سیر تکاملی «خدا» در اندیشه‌ی بازرگان

بهمن محسنی: در این نوشته شما با سابقه شخصی مواجه خواهید بود که به مدد قوه مدرکه خویش نام خدا، یاد او و مدد جستن از نیروی لایزالش، به عنوان مصلحی صدیق پای به میدان گره بسته جامعه خویش می‌گذارد تا با سر پنجه تفکر و عمل، از معضلات جامعه گره گشایی نماید.

 

| بهمن محسنی |

مقدمه

کسوف[۱] خدا نام عصری است که به صفت الکتروفاشیت[۲] هم نشانه‌گذاری شده است. قدرت پر شتاب امواج اینترنت گویی سایه آرامش را از زندگی ابناء بشر زدوده. گویا در هیچ کجای زمین آدمیت و عواطف بشری و راستی به چشم نمی‌خورد. خلاف فضای مجازی خشونت‌بار، انسان‌ها چون شمع افروخته‌ای همچنان پرچم صلح خواهی را در میان جنگ‌های اهریمنی، افراخته داشته‌اند. غیر از مردم بی قدرت ولی صلح طلب تمام ملل، غیر از اندیشمندان جهانی، نیالوده به سیاست. همچنین تمام اشخاص مصلح ایرانی در تاریخ دراز آهنگ در این پناهگاه مادری، می‌توان یک نفر را به عنوان نمونه از صدها تن مثال زد که چون مسیحایی معجز نشان همچون هم تباران تاریخی خود، مهر را جایگزین کینه نمود- بسان ابراهیم خلیل، توحید را در اولین قدمهای خود چراغ راهنمای مسیر پر از دست انداز خویش قرار داد مهدی بازرگان در آن غوغای سیاست ورزی سالهای قبل از سال ۵۷ دو اثر شاخص[۳] را علی‌رغم جو زمانه مکتوب نمود که نشان از نهاد آرام و فکور او در آن ناآرامی‌ها داشت. قرآن را خدا نامه‌ای معرفی کرد که هر چه هست از آدم تا عالم اگر در آن آمده باشد همه فرعی هستند که اصل آنها خداست، خدایی که پالایش وجود انسان را طالب است کتابی بنام/ انگیزه و انگیزنده/ خواننده در آن تاریخ سیاست زدگی هیچ ردپایی از تحکّم و آفت سیاست در آن نمی‌یابد. دومین اثر که می‌شود آن را مکمل اثر بالا دانست که در آستانه وقوع انقلاب ۵۷ نگاشته شد به نام آفات توحید. کتاب فوق هشدار پیر فرزانه ایست که با چشم تیزبین خود و عوارضی که در اثر کورفهمی خدا با توجه به نام آن حتماً دامن شخص تا جامعه را می‌گرفت. همان نتیجه و آفتی که با نام خدا جهانی غیر قابل تحمل خواهد ساخت. در واقع هشدار انسان هشیاری هست که تو گوئی درخشت خام و جام جم، نتایج سهمگین بد فهمی‌ها، کج‌اندیشی‌ها را با چشم خود قبل از وقوع حوادث می‌بیند.

معرفی و فشرده نوشتار

مقایسه دو متن یکی سال ۱۳۴۷ (انگیزه و انگیزنده) دیگری در سمینار بهمن سال ۱۳۷۲ و کتاب‌های دیگر او چون (دره بی انتها، راه طی شده، خدا در اجتماع، پادشاهی خدا و بازیابی ارزشها) خواننده کنجکاو را متوجه می‌کند که تصفیه خانه دستگاه فکری او، همچنین در نهانخانه روح او هر چه جلوتر آمدیم مسئله امر متعالی و استعلائی نمایان و برجسته‌تر گردید، در ضمیر او از آغاز اصلاحات اجتماعی- خدا چون جنینی رشد و بالندگی پیدا کرد تا اینکه در مسیر نهائی خود جنین این چنین پا به عرصه نهاد.

از اولین سال رسالت پیامبر تا آخرین سالهای وحی سخن توحید در سراسر ۲۳ سال در «کتاب سیر تحول قرآن»، خدا همچنان بالاتر و برتر از هر موضوعی، بسان عقابی بال گشوده است.

در سخنرانی (انگیزه و انگیزنده) که خارج از سلطه چپ گرایی آن روزهاست به جای طرح مسائل سیاسی و اقبال به انقلاب نشان می‌دهد که طبق آمار تحلیلی وفور آیات مربوط به عاملیت خدا در صدر مضامینی قرآنی قرار دارد کتاب کوچک فوق همان ملاحظاتی را دارد که در سال ۷۱ «در کتاب آخرت و خدا) به طرح شفاف‌تر آن می‌پردازد.

سال ۱۳۴۹ که هنوز دستگاه ذهن او در درگیر حوادث سنگین ۵۷ نشده بود- خدا به طور روشن در او خودنمایی می‌کرد. بنابراین ارجعیت خدا نسبت به تمام مباحث در ساختار فکری او در سالهای ۷۱ و نوشتار (آخرت و خدا- هدف بعثت انبیاء) ناگهانی و خلق الساعه نبود. با این تفاوت که او ابتدا خدا را برای جهانی می‌خواست که عاری از خشونت باشد در حالیکه در پایان راه به توحید بدون پیرایه‌ای رسیده بود، خدا را تنها برای خودش خواست نه برای اصلاح امور اجتماعی.

مخاطب این نوشته

مخاطب این نوشته خواهد پرسید محتوی این نوشتار برای مشکلات امروز ما چه حرف تازه‌ای دارد. خواهم گفت نوشته پیش روی، از جنس روز نیست ولی برای ارتقاء دوران و روزگاران هست. چرا که مخاطب سخن باید کمی  پای از قید زمان بیرون نهد، خود را از اشتغالات و روزمرگی رهایی دهد، با ارتقاء روح و وسعت بخشیدن به امر قدسی از جبر و تسلط نیازمندیهای آب و نان، مکانت خداوند را در جایگاهی برتر از زمان و مکانی که در آن گرفتار است بسی بالاتر قرار دهد، تا با تواناسازی وجه خداوند، دایره حضور معنوی خویش را نسبت به گشودن گره‌های کور زندگی وسعت بخشد.

آزادی در تقدیر انسان

این نوشتار تلاش دارد به لای‌های عمیق‌تر از وجود مهندس بازرگان برسد. موتور محرک و مولد او را در اعماق روحش کاوش نماید.

واژه آزادی که تا قبل از انقلاب ۵۷ بی ارزشی و نا به جا می‌نمود و جامعه در چنپره گروه‌های مسلمان و چپ‌ها قرار داشت. اگر بدیده معرفت شناختی نگاه شود مهندس بازرگان در آن غوغای سیاست ورزی- ‌نام تشکیلات خود را به صفت آزادی نام نهاد، همچنین خود متعهد و ملزم به اخلاق آزادی بود. در شرائطی که امواج انواع افکار، بسان تبی سخت می‌آمد، طوفانی به پا می‌کرد سپس با برآمدن موجی دیگر، تب و تابی دیگر، همه به ناگاه فرو می‌نشست. بازرگان همسنگ اعتقاد به خدا، آزادی را پایه و مایه هر حرکت و جوهر هر نتیجه‌ای می‌دانست که بدون آن هر حاصلی گذرا، موقت و بی ارزشی خواهد بود. آزادی را مشیت و خواسته‌ای ابدی می‌دانست که در تقدیر ازل تا به ابد برای انسان نگاشته شد. که در یک سخنرانی به همین نام (آزادی خواسته ابدی) آن را طراحی و چاپ نمود.

روش‌شناسی مهندس بازرگان

نحوه کارکرد او در تمام مراحل فکری و اجرائی را می‌توان در چند بند زیر خلاصه کرد

۱- اصالت دادن به کار فردی تا اجتماعی در عرضه‌های مختلف

۲- پرهیز از بحث‌های بی ثمر کلامی و پرداختن به مقوله فرهنگی قابل اجرا و عمل

۳- پرهیز از عرفان زدگی که باعث دوری مردم از روحیه فعال زندگی و تجربه و تلاش می‌گردد

۴- تمرکز روی معرفت دینی و تعمیم یافته‌ها و برداشت‌ها به محیط فن و حرفه

۵- راه‌گشایی از نظر تا عمل و گشودگی بن‌بست‌های فکری و پاسخگویی به اذهان جامعه و نسل دانشگاهی با حفظ و حراست از آزادی نظر

چون ابراهیم تلاشی تا آزادی

سوژه‌ای که به عنوان انگیزه و معمار حرکت، او را به تلاطم و اندیشه بدون وقفه وامی‌داشت و ذره وجودی او را از ابتدا مسیر تا رسیدن به آخرین قله تعالی جویی پیش برد و او از آن تغذیه می‌نمود بر مدار سه محور بود

۱- تخصص در کار فردی تا جمعی ۲- شناخت روش‌مند از قرآن ۳- باور ژرف او به خدا و قیامت و تسرّی آن به زندگی، مردم و وطن.

بسان ذره‌ای در طواف خدایش نهایتاً به مرتبه‌ای می‌خواست دست یابد که ابراهیم در اوج ایمان، تعلقات خود را به چالش کشید تا مبدا جهشی نو در حرکت و صیرورت به خدا گردد. دور از جو زدگی- تابع فشار زمان نبود. باور به خدا در تمام زوایای فکری و اجتماعی او حضور فعالی داشت. به این نکته واقف شده بود که در قرآن برتر از هر موضوعی خدا مطرح است. از خدا بهره می‌جست، از اسلام برای آبادانی وطن کمک می‌گرفت. ولی در زنجیره فکری او آخرین حلقه این مدار، منتهی به وحدانیت و تمامیت خالصانه گردید.

این نکته را دقیق دریافته بود که خدا را تنها باید برای خودش به عنوان محرکی فردی پرستید. نه در جهت منافع و مصالحی که از او به ما می‌رسد. البته که عزت و تامین حیات مادی از جنب اعتقاد خالصانه که جزو محصولات فرعی او خواهد بود به ما خواهد رسید. نکته مهم در دفتر فکری بازرگان که باید آن را در نظر داشت این است که این نوع نگرش جدید او در آخرین سالهای زندگیش بدون مقدمه و ناگهانی نبوده در انتهای راه طی شده حیات فرهنگی و سازمانی او با وجود دلبستگی‌هایش به اصلاحات سیاسی و انسانی، با زدن انشعابی غیر منتظره در راه رسیدن به تصفیه و تزکیه اعتقادی خود با اجتهادی نو، آغازگر بینش نوین گردید. با توجه به تاریخ پر از جنجال و تکانه‌های سخت فکری در یک بازنگری رادیکال، مسیری جدید را برای خود و در دوستان سازمانی خود پیش پای نهاد در سخنرانی ۱/۱۱/۷۷ با صراحتی آمیخته به تواضع می‌گوید (حکومت یا مدیریت جامعه در چهارچوب آیه بعثت یا رسالت پیامبر منظور نگردیده است و به نظر نمی‌آید که جزو برنامه رسالت و ماموریت فرستادگان خدا بوده باشد ص ۱۲ کتاب آخرت و خدا

اندیشه ورزی در کوره گداخته حوادث

عوامل و موانع حرکت در راه پاسداشت حرمت انسان او را بر آن داشت که در کوره سوزان اندیشه ورزی‌اش به تجدیدنظری دوباره بنشیند و بر خلاف نظرات سال‌های پیشین که اصلاح جامعه را از افق دین می‌نگریست اعلام کند (واقعیت این است که قیام علیه بیدادگری و ایثار در راه حق و حقیقت جزء فطرت انسان است و از مبانی تشیع می‌باشد، ضرورتی ندارد که تصمیم به مبارزه و انقلاب و تعلیم سیاست و اقتصاد با جزئیات و ریزه‌کارهای مربوطه، در برنامه بعثت انبیاء گنجانیده شده باشد ص ۲۶ آخرت و خدا)

بعد از ایرادهای فراوانی که به نظریه جدید او از طرف صاحب نظران گرفته می‌شود جوابی می‌دهد که مهم‌ترین انگیزه قلم‌زنی نوشتار پیش روی است. بعد از دقت در انتقادات نسبت به اظهارنظر (خدا و آخرت) در آخرین جلسه در پاسخ به انتقادها، اشاره‌ای کوتاه می‌کند به یک سخنرانی خود به نام /انگیزه و انگیزنده/ که به سال‌های قبل از انقلاب برمی‌گردد. یادآوری می‌کند به اینکه (بیش از ۹۰% آیات قرآن مستقیم یا غیر مستقیم، فوراً یا بعد از چند آیه به طرف خدا می‌رود و انگیزه پیامبر در گفتن آنها فقط خدا بوده، البته در آن بحث، آخرت را هم به حساب خدا گذاشته بودم. به هر حال این نظر و عقیده امر تازه‌ای نبوده است ص ۲۳۴.) سیر تحول خواهی و تنزه طلبی او نسبت به بنیان‌های توحیدی‌اش با پیمودن شیب ملایمی از سال‌های قبل از انقلاب در حال آغاز بود. بار سنگین خداجویی او که با تأمین آبادی حیات دنیوی عجین شده بود آهسته ولی پیوسته دامن خدا را از تعلقات و البته به تعهدات مادی و اصلاحی جامعه کوتاه می‌کرد تا بتواند مرز بین دو ساحت انسان و خدا را از هم تشخیص واضح‌تری بدهد برای ساختن وطن و تامین امکانات رفاهی باید دست به زانوی خود نهاد با موهبت عقل جمعی جهان خویش را بدون دخالت هیچ نیروی دیگری ساخت. ودیعت عقل و عمل، طراحی و نقشه‌ایست که خدا خود برای انسان پی‌ریزی کرده بنابراین خدا می‌ماند برای کسانی که بخواهند از آستانه مادی خود را ارتقاء ببخشند، حضور خود را متناسب سازی با جهان بعدی نمایند. از ضریب تبادل مادیات در معنویات (نام یکی از کتاب‌هایش) نهایتاً این دو مرز در ذهن و زبان به یکدیگر خواهند پیوست، بدون اینکه هیچکدام استقلال یکدیگر را زیر سوال ببرند.

تحول از قالب ایدئولوژی به سوی جاودانگی حیات

بازرگان در تمام آثار خود پا به پای سیاست و انسان، آیات خدا را پرتو افکن راه خود می‌کند. از سالهای ۱۳۴۰ به بعد تمرکز خود را در قرآن به صورتی روش‌مند پایه‌گذاری می‌کند. اثری مبتکرانه بنام (سیر تحول قرآن) از قلم او متولد گردید سالهای قبل از ۱۳۵۰ در کتاب (ذره بی انتها) که خود آغاز راه جدیدی بود، انسان، جهان و خدا را با هم آشتی می‌هد. همین قلم به سالهای ۱۳۶۵ الی ۱۳۷۱ با شفاف‌تر نمودن سیر اندیشه خداخواهی و منزه نمودن حدیث نفس و پالایش خود قدم به مرحله دیگر ولی سخت‌تری می‌گذارد. در نگاه و فصل بعدی و آخرین او بر خلاف کتاب (بعثت و ایدئولوژی) دیگر برای او اسلام یک ایدئولوژی نیست

فصل بعدی دفتر اندیشه‌اش آنچه که اصالت واصل می‌شود دو چیز است بقیه هر چه هست فروعاتی هستند که از تنه تنومند این درخت شاخه سبز می کنند ۱- اعتقاد به خداوند ۲- جاودانگی حیات. خدا اندیشی او به ویژه در قرآن پژوهیش باعث گردید در کتاب (سیر تحول قرآن) بارها به این نکته در کتابهای پیشا انقلاب و پسا انقلاب اشاره نماید- (در قرآن بیشتر از هر چیزی خدا اصل است.) از اولین سال رسالت پیامبر تا آخرین سالهای وحی منجی توحید سراسر ۲۳ سال در کتاب سیر تحول همچنان بالا و برتر از هر موضوعی است، سال ۱۳۴۹ در یک سخنرانی بنام (انگیزه و انگیزنده) طبق آمار تحلیلی، وفور آیات مربوط به عاملیت خدا در صدر مضامین قرآنی قرار دارد. کتاب فوق همان محتوایی را دارد که در سال ۷۱ به طرح شفاف‌تر آن می‌پردازد (از کتاب انگیزه و انگیزنده- مبارزه با فحشاء و محو منکرات در درجه دوم اهمیت قرار دارد و ذکر خدا از آن بالاتر است. دین واقعی هم یعنی این. یعنی علی‌الاطلاق خدا را شناختن و خواستن نه علم و اجتماع و اخلاق و غیره را ص ۲۹).

با این تفاوت که او ابتدا خدا را برای جهانی می‌خواست که عاری از خشونت باشد در حالی که در پایان راه به توحید بدون پیرایه‌ای رسیده بود، خدا را تنها برای خودش خواست نه اصلاح امور. در مورد هدف بعثت انبیاء چنین توضیح می‌دهد (از کتاب آخرت و خدا- انقلاب عظیم فراگیر علیه خود محوری انسان‌ها برای سوق دادن آنها به سوی آفریدگار جهان‌ها ۲- اعلام دنیا آینده جاویدان بی نهایت بزرگتر از دنیای فعلی شایسته خدای خالق و فرستادگان او حقاً و منطقاً می‎بایستی در همین مقیاس‌ها و اطلاعات و تعلیمات باشد ص ۳۷)

سعی به مقام ابراهیم

او پا نهاده بود به مقامی که ابراهیم خلیل پوینده آن بود. البته که گذرگاه دنیا در منظر او سخت می‌نمود ولی برای سهولت عبور در این جاده پر سنگ و لاخ لازم بود که از ترکیب و هم آغوشی جهان و خدا، این راه ناهموار را طی کند از کتاب (آخرت و خدا- از این جهت می‌توان گفت که قرآن رسالت پیامبران نسبت به امور دنیایی ما نه بیگانه است و نه بی نظر و بی اثر. آنچه که از این بابت عایدان نهای گردد محصول فرعی محسوب می‌شود و بطور ضمنی بدست می‌آید بدون اینکه اصل و اساسی یا به حساب هدف بعثت و برنامه دین گذارده شود. ص ۷۴)

مشی مهندس بازرگان (در اداره جامعه) به شدت آخرت گرایانه است ولی نه از منظر اصالت دادن به دنیا- رویکرد او به شدت دنیاگرانه است ولی نه از منظر هزینه کرد اعتقادی.

کتاب (آخرت و خدا- انگیزه او (پیامبر) به هیچ وجه این قبیل عوامل نبوده است قرآن اصولا زندگی و هدف آن را پست می‌شمارد و به مردم سرزنش می‌کند که ششدانگ حواس شما به دنیا است در حالیکه آخرت بهتر و جاودان است ص ۳۳) مقایسه متن دوم از کتاب انگیزه و انگیزنده

(درباره آنچه در عرف امروزی ما مظهر اسلام بوده و به عنوان منظور و معنای دین شناخته شده و اساس روحانیت و برنامه فعالیت دینی ما را تشکیل می‌دهد، یعنی فقه در اصطلاح متداول آن فقط ۵/۴% از آیات وارد شده است- برابر قرآن صحبت خدا است این کتابی که از هر دری صحبت می‌کند و همه رنگهای گوناگون طبیعت، حکمت، زندگی، جنگ، جسارت، زن، بچه، حکومت، تاریخ و خوراکی، فلسفه … و غیره را به خود گرفته است یک رنگ بیشتر ندارد و به یک مسیر بیشتر متمایل نیست. اگر خواسته باشم اسم فارسی برای آن بگذاریم باید بگوییم خدانامه)

(حاصل ضریب تبادل مادیات در معنویات)

 در آن غوغای پایانی عمر حتماً با خود اندیشید که برای اداره جامعه چرا باید از آسمان کمک گرفت؟ چرا باید از خدا مایه گذاشت؟ مسئله و معما از همین نقطه آغاز گشت. کتاب (آخرت و خدا- گفتن و آموختن چیزهایی که بشر دارای امکان کافی یا استعداد لازم برای رسیدن و دریافت آن هست چه تناسب و ضرورت می‌تواند داشته باشد؟ ابلاغ پیامها و انجام کارهای اصلاحی و تکمیلی دنیا در سطح مردم، دور از شأن خدای خالق انسان‌ها و جهان‌هاست و تنزل دادن مقام پیامبران به حدود مارکس‌ها، پاستورها و گاندی‌ها یا جمشید و بزرگمهر ص ۳۱)

متعهد به آزادی بود، هیچ مبارزه‌ای را بدون رویکرد مردم نمی‌پذیرفت اگرچه خودش جلوتر از تحولات و زمان حرکت می‌کرد. در دوران‌های حیات بالنده فرهنگی او خداوند پایه هر چیزیست و از آبشخور خداپرستی بدون شرک مقولات و تراوشات از او برمی‌زند که محصول آن به راحت زیستن و پایبندی به صلح و جهان امن خواهد بود. (انگیزه و انگیزنده- اما محمد که یکسره محو در معبود نامحسوس واحد است و هیچ منبع و محرک دیگری سوی اراده او اثر ندارد سازنده مردم و آباد کننده دنیا می‌شود و بیشتر و حرکت و کار، اسلام و قرآن که دنیا بینی را طرد می‌کند و پست می‌شمارد و محصول اصلی آن ایمان و عبادت خداست با اشاعه تقوی که ترس از خداست و عمل در راه خدا که خدمت به مخلوق خدا است. (بعنوان محصول فرعی)[۴] و ضمنی از کارخانه خود سلامتی و امنیت و عمران و قدرت و شوکت دنیا بیرون می‌دهد ص ۵۰)

در پایان این نوشتار (که با فاکتورگیری بسیاری از آثار بازرگان- تنها به چند کتاب او اشاره رفت) جا دارد دور از سیاست زدگی و رهایی از قید در مکان فارغ از صید در زمان. خدا را در قلمرو امتداد حضور انسان در هر شرایط جغرافیایی دیده شود. تلاش و سعی مهدی بازرگان عبرت، آینه و انعکاسی است برای روندگان و آیندگان. تلاشی بی وقفه او تا رسیدن و وصال به پروردگارش- سعی و تلاشی بود چون ابراهیم خلیل تا وصول به خلوص در توحید- راهی که پدر توحیدی ادیان در آن پا نهاد و آخرین پیام آور توحیدی، خود را پیرو او می‌دانست.

پایان این نوشتار باز هم از آخرین قطرات اندیشه‌ورزی آن رهیده از دام تعلقات، آزاده‌ای رها شده از قید قدرت، واپسین یا آخرین جملات او برای ایضاح بیشتر، پایان بخش این نوشتار خواهد بود.

(آخرت و خدا- دین و ایمان با اسلام و قرآن به خودی خود و به حد کافی هم جهانبینی است و هم ایدئولوژی یک نوع جهان بینی و ایدئولوژی که جهانبینی دیالتیکی هگل و ایدئولوژی مارکسیم و سوسیالیسم و به لحاظ سطح وسعت و عمق و رخصت یا عمومیت و عظمت به پای آن نمی‌رسد. ممکن است کسی قیامت یا آخرت یا خالقیت و حاکمیت خدا بر جهان را قبول نداشته باشد ولی عرضه کردن این عقیده و سرنوشت که جهان را قبول نداشته باشد ولی عرضه کردن این عقیده و سرنوشت که جهان حاضر و زندگی فعلی دربرگیرنده همه زمان و مکانها بوده و در تحول سوی آینده جاودان و شکل و محتوی و مقصود دیگر می‌باشد آیا غیر از جهان‌بینی است؟ با ایمان به وجود خدا و پرستش او که به معنای حرکت بی انتها به سوی بینهایت می‌باشد آیا ایدئولوژی و اتخاذ اندیشه و هدف نیست؟ با گفتن اینکه تنها برنامه بعثت انبیاء آخرت و خداست ما نمی‌خواهیم جهان‌بینی و ایدئولوژی‌های عرضه شده از طرف مکاتب غرب و شرق را که با دید کوتاه بشری و هدف مشترک دنیاخواهی یا دنیاپرستی تدوین شده است خفی کنیم و ناقص بدانیم. دینی که به خاطر دنیا درست شود، خدایی که برای درود آرزوها پرستیده شود یا آخرت و بهشت و ثوابی که در راه خواسته‌های دنیا تأمین گردد نه دین است نه خدا نه آخرت، شرکی است در کنار و در برابر توحید و مصداقی از انقلاب و بازگشت به عقب یا به خسران و هلاکت ص ۲۸۹)

(طرح گشودگی دهان این جهان به جهانی بزرگتر)

نوشتار پیش روی ادای وظیفه‌ایست نسبت به انسانی که غیر از پاسداشت کرامت از کارگاه وجودش، ده‌ها اثر مانا به جای نهاد. کم نبودند اندیشه ورزانی که تا اکنون در نقد و ارزشیابی قلم او مطلب ننوشته باشند. قلم این نوشتار بر مداری دیگر که شاید تاکنون ناگفته و نانوشته باشد می‌چرخد. اگرچه طوفان مخربی که با نام خدا به ویژه از مسلمانان و در گذشته از مسیحیت دامن تمام بشریت را گرفت  نام بردن از خدا برای بسیاری غیر قابل تحمل باشد ولی در این مقال نشان داده شد اگرچه دست جنایت و انسان کشی تا نسل کشی همچنان فعال است، ولی جوهر اهورائی آدمیت در تمام ابناء بشر و وجدانهای پاک همچنان مصرانه‌تر پرچم صلح و دوستی را بر زمین نگذاشتند و در دست می‌فشرند، اگرچه با انسان نماهایی مواجهیم که با کج فهمی خود با نام خدا سرها بریده خواهی دید. از جانبی دیگر تلاش بی وقفه مصلحان موحد (برای صلح خواهی) از هر دینی نه تنها شامل هم کیشان خود می‌شود، شاهد هستیم که هسته مرکزی اعتقادات خود را با معرفتی شمول گرا و انطباق با حقوق جهانی بشر تلاش دارند تا وفق دهند. در این نوشته شما با سابقه شخصی مواجه خواهید بود که به مدد قوه مدرکه خویش نام خدا، یاد او و مدد جستن از نیروی لایزالش، به عنوان مصلحی صدیق پای به میدان گره بسته جامعه خویش می‌گذارد تا با سر پنجه تفکر و عمل، از معضلات جامعه گره گشایی نماید. ابتدا از خدا که او را سرچشمه پاکی می‌داند برای اصلاح جامعه مددها می‌گیرد، طرح‌ها و ابتکارات درمی‌ریزد، بن بست شکنی می‌کند برای پاسداشت از حقوق انسانی خویش و جامعه حبس‌های متعدد را به جان می‌خرد. در مفصل تاریخی انقلاب ۵۷ ابتدا بالاترین پست اجرایی را به دلیل سوابق درخشان به عهده می‌گیرد ولی پس از مدتی طرد می‌شود، برای نیالودن نام انسان و خدا در شهرت یا در کمنامی گوهر وجود خود و خدا را در صدف وجودش همچنان پاسبانی می‌کند تا اینکه به دلیل فعال بودن و خلاقیت دستگاه ذهنش، خدا را از انسان و انسان را از خدا جدا می‌سازد تا هر کدام که ذاتی مستقل اگرچه وابسته به یکدیگر دارند بدون تداخل انجام وظیفه نمایند. خدایی که وکالت داد انسان با مسئولیت خودش سازنده خود و جهان باشد. خدایی که باید او را فارغ از گره‌ها و زندگی که مسئولیت آن را به ما واگذار کرده تنها به خاطر خودش باید پرستید، این هر دو، هر یک در جای واقعی خود چون دو ریلی جدا نهایتاً بهم خواهند پیوست تا دنیای جاودان که همه ابناء بشر یا خانواده بشری روزی که در آستانه او درباره یعنی مردم و خدا بهم خواهند پیوست، روزی که انسان باید پاسخگوی مسئولیت اختیار عمل نیک و بد خود باشد. آنچه که این نوشتار روی آن متمرکز گردید سیر تحول امر متعالی و گشودگی اثر وجود و نقش خدا از آغاز  این راه پر دست انداز است که او تا پایان راهش با خود داشت.

هر دو گام به گام یکدیگر این راه پر چالش را طی کردند. معشوقش گویا چنان غیرتمند بود که نگذاشت او همچنان هم خدا را بخواهد هم انسان را.

اگرچه هر دو شانه به شانه همدیگرند. در پایان حیات مادی او تمام روحش را به تصرف خود درآورد و او را در انحصار خویش قرار داد. مهندس بازرگان آهسته ولی پیوسته دریافت که نباید دامن خدا را گره زد به سرنوشت انسان و جهان، چرا که خدا خودش میدان فراخی را برای تعیین فرجام یا نافرجامی انسان و جامعه به خود بنی آدم وانهاده، (در ضمیر او از آغاز اصلاحات اجتماعی خدا چون جنینی رشد و بالندگی پیدا کرد تا اینکه آخر الامر این چنین به رشد نهایی خود رسید و از زهدان ذهن و اندیشه‌اش کودکی جدید الولاده پا به عرصه گذاشت که بسیاری به استقبالش شتافتند و بسیاری دیگر نظر او را نادیده انگاشتند) ولی نهایتاً آن بذر سبز، سپس به درختی پر از میوه بدل گردید، راه خود را در اذهان یافت و مبداء و مبنای حرکتی جدید گردید.

پی‌نوشت‌‌ها:

[۱]  مارتین بوبر

[۲]  اصطلاحی از رژه گارودی

[۳]  آثاری که در این نوشتار از آنها یاد می‌شود جنبه گفتاری داشته که بعداً به صورت مکتوب درآمد.

[۴] توضیح (خواننده توجه داشته باشد تأمین انواع نیازهای مادی جزو بینش توحیدی بازرگان نبود ولی از جنب پرستش خداوند محصول فرعی بعمل می‌‌آید که همان بهره‌مندی از مواهب مادی است. اصطلاح/ محصول فرعی/ جهان‌بینی خدانگر بازرگان یکبار در سال ۴۹ دگر بار در سال ۷۱ به کار گرفته شد.

۵ ۱ رأی
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx