چرا پوپریها نمیتوانند از پذیرش امکان علوم تجربی اسلامی شانه خالی کنند؟
آنچه در ذیل میخوانید، مقالهای است از سید علی طالقانی در بابِ اثباتِ «امکان علوم تجربی اسلامی». طالقانی بر اساسِ نگاهِ پوپر به علم، میخواهد به این استنتاج برسد که پوپریها و دیگرانی که به نگاهِ علمی او باور دارند، باید بپذیرند که بر اساسِ نظریهی او از آنجایی که «دانشمندان تئوریسازان علم هستند»، پس دانشمندان مسلمان، میتوانند علمی اسلامی را دربیفکنند.
چرا پوپریها نمیتوانند از پذیرش امکان علوم تجربی اسلامی شانه خالی کنند؟
……..|سید علی طالقانی|……..
درآمد:
ادعای من در اینجا این است که در چارچوب فلسفهی علم پوپری، چارهای جز پذیرش امکان علوم تجربی اسلامی نیست. پس بحث بر سر «امکان علوم تجربی اسلامی» در چارچوب فلسفه علم پوپری است.
یعنی اولاً من دستکم در این مقال، قصد دفاع از امکان علوم تجربی اسلامی را ندارم، چنانکه به هیچوجه قصد دفاع از فلسفهی علم پوپری را نیز ندارم، بلکه صرفاً میخواهم نشان دهم که چنانچه کسی، همچون دکتر علی پایا، فلسفهی علم پوپری را پذیرفته باشد و آن را مبنای تأملات خود در مورد علم دینی قرار دهد، نمیتواند به نحو سازگاری امکان علوم تجربی اسلامی را نفی کند. بنابر این، بحث ما یک بحث مبنایی نیست، بلکه بحثی بنائی است؛ یعنی بر فرض پذیرش فلسفهی علم پوپری نمیتوان امکان علوم تجربی اسلامی را نپذیرفت.
ثانیاً بحث بر سر امکان چنین علومی است و نه تحقق آن. کسی که میگوید تحقق علوم تجربی اسلامی ممکن است الزاماً مدعی تحقق این علوم نیست و نمیگوید که چنین علوم وجود دارند یا وجود داشتهاند. افزون بر این، بهروشنی کسی که از امکان یک رخداد دفاع میکند ملزم نیست که راهکاری مشخص و عملیاتی برای تحقق آن نیز ارائه دهد. اما مراد از امکان (possibility) در اینجا چیست؟ واضح است که مراد از امکان در اینجا صرف امکان متافیزیکی نیست؛ گمان نمیکنم کسی از مخالفان علم اسلامی مدعی باشد که مفهوم «علم تجربی اسلامی» الزاماً مانند دایرهی مربع است و در هیچ جهان ممکنی مابازاء ندارد. بنابر این، ما امکان متافیزیکی آن را مفروض میگیریم. بنابر این، مراد از امکان، در این مقال، امکان طبیعی (physical possibility) است. امکان طبیعی عبارت است از امکان تحقق یک رخداد با فرض قوانین طبیعی موجود در جهان ما، و به بیان دیگر در جهان طبیعی بالفعل. پس ادعای ما ناظر است به امکان طبیعی علوم تجربی اسلامی. یعنی ادعا این است که با فرض قوانین حاکم بر جهان ما از جمله قوانین حاکم بر ذهن ما و تواناییهای شناختی و مکانیزم آن، علوم تجربی اسلامی ممکن الوقوع است.
ثالثاً بحث بر سر علوم تجربی است و نه صرف علوم. یعنی ادعا این نیست که با قوانین حاکم بر جهان ما میتوان از راه یا راههایی غیر از تجربهی حسی، به اطلاعات درستی دربارهی جهان دست یافت. به بیان دیگر ادعای ما ناظر به امکان و عدم امکان علوم نقلی طبیعی یا انسانی نیست، یعنی علومی که با اتکاء به قرآن و احادیث و از طریق استنباط، اطلاعات درستی دربارهی طبیعت و انسان به دست میدهد. همینطور ادعای ما ناظر به امکان و عدم امکان علوم شهودی طبیعی و انسانی نیست، یعنی علومی که از طریق شهود عرفانی، اطلاعات درستی دربارهی طبیعت و انسان به دست میدهند. بلکه ادعای ما صرفاً ناظر است به علوم تجربی، اعم از طبیعی و انسانی، یعنی علومی که با اتکاء به تجربهی حسی، دربارهی طبیعت و انسان اطلاعات درستی به دست میدهند.
بدینترتیب، ادعای ما این است که برپایهی فلسفه علم پوپری، علوم تجربی در جهان ما، اعم از طبیعی و انسانی، فارغ از تأثیر پیشفرضهای متافیزیکی و نیز تمایلات دانشمندان نیست؛ و به بیان دیگر علم تجربی ِ رها از پیشفرض و تمایل، در جهان ما مفهومی بلامصداق است. و چون هیچ منعی برای دینی یا اسلامی بودن این پیشفرضها و تمایلات وجود ندارد، پس علوم تجربی ِ مصبوغ به صبغهی اسلامی ممکن است، هرچند تاکنون مصداقی نیافته باشد و هرچند هنوز کسی راهکاری مشخص و عملیاتی برای تحقق آن ارائه نداده باشد. بنابر این، بر پایهی فلسفهی علم پوپری نمیتوان طالبان علوم تجربی اسلامی را پیشاپیش ناکام دانسته، طلب چنین علومی را بیثمر و مصداق اتلاف عمر و هدر دادن منابع باارزش و جستن آن را در حکم آب در هاون کوفتن و مشت بر سندان زدن به شمار آورد.
در همینجا باید از یک سوء برداشت تحذیر داد و آن اینکه در اینجا مراد از «علم تجربی اسلامی» علم تجربی ویژهی مسلمانان نیست، بلکه علمی است برای همهی آدمیان، مسلمان و غیرمسلمان، که ویژگی مهم آن این است که با تور مسلمانان صید شده است. حال اگر سؤال شود که چه اصراری هست که مسلمانان با تور خود، حوت حقیقت را صید کنند، پاسخ این است که اولاً در چارچوب پوپری، دانشمندان مسلمان متعهد، به طور طبیعی چنین خواهند کرد، نه اینکه کسی آنها را الزام کند؛ و ثانیاً صید حقایق با تور مسلمانان دو فایدهی مهم برای آنها در بر دارد: یکی اینکه مشکل علم و دین را بالمره حل میکند و دیگر اینکه هارمونی نظام فکری و معیشتی آنان را تأمین میکند. و این دو فایدت، چنان خرد نیست که قابل چشمپوشی باشد.
نگارنده در ادامه، با تقریر کوتاه دیدگاههای پوپر نشان خواهد داد چگونه دیدگاههای وی مستلزم ممکن شمردن علوم تجربی اسلامی است؛ و بنابر این، کسانی چون دکتر علی پایا یا باید دست از فلسفهی علم پوپری بشویند و یا امکان علوم تجربی دینی را بپذیرند. کاملاً روشن است که فلسفهی علم معاصر، ابزارهای بسیار مناسبی برای نشاندادن امکان علوم تجربی اسلامی در اختیار قرار میدهد، ولی این موضوع از حوزهی بررسی این مقاله خارج است.
فلسفهی علم پوپر و امکان علوم تجربی اسلامی
چنانکه میدانیم پوپر استدلالهای هیوم علیه استقراء را قاطع و بنیانبرافکن میدانست و معتقد بود که نمیتوان راهی برای فرار از آن یافت. اما به جای آنکه به نتایج شکاکانهی آن استدلالها تن دهد، راهی شبه کانتی در پیش گرفت و آن را عقلانیت انتقادی (critical rationality) نام نهاد و بر آن شد که اساساً روش علوم تجربی، استقرائی (inductive) نبوده و نیست، بلکه قیاسی (deductive) بوده و هست. به اعتقاد او دانشمندان، پژوهش علمی را، بر خلاف نظر استقراگرایان خام (naïve inductivists)، نه با مشاهده (observation) که با تئوریهای برآمده از حدس و گمان (conjecture) خویش آغاز میکنند. تئوریها نه تنها آغاز راهاند، که پایان راه نیز هستند. دانشمند با تئوری آغاز میکند و با تئوری خاتمه میدهد.
سرتاسر قلمرو تجربه تحت سیطرهی تئوریهاست، از طرح اولیهی هر آزمایش گرفته تا آخرین ظرایف کار آزمایشگاهی. (پوپر، ص۱۳۷)
تئوریهای آغازکننده، صرفاً برآمده از حدس و گماناند و به هیچوجه مبتنی بر مشاهدهی حسی نیستند، و تئوریهای خاتمهبخش ِ پژوهش نیز تئوریهایی هستند که هنوز ابطال نشدهاند، و دانشمندان توافق کردهاند که فعلاً دیگر به دنبال مبطل برای آنها نباشند. و علم تجربی چیزی نیست جز همین تئوریها. پوپر به صراحت میگوید که:
علوم تجربی مجموعههای منتظمی از تئوریها هستند. (پوپر، ص۷۷)
و در ادامه میافزاید که:
تئوریها تورهاییاند که ما برای صید «جهان» میافکنیم؛ یعنی برای ساختن تصویری عقلپسند از جهان و تبیین و تصرف عالمانه در آن. و مدام میکوشیم تا گرههای این تورها را هرچه ریزتر ببافیم. (پوپر، ص۷۸) [تأکیدها از من است]
بنابر این، از نظر وی علوم تجربی نیز برساخته و مصنوع بشر است. و از اینرو، فرق قاطعی میان علم و تکنولوژی نیست. علم تجربی، نحوهای تکنولوژی نرم است. تئوریها تورهایی هستند که ما میبافیم و هدف ما نیز از بافتن این تورها این است که تصویری عقلپسند از جهان بسازیم و بتوانیم در جهان دست تصرف بریم. پس علوم تجربی که همان تئوریهای نظامیافته است، برساخته و مصنوع ماست، مصنوعی نظری که هم خواستههای نظری ما را برآورده میکند و تصویری عقلپسند و سازگار با سایر باورها و معارف خویش به ما میدهد و هم مقاصد عملی ما را تأمین میکند و ما را در تصرف عالمانه و موفق در جهان یاری میدهد. پس علوم تجربی، نوعی ابزار است که برای نیل به اهدافی مشخص طراحی و تولید میشود، و کاملاً روشن است که هر ابزار باید مناسب با اهداف مورد نظر باشد. صیادان، متناسب با تورهای خویش صید میکنند؛ نهنگ را نمیتوان با قلابکهای ماهیگیری صید کرد. افزون بر این، در دریا هم ماهی حلالگوشت هست و هم ماهی حرامگوشت، هم خوراکی و هم سمّی؛ و این صیّاد است که باید بداند دام خویش را کجا پهن کند تا بتواند شکار مورد نظر خود را به کمند اندازد. روشن است که ماهیگیر مسلمان، حلالگوشت صید میکند و ماهیگیر کافر، علیالاصول آمیختهای از حلال و حرام، اگر نه تماماً حرام! اما نکتهی بس مهم و ارجمند در این مقام این است که از نظر پوپر، صید تور تئوریهای علمی، هیچگاه خود حقیقت جهان نیست! بلکه «تصویری عقلپسند» از جهان است. و چنانکه خواهیم دید این دقیقاً همان چیزی است که برای مدافع امکان علوم تجربی اسلامی، در حکم چشم اسفندیار رقیب است. اگر پوپر بر آن بود که ما با افکندن تورهای خویش، خود ماهیان حقیقت را صید میکنیم، دیدگاهاش گرفتار کمند مدافع امکان علوم تجربی دینی نمیشد! اما متأسفانه یا خوشبختانه، پوپر بر آن است که صیادان ِ جستوجوگر حقیقت، همواره تصویری از حقیقت را صید میکنند و نه خود حقیقت را و درست به همین دلیل است که از منظر وی، ابطالپذیری، پایانناپذیر است، و بر همین مبنا است که بر دیدگاه فریز و کارناپ و آنچه روانشناسیگرایی میخواند، میتازد (پوپر، صص۱۲۰ـ۱۲۴). پوپر دیدگاه فریز را که معتقد بود «گزارهها را به غیر گزارهها هم میتوان متکی ساخت» (ص۱۲۰) و گمان میکرد توجیه (justification) و دلیل بر صدق این گزاره که «فلان میز سرخ است» دریافتهای حسّی ماست و «ما به دریافتهای حسّی «معرفت بیواسطه» داریم و مجازیم که این معرفت بیواسطه را دلیل و پشتوانهی «معرفت باواسطهی» خود قرار دهیم.» (ص۱۲۰) رد کرده، این رأی کارناپ را میپذیرد که:
در منطق معرفت علمی، جملهها را نمیتوان از طریق تطبیق آنها با امور واقع یا مجرّبات امتحان کرد: تنها راه امتحان جملهها، تطبیق آنها با جملههایی دیگر است.(پوپر، ص۱۲۳)
اما پوپر دیدگاه کارناپ را نیز که میگوید:
جملههای علوم، «به کمک جملههای تسجیلی» امتحان میشوند. و … در توصیف این جملهها میگویند که آنها «بینیاز از تأییداند، و خود شالودهی همهی گزارههای علمی دیگراند» (پوپر، ص۱۲۳)
رد کرده، آن را بیان دیگری از نظریهی روانشناسیگرایانهی فریز میخواند و تأکید میکند که:
هیچ گزارهی علمی را نمیتوان بر زبان آورد که از حدّ یقینیات ِ «مبتنی بر مجربات بیواسطه» فراتر نرود.(پوپر، ص۱۲۱)
و بنابر این، گزارههای مشاهدتی (observation statements) یا جملات تسجیلی (protocol sentences) نیز از اظهار مجربات بیواسطه و دریافتهای حسّی ما فراتر رفته، محفوف به تئوریها (theory-laden) است؛ به تصریح پوپر
همهی گزارهها از جنس تئوریها و فرضیهها هستند. (پوپر، ص۱۲۱)
لذا تمام جملات علوم، حتی جملات تسجیلی، نیازمند توجیه و دلیل بوده و چنانکه گذشت توجیهگر آنها نیز نه غیرجملات و یا ادراکات حسّی ما، بلکه دیگر جملات علوم است: «دلیل صدق هر گزاره، خود باید گزاره باشد.» (پوپر، ص۵۹) بدینترتیب، به اعتقاد پوپر تئوریها را تنها میتوان با دیگر تئوریها سنجید و ارزیابی کرد و ما به هیچوجه نمیتوانیم برای ارزیابی صدق و کذب تئوریهای خود به ادراکات حسّی خویش متمسک شویم. البته قول به ارزیابی هر تئوری با تئوری دیگر، اشکال تسلسل بیفرجام را پیش میآورد که پوپر برای رهایی از آن به توافق اهل علم متمسک میشود:
در آزمون تئوریها … عاقبت همیشه ناگزیریم گزارهای پایه را امتحان نکرده برگیریم، و بپذیریم که دیگر آزمون را ادامه ندهیم. … آن هنگام دستکشیدن از آزمون روا شمرده میشود که گزارههایی یافته باشیم که اجماع پژوهشگران بر سر ردّ یا قبول آنها بسیار محتمل باشد. (پوپر، ص۱۳۲ـ۱۳۳)
پس گزارههای پایه، که مبنای آزمون تجربی تئوریهای اصلی ماست، خود مبتنی بر توافق و قرارداد و خواست و عزم دانشمندان است.
پذیرش گزارههای پایه، منوط به توافق یا عزم عالمان به قبول آنهاست: از این جهت، گزارههای پایه از جنس مواضعات به حساب میآیند. (پوپر، ص۱۳۵)
و بر این اساس است که پوپر صراحتاً میپذیرد که بنیان علم تجربی در نهایت، بر توافق و مواضعهی اهل علم نهاده شده است.
آزمودن تئوریها منطقاً متوقف است بر قبول گزارههای پایه، و قبول یا ردّ این گزارهها وابسته به توافق ماست. پس سرنوشت تئوریها به توافق ما بسته است. (پوپر، ص۱۳۹)
و روشن است که توافق و قرارداد مانند هر فعل ارادی دیگر، معطوف به اهدافی است و مشروب از ارزشها و تمایلاتی.
توافق بر سر گزارههای پایه، مانند دیگر افعال ارادی، فعلی است غایتدار که ملاحظات نظری بسیار مسیرش را رقم میزند. (پوپر، ص۱۳۶)
و از همینجاست که شاهد مقصود ما رخ مینمایاند: دانشمندان و تئوریسازان هستند که سرنوشت علم تجربی را رقم میزنند و نه واقعیت خارجی. علوم تجربی همچون سایر مصنوعات و دستساختههای بشر تحت تأثیر، و محفوف و مصبوغ به خواستهها و تمایلات و اهداف سازندگان خود است. پس چنانچه دانشمندان و پژوهشگران علوم تجربی، مؤمنانی متعهد و غوطهور در معارف دینی باشند، علم تجربی ِ ساخته و پرداختهی آنان نیز بهطور طبیعی، مصبوغ به صبغهی دینی و مذهبی است، و رنگ و بوی مصنوعات آنان چنان است که بازشناسی آنها از ساختههای کافران و بیخدایان چندان دشوار نیست. پس راز آنکه فلسفهی پوپر راه را بر ممکندانستن علوم تجربی اسلامی میگشاید و سرّ اینکه با التزام به این فلسفه نمیتوان از پذیرش این امکان شانه خالی کرد، این است که از این منظر «سرتاسر قلمرو تجربه تحت سیطرهی تئوریهاست، از طرح اولیهی هر آزمایش گرفته تا آخرین ظرایف کار آزمایشگاهی.» و «همهی گزارهها از جنس تئوریها و فرضیهها هستند»، حتی گزارههای مشاهدتی یا به تعبیر پوپر گزارههای پایه که «ابطال تجربی به آن مستند میگردد» (پوپر، ص۵۹). و چون گزارههای پایه، محفوف به تئوری و نظریهبار (theory-laden) است، خود همواره ابطالپذیر و نیازمند آزمون بوده، در نهایت این «توافق یا عزم عالمان به قبول آنهاست» که موجب «دستکشیدن از آزمون» و «پذیرش گزارههای پایه» میشود و در نتیجه، «سرنوشت تئوریها به توافق ما بسته است» و در یک کلام سرنوشت علوم تجربی در دستان ماست.
منبع:
۱. پوپر، کارل ریموند (۱۳۷۰). منطق اکتشاف علمی، ترجمهی حسین کمالی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
*منبع: دین آنلاین