نقدی بر نظریه آرش نراقی پیرامون همجنسگرایی

معین مشکات:  جناب آقای دکتر آرش نراقی سعی در ارائۀ تأویلی از قرآن کرده اند که بر مبنای آن زیست همجنسگرایی مبنی بر تعهد طرفین را از لواط سوا کنند و چنین زیستی را مورد قدح قرآن نشمارند.*بنده هم بر این عقیده هستم که واکنش های تند و قهرآمیز نسبت به این پدیدۀ در حال گسترش آن را به صورت…

معین مشکات:  جناب آقای دکتر آرش نراقی سعی در ارائۀ تأویلی از قرآن کرده اند که بر مبنای آن زیست همجنسگرایی مبنی بر تعهد طرفین را از لواط سوا کنند و چنین زیستی را مورد قدح قرآن نشمارند.*بنده هم بر این عقیده هستم که واکنش های تند و قهرآمیز نسبت به این پدیدۀ در حال گسترش آن را به صورت ریشه ای حل نمی کند و باید راه چاره ای جست.

 

همچنین عرضم این نیست که این مسئله حل شده و جواب های لازم را فقیهان داده اند و همه چیز بدیهی است و نمی شود این مسئله را از زاویۀ دیگری نگریست، اما به جوابی که دکتر آرش نراقی داده اند انتقاداتی دارم و این انتقادات و سوالات را خطاب به ایشان می نویسم. امیدوارم ایشان با پاسخ به این نقد، مسئله را شفافتر  تببین کنند.

 

غیر طبیعی بودن همجنسگرایی

جناب آقای دکتر آرش نراقی! با سلام و تقدیم احترام، در این بخش سعی دارم که غیر طبیعی بودن رابطۀ همجنسگرایی را مورد ارزیابی قرار دهم. فرموده اید: «اگر “غیر طبیعی” را به معنای “بیماری” بدانیم، در آن صورت نمی توانیم “امر غیر طبیعی” را معادل “غیر اخلاقی” تلقی کنیم.» بله! نفس بیماری غیر اخلاقی نیست، اما انجام رفتار عمدی که موجب بیماری می شود بی تردید غیر اخلاقیست و رفتار کردن بر اساس مقتضیات بیماری نیز می تواند غیر اخلاقی باشد و نیز فرموده اید «اکثریت قریب به اتفاق متخصصین ذیربط همجنسگرایی را بیماری نمی دانند.» تعبیر “اکثریت قریب به اتفاق” را از کدامین منبع آماری ارائه می فرمایید؟

برای رد معنای چهارم “غیر طبیعی” (کارکرد  و غایت) به کارکرد دلبری چشم اشاره کرده و فرموده اید دلبری کردن خلاف غایت طبیعی چشم (دیدن) نیست. بله همین طور است اما چون با کارکرد اصلی و غایت آن تزاحم ندارد! یعنی اگر یک خانمی برای همسرش با چشم و ابرو غمزه بیاید هیچ خلل و اشکالی در غایت چشم که دیدن است وارد نمی شود. اما غایت اندام تناسلی همانطور که از نامش بر می آید تناسل است. همجنسگرایی از آنجا که به طور معمول تبدیل به عادت معهود در رابطۀ جنسی می شود، این غایت را به خطر می اندازد. حتا اگر شما غایت اندام تناسلی را عشقبازی بدانید، این را نمی توانید انکار کنید که یکی از اصلی ترین کارکردهای این اندام تولید مثل است و همجنسگرایی با این کارکرد تزاحم دارد. ملاعبه با همسر که منجر به بارداری نشود نکوهیده نیست، اما این تزاحمی با بارداری ندارد. پس پیشینیان ما کارکردهای دیگر رابطۀ جنسی را هم در نظر داشته اند و آن را به رسمیت بخشیده اند. 

همچنین بنده دلیلی برای غیر طبیعی بودن این رابطه و غیر اخلاقی بودنش دارم:  می دانید که رابطۀ مقعدی ریسک بالایی دارد و در صورت همیشگی شدنش به مفعول آسیب می رساند. همچنین می گویند رعایت بهداشت جنسی در آن سخت است و  به طور کامل ممکن نیست. اکنون سوال اینجاست که در رابطۀ همجنسگرایانه بین دو مرد این معضل را چگونه می خواهید حل کنید؟ آیا رابطه ای که حداقل به مفعول آسیب جسمی وارد می کند غیر طبیعی نیست؟ آیا رابطه ای که در آن بهداشت جنسی پایین می آید انحراف نیست؟! به هر حال شما نه می توانید انکار کنید که مردان همجنسگرا چنین ارتباطی با هم دارند و نه می توانید همجنسگرایان را  در حالی که همجنسگرایی را تأیید می کنید به عدم این ارتباط مجاب کنید. حتا اگر آسیب های روانی و روحی این رابطه را انکار بفرمایید، آسیب جسمی اش انکار شدنی نیست.

 بر هم زدن نظام خانواده

حضرتعالی با کسانی که ساز و برگ هزاران سالۀ خانوادگی را بر هم می زنند و مدل های جدید عجیب خانواده را پیشنهاد می کنند همنوا شده اید. مایلم در مجال دیگری تبعات خطرناک این مدل های من درآوردی را به قلم بیاورم، اما در اینجا به این همنوایی شما اشاراتی خواهم داشت تا بر خوانندۀ نقد معلوم باشد که تأیید همجنسگرایی در چه سمت و سویی قرار گرفته است:

فرموده اید که اگر تولید مثل را جدی تلقی کنیم (که گویا به زعم شما نباید چندان جدی باشد!) زنان می توانند با ژن مشترک صاحب فرزند شوند! یعنی فرزند منهای پدر را تأیید کرده اید! به نظر می رسد که در منطق فمنیستان انسان بدون پدر هیچ کمبودی ندارد و مرد یک چیز اضافی در  آفرینش بوده است! نظیر عالم حیوانات که حیوان نر، حیوان ماده را آبستن می کند و پی کار خود را می گیرد! حال که می شود بی نیاز از این جنس نر باردار شد، پس باید آن را تایید کرد! حضرتعالی تا حدی بر این منطق فمنیستان صحه گذاشتید ولی در مقابل برای اینکه جانب آقایان را هم داشته باشید می فرمایید که محتمل است در آینده این امکان برای مردان نیز حاصل شود! خب تا اینجا به عادی شدن انسان بدون مادر هم رسیدیم. ببینیم این بچۀ بی پدر و مادر قرار است چه اعجوبه ای از کار در بیاید! گویا شما تمام مبنای درستی و نادرستی را در تعهد خلاصه کرده و به نوعی منطق “من راضی، تو راضی، گور بابای قاضی” را برای همجنسگراین تجویز فرموده اید! به فرض که تعهدی مثل تأهل های معمول در رابطۀ همجنسگرایان امکانپذیر باشد (که به شدت این امکان محل تردید است)آیا این برای تأیید اقدام آنان و ارائۀ سبک زندگی بر اساس این کنش کافیست؟! اگر به فرض بتوان در ازدواج با محارم، در سکس با حیوانات، در چند شوهری، در تعویض همسر و… تعهدی برقرار و هویت را در این رابطه تعریف کرد به عنوان رفع تبعیض های هویتی از سبک زندگی این دسته هم دفاع خواهید کرد و درون قرآن به دنبال دلیل می گردید؟ اگر نه، به چه دلیل همجنسگرایی را استثنا کرده اید و اگر بله، بر هم زدن نظام خانواده تا کجا ادامه خواهد یافت؟! (به خصوص وقتی می بینیم شما تجرد را به عنوان یک سبک زندگی و گویا طبیعی و بدون اشکال پذیرفته اید!)

در خلال نقد آقای اسکروتن فرموده اید که مردان همجنسگرا در فرهنگی پرورده شده اند که در آن به مردان به طور کلی می آموزند که استقلال، متکی به خود بودن و گریز از تعهد ارزش است و خلاصه در ناپایداری ازدواج همجنسگراهای مرد، عامل تقصیر همجنسی نیست، بلکه این مردانگی است و باید در این خصلت مردانه که در ازدواج دو مرد دو برابر غلیظ می شود تجدید نظر کرد! شما “استقلال” و “متکی به خود بودن” را با “گریز از تعهد” همسنخ می بینید؟! به نظر می رسد که شما به تربیت غربی هم انتقاد دارید و همین “مردانگی” رقیق شده که غرب برای مردان باقی گذاشته است را هم ناشایسته می دانید و عقیده دارید که مرد نباید خصلتهای مردانه داشته باشد! اگر اشتباه فهمیدم بفرمایید. شما که قائل به نقص خلقت نیستید، چرا می خواهید جنسیت ها را خنثا کنید؟! (که امکان وقوعی هم ندارد)خدایی که شما به عنوان خالق قبول دارید، مرد را با روحیاتی متفاوت و زن را با روحیاتی متفاوت آفریده است و برای همین است که ازدواج با جنس مکمل آنها را کامل می کند و ازدواج با همجنس، روحیات جنسی آنها را دو برابر غلیظ تر! ولی شما برای تأیید این مدل های عجیب خانواده می خواهید فطرت انسانی را هم دستکاری بفرمایید تا با این مدل ها تعارض نداشته باشند! (دیوانه ای سنگی در چاه افکند و شما به جای سعی بر درآوردن سنگ، بی آب ماندن چاه را تأیید فرمودید!)

 

مسئلۀ عشق امردان

حضرتعالی عشق به امردان را غیر اخلاقی می دانید و می گویید به قوت می توان بر غیر اخلاقی بودنش استدلال کرد. با مبنای اخلاقی شما چه اشکالی دارد وقتی که تجاوز به عنف حساب نشود؟ یک پسری که صورتش مو در نیاورده با کمال اختیار تمایل به مفعول واقع شدن دارد! در مبنای شما عشق به این نوجوانان چه اشکالی دارد که بعد هم فرض بگیریم قرآن این عمل را تقبیح کرده است نه عموم همجنسگرایی؟ عشق و ایثار و پیچیدگی و حسادت و حسرت (با تعریف شما) در رابطه با امردان هم بوده است و به هیچ وجه اینکه می فرمایید همجنسگرایی به این معنا نزد پیشینیان ما شناخته شده نبود، نفی صحیحی نیست! شعرهای جانسوزی که در طلب شاهد زمینی گفته اند، فقط برخاسته از یک نعوظ نمی تواند باشد؛ بلکه حاکی از تمایل شدید آن شاعران منحرف به ارتباط مداوم با یک پسربچه بوده است. (البته سوای آن دسته از شعرهایی که جنبۀ عرفانی داشته و به مجاز سخن رانده اند.) همچنین قرینۀ دیگری بر رد این مطلب که مفهوم لواط در قدیم فقط به عمل مرد با نوجوان گفته می شده این است که در فقه چنین تفکیکی نمی بینیم و به مطلق کنش جنسی مرد با مرد لواط گفته شده است.

 

شیوۀ برخورد با همجنسگرایان

راجع به اینکه باید نسبت به گناهکاران شفقت به خرج داد، اگر مقصودتان آنهایی هستند که در خفا خطا کرده و آن را در سطح جامعه اشاعه نمی دهند، با شما صد در صد موافقم و سیرۀ معصومان ما نیز چنین بوده است. اما اگر شفقت شما آنها که مایۀ اشاعۀ فحشا هستند را نیز در بر می گیرد می پرسم شفقت را تبیین کنید. آیا شفقت یعنی آنها را آزاد بگذاریم؟! من با شما موافقم که رفتار توأم با خشونت درمانگر مسئله نیست ولی چون همجنسگرایی را غیر اخلاقی می دانم با آزادی دادن به اشاعه گران فحشا مخالفم.

 

انحصار دادن معرفت اخلاقی به عقل!

شما به عنوان ارزش های عالی اخلاقی به شفقت بر افتادگان اشاره می فرمایید. بنده می پرسم اگر به فرمایش شما ملاک و مبنا در اخلاق فقط عقل است، چگونه لزوم شفقت بر افتادگان را توجیه عقلانی می کنید؟ آیا عقل نمی تواند زیراب دفاع شما را بزند؟ جناب آقای نراقی! می دانید که عقل می تواند هر حقیقتی را انکار کند و ساکت هم نشود. خود حضرتعالی در باب برهان شر مناظره ای عالی با آقای سلطانی داشتید که بنده از شنیدن سخنان شما خشنود شدم و در دل شما را آفرین گفتم. اما اگر بخواهم با عقل محض به مناظرۀ شما بنگرم دیگر اطمینانی برای پیروز ارزیابی کردن شما ندارم؛ چرا که رقیب هم استدلال های پخته ای داشت. جناب آقای نراقی! اکتفا به عقل در معرفت کافی نیست…

 

مسألۀ رازآلودگی رابطۀ زن و مرد

 در نقد آقای راجر اسکروتن فرموده اید «رازآلود بودن جنس مخالف مربوط به جامعه های بسته است که در آن دختر و پسر با روش صحیح آشنا نشده اند و در چنین جامعه ای یا جنس مخالف مورد ستایش مبالغه آمیز قرار می گیرد یا به شیء جنسی فروکاسته خواهد شد.» ببخشید! آقای اسکروتن، فیلسوف انگلیسی معاصر اینها را در یک جامعۀ بسته فرموده اند؟! البته رازآلود بودن جنس مخالف به وسیله رابطه های  قبل ازدواج کم می شود اما از بین نمی رود. در ضمن شما باید ثابت بفرمایید که این رازآلوده بودن جنس مخالف خطاست و با این رازآلودگی جنس مخالف (که مقصودتان باید بیشتر زن باشد) در حد یک کالای جنسی سقوط می کند! دلیل این ادعا چیست؟ به نظر بنده زن در جامعه و فرهنگی تا حد یک کالای جنسی سقوط می کند که از زیبایی او برای فروش کالا و رونق بازار استفاده می شود.

سپس افزوده اید که اگر ناشناخته بودن به خودی خود مطلوب است باید ازدواج یک مرد روستایی خراسانی با زن متخصص آمریکایی مطلوبتر و اخلاقی تر باشد! جناب آقای نراقی! ناشناختگی به خودی خود مطلوب نیست، اما به راستی بین مثال شما و مثال آقای اسکروتن تفاوت بسیار است و این دو به عرصه های جداگانه تعلق دارند. در ازدواج کفویت شرط بسیار مهمی است؛ زیرا زن و مرد همسطح تفاوت های همدیگر را «درک می کنند!» ولی در مثال شما این تفاوت ها و رازآلودگی های دو طرف از اصل درک نمی شود که بخواهد مورد جذابیت قرار بگیرد! یعنی آن بینشی که در دو طرف وجود دارد جذابیت تفاوت ها را نشان می دهد. مثل کسی که با چشم مسلح به آسمان می نگرد و از تفاوت عظیم سیارات شگفتزده می شود و آن انسان  بی اطلاع از علم نجوم که با چشم معمولی می نگرد و از اصل نمی داند آنچه که می بیند ستاره است یا سیاره یا ماهواره!

سپس فرموده اید که اسکروتن رازآلودگی انسانی را دست کم گرفته است. ببینید! رازآلودگی در جنس موافق هم هست، ولی بخواهید یا نه، روحیات جنس مخالف ناشناختگی و تفاوت های خیلی بیشتری دارد تا جنس موافق. این در الفبای روانشناسی جنس مخالف مورد بحث قرار می گیرد.

سپس اشکال کرده اید که چرا نتوان در جنس موافق رازآلودگی را در نظر داشت و به عنوان شاهد مثال به رابطۀ مادر با دختر اشاره کرده اید. نخست محل تأمل است که آیا می توان رابطۀ فرد با پاره تن خود را که از نطفۀ او به وجود آمده و جزئی از وجود اوست با رابطۀ جنسی قیاس کرد یا خیر. از این هم که بگذریم، آیا هیچ دقت کرده اید که به طور معمول ارتباط پسر با مادر و دختر با پدر بیشتر است؟! عامیانه اش اینکه پسرها بچه ننه اند و دخترها بابایی. برای طرف دیگر این رابطه هم کشش بیشتر است. فکر می کنید چرا اینطور است؟ آیا نه این است که برای والدین فرزندان جنس مخالفشان رازآلودگی و جذابیت بیشتری دارند؟

خلاصه مطلب در اینجا اینکه استدلال آقای اسکروتن را نیز از نقد شما بسیار قوی تر ارزیابی می کنم.

 

مسألۀ قوم لوط:

راجع به اینکه لوط دختران خود را پیشنهاد داد، اگر قائل باشیم که مقصود او از پیشنهاد دخترانش ازدواج بوده است یعنی ای قوم از حرام خدا به حلال خدا روی آورید. اگر هم مقصودش را انجام عمل جنسی در نظر بگیریم (که با توجه به قرینه هایی نظیر زیاد بودن جمعیت و بی بند و بار بودن آنها فرض بعیدی نیست) باز هم یعنی دفع افسد با فاسد! یعنی در نظر حضرت لوط رابطۀ غیر شرعی با جنس مخالف حتا با شکل های بی بند و بار تر آن، از رابطه با همجنس قابل تحمل تر است. شاید به همین دلیل باشد که در سنت فقهی ما برای لواط مجازاتی بسیار سنگین تر وضع شده است تا زنای معمول. در ضمن آن نوع رابطه ای که مرد می خواهد با مرد برقرار کند از عهدۀ زن هم بر می آید … خلاصه روشن نیست پیشنهادی که لوط می دهد، موید تفکیک لواط از همجنسگرایی باشد و ارتباطی به این مقول داشته باشد.

همچنین نکتۀ آخری که قصد دارم راجع به ماجرای قوم لوط اشاره کنم این است که شما فرموده اید معلوم نیست مراد از لفظ “فاحشه” قوم لوط چه بوده باشد. اما روشن است که قرآن شدید ترین مصداق آن را همین عمل جنسی می داند. زیرا بلافاصله بعد از لفظ “فاحشه” به همین موضوع اشاره می کند. (ر.ک: آیات ۲۸ و ۲۹ عنکبوت)

 

*. متن کامل مقاله آرش نراقی و پرسش و پاسخها را از سایت ایشان دریافت کنید:

yon.ir/TeNW

+ مقاله آرش نراقی تحت اسلام و مسأله همجنسگرایی

 

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
امیر
امیر
اردیبهشت ۱۹, ۱۴۰۰ ۲:۴۷ ب٫ظ

در متن خود در قسمتی نوشتید که معلوم نیست فرزندان بدون پدر و بدون مادر چه اعجوبه ای از آب در می آیند . خیلی زشت است که دارید اولا به افراد یتیم بی احترامی میکنید ، کما این که بسیاری از آنها از شما موفق تر عمل کرده اند . و دوما صرف دو پدر یا دو مادر داشتن دلیلی بر تربیت ناصحیح و غیر اصولی نیست . به تحقیقات صورت گرفته در این زمینه مراجعه کنید . بخواید رفرنس هم میدم . کودکانی که توسط زوج همجنس تربیت شده اند به مراتب حتی بهتر از دیگران تربیت شده… مطالعه بیشتر»

فانی
فانی
مرداد ۳۰, ۱۳۹۵ ۵:۴۰ ب٫ظ

همجنس گرایی که جنبه ظاهرا عاطفی و عشقی هم را در بر دارد قابل تحمل تر از همجنس بازی های رایج در میان بخشی از ایرانیان و افغانان و عرب ها میباشد. احتمالا همجنس بازی در شرایط اضطرار از نظر شرعی مورد تایید باشد. بنابراین خیلی روی غربی بودن این پدیده تاکید نفرمایید. نگاهی به دور بر خود بیاندازید.

بابک
بابک
مرداد ۲۷, ۱۳۹۵ ۲:۲۱ ب٫ظ

قیاس ارتباط همجنس گرایانه با موضوعی مثل «سکس با حیوانات»! کاملاً غیر منصفانه ست. حیوانات بر اساس غریزه ی صرف عمل می کنن و اصولاً اختیار و قدرت تعقّلی ندارند که بخوان نوع رابطه ی خود رو انتخاب کنن. انتخاب های انسان، درست یا غلط، بر اساس اختیار و عقل و البته همراه با غریزه است.

ایرانی
ایرانی
مرداد ۲۶, ۱۳۹۵ ۲:۲۱ ق٫ظ

چه اصراری دارند برخی ازاین روشنفکران که همه شئونات اخلاقی ودینی ماباید منطبق بانظام اخلاقی غرب باشد ان هم همجنس بازی که درسپهر فرهنگی وتبلیغاتی غرب یک امر حیثیتی وارزشیست

ناشناس
ناشناس
مرداد ۲۵, ۱۳۹۵ ۱:۰۸ ب٫ظ

این آقای نراقی متاسفانه نظریات خود را به اسلام نسبت می دهند. آخر برادر من، هر دین نظام اخلاقی خود را دارد، شما نمی توانید با استدلالات خود درباره اخلاقی بودن یک امر نظر خود را به اسلام هم نسبت دهید! نظر شما محترم است، اما نسبت دادن آن به اسلام داستان دیگری است!

5
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx