خطای زمان پریشی و توسل بدان

صلاح الدین همایون : خطای زمان‌پریشی، دستکاری در ترتیب اجزای داستان، و پس‌وپیش‌کردن آن است و به شیوه تحلیلی گفته می شود که طی آن فرد، رویداد، گفتار یا هر چیز دیگری مطابق با ارزش‌های زمان فعلی ارزیابی می‌نماید، و از آن بعنوان “خطا” یاد میشود. مفر و مستمسکی عالی برای تلطیف و هنجارسازی برخی ناهنجاری ها.

| صلاح الدین همایون |

خطای زمان‌پریشی[۱]  ( نابه‌هنگامی، آناکرونیسم، مغالطه‌ای گاه‌نگارانه ( واژه آناکرونیسم ریشه یونانی دارد و ساخته شده از دو بخش ἀνά (آنا) به معنای دربرابر و χρόνος (خرونوس) به معنای زمان می باشد.

دستکاری در ترتیب اجزای داستان، و پس‌وپیش‌کردن آن است و به شیوه تحلیلی گفته می شود که طی آن فرد، رویداد، گفتار یا هر چیز دیگری مطابق با ارزش‌های زمان فعلی ارزیابی می‌نماید، و از آن بعنوان “خطا” یاد میشود. مفر و مستمسکی عالی برای تلطیف و هنجارسازی برخی ناهنجاری ها. به دیگرسخن فرد رویدادها یا شخصیت‌های تاریخی را با نگاه ارزشی امروزی تحلیل می‌نماید که خطاست. استفاده از آناکرونیسم می‌تواند عمدی یا غیرعمدی باشد. در صورت عمدی ممکن‌است فردی که از این مغلطه بهره می‌برد هدف‌های طنزپردازانه، ادبی یا تحریک‌کننده داشته باشد. صورت غیرعمدی این مغلطه نیز از سر ناآگاهی فرد مغلطه گر خواهد بود.

سه نوع زمان پریشی برای تحقق سه هدف مختلف وجود دارد.

پاراکرونیسم (Parachronism): هر چیزی که در یک دوره زمانی اشتباه ظاهر شود را می‌گویند.

این می‌تواند یک شی، یک بیان محاوره‌ای یا یک عرف اجتماعی باشد با یک دوره زمانی خاص باشد که در دوره اشتباه یا خارج از کاربرد عمومی آن ظاهر می‌شود.

پروکرونیسم (Prochronism): این نوع از زمان پریشی، یک زمان پریشی غیرممکن تلقی می‌شود.

پروکرونیسم مربوط به یک شی یا مفهوم است که مدت‌ها قبل از اختراع آن در یک اثر ادبی یا فیلم (مانند مایکروویو در عصر حجر) استفاده شده است.

زمان پریشی رفتاری یا فرهنگی:  آوردن اشیا یا ایده‌های باستانی به زمان مدرن به عنوان یک انتخاب زیبایی شناختی.

پس از مرور اجمالی فوق بر مفهوم پایه ای مورد استفاده، می پردازیم به اصل موضوع :

ابتداء به ساکن عرض می نمایم شایسته است دو رویکرد “تحلیل” و “تطبیق” را از آغاز و از همدیگر متمایز نمائیم.

در مقام “تحلیل” نه تنها لازم نیست در طی فرآیند تحلیل به تمایز هنجارهای زمان واقعه با اکنون توجه گردد بلکه شایسته و بایسته است که اصلا چنین عملی صورت نپذیرد. بدین معنی که بطور مثال در تحلیل و بررسی زنده به گور کردن دختران در زمان و مکانی مشخص در گذشته، چه نفعی برای اکنون جامعه بشریت وجود دارد حتی اگر کل بشریت به این نتیجه برسند که ” چنان عملی طبق هنجارهای گذشته، مطلوب بوده است. ” ؟

اما در مقام “تطبیق” و توصیه و بکارگیری آن در زمان دیگر البته آنهم به شرط ثبوت لزوم و گریز ناپذیری، اینکار خطا خواهد بود اگر تابع النعل بالنعل بر آن اصرار ورزیم.

اما همانگونه که نکته اساسی این نوشته بر آن استوار است، پیشاپیش باید این پرسش بنیادی مطرح و پاسخ گفته شود که ” چه لزومی دارد ؟ “

البته ناگفته هویداست که مواجه با این پرسش وابستگی تام و تمامی با “هدف” و “ارزش” های مخاطب و پاسخ دهنده دارد.

لذا اگر بخواهیم بر اصل هرمنوتیکی محال بودن تفسیر بدون پیش فرض و حتی غیرواقعی بودن انتظار تعلیق آن (آنها) عنایت ورزیم که نتیجه بنا به اسقاط حیض انتفاع مقدمه، محلی از اعراب نخواهد داشت و بدیهی خواهد بود.

اما چنانچه از این درگذریم و یا بعبارت بهتر هدف و ارزش را بر هم زیستی مسالمت آمیز قراردهیم، پرسش کلیدی فوق و مطلب موجز پیش روی می تواند مفید فایدتی باشد.

اگر عقلانیت را به رسمیت بشناسیم و التزام عملی به هدف و ارزش فوق الذکر ( هم زیستی مسالمت آمیز ) داشته و قائل باشیم، می توانیم اجازه خطور پرسش فوق را به مخیله خود داده و بدون احساس ترس و گناه به مواجه عقلایی با آن دل خوش و خشنود باشیم.

ابتداء برای آن دسته از خوانندگان احتمالی که زمینه و باور دینی ( بویژه اسلام ) دارند خاطر نشان می سازم که ” هدف بعثت از نظر مبعوثش ترویج اخلاق ” بوده است. مگر آنکه بنابر مصالحی از جمله خطا و مغاطله مصادره به مطلوب نموده و از آن درگذریم.

اینک با ذکر مثالی که به نیکی میدانم مخاطبین واقعی این نوشته بسیار بیش از اینها بر آنها مشرف اند، به قلب بحث ورود میکنم :

” ازدواج دختران خردسال ” یا ” دیدگاه درجه دوم انگاری زنان ” و …

بسیاری از مروجین، مدافعین و دست اندرکاران دینی همچون سروشان پدر و پسر، سرکار خانم دکتر وثمقی و همفکران نحله های اینچنینی در توجیه و تخفیف به قصد تلطیف مذمومیت کنونی موضوعات فوق بر طبل مغالطه بودن کوفته و به تبع آن تسری نادرستی به نتیجه، بر این ریسمان چنگ میزنند.

همانگونه که گفته شد سوء استفاده از این مغالطه مبتنی است بر خلط مبحث مقامات “تحلیل” و “تطبیق”.

موارد فوق در گذشته وجود داشته اند و فرض میگیریم که در آن زمانه بر خلاف زمانه اکنون مذموم نبوده اند. بسیار خب اما چه لزومی دارد که با استناد بر این مغالطه بر مذموم نبودن فرضی آنها در تاریخ گذشته بشریت تاکید بورزیم ؟

اگر اصل بر “اخلاق” و “هم زیستی مسالمت آمیز” می باشد، چه لزومی دارد که منابع بهینه و متاخر را در تامین آنها ( اخلاق و هم زیستی مسالمت آمیز ) فروگذاشته و خود را نیازمند به روز رسانی تفسیر های کنونی و مذمومیت زدایی از خطاهای گذشته، بدانیم ؟

چه لزومی دارد که ما برای “مهربان بودن “، “اخلاقی زیستن” و “مسالمت آمیز بودن”با همدیگر،  در ازمنه کنونی نیاز به مقررات و رفتار و گفتار گذشته باشیم؟ و خود را ضمن بی نیازی از منابع جدید، نیازمند منابع قدیم بدانیم ؟ تا سپس مجبور به تفسیر و توجیه اقدامات گذشتگان و توسل و چنگ اندازی به خطا بودن و مغالطه بودن بنمائیم !

خلاصه آنکه برای عزیمت از اوضاع اسفبار شاخص “سرمایه اجتماعی” در حال حاضر ایران به وضعی مناسب و حداقل قابل قبولی از آن، محتاج و نیازمند وقایع و منابع گذشته پنداشتن اصل خطاست.

شاد زی، مهر افزون

گل پرورروزبهانی، مهدی. (۱۳۹۵). زمان پریشی در تدوین تاریخ فلسفه. فلسفه، ۴۴(۲)، ۱۰۳-۱۲۲. SID. https://sid.ir/paper/93711/fa

[۱] – Anachronisme.

۱ ۱ رأی
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
مرادی
مرادی
شهریور ۱, ۱۴۰۲ ۵:۰۳ ق٫ظ

اخلاق و دین مقاصد متضاد دارند؟…اخلاق ایستگاه های نزدیک تری دارد و مقصد دین دورتر.. مسیر یکی است…

آداب اخلاقی در قرآن کم نیست…مذمت راه رفتن متکبرانه و داد زدن بی جهت ، احترام به والدین و بزرگتران و علما…سوره قلم نشان میدهد دین (قرآن – با رعایت اتصال) بنزین نیست پلیس راهنمایی است مسیر درست و مقصد را نشان میدهد…بنزین ، خلوص و توان پیوند دادن یعنی تعقل ماست…

عظیم مدهنی میرزاوند
عظیم مدهنی میرزاوند
مرداد ۳۱, ۱۴۰۲ ۷:۵۳ ب٫ظ

پیامبر فیلسوف اخلاق نیست تا اصول اخلاقی ارائه دهد.پیامبر مناسک و انگاره های دینی ارائه می دهد.این مناسک و انگاره ها ممکن است باعث شوند آدمی به شکلی مشتاقانه اخلاقی زندگی کند. اگر از این منظر نگاه کنیم اشکال شما برطرف می شود. فرض کنید می خواهیم به مقصدی دیگر برویم. مقصد را می دانیم. ماشین هم داریم اما بنزین نداریم.دین آن بنزین است.

مرادی
مرادی
مرداد ۳۱, ۱۴۰۲ ۵:۱۰ ب٫ظ

” هدف بعثت از نظر مبعوثش ترویج اخلاق ” بوده است… «إنما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» ادعای فوق با قرآن ، اتصال قول الهی ، اتصال آیات هر سوره ، همخوانی ندارد…مگر اینکه در ادامه تصریح شده باشد به ضرورت اینکه تکمیل و کنترل و ترویج اخلاق با دستورات و وعده های وحی ممکن میگردد…بنظر میرسد آن حدیث نبوی کامل نقل نشده ، رواج یافته است… نیز میشود گفت برداشتی ناقص با نادیده گرفتن حامل وحی بودن گوینده ، صورت میگیرد… به دلیل اینکه علیرغم تصریح در اوایل سوره قلم به داشتن اخلاق عظیم ، دراواخر سوره به پیامبر گرامی… مطالعه بیشتر»

3
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx