پانزده مغالطه منطقی که پیش از ورود به هر مباحثهای باید بدانید (قسمت چهارم)
نویسنده: دیوید فرر (David Ferrer) / مترجم: خدیجه حسینی: در سه بخش پیشین پارهای از مغالطات منطقی رایج را به اختصار تمام توضیح دادیم. متن حاضر شرح مختصری از دو مغالطه دیگر با نامهای استدلال دوری (مصادره به مطلوب) و تعمیم شتابزده است. این دو نیز جزو رایجترین مغالطاتی هستند که در گفتگوهای روزمره میان افراد رخ میدهند.
پانزده مغالطه منطقی که پیش از ورود به هر مباحثهای باید بدانید (قسمت چهارم)
نویسنده: دیوید فرر (David Ferrer)
مترجم: خدیجه حسینی
در سه بخش پیشین پارهای از مغالطات منطقی رایج را به اختصار تمام توضیح دادیم. متن حاضر شرح مختصری از دو مغالطه دیگر با نامهای استدلال دوری (مصادره به مطلوب) و تعمیم شتابزده است. این دو نیز جزو رایجترین مغالطاتی هستند که در گفتگوهای روزمره میان افراد رخ میدهند.
استدلال دوری (مصادره به مطلوب)
استدلال یک شخص اگر صرفاً تکرار چیزی باشد که قبلا مفروض گرفته، به نتیجه جدیدی نمیرسد. این را استدلال دوری یا دلیل دوری مینامیم. اگر کسی بگوید: «محتوای کتاب مقدس حقیقت است، چون خود کتاب مقدس این را میگوید»، مرتکب استدلال دوری شده است. او دارد فرض را بر این قرارمیدهد که کتاب مقدس فقط حقیقت را میگوید، و بنابراین با اعتماد به درستی آن چنین گزارش میدهد که آنچه در این کتاب آمده، سراسر حقیقت است. مثال دیگری از استدلال دوری چنین است: «مطابق آنچه مغز من میگوید، مغزم قابلاعتماد است.» اگر مغزِ ما همان باشد که به ما میگوید مغزمان قابلاعتماد است، خوب معلوم است که ما فکر میکنیم مغزمان در واقع قابلاعتماد است!
استدلالهای دوری را مصادره به مطلوب نیز مینامند. در این استدلالها در واقع مدعایی که باید با استدلال اثبات شود، در مقدمات استدلال مفروض گرفته میشود. این مغالطه هنگامی که در قالب یک استدلال ظاهر میشود، استدلالی گستاخانه است. مغالطه استدلال دوری یا مصادره به مطلوب مفروضات شخص را به نحوی تکرار میکند که شبیه استدلال به نظر میرسد. هنگامی که نتیجه یک استدلال بهنحوی (صریح یا تلویحی) در مقدمات آن ظاهر میشوند، میتوان گفت که با مصادره به مطلوب یا مغالطۀ استدلال دوری مواجه هستیم.
استدلال دوری را میتوان بهگونهای دیگر نیز توصیف کرد و آن اینکه اینگونه استدلالها از جایی شروع و به همان جا ختم میشوند، و نقطۀ پایان آنها در واقع همان نقطه آغازشان است. دو مثال زیر را بررسی کنید و ببینید کدامیک از آنها استدلال دوریاند:
مثال ۱
هنر انتزاعی اصلا هنر نیست. آن تابلوها و مجسمهها محتوایی ندارند، و از همینجا میتوانید بفهمید که هنر انتزاعی اصلا هنر نیست.
مثال ۲
ما باید بردبار باشیم و حتی کسانی را که عقاید تعصبآمیز و نابردبارانه دارند، تحمل کنیم. عقاید آنها نیز اهمیت دارند، و ما میتوانیم از آنها چیزهای زیادی بیاموزیم، حتی اگر عقیدۀ تعصبآمیز و نابردبارانهشان نادرست باشد.
تعمیم شتابزده
تعمیم های شتابزده گزارههایی کلی هستند که شواهد کافی برای تایید آنها وجود ندارد یا دستکم ارائه نشده است. اینگونه تعمیمها ادعاهای کلیای هستند که بسیار شتابزده مطرح شده، و از این رو دچار خطاهایی از قبیل استفاده از مفروضات نادرست، نتیجهگیری قالبی و نامعتبر، اغراق و مبالغه هستند.
ما معمولا بدون هیچ مشکلی کلیگویی میکنیم. همواره گزارههای کلی را بیان میکنیم: «من پارک رفتن را دوست دارم». «دموکراتها با جمهوریخواهان مخالفند»، «با ماشین زودتر به محل کار میرسیم تا با پای پیاده» «همه از مرگ هارامبی (نام یک گوریل) به شدت اندوهگین شدند»
در واقع، عبارت «همواره» (در همه وقت)، خود یک تعمیم است؛ ما همواره در حال تعمیم وکلیگویی نیستیم. کارهای دیگری مانند خوردن، خوابیدن، و تنفس هم انجام میدهیم. این گزارههای کلی همیشه هر مدعایی را شامل نمیشوند. گزارههای کلی، معمولاً صادقاند. شما گاهی از رفتن به پارک لذت نمیبرید. گاهی دموکراتها با جمهوریخواهان موافقاند. گاهی در شرایط ترافیک سنگین با پای پیاده زودتر میتوان به محل کار رسید تا با اتومبیل.
تعمیم شتابزده میتواند رایجترین مغالطۀ منطقی باشد زیرا معیاری برای «کافی بودن شواهد» که بر روی آن اتفاق نظر باشد، وجود ندارد. آیا یک مثال (نمونه) برای اثبات این مدعا که «کامپیوترهای اپل گرانقیمتترین نوع کامپیوترها هستند» کافی است؟ ۱۲ مثال چطور؟ اگر تعداد ۳۷ مدل از ۵۰ مدل کامپیوترهای اپل از مدلهای مشابه گرانقیمتتر بود، چطور؟ برای «کافی» محسوب کردن شواهد، قاعدۀ مشخص و ثابتی وجود ندارد. در مثال مورد بحث شاید بتوان مقایسهای معقول و منطقی انجام داد و ثابت کرد که مدعا صادق است یا کاذب. اما در موارد دیگر، راه مشخصی برای تایید مدعا بدون توسل به حدس وجود ندارد. وسیلۀ سنجش شواهد بسته به نوع مدعایی که مطرح میشود ـ مثلا اینکه متعلق به فلسفه است یا علم تجربی، یا مربوط به منازعات سیاسی میشود یا بحثهای خانوادگی ـ ممکن است تغییر کند. یک مدعای بسیار محتاطانهتر و کمخطرتر این است که «کامپیوترهای اپل گرانقیمتتر از بسیاری از کامپیوترهای دیگرند.»
یک روش ساده برای پرهیز از تعمیم های شتابزده افزودن قیدهایی نظیر «گاهی»، «ممکن است»، «اغلب»، «ظاهراً این طور به نظر میرسد که …» و از این قیود است. اگر در برابر تعمیمهای شتابزده هوشیار نباشم، چهبسا در دام قشریگری، نژادپرستی و … گرفتار شویم. اما با قیود مناسب، اغلب میتوانیم یک تعمیم شتابزده را اصلاح و تبدیل به مدعایی معقول و معتبر کنیم.
اکنون میتوانید بگویید کدامیک از دو مدعای زیر مشتمل بر تعمیم شتابزده است:
۱) بعضیها بدون اینکه امتیازات نامزدهای انتخاباتی را بسنجند، رای می دهند.
۲) مردم امروزه فقط براساس احساسات و عواطف خود رای میدهند و عقل خود را بهکار نمیگیرند.

درود بر شما