نیمه‌ی تاریک اخلاق اسلامی (۱)

مجید نواندیش: اخلاق اسلامی، نیمه تاریکی دارد که همواره مورد مذمّت منتقدان و سو استفاده غیراخلاق مداران در توجیه کردار غیراخلاقی خویش بوده است. در قسمت اول این سلسله مقالات، به بررسی تقیه می پردازیم. تقیه در شیعه همواره مورد انتقاد دیگر فِرَق، چون سنّی ها بخاطر جواز دروغ گفتن و … بوده است. در انتها نویسنده دیدگاه خود و حدود و ثغور تقیه را شرح می دهد.

| مجید نواندیش |

اخلاق اسلامی، نیمه‌ی تاریکی دارد که همواره مورد مذمّت منتقدان و سو استفاده غیراخلاق مداران در توجیه کردار غیراخلاقی خویش بوده است. در قسمت اول این سلسله مقالات، به بررسی تقیه می پردازیم. تقیه در شیعه همواره مورد انتقاد دیگر فِرَق، چون سنّی ها بخاطر جواز دروغ گفتن و … بوده است. در انتها نویسنده دیدگاه خود و حدود و ثغور تقیه را شرح می دهد.


تعریف

طبق آموزه‌های شیعه، افراد مجازند وقتی در معرض تهدید، آزار یا اضطراب قرار گرفتند باور خود را مخفی و به اصطلاح، تقیه کنند.
تقیه در لغت از ماده «وَقی» و به‌معنای حفظ کردن، نگاه داشتن و پنهان نمودن برای در امان ماندن از آزار و اذیت است[۱].
بعضی دیگر معتقدند، از واژه «وقایه» به معنای سپر گرفته شده‌است؛ که انسان به وسیله آن از جان و دیگر چیزهایی ارزنده‌اش دفاع می‌کند.

تقیه در قران
سوره نحل آیه ۱۰۶:
هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت‌] مگر آن کس که مجبور شده و[لى‌] قلبش به ایمان اطمینان دارد. لیکن هر که سینه‌اش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابى بزرگ خواهد بود.
شیخ طوسى گوید: این آیه درباره عمار یاسر نازل شده. هنگامى که مشرکین در مکه او را به انواع عذاب و شکنجه دچار کرده و مجبور نموده بودند که از دین رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم برگردد، گویند: او را در چاهى آویزان کرده بودند تا کفر را بر زبان جارى سازد. عمار به ناچار در چنین موقعى کفر را بر زبان جارى ساخت در حالتى که قلب او مطمئن و سرشار از ایمان بوده است. سپس با حالت جزع و زارى نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد. پیامبر فرمود: اى عمار آیا قلب تو سرشار از ایمان مى باشد یا نه؟ عمار گفت: آرى یا رسول اللّه با اطمینان کامل قلب من مملو از ایمان است، سپس این آیه نازل گردید.
سوره غافر آیه ۲۸:
و مردى مؤمن از خاندان فرعون که ایمان خود را نهان مى‌داشت، گفت: «آیا مردى را مى‌کشید که مى‌گوید: پروردگار من خداست؟ و مسلماً براى شما از جانب پروردگارتان دلایل آشکارى آورده، و اگر دروغگو باشد دروغش به زیان اوست، و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى‌دهد به شما خواهد رسید، چرا که خدا کسى را که افراط کار دروغ زن باشد هدایت نمى‌کند.
همانگونه که ملاحظه می‌شود این آیات تقیه را جایز می‌داند.

دیدگاه شیعیان
در باور شیعیان، در صورتی که کسی از روی تقیه دروغی بگوید برای او گناه محسوب نمی‌شود و در پیشگاه خدا مجازات‌ نمی‌شود
اقسام تقیه از لحاظ انگیزه و هدف تقیه کننده به دو نوع تقسیم می کنند:
اول تقیه خوفی: تقیه کردن در برابر مخالفان، در جایی که بیم وارد آمدن ضرر جانی، مالی یا آبرویی وجود دارد. تقیه خوفی نیز یا اکراهی است که در آن، شخص را با تهدید اکراه می‌کنند که چیزی برخلاف اعتقاداتش مانند کفر، بر زبان جاری کند. یا کتمانی است که در آن، شخص برای حفظ جان خود یا اطرافیانش مجبور می‌شود، اعتقادش را پنهان کند.
تقیه کتمانی عبارت است از: پنهان داشتن ایمان خویش برای به انجام رساندن فعالیت های پنهانی در جهت پیشبرد هدف های دینی و نام دیگر آن پوششی است؛ یعنی گاه برای رسیدن به هدف، باید نقشه ها و مقدمات را کتمان کرد.
دوم تقیه مداراتی: این نوع تقیه، که به آن تقیه تحبیبی نیز گفته می‌شود. به‌معنای پنهان کردن عقاید برای مصالحی همچون حفظ وحدت، جلب محبت و دوستی و دفع کینه و دشمنی و به‌طور کلی اموری است که اهمیتشان بیشتر از اظهار عقاید است. برخی فقیهان شیعه، با استناد به روایاتی از امامان معصوم(ع) شرکت کردن در مجالس اهل‌سنت) مانند شرکت در نماز جماعت با آنان (به ویژه در موسم حج)، عیادت کردن از بیمارانشان، شرکت در مراسم تشییع جنازه آنان و امور اجتماعی از این قبیل را که موجب حفظ وحدت، حفظ شوکت و عزت مسلمانان، رفع کدورت‌ها و سوءظن‌ها می‌شود، نمونه‌هایی از تقیه مداراتی یا تحبیبی دانسته‌اند.
انواع تقیه از نظر فقه عبارتند از:
تقیه واجب: در موردی است که در آن ترک تقیه باعث ضرر جانی، بدنی، مالی، عرضی یا مانند این‌ها بشود یا ضرری به اسلام برسد بی آنکه فائده چشمگیری عائد اسلام گردد[۲].
تقیه مستحب: تقیه مداراتی جزء تقیه مستحب محسوب میشود.
تقیه مکروه:آن است که سود و زیان در فعل یا ترک تقیه بسیار اندک است و بعضی اوقات ترک آن بهتر و این هنگامی است که خطر جانی یا مالی شخص را تهدید نمی‌کند.
تقیه حرام: در جایی است که ترک تقیه هیچ ضرری (نه ضرر فوری و نه ضرری در آینده) در پی نداشته باشد. برخی مصادیق تقیه حرام، از منظر فقیهان شیعه، عبارت است از: جایی که تقیه موجب فساد در دین و وارد شدن بدعت در آن شود، بنا به دیدگاه مشهور فقهای شیعه، جایی که موجب ریختن خون دیگران شود.

دیدگاه متفکرین
رهبر جمهوری اسلامی ایران در سخنانی می گوید: یکى دیگر از ارزشها در زمینه‌ی سیاست خارجى این است: سیاست خارجى ما باید متّکى باشد به سه اصل عزّت و حکمت و رعایت تقیّه؛ در آن مواردى که باید تقیّه(۲۱) کرد. …. اى بسا ما با یک دشمن که در نهایت هم ]با او[ برخورد داریم، الان بایستى بنشینیم طرح دوستى بریزیم؛ [این] حکمت است. خیال نکنید اینها از اسلام نیست؛ نخیر، از اسلام است، آنجایى که جاى آن باشد، از اسلام است. کمااینکه رسول اکرم با خیلی‌ها ‌-از جمله با یهود اطراف مدینه- مذاکره کرد. از این سه طایفه، یکی‌شان را به قتل رساند،(۲۲) دو طایفه را نفى بلد کرد؛(۲۳)….. و [امّا] تقیّه؛ ممکن است شما بگویید تقیّه مال آن زمانى بود که یک دولت مسلّطى بود، ما هم مخفى بودیم و از ترس او چیزى نمیگفتیم؛ نه، همان وقت هم تقیّه، مسئله‌ی ترس نبود؛ «التّقیّه تُرس»، تُرس است، امّا تَرس نیست. اَلتَّقِیّهُ تُرسُ المُؤمِن؛(۲۷) تقیّه سپر است. سپر را کجا به کار میبرند؟ بنده همان وقت در صحبتهاى قبل از انقلاب با بعضی‌ها میگفتم: سپر را که کسى زیر لحاف به کار نمیبرد؛ سپر، مال داخل میدان جنگ است، مال هنگام درگیرى است. پس تقیّه در زمینه‌ی درگیرى است؛ چون تُرس است، حرز است، سنگر است، سپر است….. الان هم استکبار جهانى یک قدرتى است، شما هم یک مقاصدى دارید، یک کارهایى میخواهید انجام بدهید؛ هیچ لزومى ندارد که این کارها مرتّب در تریبون‌ها [گفته بشود]، هر کسى مسابقه بگذارد که فلان کار را میخواهیم بکنیم، مکرّر بگوییم و نکنیم[۳].

صادق تهرانی می گوید روی این اصل در همه زمان‌ها و زمین‌ها تقیه به چهره‌های گوناگون وجود دارد، که به ناچار بایستی برای حفظ واجب مهم‌تر و ترک حرام بزرگ‌تر، واجب کوچک‌ترین را ترک کنی و حرام کوچک‌تری را مرتکب شوی، که این دو در حالت درگیری و ناچاری از وجوب و حرمت هم می‌افتند، کوچک فدای بزرگ و بزرگ فدای بزرگ‌تر می‌شود[۴].
توضیح بیشتر آنکه، یکی از قواعد در اصول فقه امامیه، قاعده “اهم و مهم” و “دفع افسد به فاسد” است. هنگامی که در مقام انجام دو تکلیف تزاحم رخ می دهد، در اینصورت باید تکلیفی که اهمیت بیشتری دارد انجام و اهم را بر مهم ترجیح دهد. همچنین هرگاه بر سر یک دوراهی قرار می گیرد که هر دو ناخوشایند است. در چنین مواردی لازم است برای پرهیز از امر ناخوشایندتر، به استقبال امری که ناخوشایند است برود که تحت عنوان دفع افسد به فاسد، گفته میشود.
آیا اوجب واجبات حفظ نظام جمهوری اسلامی هست؟ در اینصورت آیا برای حفظ این نظام، مرتکب هر حرامی می توان شد؟ آیا تقیه فدا نمودن مهم بر سر اهمّ می باشد؟ آیا تا وقتی که ضعیف هستیم اجازه کتمان و دروغ گفتن تحت عنوان تقیه داریم؟
آیا روحانیون که اعتقادات خود را حق و خود را مطابق با اسلام می دانند، اجازه دارند مرتکب هر حرامی، به بهانه حفظ اعتقادات خود، یعنی به بهانه حفظ اسلام گردند؟

حجت الاسلام هادی سروش در سلسله جلسات شرح کتاب اصول کافی گفته است :یکی از خطاهایی که در حوزه دینداران ایجاد می شود و برخی از مومنان به آن گرفتار می شوند این است که یا به اصلِ اصیلِ تقیه عمل نمی کنند و یا اینکه از او سوء استفاده می شود.
سروش بیان داشت :در مورد تقیه یک مقدمه تقدیم کنم و بعد مطالب اساسی را خدمت شما عرض کنم.‌ مقدمه‌ای که تقدیم می‌شود این است؛ تقیه از باورهای مهم شیعه که مورد حمله دو دسته قرار گرفته ؛ یکی از سوی اهل تسنن این که شیعه را به خاطر تقیه مورد ملامت قرار میدهد! و گروه دیگر برخی مدعیان روشنفکری است و عمده اتهامی که به شیعه در مورد تقیه وارد می‌کنند این است که تقیه یک باور غیر اخلاقی است و انسان را در حالت دورویی و نفاق قرار میدهد! ما در ضمن مطالبی که خدمت شما عرض می کنیم به این اتهام پاسخ خواهیم داد.
اگر تقیه برای قدرت طلبی و ثروت اندوزی باشد آنجا تقیه؛ تقیه نیست. بلکه یک نفاق قطعی است. ببینید برخی برای نزدیک شدن به قدرت ها با استفاده از چاشنی چاپلوسی و مجیزگویی، بر سر سفره ریاست نشسته و بخوبی از قدرت بهرمند می‌شوند و دست به ثروت و قدرت و ریاست پیدا می کنند و شعارهایی می دهند که به هیچ عنوان مورد اعتقادشان نیست! اینان کسانی هستند که به خاطر سوء استفاده از تقیه، تقیه را در اذهان و افکار دنیا به یک چیزی که پوشیده شده از نفاق و دو رویی است معرفی می کنند.
وی تاکید کرد: باید حساب این عده که از نام تقیه سوء استفاده می‌کنند و به قدرت نزدیک می شوند و با تملق گویی هایی که دارند خود را در در مجموعه حواشی قدرت قرار می دهند و بهره مند می شوند که قطعا روش غلط و باطلی است، از حساب تقیه و معنا درست آن جدا شود. تردیدی نیست که این خلاف های اخلاقی که به اسم زرنگی مطرح میشود و با نام تقیه پوشش دینی پیدا میکند، باید بر ملا شود و این اشخاص به عنوان سوء استفاده کنندگان از دین معرفی شوند.

دیدگاه منتقدین
یکی از اعتراضات اهل سنت بر شیعه آن است که شیعیان تقیه می‌کنند. اهل سنت تقیه را نوعی نفاق دانسته و آن را مذموم می‌شمارند، به همین دلیل همواره شیعه را بخاطر آن مورد اعتراض قرار می‌دهند.
منتقدان به شیعه ابراز میکنند که در مذهب شیعه، تقیه فقط برای حفظ جان صورت نمی‌گیرد بلکه به هر موقعیتی که به نفع و گسترش شیعه مربوط است، سرایت می‌کند. همان‌طور که در حدیثی از امام ششم تأکید شده‌است: تقیه مذهب من و پدران من است[۵].
همچنین در روایت دیگری از کتاب کافی آمده‌است: نه دهم ایمان تقیه است. به عقیده پاتریشیا کرون، شیعیان حتی برخی حکمتهای رازآلود خود را از توده مردم، حتی شیعیان، پنهان می‌کنند که مبادا مورد تکفیر قرار بگیرند. فیصل نور در کتاب «روی دیگر تقیه» نیز به این نکته تأکید کرده‌است[۶].
کتمان حق
کتمان را می توان در تقابل با تقیه دانست. لذا به بررسی اندک آن نیز می پردازیم. “‏کتمان” در لغت مقابل آشکار کردن است که عبارتست از پنهان ساختن آنچه در باطن است. در اسلام، کتمان حقایق، درجایی که آشکار کردن حق ضرورت دارد قبیح و حرام است.
کتمان حق در چند مورد پسندیده میباشد:
۱. جایی که کتمان مربوط به اسرار مردم است.
۲. جایی که با آشکار شدن حق، شرّ به پا میشود.
۳. جایی که مربوط به اسرار ایمانی باشد که از آن به تقیه نیز یاد می کنند.
خداوند در قرآن به پنهان کاری‌های منافقین اشاره نموده، در سوره آل عمران آیه ۱۶۷ آمده است:
و تا معلوم کند حالِ آنان که نفاق و دورویی کردند و (چون) به آنها گفته شد بیایید در راه خدا جهاد و یا دفاع کنید (عذر آوردند و) گفتند که اگر ما به فنون جنگی دانا بودیم از شما تبعیت نموده و به کارزار می‌آمدیم. اینان به کفر نزدیکترند تا به ایمان؛ به زبان چیزی اظهار کنند که در دل خلاف آن پنهان داشته‌اند، و خدا بر آنچه پنهان می‌دارند آگاه‌تر از خود آنهاست.

در بقره آیه ۴۲ آمده است:
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون‏
و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه می‏دانید کتمان نکنید.

چه زمان کتمان حق حرام است؟ چه زمان تقیه واجب است؟ حق چیست؟ آیا آنچه که خود می پنداریم صحیح و درست می باشد حق است؟
معونت ظالمین
معونت ظالمین یعنی یاری رساندن به ظالمان به هر نحو. این نیز در تقابل با تقیه می باشد و جزء گناهان کبیره در اسلام می باشد.
ابن شعبه حرانی روایت کرده است که امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند: «با ستمکاران طرح دوستی نریز و معاشرت نکن، با آن‌ها قاطی نشو و همکارى مکن، مبادا احترامشان کنی و در جلسات آن‌ها حضور یابی، بدان که خشم الهی را برمی‌انگیزد»[۷].

دیدگاه نویسنده
حدود و ثغور یا مرز تقیه درست، بر اساس این تعریف می باشد: تقیه آن ست مظلومی به هنگام خوف و خطر جدی، عقاید خویش پنهان دارد یا انکار نماید یا دروغی مصلحتی گوید، همین و بس.
دقت کنید مظلوم و در شرایط خوف و خطر جدی. نه اینکه یک حکومت قدرتمند به اسم تقیه دروغ بگوید. متاسفانه فقها اشتباه فهمیده اند و از این جواز برای دروغ گفتن استفاده می نمایند.
البته سکوت از ناچاری یا از باب مدارا و رواداری، حوزه استفاده وسیع تری دارد.

تقیه مداراتی هم از باب رواداری، مدارا و تسامح می باشد.
التَّقیَّهُ فی کُلِّ شیءٍ یُضطَرُّ إلَیهِ ابنُ آدَمَ فَقَد أحَلَّهُ اللّه ُ لَهُ .[۸] امام باقر علیه السلام : تقیّه در هر چیزى است که آدمى به آن ناچار شود؛ زیرا خداوند در این حالت آن را براى او حلال کرده است.

Author Contact Email: nzibayi@gmail.com

مراجع
[۱] ابن‌منظور، لسان‌العرب، ذیل واژه وقی
[۲] چند گفتار، نشر نقاش، ۱۳۷۹، گفتار هشتم: انواع تقیه
[۳] https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1890
[۴] صادقی تهرانی، محمد – اسرار و مناسک حج – تقیه بایگانی‌شده در ۱۱ اکتبر ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine – انتشارات شکرانه ۱۳۶۰
[۵] Ruhollah Khomeini. “Islamic Government: Governance of the Jurist”. Program for the Establishment of an Islamic Government. Retrieved 22 April 2014
[۶] Faysal Noor (2013). Hani al-Tarabulsi (ed.). Taqiyyah: The Other Face. Al-Munasaha
[۷] تحف العقول، تالیف ابن شعبه حرانی، صفحه ۱۷۳، چاپ
[۸] الکافی : ۲/۲۲۰/۱۸

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
alireza
alireza
تیر ۱۴, ۱۴۰۲ ۷:۳۵ ب٫ظ

صدام مرگ بر آمریکا می گفت تقیه نکرد با آمریکا جنگید و دودمانش به باد رفت. ما تقیه می کنیم مرگ بر آمریکا و اسرائیل می گوییم ولی تا بحال علیرغم اینکه اسرائیل و آمریکا تعدادی زیادی از ما را کشته اند ما یک نفر از آنها را هم نکشته ایم.

1
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx