را بفهمد. تفسیر قرآن کریم در دوره معاصر با تفسیر در دورههای گذشته بیشک تفاوتهای آشکاری دارد. توجه به تفاوت رویکردهای تفسیری دوران «قدیم» و «جدید» در فهم و درک قرآن کریم اهمیت بسیاری مییابد.
اگر ۱۰۰ سال گذشته را «دوره معاصر» در نظر بگیریم –یعنی زمانی که مسلمانان با تحولات جدید آشنا شدند- در این بازه زمانی، تغییراتی در زمینه «رویکردهای تفسیری»، «محتوا» و «روش» مفسران به وجود آمده است و این تغییرات آنچنان محسوس است که گویی انسانها و مفسران دیگری شدهایم و از تفسیر سنتی که قرن سوم شکل گرفته بود، در دوره معاصر کمتر بهره گرفتهایم. به نظر میرسد یک عامل مهم که سبب تغییر نگاه مفسران در دوره معاصر شده است آشنایی آنها با دنیای غرب است.
آشنایی مسلمانان با دنیای جدید باعث شد آنها تعارض میان «سنت گذشته» و «فرهنگ جدید» را احساس کنند و تلاش کنند در برابر ارزشها و دادههایی که از دنیای مدرن میگرفتند «سنت» را حفظ و سازگار سازند.
در همین رهگذر آثار جدیدی در زمینه تفسیر قرآن کریم تألیف میشود. بدون تردید هرجا این برخورد بیشتر رخ میداد تغییر در تفسیر نمود بیشتری پیدا میکرد. مسلمانانی که تغییرات دنیای جدید را پذیرفتند و سعی کردند با دید جدید به تفسیر قرآن کریم بپردازند همچنان محوریت قرآن را از دست ندادند. اما تفسیر در دوره معاصر، هم از حیث «محتوا» و هم از حیث «روش» تغییر کرد.
تغییر در «محتوا»ی تفسیر در دوران جدید برمیگردد به پرسشهایی که مفسران جدید مطرح کردند؛ از جمله اینکه چرا مفسران قدیم هیچگاه بحثهایی چون حقوق بشر، حقوق زنان و پرسشهایی درباره زبان قرآن را مطرح نکردند؛ مسائلی که گریبان مفسران جدید را سخت گرفته است.
نخستین تجربه جدی مفسران جدید به تفسیر «محمد عبده»، اندیشمند مصری، بازمیگردد. وی معتقد بود که تفاسیر گذشته دردی از مسلمانان دوا نمیکند چرا که به نظر میرسد قرآن تأثیر خود را در بعد عملی زندگی مسلمانان از دست داده است. از اینرو، مسلمانان نیاز به تفسیرهای جدیدی دارند که با رویکردهای بهروز شده و محتوای امروزی نگارش شده باشد.
به نظر عبده تفسیرهای گذشته، فرصت دریافت «پیام اصلی قرآن» را از ما گرفته است و ما باید مخاطبان قرآن را از «افراد خاص» به «مخاطبان عام» گسترش دهیم. نطفه «بازگشت قرآن به صحنه عموم جامعه» در اندیشههای عبده قابل جستوجو است. در این نوع تفسیر، عنصر «عقل» نمود بسیاری پیدا کرد.
به موازات این امر، توجه به امور اجتماعی و سیاسی نیز اهمیت بسیاری یافت و ما با نسلی از شاگردان عبده در مصر مواجه هستیم که به بازنویسی تفسیر قرآن کریم محمد عبده روی آوردند و به این ترتیب «علم ذهن» بخشی از مسلمانان را به خود مشغول کرد؛ اینها کسانی بودند که دغدغه سازگاری علم جدید با قرآن را داشتند.
دسته دیگر از مفسران که سعی کردند تفسیر جدیدی از قرآن ارائه دهند «مفسران ایدئولوژیک» بودند. آنها نیز تلاش میکردند قرآن را وارد عرصه زندگی کنند اما پاسخها برای آنها بسیار روشن بود. کوشش مسلمانان در ارائه «تفسیر ایدئولوژیک» از قرآن نیز تحت تأثیر باورهای «سید قطب» است.نوع دیگر تفسیر، «تفسیر ادبی» است ؛ در این نوع نگاه، مفسر، دیگر رویکردها را روشمند نمیداند. به نظر این دسته از مفسران، قرآن کریم کتاب هدایت است اما اگر متن و زیبایی قرآن را شناسایی نکنیم فهم ما از آن اشتباه خواهد شد. مهم ترین دغدغه این دسته از مفسران این است که قرآن کریم بیش از هر چیز، یک «متن ادبی» است و این نگاه غلبه بر هر نوع نگاه تفسیری دیگر دارد چرا که آنان معتقدند زبانی که قرآن برای بیان آموزههای هدایتگرانه خود برگزیده است «زبان ادبی» است.**
*عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
** مکتوب حاضر متن ویرایش و تنظیمشده روزنامه ی ایران از سخنرانی دکتر کریمینیا است که در نشست «رویکردهای تفسیری معاصر و خوانش قرآن کریم» در دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران ارائه شد.