نوشتن از بازرگان و شریعتی در چنین روزگار دشواری بسیار سخت ولی ضروریست. جامعهای که به شدت آسیب روانی و ذهنی دیده به غیر از بار تحمل خسارات اقتصادی و معیشتی که بر او تحمیل گردید. کار فکری از این دست به مراتب پیچیدهتر مینماید، چرا که در چنین جو روانی اذهان انباشته از سوء تفاهم است. بسیاری در چنین محیط توفانی دست از هر چه اعتقاد، برداشتند؛ انبوه دیگری به همان آئین اجدادی خویش بدون ورود به سیاست پایبندند؛ خلقی همچنان وفادار به معنویت و دلزده از سیاست، تعالیجویانه دست نیاز به ساحت ربوبی دارند
نگرش به تفاوت افقهای توحیدی بازرگان و شریعتی

| بهمن حشمتی |
(مقدمه)
نوشتن از بازرگان و شریعتی در چنین روزگار دشواری بسیار سخت ولی ضروریست. جامعهای که به شدت آسیب روانی و ذهنی دیده به غیر از بار تحمل خسارات اقتصادی و معیشتی که بر او تحمیل گردید. کار فکری از این دست به مراتب پیچیدهتر مینماید، چرا که در چنین جو روانی اذهان انباشته از سوء تفاهم است. بسیاری در چنین محیط توفانی دست از هر چه اعتقاد، برداشتند؛ انبوه دیگری به همان آئین اجدادی خویش بدون ورود به سیاست پایبندند؛ خلقی همچنان وفادار به معنویت و دلزده از سیاست، تعالیجویانه دست نیاز به ساحت ربوبی دارند. مردمی دیگر بریده و خسته از دین (پیر و جوان) فقط جوینده زندگی هستند بدون هیچ قالب و قاعده اعتقادی، بسیاری از همانان از مرز خشم گذشته به دایره آتشباری نفرت پانهادهاند. کتاب (زندانیان نفرت، بنیانهای فکری استبداد و خشونت- ترجمه شیوا جمشیدی از آورن بک) نفرت را بدترین شرّ و دشمن عقل میداند چنان که فیلسوفانی مانند اسپینوزا آن را (شرّاعلی) بالاترین نوع شر نامیدهاند.
گروه بسیاری ضمن وفادار ماندن به نداهای معنوی و درونی- مهار هیجانات منفی که از ناحیه سیاست بر زندگیشان تحمیل شده خلاءهای وجودی خویش را صادقانه، وفادارانه در ارتباطی تنگاتنگ ولی به شدت آسیبپذیر از امر قدسی و ساحت ربوبیطلب میکنند تا تهاجمات و تلاطمات سنگین معظلات و بیرحمیهای روزگار را از طریق تعادل بخشی تعالیجویانه – نوسانات فکری خود را با پناه بردن به خدای زنده در درون و ناظر بر وجدان و الهام گرفتن از کرانههای گشوده معنوی همچنان مفتوح نگاه دارند تا روح خود را از تسلیم شدن به رذالت و پلشتی دور نگاه دارند؛ اگر چه چون رند شیراز حافظ، آدمیانی از این دست، «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزند».
مقایسه در دو افق دقت و حیرت (دو واژه به الهام از دکتر سروش)
میتوان جهانبینی هر دو را یکی با دقت ریاضیوار و دیگری سر در حیرت هستی در چند بند زیر خلاصه نمود:
افق دقت:
۱- مهندس بازرگان در تمام زمینهها نگاه سیستمی و پلکانی داشت.
۲- به تکامل و تدریج معتقد بود، این نگرش را به تمام زمینههای علمی تا اجرایی و اجتماعی تسرّی میداد.
۳- برای حصول به نتیجه از هرگونه شتابزدگی و تعجیل پرهیز داشت- لذا سیاست گام به گام ریشه در دقت قدمهایی بود که بر میداشت.
افق حیرت:
۱- دکتر شریعتی معرفت به وجود خویش تا وقوف به تاریخ زیسته را شرط اول ورود به هر عمل و اقدامی میدانست.
۲- خودآگاهی نسبت به خود، ریشه در کویریات و نگاه هستی شناسانه او داشت.
۳- تاریخ قالببندی شده و منجمد در فقه، کلام و فلسفه را مانع از نگاه شناور و دور شدن از حیرت در حقیقت میدید.
۴- نگاه او دینامیک، غیر ساکن، توقف ناپذیر و قالبشکن بود، ایستایی و توقف را مرگ تفکر و حیرت میدانست لذا او توقف در هیچ نظام و نقطهای را بر نمیتافت.
هر دو نگاه در صفحات پیش روی گشوده و بازنگری خواهد شد.
زاویههای شخصیتی
مهدی بازرگان و علی شریعتی هر دو در جامعه لائیک فرانسه تحصیل کردند، اگر چه در دو رشته متفاوت، بازرگان مهندسی و فنی- شریعتی ادبیات و تحقیقات جامعهشناسی. ساختار ذهن بازرگان جهان را با دقت ریاضی و اندام جامعه را با دیسپلین، قانون و انضباط میبیند در حالیکه ساختار ذهنی با آرایش ادبی و علوم انسانی شریعتی جامعه را از منشاء هستی شناسی و چرایی مینگرد، کمتر خود را با قانون و نظم درگیر میکند. اگر بنیان دانش این دو را بر همین اساس پایه ریز شده باشد- میتوان تفاوت و زوایای اختلاف در برداشت هر دو را نسبت به تاریخ جامعه، انسان و تحولات و بلاخره خدا را از همین چشمانداز نگریست. اگر چه ریشههای تربیتی و فاصله تاریخی این دو چندان تفاوت چشمگیری با هم نداشت. شخصیت هر دو خانوادهای سرشار از دیانت و صداقت پایهریز شده بود، در فقرات بعدی خواهیم خواند که یکی از افق نظم تکامل گرایانه دیگری از جایگاه انسانشناسی چه تفاوتهایی باهم داشتند. چون محور این نوشتار بر مبنای نگاه به خداوند طراحی گردید. لذا هر چه که غیر از توحید مطرح میشود به عنوان شاخههای فرعی هستند که از تنه تنومند خداباوری آنان منشعب میگردد.
شیوه نگرش کلی بازرگان
راهکارهای اجتماعی و سیاسی او از منظر توحید- اصلاحطلبانه و پایهریزی تدریجی گام به گام بود. از هرگونه فشار فکری و اعتقادی پرهیز داشت. آزادی انسان را در انتخاب و خودجوشی میدانست. دایره فقه را در جولانگاه نگاه موحدانه خویش کوچک میدید. در کتاب سیر تحول قرآن خدا را بر بسامدترین واژه قرآن معرفی میکند که برتر از هر موضوعی طی ۲۳ سال سایهگستر و کانونیترین اصل رسالت پیامبری است.
شیوه نگرشی اجتماعی شریعتی
او در مدت عمر کوتاه فیزیکی و فر هنگی خویش تاریخ اسلام را زیر ذرهبین میبرد، سازندگان نخستین اسلام را به لحاظ اجتماعی و رفتاری آنالیز و روانکاوی میکند. در نمونهبرداری از رفتار آنان رابطهها و شبکههای هزار لایه قدرت و ثروت را کشف میکند. در برابر اشرافیت دینی و جهل عوام شاخکهای تیزی دارد سه واژه (تیغ و طلا و تسبیح) (رز- زور و تزویر) تا پایان راه از افشاء این سه چهره فریب دریغ نکرد. قلم خود را با تمام نیرو برای پردهبرداری باندهای قدرت زیر نقاب این سه واژه به کار میگیرد، از هر گونه ملاحظهکاری پرهیز دارد- اما خدای او برخلاف بازرگان که خدای دقت است، خدایش سراسر حیرت است و معنا بخشیدن به کالبد بیجان طبیعت، چون عارفی عاری از منیت سر در گریبان توحید بالنده خود دارد، خدائی که از نظرگاه او لایموت است و انسان هم پیمانش و امانتدار مسئولیتپذیری که جهان قلمرو امپراطوری اوست.
چشمانداز توحیدی بازرگان
مهندس بازرگان در دوران هژمونی ایدئولوژی چپ به ویژه حزب توده وارد میدان دلیری و دلیل آوری گردید، شناخت تخصصی از فعل را انفعلات ذرّات و مصالح جهان مادی داشت. در پاسخ به اندیشههای الحادی درسه کتاب (ذره بی انتهاء- راه طی شده عشق و پرستش) با شیوهای نو جهانبینی توحیدی خود را پایهریزی میکند (نظام جهان و قوانینی طبیعت انرژیها و مواد در هم یکنواخت البته نمیتوانستند به سختی نگرانید – برای صفبندی و حرکت احتیاج به یقین وظایف و تشخیص درجات و صدور فرمان داشتند- فرمان عمومی از آستان الهی صادر گردید- این امر خدا که بر تمام موجودات وحی گردید، ممکن است همان خواص ذاتی ثابت ذرات و میل ترکیبیها ، قوانینی عمومی طبیعت از قبیل جاذبه، انرژی سنتیک، تئوری کوانتا و … غیره باشد- ذره بیانتها ص ۵۳) (اگر به فرض که مصالح تشکیل دهنده جهان ازلی و ثابت بوده باشد، چرا صورت دخالت آنها ثابت و ازلی نیست- اگر عدم تقارن و دخالتهای یک جبهه وجود نمیداشت حتماً عناصر تشکیل دهنده جهان در برابر کلیه خواص و شرایط دارای وضع مشابه و بیتفاوتی میشدند- و دینامیک محیط ۱۰۰% بیشکل میشد ص ۴۲ ذره بیانتها)
جداسازی سه دوران جدا ولی متصل به هم
برای جلوگیری از زیادهنویسی میتوان عمر فرهنگی مهندس بازرگان را به سه دوره جدا ولی متصل با همدیگر تعریف نمود (کاری که محقق گرامی آقای یوسفی اشکوری در کتاب در تکاپوی آزادی انجام داد)
۱- دوران نگاه رابطه علمی با قرآن ۲- دوران نگاه رابطه اجتماعی با قرآن ۳- دوران نگاه رابطه اخلاقی با قرآن چند سال مانده به پایان عمر با توجه به تاریخ پر از جنجالهای سیاسی که میتوان آن را گذار از دورانی سخت فرهنگی و اعتقادی نام گذاشت، در یک بازنگری تدریجی، نظریه رادیکالی را مطرح نمود که نشان عبور از راهی داشت که تا آن زمان پیموده بود. آنچه که در چشمانداز جدید برای او اصالت پیدا کرد دو مطلب بود، بقیه مسائل فروعاتی بودند. که از بدنه این چشمانداز جدید رُسته بودند. هدف اصلی پیامبران را در دو بند زیر اعلام کرد ۱- اعتقاد به خدا ۲- جاودانگی حیات
(در همین مورد نوشته مستقلی منتشر گردید به نام سیر تکامل خدا در اندیشه بازرگان) در زنجیره دفتر فکری او آخرین حلقه مدار جهانبینی توحیدی منتهی به وجدانیت محض گردید. ارجعیت خدا نسبت به تمام مباحث دنیائی در ساختمان فکری او در سالهای پایانی عمرش به طور برجستهتری خود را نشان داد. راه طی شده او سر آغاز راه و بینش توحیدی جدیدی گردید که در ادامه این راه از زاویهای دیگر الهامبخش نواندیشی جدید اسلامی گردید. (پیامبران- عمل و رسالتشان در دو چیز خلاصه میشود. ۱- انقلابی عظیم فراگیر علیه خود محوری انسانها برای سوق دادن آنها به سوی آفریدگار جهان ۲- اعلام دنیای آینده جاودان بینهایت بزرگتر از دنیای فعلی ص ۲۶ آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء)
چشماندازهای توحیدی دکتر شریعتی
شریعتی با توجه به تخصص و زاویه نگاهش به انسان و خدا با ادبیاتی متفاوت با تولد و تولید معنائی تازه قدم به عرصه پرداخت تئوریهای بازتری نهاد. اگر بازرگان منادی دقت بود. حیرت در سازمان فکری شریعتی نقش برجستهای داشت (نقش دقت و حیرت در دین به اقتباس از دکتر سروش است) نقش خدا در د ستگاه فکری شریعتی سترگ است دست یافتنی. در این راه از واژههایی سود میجوید که در متون کهن یا جدید این نوع سبک به چشم نمیخورد. اگر چه از مولانا سود میجست از دنیای پر نگار حافظ بهره میبرد، متأثر از توحید ابوالسعید ابوالخیر بود تمامی این فرهنگها تکیهگاههای او بودند. ولی مستقل از آن منابع خود به سرچشمههایی تازه دستیافته بود. اگزیستانسیالیسم توحیدی او در متن زیر به خوبی نمایان است (خدا انسان را از لجن آفرید سپس از روح خویش در او دمید و بر صورت خویشتن ساخت- چهره همین انسان را همواره هالهای از اندوه در بر گرفته و از نخستین روزهای تاریخ، هرگاه که از انبوه تلاشهای حیات، خود را به گوشه انزوائی میکشانده تا به خویش و به جهان بیندیشد، اخمی از بدبینی بر نگاهش میبسته و موجی از اضطراب بر سیمایش مینشسته است زیرا وی همواره خود را از این عالم بیشتر مییافته که آنچه هست او را بس نیست، احساسش از مرز این هستی میگذرد و آنجا که هر چه هست پایان میگیرد، او ادامه مییابد تا بینهایت دامن میگسترد. (جامعه شناسی ادیان ص ۱۱۲)
شریعتی در مقابل انواع بحثهای کلامی که توسط متکلمان در طی قرون مکتوب گردیده بود. موفق شد نسبتی مستقیم و معادله دو جانبهای بین انسان و خدا با گفتمان جدید برقرار نماید نبودن خدا در طبیعت و منظومه هستی. جنین زندهای میداند که در شکم مادر میزید ولی مادری مرده (جهانبینی مبتنی بر مادیت کور یا طبیعت ناخودآگاه بلافاصله به قول سارتر تا خدا را از جهان برداریم، انسان در طبیعت و با طبیعت بیگانه میشود… و به قول هایدگر … انسان غریبی میشود که در کویر طبیعت پرتاب شده است- درست مانند جنینی که در شکم مادر زنده شده و احساس دارد … اما مادر مرده ص ۱۰۱ اسلامشناسی) (گزارشات و نوشتهها سعی گردید کوتاهتر باشد وگرنه باید برای تکمیل بحث و ادامه تفکر و تحول نواندیشی دینی، توضیحاتی کنار پایهگذاران اولیه نوشته میشد. لذا به طور مختصر فقط در حد اشاره از آن عبور میکنیم. در ادامه نگاه به خدا و طبیعت. شاهد هستیم آهسته آهسته ضرورت و الزام برای ساختن جامعهای بر مبنای همزیستی همدلانه، خدا ناباروران در کنار خداباروران از دیدگاه تکثیرگرایی کنار هم به گفتگو و مفاهمه مینشینند.
از عرفان آنگونه مینوشت گویی عارفی فارغالبال از تعلقات است که بر تحت معنویت نشسته- در آن فضای مسموم توانست مخاطبش را به کانون توحید و تعالیجویی توجه دهد (توحید از فردی که در هوا معلق است، یک انسان میسازد که بر دیوار تکیه میکند … چون کسی که چنین تکیهگاهی در وجود پیدا میکند مسلماً با هیچ بادی، هیچ سیلی … تکان نمیخورد اسلامشناسی ص ۱۹۴) خداپرستی او با توجه به شرایط زمانهاش جهان شمول و گستره آن در امتداد هر انسانی است که خواهان بالندگی و در آمدن از پلشتیها و روز مرگیهاست موجودی که بیتابانه دست به دیوار این عالم آلوده میکشد تا به بیرون مرزهای فریب روزنهای بگشاید (انسان گمگشته این خاکستان ناآشنا، که خود را در زیر این آسمان کوتاه و غریب گرفتار میدیده سراسیمه و پیگیر، در راه جستجوی آن بهشت گمشده خویش که میداند هست. بر هر چه میگذشته که از آن در او نشانی مییافته، به نیایش زانو میزده جامعهشناسی ادیان ص ۱۱۳ (خدا لایموت است و انسان هم پیمانش و حامل روحش و صاحب رسالتش- زمین و آسمان و هر چه در این میانه است معجزه اویند که حقیقت و زیبایی و خیر را به نیروی دانش و هنر و اخلاق صید میکند که عظمت را میستاید و ارزشها را میپرستد و آزادی را میجوید (خودسازی انقلابی ص ۶)
غنای انسان
خدا را در کنار آزادی و برابری طلب میکرد ولی هیچکدام را فدای دیگری نمیخواست. نمونه ریز زمزمههای گویایی است از دغدغههای بشری او (از یک طرف سارتر مرا به آزادی وجودی خود میخواند و از طرف دیگر سوسیالیسم مرا به مسئولیت اجتماعی دیگران میخواند و از طرفی عرفان، رابطه مرا با عالم وجود، زندگی، سرنوشت نهایی وجودی و نوعی میخواند (خودسازی انقلابی ص ۷۸)
از ویژگیهای مهم نواندیش دینی طرح و ترسیم سیمای خدا به جغرافیا و تاریخ هر سرزمیننی با هر آداب و آیینی است. توحید با پذیرش انواع نژادها، نه تنها پاسخگو ساختار روح ابناء بشر است بلکه فراتر از دانش بشری باید از فرایندی به مراتب پیشروتر از تجربههای بشری برخوردار دار باشد. اگرچه دستهای ناپاک آن انگشتر سلیمانی را که گاهگاه بر او دست اهرمن باشد به دست خود میکند. به نام دین سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت. میدان صلح و توحید را نباید واگذار به بد سگالان کرد ار زوزه شغالان مردم فریب نباید پرچم آدمیت را زمین گذاشت. (انسان در عمق فطرت خویش همواره در آزادی مطلق- بینهایت، ابدیت، ازلیت، آزادی، خیر مطلق- پاکترین پاک بوده است و آن من راستین و اهورایی خویش را با این معانی ماورائی خویشاوند مییافته، این چشمههای شگفتانگیز غیبی که همواره در اعماق روح آدمی میجوشد از کجا سرچشمه میگیرد؟ شریعتی بعد از گذر از اسلام علمی و اجتماعی- غزالیوار به سوی تواناسازی و توجه دادن به مرجعیت اخلاقی عریمت نمود. این دوران یکی از زرینترین اوقات تلخ و شیرین تلاشهای فکری او بود. تلاشی که منهی به نقطه آغاز فصل فکری جدیدی گردید که حتی برای خودش قابل پیشبینی نبود، طُرفه آنکه در حلقه همراهان او نتوانستند با او همگام شوند. چون این نوشتار بر محور دیدگاههای توحیدی بنا گشته لذا گام مستقیمی در دنیای سیاست نخواهیم گذاشت، ولی خدا در آن محیط طوفانزا و فصل پاییزی زندگیش چهره برجستهتر و نمایانتری از خود نشان داد. تفاوت چشمگیر این دو مصلح اجتماعی درست در همین نقطه است. شریعتی پیش از انقلاب در مدت کوتاه عمر خود با چراغ دانایی علوم انسانی راهگشا و بنبست شکن راههای بسته فکری گزدید ولی بازرگان تا نیمه مرحله انقلاب زنده ماند و درگیر دُرشتگوییها و نامهربانیهایی گردید که آن را تحمل نمیتوانست کرد ولی به عنوان کنشگری مثبت و فعال و امیدوار در عرصه سیاست و مهمتر از آن عنصری خلاق در ایدهپردازی باقی ماند، آفات توحید نام کتابی است که در آستانه طلوع انقلاب قبل از سال ۵۷ نگاشته شد. از نامگذاری آن پیداست که زنگ و صدای خطر را اعلام میدارد.
(شاخه اول دخالت آشکار آفتزدگی اهل توحید، انحراف از خدا به فرستادگان و اولیاء خدا و پشوایان دین به صورت شخصپرستی است که قرآن تصریحهای فراوان به آن مینماید. پسر خدا گرفتن عیسی در نزد مسیحها و عزیز در نزد یهودیهای معاصر پیامبر و همچنین علیاللهیگری و غلات شیعه یا تعصبهای سنی و شیعه دربارهی بزرگان و پیشوایان و مقدمات اختصاص هر دسته که در واقع یکپا خودخواهی و برتری دانی قومی و ملی بوده که یکی ار آثار شوم آن اختلافات و دشمنیها است و خروج از امت واحد … برای اینکه خود مسلمانها نیز دچار آفت نشوند اصرار و اعلام و تکرار اشهدان محمداً عبده و رسوله قابل توجه است و اینکه پیامبر هم بشری است و فقط دریافت وحی مینماید- آفات توحید ص ۵۰)
رابطه توحید و حقوق ملتها
اندیشههای اجتماعی بازرگان ریشه در تفکر توحیدی او داشت، پس از چند دهه پروژهسازی اجتماعی- خود تبدیل به نهادی نیرومند در دفاع از حقوق مزدم شده رأی مردم، انتخابات، حقوق شهروندی و ملی، گردش قدرت و عدم تمرکز آن از جمله مباحثی بود که در سپهر اندیشه او به چشم میخورد. مردم و ملل و فرهنگهای گوناگون اقوام را خانواده خدا میدانست (مسئله آزادی و دمکراسی یا حاکمیت ملی بود که با نظام پارلمانی و شورای کاملاً نوظهور و تکاندهنده جلوه مینمود.شخصیتهای وارسته عالیقدری چون سیدجمالالدین اسدآبادی، اقبال لاهوری و عبدالرحمن کواکبی با روی آوردن به قرآن و سنت، جواب مسائل و تأیید حقایق را مییافتند، امروزه ما با خواندن کتاب (تنبیه الامه و تنزیه المله) که مرحوم نائینی در هفتاد و شش سال قبل در کشاکش انقلاب مشروطیت ایران نوشته است به شگفتی میافتیم از اینکه چگونه آزادی سیاسی را در مفهوم اصل آن که خروج انسان از اسارت دیگران و از استبداد حکمرانان است، به عنوان شاخهای از بند اول کلمه طیبه توحید گرفته و مبارزه با سلطنت و نظام استبدادی را پشت کردن به شرک به خدا و بیرون انداختن طاغوتها دانسته. بازگشت به قرآن جلد ۴)
او تاریخ پر از فریب مذهبی را بر مبنای توحید محک میزند تا قدرتهای مدعی مسلمان مشابه حکومت اموی و عباسیان را رسوا کند. نسبت به چهرهنگاری شخصیت امام علی دقت و باریکبینی دارد تا از دل تاریخ ضد علوی بتواند سیمای او را در محضر عدالت خواهان موحد و مسلمان معرفی نماید. چهرهای که بسان صاعقهای بر سر برجهای عبوس جهل فرود آمده توانست صبحی از امید درهائی را در بکشاید. (اگر ایمان او اسلام او، عدل و رهبری در چهره شسته و پاک و راستین امروز فهمیده میشد. بر وجدان مجروح تودههای محروم و برآشفته بشریت امروز عرضه میشد … بیشک همه چیز به گونهای عمیق و شگفتانگیز تغییر میکرد و بیشک طنین صدای علی را در زیر سقف شبستان سیاه این قرن میشنیدیم و میشنیدیم که همچون صاعقه بر جهان عبوس جهل و جنایت فرود آید چون نسیم، نرم و نوازشگر باز میگردد و همچون جرعه سپید دم که در کام شب فرو میچکد، در گوش تو زمزمه عشق فرو میریزد … در بوی نان تازه و در دستهای گرسنهای، به همان گونه خدا را استشمام میکند که در محراب- تشیع علوی و تشیع صفوی ص ۱۴۱) توحید اجتماعی شریعتی تنها یک استدلال فلسفی نبود بلکه انتخاب توحید قبول نوعی از رفتار اجتماعی است.
مردم خانواده خدا هستند
بنام دین، مقدسترین واژههای انسانی و آسمانی- نامقدسترین و نابخشودنیترین کارها در دفتر بشر ثبت گردید. در این تعارض و تقابل نابرابر- پیامبران و جان آگاهان بودند که در تیررس زهرآلود تهمت قرار داشتند. واژههایی چون کافر، زندیق، جادوگر، ساحر، مجنون تیرهای خلاص و زهرآگینی بودند که بر سر نخبگان میبارید تا نتوانند آینه جانهای زنگار گرفته را پاک نمایند. همان چهرههای موجه و روحانی که خود را در هالهای از تقدس کاذب پنهان میکردند ولی درونی پر از دوزخ و شرارت را با خود داشتند. خداوند از مقام کبریایی، خود را تا حد مردم عادی تنّرل میدهد. ملتها را اجزاء جداییناپذیر خانواده خود محسوب میدارد. شریعتی واژه ناس در گستره دراز دامن ملل شامل تمام طبقات و فرهنگها را در ردیف یکدیگر میداند. ثروت و قدرت عمومی را برنمیتابد که در دست طبقه خاصی باشد. (طبقه سهگانه ملک، مالک و ملاء – طبقه مردم (ناس) قرار دارد. هر دو در طول تاریخ بر ضد هم و در برابر هم، الله در این جامعه طبقاتی در صف ناس است، به گونهای که در قرآن هر گاه جامعه مطرح است، الله و ناس مترادف هم میآیند.
بطوریکه ناس را میتوان در آیه برداشت والله گذاشت و کلمه الله را برداشت و ناس را گذاشت هر دو یک معنی دارند. مثلاً در (ان تقرضواالله قرضا حسنا) روشن است که مقصود از خدا مردم است و گرنه خدا چه نیازی به قرضالحسنه تو دارد. – سرمایه از آن مردم است نه از آن قارونها و دین تمامیاش از آن مردم است نه در انحصار دستگاه یا اشخاص مخصوص بنام روحانیت و کلیسا- اسلام شناسی ص ۹۳)
(چه شکرهاست در این شهر که قانع شدهاند- شاهبازان طریقت به مقام مگسی- حافظ)
دوران ما عصر بهم ریختگی تمام مرزهای آیینی است، آیین تزویر در تقابل با فرو فرهنگ راست اندیشی، بسیاری از پیلان طریقت و مشایخ حقیقت گرفتار اصنام و بتهای کوچک و بزرگ ثروت و قدرت شدند. کسانی که تا قبل از وصول به قدرت این همه قساوت در تصورشان نمیگنجید. چندان فتادند در این حلقه کمند در لغزشگاههای خطرناک قدرت و نخوت، در واقع آن همه ادعای سابقه خداخواهی چیزی نبود جز خودخواهی و دیگرآزاری. مصلحان بزرگ مسلمان از اقبال تا سروش و شبستری و شریعتی و بازرگان و خیل بسیار دیگر یا تبیین یگانهپرستی، پردهبرداری از لایههای به هم پیچیده و هزارتوی شرک، قطبپروری، درویشگری، مرید و مراد پروری و به خطر انداختن رونق بازار شریعتمداران و مستولیان بارگاه قدس، تهمتها و رندانها را به جان خریدند.
از سرسپردگی تا رهایی انسان
وصول به خداوند که معادل نیکی و پاکی است، جز از ر اه فداکاری و درک عشق به همنوع امکانپذیر نمیباشد- در راه رسیدن به قله توحید بسیاری از همان ابتدا از پادرآمدند، سر مردمی دیگر تا نیمههای راه از مهابت و کم ظرفیتی خویش راه رفته را رها کردند یا دیو خونخواره جهل آنان را به کام خود کشید، تنها کسانی که بینام و نشان بودند توانستند به آستان حضرت عشق برسند وصالی که هیچ صفتی جز بار آزادگی را بر پشت خود نداشت. رهبر پرستی از یک طرف خداجویی، و تعالی خواهی مردم که ناتوان از درک درست آن هستند و افتادن به دام رابطه تراشیها، سرسپردگی و قطبپروری و دیگر عوارض ناشی از خودبینی (خداسازی و رهبر پرستی به عنوان محصول استضعاف و استکبار با ظهور انبیاء و ریشه فرهنگها البته تخفیف یافته است ولی قلع ماده نشده است بلکه خودآگاه و ناخودآگاه در صورتهای گوناگون ایجاد گمراهی و تباهی فراوانی در امر دین و دنیای مردم مینماید- خداجوئی و خداپرستی انسان را میبینیم که ذاتاً شیفته حق و حقیقت، تعالی و تقدس و کبریائی باشد و از طرف دیگر نادانی حاصل از ضعف و حیرت او و ناتوانیش از درک خدای نامحسوس لاشریک و لاشبیه بوده و دستخوش اغوای شیطان میگردد. جلد ۴ بازگشت به قرآن ص ۲۶۵
طبقه روحانیت در فرهنگهای گوناگون به تدریج توانست به صورت نهادی اجتماعی و رسمی خود را نهادینه کند، بدون اینکه در هیچ مذهبی اصالت ذاتی داشته باشد. این طبقه کهن کهنه در دل مردم عامی جای گرفتند تا به تاریکخانه آنان روشنایی نرسد و نقش واسطهها را بین خدا و خلق در هر دوران پررنگتر باشد. (روحانیون مذاهب و متولیان ادیان معاصر نیز از این قاعده مستثنی نبوده گاهی مشمول تکریم و تعظیم و توصیفهای در شأن خدا میشوند – هر قدر مسلکها به لحاظ جنبههای غیبی و باطنی و مکاشفاتی قویتر باشند از عقل و منطق دورتر) بازرگان
پیام رهایی قرآن از تله توحش عربزدگی
هشدارهای شریعتی قبل از وقوع انقلاب ۵۷ نسبت به قدرت پرستان و باندها و شبکههای مخوف اقتصادی و مذهبی قابل تأمل است – کسانی که خود را خلیفه پیامبر میانگاشتند ولی کیسه مردم را با دغلکاری مذهبی خالی میکردند. پیام رهایی بخشی که بر سرنوشت رقتبار گرفتار آمد- سروش آسمانی که پس از مدتی توانست گامهای بلند انسانی و آسمانی را بردارد در رجعتی تأثرانگیز بدل به خلافت و جور جدید گردید که با نقاب دینی دوباره برگشتند. برگشتی که توام شد با جهانگشایی عثمانیها بعد از گذر از فرهنگهای مختلف ترکان سلجوقی و مغول، صفویه و قاجار، تا حد تقلید و تحمیق تنزل یافت. آتشفشان آن فرهنگ سترک دین محمد کجا و به گل نشستن کشتی بزرگ نوح در دریای جهل و تباهی کجا! (آخرین حلقه تکاملی ادیان تاریخ که با شعار توحید و فلاح آمده … دیدیم که چگونه تبدیل شد به خلافت عرب تا عامل توجیه جهانگشاییهای وحشیانه و سپس عامل فرهنگی نیرومندی که بنام فقه و کلام و تصوف نظام فئودالی ترکان سلجوقی و مغولی را انعکاس دینی میداد و انسان مسلمان را در زنجیر قدرت اسیر میساخت و در راه، فلاح را نه دیگر در توحید، تقدس، عمل صالح و علم، که در تقلید و توسل و نذر و نیازهای موروثی و سنتی و یا در گریز از واقعیت و اجتماع و زندگی به عوالم هور قلیائی و بدبینی سنت به تاریخ و پیشرفت و رستگاری این جهان و سرکوبی همه کششها و خواستهای نظری آدمی تفسیر و تعبیر میکرد (مجموعه ۲۴ ص ۶۲)
از دیگر تفاوتهای نسل جدید نواندیشان مسلمان با عصر بازرگان و شریعتی- فاصله از عملگرایی به تغییرات معرفت بنیادیتر و تلقی توحیدی با توجه به تفاوتهایی که اسلام آن روز با شاخصهای مسلمانان امروز دارد و آن تفکیک و تبیین مرز بین خدای انسانوار و خدای نا انسانوار است.
این ارتقاء کلام نومعتزلیان پنجره بزرگتری را برای شناخت بیشتر مبانی توحیدی بوجود آورد، چون شناخت خداوند سکونپذیر نیست، اندیشه ورزی اسلامی متوقف نخواهد ماند، همچنان باید در حال حرکت، اصلاح، ترمیم و ارتقاء خود باشد.
تحولی که به سکون تبدیل شد
شریعتی بدون اینکه با فلسفه و فرهنگ بطور ذاتی مخالفتی داشته باشد معتقد بود که اسلام در جوهره خود فلسفه بردار نیست، علم و فقه و فقاهت را برای محیط حوزوی و دانشگاهی مفید میدانست ولی تاکید داشت که از دل آن درس و مدرسه هیچ ساحت ایمانی و معنوی به عمل نمیآید ایمانی که باید درونها را بر آشوبد و جان مایه زلالی و طهارت نفس گردد. در دوره بنی عباسی و بنی امیه قبّه اسلام مرکز علم و تمدن. فرهنگ شده بود و اسلام خود بازیچه دورغهای هارون و متوکل و کاخ افسانهای بغداد. اطراف خلیفه از دهامی بود از فقها، مدرسین و محدثین و توجیهگران قدرت. در چنین شرایطی هست که میگوید (جلاد و ارث شهید میشود، ارتجاع و ارث انقلاب شرک، خلیفه توحید و بالاخره تاریخ و فرهنگ و سنت تاریخی جانشین ایدئولوژی و انقلاب و حتی عزادار مقتول) شریعتی مجموعه ۲۴ ص ۲۵۵ (ابوعلی سینا که مرد بزرگ و علم است به وجود میآید اما اباذر … که مظهر ایدئولوژی و انقلاب است- دیگر از بین میرود – دانشگاهها و حوزههای علمی بزرگ، در شرق و غرب عالم اسلام به وجود میآید، از آنها علما، فلاسفه، فقها، مفسرین و متکملین بزرگی برمیخیزد اما یک اباذر دیگر … چرا که علم، تمدن و فرهنگ، جانشین ایدئولوژی، ایمان و انقلاب شده است- اطراف این خلفا را هم جمع کثیری از فقها، علما، مدرسین و محدثین میگیرند و اسلام را به سوی کاخ هزار و یک شب توجیه میکنند و مردم با گرسنگی و بدبختی و ذلت و اسارت به نام صبر و قناعت و تسلیم و رضا در برابر مشیت و اطاعت اولامر و حکومت الهی- تمکین مجموعه ۲۴ ص ۲۵۵.
دکتر شریعتی مورخی تیزبین است از دل تاریخ اسلام شخصیتهای مثبت و منفی را روانکاوی میکند، کمتر کسی این باریکبینی و تأملات را داشته. در کویر بیآب و علف عربستان ندای وحدانیتی برخاسته بود که از آن باران ایمان، پاک جانان زیادی تکثیر شدند ولی بعد از طی یک نسل با تغییر صورت ولی با همان ماهیت پیشینی، رخنه در ارکان انقلاب نمودند.
(باز به همان سان تاریخ را ادامه میدهند و با فریبی تازه و شعار و دثاری فریبنده بر مردم ظاهر میگردند و مردمی که پیش از انقلاب را خوب شناخته بودند- اکنون باز سالها و قرنها باید بگذرد تا تشخیص دهند که عجبا اینها همانهایند- مجموعه ۲۶ ص ۲۴۶)
دلالهای دینبازاری و دولتی
در ماجرای باز کردن چهرههای بزک کرده دین- به شبکههای قدرتمند مالی برمیخوریم که از شدت سجده داغ مهر پریشانی دارند ولی در خلوت سرای خانوادگی ماهیتی جز تفاخر و اشرافیت چیزی دیگری نیست. برای به نمایش گذاشتن دوروییها، پیچیدگیهای اعتقادی که سر، در صندوق مالی مردم کردهاند از داد و ستد هیأتهای مذهبی سنتی و بازاری سودها میبرند. برای همین آفتابی کردن این شخصیتها شریعتی در زمان خودش مورد سنگینترین تهاجمات از طرف روحانیت زمان خودش قرار میگیرد. متن ذیل نمونه گویایی است از چهرههای دغلکار مردم فریب که برای حراست از موقعیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود به رنگ زمانه درآمدند (پری نهفته رخ و دیو در کرشمه و ناز)
(باز به همان سان تاریخ را ادامه میدهند و با فریبی تازه و شعار و دثاری فریبنده بر مردم ظاهر میگردند و مردمی که پیش از انقلاب را خوب شناخته بودند، اکنون باز سالها و قرنها باید بگذرد تا تشخیص دهند که عجبا اینها همانهایند مجموعه ۲۶ ص ۲۴۶)
سه چهره فریبکار در تقابل با توحید
مفهوم خدا در چشمانداز شریعتی نقش بنیادی در تحولات تاریخی دارد. شگردهای گوناگون اربابان قدرت و دولت در سایه و در پناه امن صورتکهای آرام و مقدس در اعصار مختلف، تحت هر اسم، کفر یا ایمان را برملاء میسازد. (جنگ مذهب علیه مذهب نیرنگ، جنگ تاریخی است، جنگ مذهب شرک توجیه کننده شرک اجتماعی و تفرقه طبقاتی و مذهب توحید توجیهکننده وحدت طبقاتی و نژادی اسلامشناسی ص ۸۴) (شگفتا که قرآن به یک سوره کوچک ختم نمیشود. آن هم بنام سوره استعاذه (پناه بردن به الله) آن هم پناه بردن پیامبر و به فرمان خدا و در پایان قرآن، طرز بیان بسیار معنیدار است، الله به الناس (توده مردم) اضافه شده است و سه بار تکرار شده است و هر بار الله به یک صفت و قدرت ویژه ذاتیاش توصیف شده است.
قل اعوذ به (ربالناس) (ملک الناس) (اله الناس) در آیه اول قدرت اربابی حاکم بر توده مردم از طبقه اربابان مردم تلقی میشود، در آیه دوم قدرت ملوکیت از طبقه زمامداران مردم و در آیه سوم، قدرت الوهیت از طبقه روحانیون مردم که در مذاهب غیر اسلامی دارای ذات الهی و آب و گل ماورائی و غیر خاکی هستند. انحصار این سه قدرت به الله، به این معنی است که ادعای داشتن چنین قدرتهایی از طرف افراد یا طبقات سهگانه حاکم بر مردم، ادعای خدائی است- اسلامشناسی ص ۲۸۲)
چشماندازهای توحید اجتماعی بازرگان
مهندس بازرگان معتقد بود که مسیر انبیاء به این دلیل از خدا سرچشمه میگیرد که با تمایلات بشر که میل به پیروزی فوری دارد، تفاوت ماهوی خواهد داشت. پیامبران به جای هدف قرار دادن و پیروزی عاجل، بلند نظر و افق نگاهشان وسیعتر از محدوده زمان خودشان است. با توجه به اینکه نهایت تاریخ را با چشم جان به وضو میدیدند و به آن اعتقاد توام با یقین داشتند، همچنین حساسیت زیادی در توجه و برنامهریزی نسبت به زمان و جامعه عصر خود داشتند. (موفقیت فوری و پیروزی ظاهری برای پیامبران مطرح و مطمع نظر نبوده است و در درگاه خدا … حرف از سرعت و فوریت زدن خطا است، دستورالعملی که بارها به رسول اکرم گوشزد میشده …
هیچگاه تقوی را فدای توفیق نمیکردهاند و اصول را به مصلحت و پیروزی نمیفروختهاند. از یک طرف منع از تعجیل شده است و از طرف دیگر امر به انتظار و توکل به خدا برای پخته شدن و رسیدن تدریجی و برآمدن کارها- بازیابی ارزشها ص ۳۴) (هیچ پیامبری را خدا موکل و مسئول مردم برای ایمان آوردن و بندگی گردنکشان ننموده است بازیابی ارزشها ص ۳۵) در افق انسانشناس بازرگان- آزادی فکر و اندیشه، دهش و بخششی است از سوی خداوند- خدایی که از عوارض آزادی انسان خبر دارد که چه فسادی ممکن است در کنار آن به وجود آید. ولی ماهیت آزادی را معطل عوارض آن نکرد. او آزادی را معادل بالندگی انسان میداند که اگر جلوی آن گرفته شود، در واقع حرکت و توسعه و آگاهی متوقف خواهد شد و بیشتر بدست ما پیاده میکند – بازیابی ارزشها جلد ۱ ص ۴۸)
سیستم تدریجی یا شیوه گام به گام
از ویژگیهای دینورزی مهندس بازرگان مبارزه و پرهیز از تحمیل در اعتقادات بود که آن را در رأس آیین انبیاء میدانست. مومنانه و سرسختانه تا پایان حیات به این قاعده زرین انسانی وفادار ماند. طریقه تدریجی و اجرای احکام بنا به اقتضاء طبیعت و ظرفیت بشری تا پذیرش آن از طرف انسان باید همراه با اختیار و گزینش شخصی باشد تا در سایه آزادی هر عقیدهای تحقق پذیرد.
(ابلاغ و اجرای احکام به طریقه گام به گام و تدریجاً صورت میگیرد، صریحاً و مکرر هر گونه تعجیل را مذموم و از مصایب مخصوص انسان که از عجله ساخته شده است میشمارد خداوند دلداری میدهد که (ما بر تو نازل نکردیم که به مشقت بیفتی، جز آنکه یاد آنکه یادآوری و موعظه برای کسانی که میترسند باشد – سوره طه آیه ۱ و ۲) و تکرار میکند که وظیفه تو ابلاغ و اخطار است و کار دین با اکراه و اجبار پیش نمیرود… مردم را باید در تشخیص و تصمیم آزاد گذاشت. نکتهای که بارها توسط روحانیت تکرار گردید، اطاعت محض و بیچون و چرا از مرجع دینی و اولی است که این خود با اختیار و گزینش و آزادی انسان در تضاد است بازیابی ارزشها ص ۱۲۲ ص ۱۳۱
بیشترین تلاش مهندس بازرگان صرف آموزش و اشاعه آزادی در عرصه عمومی گردید نقد بعد از قدرتطلبی برای جستجوی حقیقت روشی بود که در تمام مدت فعالیت سیاسی آن را ترک نکرد (قرآن مکرر صحبت از اطاعت و قبول ولایت مینماید ولی همه جا مقصود اطاعت از خدا و از فرستاده او در پذیرفتن هدایت و در انجام عبادت و احکام الهی است یا رفتن به زیر یکتا پرچم سرپرستی و دوستی و حمایتخواهی حق) ص ۷۱- پادشاهی خدا
خدا همچون آزادی + الهیات پویشی
از ذات آن دانای مطلق، آزادی حیرتانگیزی خلق گردید- از ذات آزادی کثرت بینهایت. خلق و تنوع این همه زبانهای رسمی و بومی در جهان، ایجاد انواع فرهنگهای شناخته شده رسمی و فرهنگهای محلی، انواع نژادها، رنگها، آمدن و رفتن بی شمار تمدنها که مقداری در حافظه تاریخی بشر ثبت گردید. تنوع ادیان و مذاهب و سلوک اعتقادی مختلف و مختلط خود نشان از خدایی دارد که در هاضمه بارگاه کبریایی و لایتناهی خود این همه فرایند پیچیده گوناگون را پذیراست. این پدیدارها رنگینکمانی و گوناگون نشان از منشائی دارد که از آبشخور واژه آزادی سر برمیزند. نفس آزادیست که از انبان خود عامل صدور کثرت و تعّدد گردید.
چگونه انسان دینمدار میتواند خود را جای خدا بنشاند و بگوید که نماینده اوست. بازرگان حق آزادی و حاکمیت ملی که تمدن امروز آن را به رسمیت شناخته چیزی جز راه طی شده بشر در قسمتی از مسیری که پیامبران ترسیم نمودهاند نمیدانست (حق آزادی و حاکمیت ملی که تمدن امروز به آن رسیده است چیزی جز راه طی شده بشر در قسمتی از مسیر و مقصدی که پیامبران ترسیم نمودهاند نیست پادشاهی خدا ص ۱۷)
دایره نواندیشی همچنان نسبت به توحید گشوده است
ادامه کار در بحث الهیات آزادی توسط بازرگان و شریعتی به راه خود تا اکنون با نوآوریهای اندیشه ورزانی دیگر گشوده خواهد ماند و به راه پرفراز و نشیب خود ادامه میدهد. چرا که گستره شناخت خدا هرگز در تبیین و تعریف در ایستگاه خاص متوقف نخواهد ماند. تا زمانی که رشد انسان در فهم ساحت ربوبی ادامه دارد، باید انتظار داشت دستگاه هاضم معنوی معرفتی و فرهنگی انسان هم همچنان توسعه و تکامل مییابد. نواندیشی دینی هم بر همین پایه و اساس به راه خود ادامه خواهد داد. به تبع تعریف و یا هر گونه تغییر در تعریف نسبت به خداوند، بقیه اجزاء، از معنویت به عنوان کانون نرم دین تا پوسته سخت دین در احکام ظاهری به تناسب همین رشد تغییر و تعریف دوباره خواهند شد. تعریف خدای اخلاقی همراه با صفات اسما الحسنی و تجلی دادن به زیبایی او میتواند تمام پارامترهای مخرب را از کار بیاندازد و برعکس خدای خشن و قهار که، میل انسان به خشونت ورزی را به دنبال دارد. علت تاکید بر توحید محوری در این نوشتار به نقل از دو اندیشمند از همین منظر است.
(انسانهای فقیر- خدایان قوی دارند. انسان توحیدی به اندازهای که به فقر خویش پی میبرد به غنای خویش پی میبرد- علی شریعتی ص ۸۸ خودسازی انقلابی
(دل امانتدار و ودیعه سنگین الهی و محرک و مدیر انسان است، شخص که میخواهد در آخرت در قرب جوار حق منزل کند – قبلا با چنان محیطی دمساز شود، از حال باید خود را متناسب و موافق با شرایط آن دوران بنماید، یعنی یک نوع تناسب از دور با محیط آینده (بازرگان ذره بیانتها)
اگر راه رشد در نگرش توحیدی بسته شود تمام اجزاء دینی سنگواره خواهند شد یک نمونه شاخص و چشمگیر ولی نفسگیر (تجربه سنگین ولی مطلوبی بود که برای مهندس بازرگان پیش آمد- همین که تعریف او و انتظاراتش از خدا و پیام آوردش عوض شد به موازات آن تمام پارامترها و شاخصهای دیگر دینی تغییرپذبر گردید.
پیشنهادی کوچک برای خانواده بزرگ بشری
(مردم خانواده من هستند) پیامبر اسلام
خدا را از پنجره ملل و ملتها دیدن بنا به حدیث معروف آخرین سفیر الهی دایره وسیعتری را مقابل ما و تمام ادیان باز میکند. همانگونه که آخرین سوره قرآن با یاد فراگیر مردم و خدا پایان میپذیرد. نگریستن خداوند از این منظر با توجه به تنوع فرهنگها، آیینها و تکثر اعتقادی ملل- یک موحد را وامیدارد که بنا به حدیث فوق – حضور اندیشه مسلمانی خود را یک گام فراتر پیش نهد. کامی به اندازه تمام ابناء بشر چرا که دردهای ما دیگر نقطهای و محدود به جغرافیای خاصی نیست، رنجهای انسان بسان زنجیرهای در هم تنیده و به یکدیگر متصل هستند.
برای برون رفت از تخاصمات و کاهش تنش برای مجموعه آدمیزادگان، باید برای تمام اقوام و فرهنگها- در جستجوی وجوه مشترک المنافع جمعی و همگانی بود. با تمام اختلاف در فرهنگها، آیینها و رنگهای متنوع معنوی و مادی به دلیل سرشت و سرنوشت مشترکی که انسانها با هم دارند. کافی است که توحید بتواند تمام انسانها را فارغ از شرایع و انواع ادیان از خداناباوران تا خدا باوران را زیر پوشش خود قرار دهد. پوششی با حفظ معتقدات خود برای دوری از جنگ و رسیدن به صلحی عمومی تا بشر در سیاره سبز زمین، زیر یک سقف مجازی مشترک بتوانند به یکدیگر نزدیک شوند. در طرحی بنام (انسان زمانبند) سعی کردم از راه نوعی بازتاب آگاهی مشترک برای تمام ملتها و پرهیز از خشونتپردازی فردی تا اجتماعی راههای بسته را به طور نظری بازنمایم. پردازش و معرفتی شمولگرا- نوعی موقعیتیابی نسبت به لحظات شتابناکی که بینهایت آدمهای خوب، بد و متوسط- در گذشته تاریخ پیمودند- اینک گویی در سیاهچال زمان مفقود گردیدند. بعد از طی میلیونها سال بیولوژیکی نوبت و فرصت حیات به ما رسیده لحظاتی که (تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم) با همان قوانینی سخت و لا تغییر و تکرار شونده.
تمام مردم شریک در سرشت و همدستان در سرنوشت یکدیگرند. داستانی که دائم به تمام انباء بشر اخطار باش میدهد که بزودی ما هم با اینهمه همهمه، به کهکشان و دریای خاموشان خواهیم پیوست.
این پیشنهاد توحیدی- دارای نوعی معرفتی شمولگرای شهودیست که بالقوه استعداد این را دارد که تمام ملیتها را بطور نسبی و تقریبی زیر یک چتر واحد جهانی با حفظ هویت خود جمع کند. در قطاری به اسم زمان، تا مسیری پر از دست انداز را با حضور همه آدمیزادگان راه نرفته را با هم طی کنند. طرح کامل و جامع این چشمانداز توحیدی در صورت استقبال به صاحب نظران ارائه خواهد شد.
گامی که نه تنها تخالفی با آفریننده هستیبخش و جانآفرین آدمها ندارد- بلکه عین رفتار و باور به اوست. باید دایره و هاضمه نواندیشی موحدانه را چنان وسعت بخشید تا خانواده خدا از کرم آدمها چه بی خدا یا با خدا از مواهب زندگی بهرهمند شوند. به گمانم خدا را به عنوان گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است- باید از انحصار جغرافیایی و دین خاص رهانید و او را در دسترس و سپهر همگان قرار داد. خدایی که زندگی را به کف کافر و مسلمان داد. در چنین نگاهی تمام پارامترها و معیارها- همگانی و سود آوری معنوی و مادی آن به همه آفاق انسانی خواهد رسید.
این بزرگواران و امثال ایشان بیشتر برای مقابله با مادیگرایی چپگرا با استفاده از مذهب و نسل جوان تلاش کردند….فرصت نیافتند یا میدان داده نشدند یا صلاح ندیدند تا تمام جوانب مذهب را مورد مطالعه دقیق و جدید بر مبنای قرآن قرار دهند…
جنبه مغفول همان امامت همراه با معصومیت و قدرت اولوا الامر نهفته در مذهب است… این جنبه از مذهب که از نظر ایشان (و نه متولیان رسمی مذهب) مبهم مانده بود بعد از اتمام تحولات و فروکش کردن مقابله با مادیگرایی چپگرا رخ نشان داد…اما دیگر دیر شده و فرصت از دست رفته بود….
Quranmizan.com