کارآمدی و فرهنگ
محمود سریع القلم: ما باید برای دیگران این حق را قائل شویم که متفاوت زندگی کنند، متفاوت فکر کنند، متفاوت بپوشند، متفاوت مسائل را ببینند و… این بزرگترین مشکل فرهنگی ما است. در روزنامههای ما شاهدیم که اگر کسی اندکی با برخی مسائل فکری زاویه بگیرد، به سرعت القاب متفاوتی به او میدهند./هیچ کشوری در دنیا به اندازه ایران تولید فلسفه و متون فلسفی نکرده است. ما پنج هزار دیوان شعر داریم. کشورهایی تفاوتها را پذیرفتهاند که یک صدم فرهنگ و غنای تاریخی ما را ندارند. ما باید کثرتگرایی را بپسندیم و تفاوتها را به رسمیت بشناسیم، به گونهیی که هر کسی بتواند اندیشههای خود را بیان کند. مسالهیی که حدود ۴۲۰ سال گذشته حل شد.
گزارشی از سخنرانی دکتر محمود سریعالقلم درباره «کارآمدی و فرهنگ»*:
وقتی حدود ۲۵ سال گذشته سرمایهداری وارد چین شد چینیها از یک سرمایه اجتماعی بسیار ارزشمند بهره میبردند و آن فرهنگ جمعی بود. این امر به واسطه فرهنگ کنفوسیوسی بود که به طور کلی در آسیای شرقی حضور دارد و مردم بهشدت با هم هارمونی و هماهنگی دارند. در حالی که ما ایرانیها قدری از هم گریزانیم و با هم ستیز داریم. به همین دلیل نمیتوانیم با هم کار کنیم. یکی از ضعفهای فرهنگ عمومی و سرمایههای اجتماعی ما ایرانیان فقدان یا ضعف در اعتماد است
دکتر سریعالقلم سخن را با اشاره به خاطرهیی از نخستین سالهای آموزشیاش آغاز کرد و گفت: در نخستین کلاس دانشگاه استادی در کلاس اقتصاد خرد به ما توصیه کرد که تا میتوانید زندگینامه انسانهای بزرگ را بخوانید. از آن زمان تاکنون همیشه وقتی به کتابفروشیها میروم، نخستین چیزی را که در یک کتاب مطالعه میکنم بیوگرافی نویسنده کتاب است. آنچه در زندگی همه انسانهای بزرگ مشترک است، این است که این انسانها همگی در زندگی خود تمرکز داشتهاند. این نکته را از این جهت مطرح کردم که بگویم طی ۱۵۰ سال گذشته که ایرانیان به هر دلیلی وارد گردونه دنیای جدید شدهاند، تمرکز نداشتهاند. حتی به لحاظ فردی نیز به ندرت شاهد این تمرکز بودهایم. درحالی که تمام خدمات بزرگ در قالب تمرکز صورت گرفته است. ملتهایی که تمرکز دارند، رشد میکنند. کره جنوبی با تمرکز بر صنعت فولاد تا جایی رفت که صنعت فولاد امریکا ورشکسته شد. در حالی که ذهن ما ایرانیان پرشی است.
دکتر سریعالقلم سپس اصول ثابت توسعه را معرفی کرد و گفت: در متون رشد و توسعه اصول ثابتی به عنوان اصول توسعه معرفی شدهاند. همچنان که در سایر علوم و فنون چارچوبها و قالبهای ثابتی برای توسعه در آن رشته وجود دارد. به این اصول ثابت توسعه در سطح جهانی دست یافتهاند و کاملا روشن هستند. به همین خاطر است که معتقدم نیازی به این همه همایش درباره توسعه نیست زیرا مثل این است که متخصصان دندانپزشکی جهان گرد هم آیند و درباره مسائل اولیه و ساده دندانپزشکی بحث کنند. نکته سوم بحث من این است که رشد و توسعه یک کشور تابع فکر کردن و عقلانیت است. من به عنوان دانشجوی علم سیاست فرصت مقایسه در سی کشور دنیا را داشتهام و متوجه شدهام که در میان این سی کشور ما در زمینه مدیریت پایینترین سطح را داریم، زیرا از تخصص بهره نمیگیریم. امیدوارم در چهار سال آینده نخستین کار دولت این باشد که تصمیمها را بر اساس فکر و تخصص اتخاذ کند، امری که در هشت سال گذشته تعطیل بود. به همین خاطر معتقدم که وضع فعلی ما ایرانیان بسیار طبیعی است، زیرا نتیجه همین بیفکری و عدم استفاده از نیروهای متخصص است.
نویسنده کتاب «عقلانیت و توسعهیافتگی» در ادامه به بحث از فرهنگ و نظام باورها پرداخت و گفت: فرهنگ در مسائل توسعه علاوه بر باورها به معنای کارجمعی است، یعنی چقدر مردم جامعه آموختهاند که با هم فکر کنند، تصمیم بگیرند، اجرا کنند، خطا کنند و خطاهای خود را جبران کنند. وقتی حدود ۲۵ سال گذشته سرمایهداری وارد چین شد، چینیها از یک سرمایه اجتماعی بسیار ارزشمند بهره میبردند و آن فرهنگ جمعی بود. این امر به واسطه فرهنگ کنفوسیوسی بود که به طور کلی در آسیای شرقی حضور دارد و مردم بهشدت با هم هارمونی و هماهنگی دارند. در حالی که ما ایرانیها قدری از هم گریزانیم و با هم ستیز داریم. به همین دلیل نمیتوانیم با هم کار کنیم. یکی از ضعفهای فرهنگ عمومی و سرمایههای اجتماعی ما ایرانیان فقدان یا ضعف در اعتماد است. نویسنده « جمهوری اسلامی ایران و مساله کارآمدی» در بخش دیگری از صحبتهایش ویژگیهای کارآمدی را مورد بحث قرار داد و گفت: نخستین مساله از مسائل کارآمدی که با رشد و توسعه ارتباط مییابد، «حساس بودن به زمان» است. یعنی تا چه میزان برای ما اهمیت دارد. در دهههای اخیر زندگی ایرانیان نشان داده است که اهمیت زمان برای ما تقریبا تعطیل است. نویسنده کتاب «فرهنگ سیاسی ایران»
«روش حساس بودن» را دیگر ویژگی کارآمدی دانست و گفت: این مساله یعنی آنکه وقتی کاری را انجام میدهیم، باید توجه کنیم که چه زمانی، با چه شرایطی، با چه ادبیاتی و در چه قالبی این کار صورت بگیرد. هدف کارآمدی است، اما روش مطرح کردن یک موضوع به صورتی که پاسخ مثبت دربرداشته باشد، بسیار اهمیت دارد.
وی «علاقه به یادگیری» و «توجه به علم و روش علمی» را از دیگر ویژگیهای کارآمدی خواند و گفت: برای انجام هر کاری میتوان از روشهای علمی استفاده کرد. ما جهان را مجموعه منسجمی پر از توطئه و نگاه امپریالیستی میبینیم. من به این منظور با حدود نه نفر روحانی صحبت کردم و از ایشان پرسیدم که این ضدیت با جهان تا چه میزان پایههای دینی دارد؟ جالب است که عموما میگفتند، اینگونه نیست. در واقع میخواستم دریابم که مبانی ضدیت با جهان ناشی از چیست؟ از این روحانیون پرسیدم که آیا دلیل این امر میتواند تفکر چپ و فرهنگ کمونیستی باشد؟ بسیاری از ایشان این موضوع را قبول کردند. یعنی این ضدیت با جهان از مبانی فکری دینی ما برنیامده است. از دید دینی جهان پر از زیبایی و مرکز یادگیری است. تاریخ ما ایرانیان تاریخ جهانمداری است. از آنجا که ما همیشه امپراتوری داشتهایم، ذهنی سینه رامایی داریم و با کل جهان سر و کار داریم و در نتیجه نمیتوانیم خودمان را محدود کنیم. در نتیجه آنچه بر ما گذشته از نظر جهانی استثناست و در نتیجه ستیز با دیگران از فرهنگ خودمان برنخاسته است.
نویسنده کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» تعهد به سازمان را پنجمین ویژگی کارآمدی معرفی کرد و گفت: ما باید ببینیم که تا چه میزان سازمان و گروهی که در آن هستیم برایمان اهمیت دارد. از این تعبیر من بسیاری ناراحت میشوند، اما به عقیده من ما در ایران هنوز کشور را تشکیل ندادیم. اگر کشور تشکیل داده بودیم، یک لایه از وفاداریهای ما به کشور بود. اما ما چون از نظر تاریخی امپراتوری بودیم، هیچوقت هنوزکشور ایجاد نکردهایم. در امپراتوریها تعلق خاطر به افراد است و نه به کشور. در نتیجه به معنای علمی ما در ایران هنوز کشور مدرن تاسیس نکردهایم تا افراد به یک مجموعهیی تعلق خاطر داشته باشند. وی گفت: «تعهد به اهداف و دستور عمل کار جمعی» ششمین ویژگی کارآمدی است. ما هر کاری که در زندگی میخواهیم بکنیم باید نگاه سیستمی داشته باشیم. یعنی به این ترتیب در ذهنمان داشته باشیم. ایرانیها در ریاضیات خوب هستند و استعداد سیستماتیک بودن را دارند، اما نظام آموزشی ما به این نکته توجه نمیکند. برای توسعه باید سیستم به وجود بیاید و بدین منظور باید در یک حوزه برنامهریزی داشت.
نویسنده کتاب «ایران و جهانی شدن: چالشها و راهحلها» در ادامه صحبتهایش به ویژگیهای فرهنگ در زندگی ایرانیان پرداخت و گفت: مساله اول دایره محدود اعتماد است. من این را مهمترین موضوع فرهنگ یک جامعه برای همکاری و رشد و توسعه میدانم. این یک مشکل تاریخی ما ایرانیان است که اگر روی آن فکر و برنامهریزی کنیم، میتوانیم موضوع اعتماد را در جامعه حل کنیم. مساله بعدی خودمحوری است و یک مشکل جدی در فرهنگ ایرانی است. صنعت ابهام مساله دیگر فرهنگی ما است. ما در زندگیمان میآموزیم که هر چقدر مبهمتر باشیم، بهتر است. از قدیم نیز به ایرانی گفتهاند که سعی کن پول و جان و دینت را پنهان کنی. در چنین جامعهیی توسعه ملی صورت نمیگیرد و این مخفیکاریها باعث میشود افراد نتوانند با یکدیگر کاری انجام دهند. ویژگیهای بعدی فرهنگ عمومی ما عبارتند از «تعطیلی زمان و آینده» و «به هم زدن توافقها» هستند. ما دائما قواعد را عوض میکنیم.
وی «انحصارطلبی در بهرهبرداری از امکانات» را دیگر ویژگی فرهنگی ایرانی خواند و گفت: ما اینقدر به این شیوه عمل کردهایم که خیلی زحمت لازم است تا از آن فاصله بگیریم. در تجربه زندگیام ایرانی جدی بسیار کم دیدهام. به طور کلی «جدیت و اهمیت دادن به مسائل» یک شاخص فرهنگی ما نیست. ویژگی بعدی «کمتوجهی به حقوق دیگران» است. این استاد دانشگاه شهید بهشتی در بخش دیگری از این سخنرانی به راهحل مشکلات فرهنگی اشاره کرد و گفت: مساله اول تخصص است، هر کس تخصص ندارد باید کاری را که به او سپردند رها کند. امیدوارم دولت یازدهم یک دولت تخصصی باشد.
مساله دوم به رسمیت شناختن تفاوتهای یکدیگر است. خیلی امیدوارم که در چهارسال آینده فضای فرهنگی جامعه بازتر شود. ما باید برای دیگران این حق را قائل شویم که متفاوت زندگی کنند، متفاوت فکر کنند، متفاوت بپوشند، متفاوت مسائل را ببینند و… این بزرگترین مشکل فرهنگی ما است. در روزنامههای ما شاهدیم که اگر کسی اندکی با برخی مسائل فکری زاویه بگیرد، به سرعت القاب متفاوتی به او میدهند. این مساله حدود بیست سال پیش در ترکیه مطرح شد. من اعتراضات ترکیه و مصر را بسیار مثبت میبینم. یعنی در ترکیه و مصر دولت کارهایی را کرد که جامعه آنها را نپسندید. امیدوارم که حل این مساله مدنی باشد، اما در هر صورت در این کشورها جامعه به دولت اعلام کرد که حکمرانی به معنای حل مشکلات مردم است، نه اینکه راه من را مشخص کنی. یعنی در این کشورها جامعه یاد گرفته است که به صورت مدنی اعتراض کند. اتفاقا اگر در دنیا جایی باشد که بخواهد ادعا کند، در استنباطها و فهمهای متفاوت برتر است، باید ما ایرانیها باشیم. زیرا ایران مهد فلسفه است.
هیچ کشوری در دنیا به اندازه ایران تولید فلسفه و متون فلسفی نکرده است. ما پنج هزار دیوان شعر داریم. کشورهایی تفاوتها را پذیرفتهاند که یک صدم فرهنگ و غنای تاریخی ما را ندارند. ما باید کثرتگرایی را بپسندیم و تفاوتها را به رسمیت بشناسیم، به گونهیی که هر کسی بتواند اندیشههای خود را بیان کند. مسالهیی که حدود ۴۲۰ سال گذشته حل شد.
مساله سوم اجماعسازی است. یعنی اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، باید به توافق برسیم. نمیشود که هر دولتی بر سر کار میآید، حرف خودش را عوض کند. حکومت کردن مثل دوی امدادی است. مسیر مشخص است و هرکس که به دولت می رسد، چوب را از نفر قبلی میگیرد و مسیر را ادامه میدهد. در حالی که ما هنوز اجماع را نداریم و گروهها و جریانهای مختلف، مسیرهای مختلف دارند. مساله چهارم فرهنگسازی مشترک از طریق مجموعهسازی و ایجاد شبکه اجتماعی است.
پنجمین راهحل پشت سر گذاشتن مشکل نقد و انتقادپذیری است. البته پیش از پذیرفتن نقد باید در ضمیر ناخودآگاه و در نهاد درونی خودمان بپذیریم که بدون نقص نیستیم و در نتیجه حاضر میشویم که دیگران نیز ما را نقد کنند. مساله ششم پذیرفتن تغییر است. مساله هفتم آزمون EQ، زیرمجموعه و آموزش آنهاست. الان در کشورهای بزرگ دنیا وقتی میخواهند کسی را استخدام کنند، EQ یا هوش عاطفی افراد را میسنجند، زیرا IQ یک متغیر ثانوی شده است.
مساله هشتم مطالعه تخصص و عمومی است. در سال ۱۷۱۹ یعنی سه قرن پیش ۵۰ درصد مردم ایران باسواد بودند. در بررسی ایران شاهد بودم که ۵۰ درصد جامعه ما در سال ۱۳۵۱ هجری شمسی باسواد بودند. مجموعه این راهحلها را میتوان به عنوان «خودسازی (self development) خواند. در کتاب Thinking fast and slow »نوشته Daniel Kahneman استاد روانشناس و برنده جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۰۲ در این زمینه آگاهیهای فراوانی وجود دارد.
نویسنده این کتاب دو سیستم را معرفی میکند. او معتقد است انسانهای سیستم یک یا سیستم شهودی (intuition) سریع به مسائل واکنش نشان میدهند، برداشتهای ذهنی دارند، سریع تصمیم میگیرند، پیش قضاوتشان بالاست، ذهن ناخودآگاه بر ایشان مسلط است و بسیار کم با فکرشان زندگی میکنند. اما کسانی که دنیا را مدیریت میکنند در سیستم دوم قرار میگیرند (IQ+EQ) . اکثریت کشورها با این افراد اداره میشود، این افراد مسائل را میسنجند و ارزیابی میکنند، بسیار فکر میکنند و نقادی میکنند، تعقل دارند، هوش بالایی و ذهن آگاهی دارند.
دکتر سریعالقلم در پایان تاکید کرد: ما باید مسوولیتپذیر باشیم. رییس یک کشور شدن مسوولیت است و قواعدی دارد. مساله بعدی تعامل بینالمللی است. محک ارزیابی هر سازمان و فردی در سطح بینالمللی است. در چند سال گذشته ما به جهان توجه نکردیم و فکر کردیم که جهان یک مجموعه بیفایده امپریالیستی است و نتیجهاش را با تحریمها و وضعیت اقتصادی و سیاسی مان دیدیم. امروز کسی که زبان انگلیسی ندارد، در جهان فعلی نمیتواند منطقی فکر کند. زیرا معقول زندگی کردن یعنی جهانی زندگی کردن و با دنیا سر و کار داشتن و کسانی میتوانند بهتر از این جهان بهرهبرداری کنند که زبان انگلیسی را بدانند. زبان مسلط بر جهان، زبان انگلیسی است. فکر کردن به زبان انگلیسی انسان را منطقی بار میآورد. در پایان لازم است به جملهیی از کنفوسیوس اشاره کنم. او میگوید اگر برای یکسال آینده میخواهید کاری کنید، بهتر است برنج بکارید، اگر برای ده سال آینده میخواهید کاری کنید، بهتر است درخت بکارید، اما تربیت انسان از همه اینها دشوارتر است و زمان بیشتری میطلبد. در دنیای مجازی امروز تربیت انسانها بسیار راحتتر است. من معتقدم اگر تلویزیون ما رسانه حرفهیی و ملی باشد، اگر دانشگاههای ما علاقهمند به پیشرفت کشور باشند، در کمتر از ده سال ایران میتواند راههای طولانی را طی کند، به این شرط که توسعه هدف اولیه ما باشد.
———————————————
* گزارش روزنامه اعتماد از سخنرانی دکتر محمود سریعالقلم درباره «کارآمدی و فرهنگ» . این سخنرانی به تاریخ چهارشنبه دوازدهم اردیبهشتماه ۱۳۹۲ در انجمن شرکتهای ساختمانی و به دعوت موسسه تحقیق و توسعه صنعت احداث صورت گرفته است.