از رنج تا رهایی /پرسش هایی مهم در خودشناسی

 نیلوفر- ساسان حبیب وند*: حرف اول: من کیستم؟ چرا اینگونه فکر می کنم؟ عقاید من تا چه حد نتیجۀ فرهنگ و محیط رشد من است؟ اگر در جای دیگری متولد می شدم آیا باز هم به آنچه امروز اصرار دارم، اصرار می ورزیدم؟ یا به چیزهای متفاوتی معتقد بودم؟ من در چه فرهنگی بزرگ شده ام و این فرهنگ، طرز…

 نیلوفر- ساسان حبیب وند*: حرف اول: من کیستم؟ چرا اینگونه فکر می کنم؟ عقاید من تا چه حد نتیجۀ فرهنگ و محیط رشد من است؟ اگر در جای دیگری متولد می شدم آیا باز هم به آنچه امروز اصرار دارم، اصرار می ورزیدم؟ یا به چیزهای متفاوتی معتقد بودم؟ من در چه فرهنگی بزرگ شده ام و این فرهنگ، طرز فکر مرا چگونه شکل داده است؟ آیا نمی شد طور دیگری فکر کرد یا در زندگی، خوب و بدهای دیگری داشت؟ احساسات و تمایلات من چیست و چگونه این تمایلات، نگاه من را به دنیا شکل داده است؟

آیا در افکار و باورهای من تعارض و تناقض وجود ندارد؟ آیا طرز فکر و رفتارهای من برایم بیشتر عامل شادی و راحتی است یا مایۀ رنج و گرفتاری؟ چگونه می توانم خودم را از رنج افکار و احساسات مزاحم رها کنم؟ آیا مسیر زندگیم را خودم انتخاب کرده ام یا با تلقینات محیط به این راه کشانده شده ام..؟ اینها سوالاتی است که در خودشناسی به آن می پردازیم. پاسخ دادن به این پرسش ها می تواند نگاه ما را به دنیا شفاف کند و به زندگی مان معنا و جهت بدهد. در خودشناسی، از رنج تردید و تناقض رها می شویم و در زندگی، مطمئن و آسوده گام بر می داریم. خودشناسی، جمع آوری دانش و اطلاعات نیست، خودشناسی رسیدن به بینش و خردمندی است.

 

پیشگفتار

سلام بر تو خوانندۀ عزیز،

همۀ ما با رنج هایی مثل اضطراب، افسردگی و پرخاشگری آشنا هستیم. می دانیم چقدر تلخ است که انسان با خودش در تضاد باشد و از درون رنج بکشد. ساکت کردن این رنج ها هم آسان نیست. شاد زیستن همیشه آرزوی ما بوده و هست.  البته خیلی از ما بیشتر ترجیح می دهیم با همان دردهای کهنه روزگار بگذرانیم یا آنها را یک جوری تخدیر کنیم تا این که به صرافت درمان بیفتیم. خیلی هامان هم گاهی “ناخنکی” به حقیقت می زنیم، مدتی هم سرمان را با این گرم می کنیم و بعد دوباره می رویم سر زندگی همیشگی، همان عادت ها، همان ترس ها و همان خودفریبی های آشنا. اما سوال این است که اگر ما شاد و بی دغدغه به دنیا آمدیم و اگر شاد زیستن اولین حق ماست چرا باید زندگی را در رنج و اضطراب بسوزانیم؟ چرا باید تسلیم چیزی شویم که هیچوقت انتخابش نکردیم؟ البته بعضی از ما هستیم که جداً به فکر می افتیم تا زندگی مان را نجات بدهیم. تصمیم می گیریم بجای تسلیم یا خودفریبی، با مشکل مان روبرو شویم، آن را بشکافیم و ببینیم رنج های ما از چیست، چگونه بوجود آمده و چگونه می توان از آنها رها شد. و اینجاست که روانشناسی و خودشناسی به میدان می آیند و ما برای اولین بار پا به دنیای درون می گذاریم…

اما تجربۀ شخصی من آن است که بعد از اینکه در سرنوشت خودت سیر می کنی و به آنچه بر تو گذشته آگاه می شوی، لحظاتی فرا می رسد که خودت را کم و بیش در آستانۀ بیداری می بینی. در این لحظات، وضع تو درست مثل آدم نیمه خفته ایست در گرگ و میش سپیده دم. در جریان این تحول، طبیعتاً پرسش های فراوانی هم برای انسان پیش می آید. در این لحظه است که تو انسانِ حقیقت جو به شناخت هر چه بهترِ خود و ماهیت حقیقی خودت عطش بیشتری احساس می کنی. در خود شوقی می بینی تا حقیقت زندگی و هستی را نه از دریچۀ عادت، سنت یا تلقین، بلکه به چشم خود ببینی و بشناسی. درست مثل کسی که بخشی از یک داستان شگفت انگیز را دیده و حالا بی صبرانه بدنبال پیدا کردن ادامۀ ماجراست. و این شوق و تمنا، آغاز حادثۀ شکوهمند رهایی است.

کتابی که در دست دارید تلاشی است برای پاسخ به این نیاز. در اینجا چند مسألۀ مهم و اساسی را در قالب چند گفتار مورد بحث و موشکافی قرار داده ایم. پیشتر در کتاب “بندباز” جریان تولد و رشد انسان را در جامعه بررسی کردیم و سعی کردیم در این مسیر با او همراه شویم تا ببینیم مشکل رنج و اندوه چطور به وجود انسان راه پیدا می کند. دیدیم که چگونه این رنج ها انسان را از شادی و آسودگی که حالت طبیعی اوست محروم می کند و زندگی درونی و بیرونی او را به تلخی و بی حاصلی آلوده می سازد. دیدیم که جامعه چگونه پدیده ای زائد و پر اضطراب را بر ذهن انسان تحمیل می کند و چگونه روح آدمی در برابر این “هویت تحمیلی” واکنش نشان می دهد. شاهد بودیم که از این تحمیل  چه تبعات دردآوری زاییده می شود و دیدیم که چه بسا که این انسان ماییم و این ماجرا، داستان زندگی من و توست.

 اما قبل از شروع مطلب چند نکته در خصوص این بحث ها هست که باید به آن توجه داشت. اول این که کتاب حاضر را، هم می توان کتابی مستقل دانست و هم تکمیل کنندۀ تصویری که در کتاب “بندباز” از خود و سرنوشت مان بدست آوردیم. ممکن است شما ترجیح بدهید که “رهایی از رنج” را قبل یا بعد از “بندباز” مطالعه کنید. به نظر خود من این دو کتاب مکمل یکدیگر هستند ولی بهر حال نوشتار حاضر، کتابی است مستقل و تصمیم در مورد چگونگی خواندن آن با خواننده است.

مطلب دیگر این که بدیهی است مسائل یا پرسش های ما محدود به مواردی نیست که در اینجا تشریح می کنیم. آنچه در اینجا مطرح کرده ام به نظر من از کلیدی ترین پرسش هایی هستند که برای افزایش آگاهی و باز کردن گره رنج انسان باید به آن ها پرداخت. در جستجوی حقایق دنیای درون و دنیای بیرون، مسائل بسیاری برای هر انسانی روی می نماید که هر کس باید با تکیه بر فکر و اندیشه خودش به آن ها پاسخ دهد. البته در این راه باید از گفته ها و یافته های دیگران هم البته با چشم باز و دید نقادانه بهره برد. 

نکتۀ دیگر آن که من ادعا ندارم که مسائل انسان را به شکلی عالی یا بی نقص تشریح کرده یا جواب داده ام. من در اینجا فقط پاسخ هایی را که در جریان جستجوها و تأملاتم به آن ها رسیده ام با شما در میان گذاشته ام. من معتقدم – نه، “معتقدم” کلمۀ درستی نیست – من می بینم که انسان یک مسأله دارد؛ یک مسألۀ بسیار مهم و اساسی، مسأله ای که فرصت کوتاه حضور او را در این دنیای قشنگ به تقلایی آمیخته با ترس و رنج بی حاصل تبدیل کرده است. و آنچه در اینجا گفته ام حاصل تلاش من برای شناخت این مسأله و علل و ابعاد آن است. (شاید بگویید دنیا زیاد هم قشنگ نیست. می گویم دنیا قشنگ است ولی ما آن را برای خودمان زشت کرده ایم). شما هم اگر فکر می کنید که مسأله ای وجود دارد، به هر شکل که می توانید به حل آن اول برای خودتان و دوم برای دیگران همت کنید و کاری به درستی یا نادرستی آنچه من گفته ام نداشته باشید.

یک مطلب دیگر اینست که چنانکه قبلاً هم تأکید کردم ما برای مسائل و رنج هایمان نباید دنبال یک نسخۀ سطحی بگردیم. رنج انسان – به معنایی که مورد بحث ماست- یک مسألۀ درونی است، یک مشکل شناختی و فکری است، نه یک امر فیزیولژیک یا بیرونی. رنج آدم ها ناشی از شناخت غلط و توهم است و چارۀ جهل و توهم، بصیرت و آگاهی است. با روشن شدن چراغ آگاهی، تاریکی و جهل از میان خواهد رفت و همزمان با آن، مسأله هم با همۀ وسعت و عمق ظاهریش نابود خواهد شد. در آن صورت است که جای غم و اضطراب را اطمینان و شادی پر خواهد کرد. به همین جهت است که هدف ما در این بحث ها گسترش آگاهی و شناخت هر چه بهتر و عمیق تر مسأله است. 

و اما مطلبی هست که لازم می دانم بر آن تأکید فراوان بکنم. آن مطلب اینست که چنانکه تجربۀ من و بسیاری از دوستان نشان داده ممکن است با خواندن بسیاری از مطالب این کتاب و کتاب ها و گفته های مشابه، احساس کنیم که تحت تأثیر قرار گرفته ایم حس می کنیم راحت تر شده ایم و شادی و سبکباری خاصی ما را فراگرفته است که این البته تجربه ای بسیار خجسته و نوید بخش است اما در عین حال می بینیم احساس غم یا نگرانی ما کاملا برطرف نشده است. البته طبیعی است، خیلی حرف ها ممکن است تلنگری به احساس ما بزند و شوقی در ما ایجاد کند ولی ریشه کن شدن مشکل از عمق ضمیر مان نیازمند آن است که به مطالب، تفکر و تعمق کافی بکنیم. مطالعه و اندیشه و بحث های مفید باید بخشی از زندگی ما بشود و از فعالیت ها و مصاحبت های کم ارزش و غفلت آوری که به آن خو گرفته ایم و چون تریاکی دردهای خود را با آن ساکت کرده ایم فاصله بگیریم تا به تدریج، چنین آرامشی در وجود ما نهادینه و پایدار شود. شما به گفته های من اکتفا نکنید و خودتان به بررسی و مطالعه و تفکر بپردازید. خواهید دید که هر قدر موضوع برای تان روشن شود، تعارض و سردرگمی و اضطراب شما کمرنگ می شود و شادی و اطمینان در عمق ضمیر تان جایگزین می گردد… 

 

اما از آنجا که قول دادیم که این کتاب، یک مجموعۀ مستقل باشد، در این مقدمه، خلاصه ای را از آنچه در کتاب بندباز” گفته شد می آورم تا اگر شما خوانندۀ عزیز، “بندباز” را نخوانده اید، بتوانید با موضوع آشنا بشوید و از کلیات مسأله شناخت داشته باشید. اگر هم کتاب قبلی را خوانده اید، مطلب یادآوری بشود:

هر انسانی با مجموعه ای از خصوصیات ذاتی و سرمایه های وجودی به دنیا می آید. جامعه در خیلی ابعاد به زندگی و رشد فرد کمک می کند. اما از سوی دیگر در محیط، مناسبات خاصی برقرار است که بیم آن وجود دارد که اگر جامعه آزادی فرد را قبول کند، این مناسبات بر هم بخورد و سلطۀ او بر فکر و رفتار فرد از بین برود. بنا بر این جامعه، فرد را آزاد نمی گذارد تا معنای زندگی را خودش بر اساس فکر و تعقل خودش پیدا کند بلکه سعی می کند با تلقین ارزش ها و باورهای مختلف، افکار و احساسات او را کنترل کند. ابزار عمدۀ تحمیل این ارزش ها ملامت، ترس و مقایسه است. پیام کلی این ارزش ها به ذهن فرد هم اینست که “تو موجود خوبی نیستی، باید جور دیگری باشی”. باورهای تزریقی هم در واقع وسایلی هستند که با آن جامعه فرد را وادار می کنند به نیازهای طبیعی اش و به عقل خودش بی توجهی  کند و در عوض دنباله روی خواست اجتماع باشد. در نتیجۀ القائات شدید و دراز مدت، تدریجاً وجود انسان تسلیم خواست جامعه می شود. البته روان انسان در مقابل این تحمیل ها واکنش نشان می دهد و این واکنش به صورت اضطراب، نفرت، خودفریبی، خشم و غیره بروز می کند. اما این همه نه تنها به حل مشکل کمکی نمی کند بلکه مسألۀ انسان را بغرنج تر و پیچیده تر می سازد. در این جریان انسان از یک زندگی آگاهانه و آزادانه فاصله می گیرد و تصور می کند معنی زندگی اینست که تلاش کند تا ارزش های مورد نظر جمع را بدست بیاورد. در حقیقت کاری که جامعه با انسان می کند آنست که شادیِ “بودن” را از او می گیرد و “دغدغۀ نمودن” را به جای آن می نشاند.

در این جریان تدریجا یک “هویت تحمیلی” در ذهن انسان می نشیند که در تمام زندگی با او همراه می شود و شخص کم کم آن را بعنوان “من” خود باور می کند. به تدریج حفظ و پرروش این “من نمایشی” حساس ترین مسألۀ انسان می شود و زندگی او را آلوده به انواع مشکلات می کند. در این تلاش ها فرد متوجه نیست که همین “من بیرونی” است که مایۀ همۀ رنج و تعارض اوست چرا که ماهیت این “من”، بر ارزش ها و باورهای بیگانه استوار است و به همین دلیل موجودی است متزلزل، وابسته و بیقرار. این جریانی است که آن را “خودباختگی” می نامیم. عمدۀ رنج ما از آنست که یک “من بیگانه” در وجود ما لانه کرده و فکر و احساس ما را به بیگاری گرفته است.

اگر ماهیت مسأله به درستی برای ما روشن شود درخواهیم یافت که برای نیل به شادی تلاشی لازم نیست جز تلاش برای آگاهی و خودباوری. ما همین اکنون هم در عین شادی و آرامش هستیم، فقط کافی است که نگران ارزش های کاذب نباشیم، باورهایی را که هرگز انتخاب ما نبوده به دور بریزیم و زندگی مان را خودمان تعریف کنیم. پس تنها راه رهایی از زندان ترس و تردید، خروج از خودباختگی است و راه برون رفت از خودباختگی، خودآگاهی و خودباوری. حیات خودباختگی وابسته به جهل و ترس است. هر قدر که چراغ آگاهی ماهیت مسائل را برای ما روشن کند و خودباوری در وجود ما جایگزین تردید و ترس شود وجود واقعی ما مجال بروز و ظهور پیدا خواهد کرد. استعدادهای ما آزاد خواهد شد و ذهن ما از تناقضات و فشارهای بیهوده خلاص خواهد گشت. در این حال وجود ما را آرامش وصف ناپذیری در برخواهد گرفت و این، آغاز شادمانی و خودشکوفایی ماست. **

 

+مطالعه فهرست و مطالب بیشتر از کتاب “از رنج تا رهایی”

+ مطالعه فهرست و مطالبی از کتاب “بندباز”

 

* پژوهشگر و نویسنده حوزه خودشناسی و روانشناسی

** مقدمه و پیشگفتار کتاب “از رنج تا رهایی”

 

 

مشخصات کتابشناختی اثر:

عنوان کتاب: از رنج تا رھایی؛ پرسش ھایی مھم در خودشناسی
نویسنده: ساسان حبیب وند
چاپ اول: سیدنی، استرالیا- بھار ۲۰۱۵
چاپ دوم: سایت آمازون- ژانویه ۲۰۱۶
طرح جلد: محمد پاک
شابک:  ۱۵۲۲۷۸۴۴۲۵- ۹۷۸
تعداد صفحات: ١٨٠
بھا: ١۴ دلار امریکا

+ لینک مشاھده و خرید اثر از سایت آمازون

 

+مطالعه فهرست و مطالب بیشتر از کتاب “از رنج تا رهایی”

+ مطالعه فهرست و مطالبی از کتاب “بندباز”

 

 

۱ ۱ رأی
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
نادان
نادان
اردیبهشت ۷, ۱۳۹۷ ۸:۱۵ ق٫ظ

قسمت بیشتر احساس ناخوشی وخوشی بازمان و عقاید ما تولید وبروز دارد ،پس قابل اتکانیستند.ای بسا خوشی ها که چند سال بعد دردناکند.بنظرم انسان برده ،کارگر و…چیزی است که خودش نمیداند ونخواهد دانست.

ساسان حبیب وند
ساسان حبیب وند
مرداد ۲۵, ۱۳۹۶ ۲:۴۸ ب٫ظ

سلام و سپاس از توجه شما.
چنانکه قبلا اعلام کرده ام، هر دو کتاب در ایران در دست انتشار است و به محض آمدن به بازار، اعلام خواهم کرد. تا آن زمان، لطفا از طریق کانال تلگرام در تماس باشید. متشکرم.
telegram.me/sasanhabibvand

ليلا صفري
ليلا صفري
مرداد ۲۵, ۱۳۹۶ ۷:۴۳ ق٫ظ

با سلام
وقتتون بخیر
برای خرید کتاب در ایران به کدام مرجع میشه مراجعه کرد؟؟
ممنونم

mota
mota
اسفند ۲۵, ۱۳۹۵ ۸:۵۷ ق٫ظ

دوست عزیز، نخست که چنین تفکیکی را در موارد مطرح شده توسط آقای حبیب وند نمی بینیم و در واقع با هر دو مقوله فرد و جامعه مواجهیم.
ضمناً تفکیک کلی این مقوله ها معنادار نیست. نمی توان فرد را از جامعه جدا کرد. احوالات درونی و بیرونی هر دو بر یک شخص تأثیرگذار است. شخصیت انسان از ژنتیک، زمان، خود و محیط زاده می شود و برآیندی از همه موارد بر “من” و شادی و رنج هایم موثر است.

شهریار، علی سینا
شهریار، علی سینا
اسفند ۲۵, ۱۳۹۵ ۴:۱۹ ق٫ظ

شادی حاصله از خود شناسی در ارتباطی با جامعه و هنجار های تحمیل شده از سوی آن؛ با شادی حاصله از خود شناسی در حوزه فلسفه و عرفان کاملا متفاوت است. به ترمنالوژی هر علم باید به دقت نگریست و فهم کرد.حالا اگر از منظر فلسفه و عرفان و … به شادی های حاصله از رهای از بند هنجار های ناموزون و نا مقبول جامعه نظر کنیم، در واقع شاد زیستن با توهمات کوچک زندگی است نه حاصل مواجهه با حقیقت، در حالیکه در حوزه جامعه شناسی، روانشناسی و … این شادی به معنای واقعی خودش شادی است نه توهم.

شهریار، علی سینا
شهریار، علی سینا
اسفند ۲۵, ۱۳۹۵ ۴:۱۸ ق٫ظ

شادی حاصله از خود شناسی در ارتباطی با جامعه و هنجار های تحمیل شده از سوی آن؛ با شادی حاصله از خود شناسی در حوزه فلسفه و عرفان کاملا متفاوت است. به ترمنالوژی هر علم باید به دقت نگریست و آن را در حوزه همان علم فهم و معنا کرد.حالا اگر از منظر فلسفه و عرفان و … به شادی های حاصله از رهایی از بند هنجار های ناموزون و نا مقبول جامعه نظر کنیم، در واقع شاد زیستن با توهمات کوچک زندگی است نه حاصل مواجهه با حقیقت، در حالیکه در حوزه جامعه شناسی، روانشناسی و … این شادی… مطالعه بیشتر»

mota
mota
اسفند ۲۴, ۱۳۹۵ ۹:۱۳ ق٫ظ

عرض سلام و احترام.
همان گونه که میفرمایید آگاهی کامل از محتوای کتاب، نیازمند مطالعه کامل آن است. اما بر مبنای آنچه در معرفی کتاب -که قطعاً خلاصه و نتیجه ای از آن است- مطرح نمودید چنین برداشتی استنتاج می گردد. به عنوان مثال فرمودید: “برای نیل به شادی تلاشی لازم نیست جز تلاش برای آگاهی و خودباوری. ما همین اکنون هم در عین شادی و آرامش هستیم.” یا “خواهید دید که هر قدر موضوع برای تان روشن شود، تعارض و سردرگمی و اضطراب شما کمرنگ می شود و شادی و اطمینان در عمق ضمیر تان جایگزین می گردد… “

ساسان حبیب وند
ساسان حبیب وند
اسفند ۲۴, ۱۳۹۵ ۲:۴۰ ق٫ظ

دوست عزیز سلام.
خوشحالم از علاقه شما به موضوع و ممنون از طرح دیدگاه تان. متاسفانه نقد شما مملو از نکاتی است که ناشی از عدم اطلاع از محتوای کتاب ها و پیام مطرح شده در آنهاست و این یعنی پیشداوری. پس از مطالعه آثار و آگاهی از محتوای آنها از شنیدن دیدگاه های شما خوشحال خواهم شد.
دوستدارتان
حبیب وند

ساسان حبیب وند
ساسان حبیب وند
اسفند ۲۳, ۱۳۹۵ ۳:۱۲ ب٫ظ

دوست عزیز سلام.
ممنون از خواندن مطلب و طرح دیدگاه تان.
مفهوم خودشناسی و ارتباط آن را با شادمانی در قالب دو کتاب به تفصیل تشریح کرده و دلایل آنرا آورده ام. بدون شک آگاهی از مجموع آنچه گفته شده (و نه صرفا بخش های کوتاهی که برای معرفی آورده ایم) برای داوری درباره مباحث، ضروری است. پس از مطالعه گفتارها، از دریافت نظرات شما خوشحال خواهم شد.
ارادتمند، ساسان حبیب وند

MoTa
MoTa
اسفند ۲۲, ۱۳۹۵ ۱۱:۰۷ ق٫ظ

برایم جالب است که شادی را در قبال خودشناسی و رنج را به دلیل ناآگاهی و باورهای تحمیلی می دانید.
رنج نتیجه خودشناسی و مواجه با حقیقت است و “مرد را اگر دردی باشد خوش است.”
“گل و بلبل دیدن زندگی” و “همه چی آرومه من چقد خوشبختم” در سایه کوته دیدگی و انکار حقیقت و معناست. دلواپسی های غایی انسان همواره وجود داشته و دارند و کوشش در راستای انکار و نادیده گرفتنشان، تلاش مذبوحانه ای بیش نیست. پس به جای نادیده گرفتن بایست شیوه معناآفرینی و مواجهه با آن ها را آموخت.

10
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx