ملکیان: به سوی دلسوزی برای تمام بشریت برویم
مصطفی ملکیان: این که هرکس از جمله ما ایرانیان به وطن خود علاقهمندیم امر جدیدی نیست. یونانی ها، چینیها و ژاپنی ها هم به کشورشان و فرهنگشان علاقهمند هستند و اتفاقا این علاقه غریزی است و کسی درباره حب کشورش تفکر نکرده است. / من به هیچ معنای انتزاعی اعتقاد ندارم و فقط به انسانهای دارای گوشت و استخوان ایمان دارم. حبشی، رومی و ایرانی و…. به نظر من مساوی هستند و ما باید به سوی دلسوزی برای تمام بشریت برویم ولی اگر این دلسوزی باشد موافقم که باید اول شامل حال هموطنانمان باشد.
در نشست همایش حافظ که شامگاه ۱۵ اردیبهشتماه در سالن مطهری دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد، نشستی با موضوع حافظ و هویت ملی با حضور مصطفی ملکیان، علیاصغر دادبه، ژاله آموزگار و شروین وکیلی برگزار شد.
به گزارش ایسنا، در ابتدای این نشست ژاله آموزگار گفت: وقتی اسم ایران و هویت ایران میآید نمیتوان این هویت را تنها به نقشه ایران و مرزهای جغرافیایی محدود کرد. ما به مرزبندیهای سیاسی کاری نداریم. وقتی درباره حافظ حرف میزنیم درباره عشق به فرهنگ ایرانی حرف میزنیم. دکتر شایگان به تازگی گفته است که نمی دانم چرا همه دنیا شاعر داشته اما هیچ کدام از این کشورها عاشقانه شاعرهایشان را مانند ایرانیان دوست نداشتند.
در ادامه دکتر علیاصغر دادبه گفت: من مسئلهای را طرح کردم که در آن هویت ملی مثل یک مثلث است. هر مثلث سه ضلع دارد ولی هر سه ضلع ارزش مساوی ندارند. یکی از این اضلاع زبان و ادب ملی، یکی تاریخ و اساطیر و ضلع سوم حکمت و فلسفه ملی است. از آغاز قرن سوم با آغاز حکومت ملی در ایران نخستین گام برداشته شد. آن دو قرن اولیه واقعا دو قرن سکوت نبودند اما به این دلیل که حکومت و زبان ملی نداشتیم در نتیجه ثبت نمی شد تا اینکه یعقوب لیث با آن کلام مشهور آغازگر زبان میشود.
او افزود: سرانجام در قرن چهار که عصر طلایی فرهنگ است هویت ملی به نتیجه می رسد و هر سه ضلع احیا می شود و اهمیت فردوسی در این است که هر سه ضلع را احیا کرد و اگر ابن سینا در اواخر عمر به سوی حکمت مشرقی برمی گردد به آن دلیل است که حکمت مشرقی همان حکمت ملی ماست که فردوسی اولین بار آن را مطرح کرد. دیوان حافظ نیز دیوانی است که سند هویت ماست و البته اشارات تاریخی و اساطیری نیز به جای خود مهم است.
در ادامه این نشست مصطفی ملکیان گفت: از شرکت در این پنل خوشحالم اما اگر بخواهم نظرم را بگویم احتمال سوء تفاهم می بینم. مطلبی که من قصد بیان آن را دارم ممکن است استادان حاضر را ناراحت کند. به نظر من در این که هرکس از جمله ما ایرانیان به وطن خود علاقهمندیم امر جدیدی نیست. یونانی ها، چینیها و ژاپنی ها هم به کشورشان و فرهنگشان علاقهمند هستند و اتفاقا این علاقه غریزی است و کسی درباره حب کشورش تفکر نکرده است.
او اظهار کرد: نکته دوم این است که وقتی ما وطن خودمان را دوست داریم بزرگان وطن مان را نیز به همان اندازه دوست داریم. مثلا آلمانی ها هم به گوته علاقهمندند مثل ما که به فردوسی، حافظ و سعدی علاقه مندیم. در هر فرهنگی شعر مطرح است مردم آن فرهنگ به شعر علاقه مندند، اگر نمایشنامه یا فلسفه مطرح باشد به نمایشنامه یا فلسفه علاقه مندند. هر کدام بر حسب سنتشان عمل می کنند اما اینکه چرا ما بیش از همه به شاعرانمان علاقه داریم به این دلیل است که ما اینها را می شناسیم. اگر آنان که نمی شناسیم مطرح نیستند دلیل بر این نیست که آنها خوب نیستند. اگر فردوسی گفته بود هنر نزد ایرانیان هم هست خوب بود اما اینکه می گوید هنر نزد ایرانیان است و بس را نمی توانم قبول کنم یا نظامی که می گوید همه عالم تن است و ایران دل، اگر نظامی یونانی بود می گفت همه عالم تن است و یونان دل!
ملکیان ادامه داد: چون نظامی این را گفته دلیل نمی شود که هر چه را گفته بپذیریم. چگونه می توان کمدی الهی، ایلیاد و ادیسه را ندید؟ من به هیچ معنای انتزاعی اعتقاد ندارم و فقط به انسانهای دارای گوشت و استخوان ایمان دارم. حبشی، رومی و ایرانی و…. به نظر من مساوی هستند و ما باید به سوی دلسوزی برای تمام بشریت برویم ولی اگر این دلسوزی باشد موافقم که باید اول شامل حال هموطنانمان باشد.
سپس دکتر دادبه در پاسخ به صحبت های دکتر ملکیان گفت: حرف های شما را قبول دارم اما منطق شعر و هنر با عقل متفاوت است. اگر ما مثل دوامی و غیره بخواهیم عمل کنیم و عاقلانه حرف بزنیم باید بگوییم پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت کفر است؛ اگر بخواهیم با منطق عقل نگاه کنیم. از لوازم شعر مبالغه است و وقتی می گوید هنر نزد ایرانیان است و بس مبالغه کرده است. فردوسی این را می داند که نزد دیگران هم هنر است پس عینک متفاوت است و نظامی و فردوسی منکر هنرهای دیگران نبودند و در شعر هدف اخبار نیست.
دادبه در پایان گفت: ما در جهانی هستیم که مورد هجوم و انکاریم. وقتی همه ما را انکار می کنند اینکه حرف از هویت ایرانی بزنیم خودشیفتگی نیست.
در ادامه این نشست دکتر شروین وکیلی سخنانی را مطرح کرد و به دفاع از هر دو موضع پرداخت.
دکتر ماحوزی و مجدالدین کیوانی هم مسائلی را مطرح کردند.
بر اساس این گزارش، همایش بینالمللی حافظ توسط دانشگاه آزاد اسلامی در تهران و شیراز برگزار میشود.
آنچه کمال است رحمت است نه ترحم. دلسوزی کردن برای دیگران، مرحم نهادن بر آتش درون خویش و آرام کردن خود است. نگاه ما به دیگر ابناء بنی آدم بایست از روی رحمت باشد نه ترحم.
کاش اندیشه هم مانندگفتاربودومیشدرحمتی برای بشریت شدمن فقط ازعنوان لذت بردم نبی مکرم اسلام نیزرحمه للعالمین بود
جناب علی آقا، لطف بفرمایید، با توجه به ابیات پیشین و پسین، بفرمایید چگونه می شود «هنر نزد ایرانیان است و بس» را به طور معقول و منطقی و خردپسند و واقع بینانه، تفسیر و توجیه کرد. پیشاپیش از لطفتان ممنون.
فکر نمی کنم کتاب شاعری را بردارند صفحه ای را باز کنند و بدون در نظر گرفتن ابیات پیشین و پسین ودر نهایت کلیت کتاب یک بیت را بیرون بکشند و نقد کنند.
این که باید برای همه ی بشریت دل سوزاند نه فقط کشور خود هم که حرف واضحی است همه انسانند.
باسلام به همه وخسته نباشی به مدیریت سایت:
باجناب ملکیان موافقم، هرچه دامنه ی شفقت ودلسوزی راوسیع ترکنیم به
نظرزیباترودرعمل بهداشتی تر است. به جای ایرانیت، انسانیت رابنشانیم وجه جای انسانیت، هستانیت را…کاش می توانستیم…
[quote name=”نگین”]آقای دادبه طبق تعریفی از شعر خواسته اند بگویند هدف شعر اخبار نیست ؛ خب این مقام تعریف است نه مقام تعیین مصادیق . یکی از بحث های بغرنج ادبیات همین تعیین شعریت شعر است . حال این بیت فردوسی شعر است یا نه ؟ در ثانی آقای ملکیان بیشتر خواسته اند از ناسیونالیسم حداکثری انتقاد کنند ؛ نه از فردوسی یا نظامی . ( ظاهرا ایشان معتقد به ناسیونالیسم حداقلی یا حداقل ناسیونالیسم هستند . ) حال اگر فردوسی یا نظامی مبالغه کرد ه اند که هیچ ؛ اما اگر این چنین نباشد , مورد انتقاد ملکیان هستند… مطالعه بیشتر»
آقای دادبه طبق تعریفی از شعر خواسته اند بگویند هدف شعر اخبار نیست ؛ خب این مقام تعریف است نه مقام تعیین مصادیق . یکی از بحث های بغرنج ادبیات همین تعیین شعریت شعر است . حال این بیت فردوسی شعر است یا نه ؟ در ثانی آقای ملکیان بیشتر خواسته اند از ناسیونالیسم حداکثری انتقاد کنند ؛ نه از فردوسی یا نظامی . ( ظاهرا ایشان معتقد به ناسیونالیسم حداقلی یا حداقل ناسیونالیسم هستند . ) حال اگر فردوسی یا نظامی مبالغه کرد ه اند که هیچ ؛ اما اگر این چنین نباشد , مورد انتقاد ملکیان هستند .… مطالعه بیشتر»
با عرض سلام وادب حقیر از یک نگاه با نظر استاد ملکیان موافقم گاهی اوقات کنش انسان درمورد برخی از معانی برخواسته از عقلانیتی است که فردوسی از ان صحبت می کند یعنی عقلانیت ذاتی است این عقلانیت نهاد همه ابنا بشر است حد و مرز ندارد تاریخ و جغرافیا ندارد رنگ زمین وزمان وادمیان خاصی را به خود نمی گیرد بعنوان مثال موسیقی ملل اثر کیتارو طوری ساخته شده که همه ی ملل جهان انرا متعلق به فرهنگ خود احساس میکنند در حا لیکه این احساس در وجود در وجود همه ی ادمیان می جوشد
اگر فایل صوتی داشت حتما بذارین لطفا، چون مبحث جالبیه
با دکتر دادبه موافق نیستم که از لوازم شعر، مبالغه ست، زیرا آرایه های معنوی مثل مبالغه هم حد و حدود خودشان را دارند و نمیتوان هرچی خواست به دهان آورد و بعد به یکی از صنایع ادبی نسبت داد. مثل تهییج و تحریک مسابقات ورزشی میماند که حفظ به حمایت تیم مورد علاقه باید پرداخت اما هر اشاره جزیی که حاکی از گوشه و کنایه و تحقیر و …. به رقیب باشد دیگر آن گزاره از صنعت ادبی خارج میشود و به ورطه ابتذال و دروغ و …. می افتد. و یا استفاده از قیدهای همه یا هیچ مثل… مطالعه بیشتر»