دین و آزادی (۱۰): تجاوز اعراب به همسایگان عجم
ابوالفضل ارجمند: در قرآن بارها از اعراب انتقاد شده است، انتقاداتی که گاه بسیار تند است: الأعراب أشد کفرا و نفاقا وأجدر ألا یعلموا حدود ما أنزل الله. اعراب در کفر و نفاق شدیدترند و حدود احکام خدا را نمیدانند. اعراب ادعای ایمان میکنند، اما ایمان در قلبشان وارد نشده است: قالت الأعراب آمنا، قل لم تؤمنوا ولکن قولوا أسلمنا و لما یدخل الإیمان فی قلوبکم.
اعراب در قرآن بیشتر به دورویی و نفاق توصیف شدهاند. آنچه اعراب به زبان میآوردند چیزی نبود که در دل داشتند: سیقول لک المخلفون من الأعراب شغلتنا أموالنا وأهلونا فاستغفر لنا، یقولون بألسنتهم ما لیس فی قلوبهم. صفات منفی دیگری هم به اعراب نسبت داده شده است که باز هم به نفاق و بدخواهی آنان اشاره میکند: ومن الأعراب من یتخذ ما ینفق مغرما ویتربص بکم الدوائر.
زبانشناسان عرب معتقدند که کلمهی «اعراب» جمع «عرب» نیست، بلکه جمع «اعرابی» است، و اعرابی به «عرب صحرانشین» گفته میشود نه «عرب شهرنشین». اینکه این دیدگاه چقدر درست است، تفاوتی در گفتار حاضر نمیکند. در هر صورت، اعراب گروهی از قوم عرب بودند، ضمن اینکه قرآن از «اهل مدینه» یعنی «عرب شهرنشین» هم انتقاد کرده است و بعضی از آنان را مانند اعراب اطراف مدینه منافق دانسته است: وممن حولکم من الأعراب منافقون ومن أهل المدینه مردوا علی النفاق.
البته قرآن با وجود اینکه از اعراب انتقاد میکند، بعضی را استثنا میکند و همه را به یک چوب نمیراند: ومن الأعراب من یؤمن بالله والیوم الآخر و یتخذ ماینفق قربات عند الله. این انصاف و دقت قرآن در برخورد با گروههای اجتماعی دیگر هم به چشم میخورد، مثلا در حالی که قرآن باورها و رفتارهای اهل کتاب را نقد میکند، گروهی از آنان را جدا میکند و برای همهی آنان حکم واحدی صادر نمیکند: لیسوا سواء، من أهل الکتاب أمه قائمه یتلون آیات الله آناء اللیل وهم یسجدون.
وقتی قرآن در زمان پیامبر این همه از اعراب متظاهر انتقاد کرده است، دور از انتظار نیست اگر اینان پس از درگذشت پیامبر فرهنگ حقیقی خود را نشان داده باشند. محمد خودش هم از اینکه مردم قومش پس از او دوباره به جاهلیت برگردند نگران بود: ما محمد إلا رسول، قد خلت من قبله الرسل، أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم؟
یکی از عادات اعراب این بود که در فرهنگ بدوی خود برای ورود به خانههای دیگران اجازه نمیگرفتند. آیاتی از قرآن به نهی مخاطبان از این عمل ناپسند اختصاص دارد. سخنان قرآن با مخاطبان بزرگسالش مانند سخنانی است که ما امروزه به خردسالان میآموزیم. قرآن به آنان تذکر میدهد که برای ورود به خانهی دیگران در بزنند و به اهل خانه سلام کنند (نور: ۲۷). قرآن با لحنی که متناسب با زبان کودکان است به اعراب بزرگسال توضیح میدهد که تنها میتوانند از خانهی خاله و عمه و امثال آنان چیزی بردارند و بخورند (نور: ۶۱). گویی آنان به راحتی وارد خانههای مردم میشدند و غذا بر میداشتند.
مانند قرآن، در تورات هم احکامی برای رعایت حریم دیگران، به خصوص همسایگان، بیان شده است. تورات میگوید اگر به کسی چیزی قرض دادی، نباید برای پس گرفتن قرضت وارد خانهاش شوی، بلکه باید بیرون خانه بایستی تا صاحبخانه آن را برایت بیاورد (تثنیه ۲۴: ۱۰ و ۱۱). دو فرمان از ده فرمان معروف تورات به همسایه اختصاص دارد: بر ضد همسایهات شهادت دروغ نده، و چشم طمع به خانه و زن و زمین و غلام و کنیز و خر و گاو همسایهات نداشته باش (خروج ۲۰: ۱۶ و ۱۷ و تثنیه ۵: ۲۰ و ۲۱). تورات افرادی را لعنت کرده است و یکی از لعنتها نثار کسی شده است که مرز بین زمین خودش و همسایهاش را تغییر دهد (تثنیه ۲۷:۱۷).
***
در قرآن به هر پیامبر یک قوم نسبت داده شده است: قوم نوح، قوم ابراهیم، قوم لوط، قوم هود، قوم صالح، قوم موسی و جز آن. پیامبران برای تبلیغ دین ازقومی به قومی دیگر نمیرفتند. هر پیامبر بایستی با مردم قومش همزبان میبود تا بتواند منظورش را به روشنی برای آنان تبیین کند: وما أرسلنا من رسول إلا بلسان قومه لیبین لهم. اساسا در توان هیچ پیامبری هم نبوده است که بخواهد به اقوام مختلف در مکانهای مختلف سفر کند و به زبانهای مختلف با آنان سخن بگوید. در مورد پیامبری مانند موسی، میبینیم که او به تنهایی حتی توانایی ابلاغ پیام خدا به مردم همزبان خودش را هم نداشت و برادرش هارون را که زبانی فصیحتر داشت، به کمک طلبید: وأخی هارون هو أفصح منی لسانا فأرسله معی ردءا یصدقنی، إنی أخاف أن یکذبون. ممکن است چند پیامبر برای راهنمایی یک قوم مبعوث شوند، اما یک پیامبر نمیتواند برای هدایت چند قوم با زبانهای مختلف مبعوث شود، چه رسد به اینکه پیامبری بخواهد برای هدایت کل اقوام جهان مبعوث شود.
لوط و ابراهیم با هم معاصر بودند، اما مأموریت هر کدام در قومی جداگانه در نزدیکی یکدیگر بود. توانایی پیامبران محدود بود و به همان نسبت هم سرزمینی که در آن به تبلیغ میپرداختند محدود بود و مخاطبانشان هم محدود بودند.
قرآن به زبان روشن عربی نازل شده است. زبان روشن عربی برای عجم نامفهوم است، همان گونه که زبان عجمی برای عرب نامفهوم است. قرآن خود به این نکتهی مهم تصریح کرده است که اگر کتابی عجمی بر عرب نازل میشد، آن را نمیفهمیدند و اعتراض میکردند (فصلت: ۴۴).
ادعای رسالت جهانی برای پیامبر یعنی اینکه او مأموریت داشته باشد که پیامش را به تمام سرزمینهای آسیایی و آفریقایی و اروپایی و جزایر واقع در اقیانوسها برساند و آمریکا و استرالیا را هم در جهان قدیم کشف کند و سفرهایی هم به مناطق ناشناخته و صعب العبور مانند قطب شمال داشته باشد. چنین چیزی عقلا ممکن نیست و عملا هم اتفاق نیفتاده است.
پیامبر معلم دین است. از یک معلم نمیتوان انتظار داشت که تمام مردم جهان با فرهنگها و زبانهای گوناگون را در دورافتادهترین نقاط جهان باسواد کند. هر معلم در طول زندگی میتواند چند هزار نفر از مردم را آموزش دهد. توانایی پیامبران هم بیش از این نبوده است، آن هم در موضوع مناقشهانگیزی چون دین که بین پیامبران و اقوام همزبان خودشان هم چالشهای شدیدی بروز میکرده است.
مانند همهی پیامبران، محمد هم قومی داشت، و قرآن تذکری به او و قومش بود: وإنه لذکر لک و لقومک. مانند همهی پیامبران، محمد با قومش همزبان بود و قرآن را به زبان روشن عربی به آنان تعلیم میداد. تکلیف محمد چیزی جز دعوت مردمی که در نزدیکی او زندگی میکردند نبود و عقل هم نمیپذیرد که محدودهی دعوت او بیش از این بوده باشد: وکذلک أوحینا إلیک قرآنا عربیا لتنذر أم القری ومن حولها.
مدعیان رسالت جهانی پیامبر به آیاتی از قرآن استناد میکنند که میگوید پیامبر برای راهنمایی همهی مردم فرستاده شده است: وما أرسلناک إلا کافه للناس. چنین عباراتی در قرآن با مأموریت قومی پیامبر تناقض ندارد، چون مثلا در یک کشور هم وقتی از «همهی مردم» سخن میگوییم، منظور ما همهی مردم همان کشور است. اگر یکی از مقامات کشور بگوید «همهی مردم» باید در امری مشارکت داشته باشند، منظورش همهی مردم همان کشور در همان زمان است نه همهی مردم جهان تا ابد. حتی در یک روستا هم میتوانیم از «همهی مردم» سخن بگوییم و منظورمان همهی مردم همان روستا باشد.
سخن این نیست که ما امروزه از مطالعه و تدبر در تعالیم پیامبران بینیاز هستیم. ما در هیچ حوزهای از معارف بشری نباید خود را از معارفی که در سرزمینهای دیگر روییده است بینیاز بدانیم. کسی که میخواهد فلسفه بیاموزد، در هر جای جهان که زندگی کند لازم است با نوشتههای فیلسوفان کهن یونان آشنا شود و در نوشتههای آنان تحقیق کند، اما این سخن فرق دارد با اینکه بگوییم فیلسوفان یونان رسالت داشتهاند یافتههای فلسفی خود را به گوش تمام مردم جهان برسانند. به همین ترتیب ما برای دینداری در جهان مدرن به مطالعه و تحقیق در کتابهای پیامبران کهن و کوشش برای درک آنها در حدی که برای ما امکان دارد نیاز داریم. کتبی چون تورات و انجیل و قرآن همچنان بهترین منابع دینی ما هستند، اما هر کدام از این متون به زبان قوم مخاطبشان نازل شدهاند و پارهای از احکام آنها نمیتوانند مستقیما در خارج از زمان و مکان خودشان به کار گرفته شوند.
در حالی که خدای محمد در قرآن تکلیفی در حد توان پیامبر بر دوش او گذاشته است، مفسران قرآن ادعا میکنند که او رسالتی جهانی داشته است. یکی از انگیزههای اصرار بر این ادعای نامعقول میتواند آمادهسازی و اقناع افکار عمومی برای توجیه تجاوز اعراب به سرزمینهای عجم پس از درگذشت پیامبر و تشکیل امپراتوری عرب باشد.
مردم دو قوم را در نظر بگیرید: از طرفی قوم عرب که در زمان محمد میزیستند و او را میشناختند و با او همزبان بودند. پیامبر از میان خودشان برخاسته بود و با جدال احسن با آنان سخن میگفت و قرآن را به زبان روشن عربی برای آنان توضیح میداد. از طرف دیگر قوم عجم که اولین برخوردشان با اعراب، حملهی نظامی بیگانگانی بود که زبان آنان را نمیفهمیدند و نمیدانستند چرا به سرزمینشان هجوم آوردهاند. مواجههی عرب و عجم با دین محمد هیچ شباهتی به یکدیگر نداشت.
معمولا بسیاری از آنچه پس از درگذشت پیامبران روی میدهد و به دین نسبت داده میشود، با آنچه دین فرمان داده است مغایرت دارد. داستان موسی در تورات و قرآن نشان میدهد که آنچه در زمان غیبت کوتاه موسی در بنیاسرائیل اتفاق افتاد، درست بر خلاف تعالیم موسی بود. موسی پس از چهل روز با خشم از میقات برگشت و به مردمی که در همان مدت کوتاه به گوسالهپرستی روی آورده بودند گفت: بئسما خلفتمونی من بعدی! بعد از من چه بد خلافت کردید!
خلفای بعد از محمد نیز ممکن است دچار چنین خطاهای بزرگ و ویرانگری شده باشند. دلیلی وجود ندارد که گمان کنیم هرآنچه پس از پیامبر از اعراب و خلفا سر زده است منطبق بر حدود الهی بوده است.
دین هرگز با تجاوز نظامی به سرزمینهای دیگر به مردم آن سرزمینها ابلاغ نمیشود. دین با زبان ابلاغ میشود، نه با شمشیر. آنچه با تجاوز نظامی گسترش مییابد، قلمرو امپراتور یا خلیفه است نه قلمرو دین. اعراب نه تنها دین محمد را با تجاوز به سرزمینهای دیگر گسترش ندادند، بلکه آن را تخریب کردند و به نقطهای رساندند که اکنون شاهد آن هستیم.
حاصل تجاوز اعراب به سرزمینهای عجم، حداقل دو تحریف بزرگ در دین محمد بود: اولا، احکام بسیاری از قبیل «جهاد ابتدایی» برای توجیه تجاوز اعراب جعل شد و وارد فقه شد. اعراب ناچار بودند اعمال خود را از نظر شرعی توجیه کنند و با تحریف قرآن برای اعمال ناشایستهی خود لباسی شرعی بدوزند. ثانیا، مردم اقوام و سرزمینهای دیگر هم به صورت طبیعی عقاید وسنتهای محلی خود را وارد دین کردند و با ساختن روایات دروغ به پیامبر نسبت دادند تا مجبور نباشند از همهی سنتهای قومی خود دست بکشند. به این ترتیب دین محمد به آمیزهای از تعالیم قرآن و انبوهی از مجعولات روایی تبدیل شد که بسیاری از آنها آشکارا با قرآن در تعارض است و «سنت نبوی» خوانده میشود.
اعرابی که بسیاری از آنان در قرآن به نفاق متهم شدهاند، چگونه میخواستهاند تعالیم قرآن را به اقوام عجم تعلیم دهند؟ متجاوزان عرب تنها کاری که پس از تسلط بر سرزمینهای عجم میتوانستهاند انجام دهند، این بوده است که از مردم عجم مالیات سرانه بگیرند. اگر نام این کار گسترش دین است، مغولان هم بعدها همین «رسالت دینی» را برای بار دوم با تجاوز به سرزمینهایی مانند ایران تکرار کردند. این نیز یکی از تحریفات بزرگ است که توسعهی قلمرو خلیفه یا توسعهی امپراتوری عرب را توسعهی دین بنامیم.
این سخن که مردم سرزمینهای دیگر با آغوش باز از اعراب متجاوز استقبال کردند دروغی بیش نیست. در حقیقت برای توجیه تجاوز اعراب، علاوه بر تحریف قرآن و جعل روایات، تاریخ هم تحریف شده است. گروهی از زرتشتیان ایران پس از تجاوز اعراب به هند گریختند. طبیعتا اینان کسانی بودند که بر خلاف کثیری از مردم ایران استطاعت داشتند که از ایران خارج شوند. نوادگان این ایرانیان امروزه در هند حضور دارند و به نام پارسی (Parsi) معروف هستند.
***
در احکام فقهی ارتباط جنسی مالک با کنیز، دیده میشود که دست مالک در انواع تعرضات به کنیز باز است. فقها پس از اینکه با حکم جهاد ابتدایی به اعراب حق دادند که بدون اینکه از سوی همسایگانشان آزاری دیده باشند به سرزمین آنان حمله کنند، به آنان اجازه دادند که زنان را به نام کنیز تصاحب کنند و به آنان تعرض کنند. «مجاهدان» حتی اجازه دارند این کنیزان را بین خودشان دست به دست کنند! این احکام مفتضح را با قرآن مقایسه میکنیم:
درازدواج با «ما ملکت أیمانکم»، قرآن میگوید با آنان با اجازهی خانوادهشان ازدواج کنید و مهریهی آنان را به نیکی بپردازید: فانکحوهن بإذن أهلهن وآتوهن أجورهن بالمعروف (نساء: ۲۵). اینها ضوابط ازدواج متعارف با زنان عادی است. اگرچه معنی قطعی اصطلاح «ما ملکت أیمانکم» بر ما معلوم نیست و چنانکه در گفتار قبلی اشاره شد به نظر میرسد افراد متفاوتی را شامل شود، اما اگر این اصطلاح قرآنی را بنا به سنت رایج به معنی غلامان و کنیزان بگیریم، دیده میشود که رابطهی جنسی با آنان طبق این آیه تابع مقررات عادی ازدواج است، نه چیزی دیگر.
قرآن میگوید با آنان «به اذن اهلشان» ازدواج کنید. در ترجمهها گفته میشود که با آنان به اذن مالکشان ازدواج کنید، در حالی که کلمهی پرتکرار «اهل» در قرآن برای اشاره به مالک به کار نرفته است. به اذن اهلشان یعنی به اذن خانوادهشان، نه به اذن مالکشان. اگر منظور قرآن اجازه از مالک بود، چرا از کلماتی مانند «مولا» به جای «أهل» استفاده نشده است؟ بر خلاف ادعای فقها مالکیت کنیز نمیتواند به خودی خود مجوز ارتباط جنسی با او باشد. اگر بخواهید با کنیزتان رابطه داشته باشید، باید با او ازدواج کنید و برای این کار از خانوادهی کنیز اجازه بگیرید و مهریهی او را هم به خودش بپردازید. اگر هم مالک مؤنث باشد که روشن است او نمیتواند جز از طریق ازدواج با غلامش با او رابطهی جنسی داشته باشد.
اگر برای ازدواج با «ما ملکت ایمانکم» ناچارید از خانوادهشان اجازه بگیرید، اینان نمیتوانند در جنگ با بیگانگان به کنیزی گرفته شده باشند. تناقض واضحتر این است که فقها میگویند آنچه کنیز کسب میکند به مالکش تعلق دارد، در صورتی که طبق قرآن مهریهی «ما ملکت أیمانکم» به خودشان پرداخته میشود: وآتوهن أجورهن بالمعروف.
علاوه بر این، چنانکه در گفتارهای قبلی اشاره شد، قرآن به مؤمنان گفته است که برای غلامان و کنیزانشان همسر بگیرند: وأنکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم و إمائکم. این آیه نیز نشان میدهد که غلامان و کنیزان شما لزوما در زوجیت شما نیستند. البته شما خودتان هم میتوانید با غلامان و کنیزان خودتان ازدواج کنید که در این صورت آنان از نظر روابط جنسی مانند همسران شما میشوند.
طبق آنچه فقه اسلامی خوانده میشود، مالک پس از تصاحب کنیز میتواند بدون ازدواج با او رابطهی جنسی داشته باشد، حتی اگر کنیز راضی نباشد. از طرف دیگر کنیز علاوه بر اینکه شریک جنسی مالک است، خدمتکار او هم هست. چه معنی دارد که مالک خدمتکارش را که بنا به حکم فقها خودش با او آزادانه رابطهی جنسی دارد شوهر بدهد؟ مالک میتواند از چنین خدمتکاری فرزند هم داشته باشد و از این رو کنیزی که مالک با او رابطهی جنسی دارد درست مانند همسر او و مادر فرزند اوست. آیا دین حکم میکند که مؤمنان همسرانشان را شوهر بدهند؟
اگر قرآن به مالکان میگوید کنیزانشان را شوهر بدهند، منطقا به کنیزانی اشاره میکند که با مالکان ازدواج نکردهاند و مادر فرزندان خودشان نیستند. صرف مالکیت بر کنیز نمیتواند به معنی مجوز رابطهی جنسی با او باشد. مالک میتواند کنیزانی داشته باشد که با آنان ازدواج کرده است، و کنیزانی که با آنان ازدواج نکرده است. مالک تنها برای کنیزی میتواند همسر بگیرد که شریک جنسی خودش نباشد.
احکام غیراخلاقی فقهی دربارهی کنیزان با احکام قرآن تعارض دارد. این احکام متناسب با تجاوز اعراب به سرزمینهای دیگر جعل شده است. در تجاوز نظامی، زنان طعمههای بیدفاعی برای اعمال توحش متجاوزان هستند. اعراب برای تعرض به زنان احکامی فقهی جعل کردهاند بدون اینکه دغدغهی این قبیل آیات را در قرآن داشته باشند: لا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء إن أردن تحصنا لتبتغوا عرض الحیوه الدنیا.
تجاوز اعراب به سرزمینهای دیگر به مراتب از تجاوز مغولان بدتر بوده است، چرا که اعراب این تجاوز را به نام دین انجام دادند. تجاوز اعراب به همسایگان مجموعهای از احکام شرمآور فقهی پدید آورد که میتوان آنها را فقه تجاوز و بیبندوباری جنسی نامید!
آیاتی از قرآن در اعتراض به رفتارهای شرمآوری است که به دین نسبت داده میشود: وإذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا علیها آباءنا والله أمرنا بها. قل إن الله لا یأمر بالفحشاء. أتقولون علی الله ما لاتعلمون؟ چون کار زشتی میکنند، میگویند پدران خود را بر آن یافتیم، و خدا ما را به آن فرمان داده است، بگو خدا به کارهای زشت فرمان نمیدهد. آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید؟
محمد دین جدیدی نیاورد، بلکه به مدعیان پیروی از پیامبران قبلی اعتراض کرد و دینداری آنان را زیر سؤال برد. او از دین پیامبران قبلی دفاع کرد و کوشید دروغهایی را که به آن افزوده شده بود بزداید. بسیاری از این دروغها را متخصصان مذهبی به دین افزوده بودند. محمد به مردم گفت که بسیاری از روحانیان مال مردم را به ناحق میخورند و راه خدا را سد میکنند: یا أیها الناس، إن کثیرا من الأحبار والرهبان لیأکلون أموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله.
قرآن در بعضی از آیاتش رنگ و بویی اعتراضی دارد. محمد معترض بود. کافران اهل کتاب و مشرکان همگی مردمی مذهبی بودند که به کلیسا و کنیسه و مسجد الحرام میرفتند و آیینهای مذهبی خود را به جا میآوردند و محمد به همین مردم اعتراض میکرد. محمد منتقد دروغها و انحرافات آنان بود. محمد حتی به نمازگزاران هم معترض بود، آن هم در در یکی از اولین سورههای قرآن: ویل للمصلین.
مبنای مناظرهی محمد با اهل کتاب، تورات و انجیل و تعالیم اصیل پیامبران بود، نه کتابهایی که آنان خود به دست خود نوشته بودند و به خدا و پیامبران نسبت میدادند: ویل للذین یکتبون الکتاب بأیدیهم، ثم یقولون هذا من عند الله. محمد تنها به کتابهای موسی و عیسی و دیگر پیامبران استناد میکرد، نه کتابهای کشیشان و کاهنان. محمد به آنان میگفت اگر راست میگویند تورات را بیاورند و ادعاهای خود را در آن اثبات کنند: فأتوا بالتوریه فاتلوها إن کنتم صادقین! اکنون نیز اهل قرآن باید صحت ادعاهای خود را با استناد به قرآن نشان دهند، وگرنه در همان جایگاه و مسیر احبار و راهبان قرار دارند.
***
در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم و در طول جنگ، در کشورهای تحت اشغال امپراتوری ژاپن از جمله کره و چین زنان بسیاری به بردگی جنسی گرفته شدند. به این زنان اصطلاحا «زنان راحتی» (Comfort women) میگفتند. زنان راحتی که تعداد آنان را تا بیش از چهارصد هزار نفر تخمین زدهاند، در سرزمینهای اشغالی ربوده میشدند و در «ایستگاههای راحتی» مورد تعرض شبانهروزی سربازان ژاپنی قرار میگرفتند. گفته میشود که از هر چهار زن سه زن در اثر کتک و شکنجه و بیماریهای مقاربتی مردند.
این جنایت موجبات شرمساری مردم ژاپن را در سالهای بعد از جنگ فراهم کرده است. در کشورهای قربانی، یادمانهایی برای زنان راحتی بر پا شده است، از جمله در سئول، پایتخت کرهی جنوبی، که گروههای فعال حقوق بشر تندیسی از یکی از این زنان را در برابر سفارت ژاپن نصب کردهاند و هر هفته در آنجا تجمعی اعتراضی برپا میکنند.
در هجوم بیگانگان به کشوری دیگر معمولا زنان قربانی تجاوز مضاعف میشوند. در تجاوز اعراب به سرزمینهای عجم هم سربازان متجاوز به زنان راحتی نیاز داشتند و فقهای دستگاه خلافت احکام فقهی لازم را برای راحتی «مجاهدان» استخراج کردند.
نمونهای از صدور این قبیل احکام فقهی در سالهای اخیر فتوای «جهاد نکاح» بود که در جنگ سوریه بر سر زبانها افتاد و البته قبح آن باعث شد که گروههای متهم به ارتکاب این عمل آن را تکذیب کنند. گفته میشود که این فتوا را ابتدا محمد عریفی مفتی عربستانی صادر کرد، اگرچه او گفت صفحهی اینترنتیاش را هک کردهاند. با این حال در سپتامبر ۲۰۱۳، لطفی بن جدو وزیر کشور تونس وجود این پدیده را تأیید کرد و گفت که دخترانی از تونس برای رفع نیازهای جنسی مخالفان مسلح به سوریه رفتهاند.
ظهور گروههای تروریستیی که در روزگار ما به دنبال احیای خلافت هستند، میتواند تا حدود زیادی ماهیت آنچه را که در زمان خلفای عرب در تجاوز به سرزمینهای عجم روی داد به نمایش بگذارد. این گروههای سلفی در تجاوز به جان و مال و ناموس دیگران از اسلافشان پیروی میکنند. عملکرد این گروهها حاصل تفکر «جهاد ابتدایی» و تمرد از حکم قرآنی «لا إکراه فی الدین» است. جهاد ابتدایی دروازهی بزرگی به سمت جهنم است که شیطان برای «مجاهدان» باز کرده است و در آن زشتترین رذایل اخلاقی مجاز میشود و از همه بدتر اینکه این رفتارهای شرمآور به دین نسبت داده میشود.
احکام فقهی جهاد ابتدایی و مجوز حمله به سرزمینهای عجم نمیتواند مربوط به دوران نزول قرآن باشد و از سوی پیامبری صادر شده باشد که در قرآن بر همزبانی پیامبر با قومش تصریح و تأکید کرده است. این احکام بعدها برای توجیه تجاوز اعراب به اقوام عجم صادر شدهاند. در این احکام به یکباره میبینیم که تمام قیود اخلاقی فرو میریزد و تجاوز به عنف و قتل بیگناهان و تعرض به زنان مباح میشود.
از قرآن دیده میشود که جنگهای پیامبر درونقومی بود و ابتدا مشرکان بودند که درگیری با پیامبر و پیروانش را آغاز کردند و آنان را از شهرشان بیرون کردند. پیامبر مؤمنان را به قتال با کسانی فرا خواند که ظلم را آغاز کرده بودند: ألا تقاتلون قوما نکثوا أیمانهم وهموا بإخراج الرسول وهم بدءوکم اول مره؟ در مقابل، اکثر جنگهای خلفا برای فتح سرزمینهای عجم فاقد مشروعیت اخلاقی و دینی بود. اینکه کسی برای تبلیغ دین به جنگ متوسل شود، همان قدر مضحک است که کسی برای اشاعهی اخلاق مرتکب قتل و تجاوز شود. جنگهای برونقومی خلفا نوعا تجاوز و تعرض به حریم همسایگان بود.
یکی از ترفندهای شیطان که در قرآن بارها به آن تذکر داده شده است، تزیین زشتیهاست. شیطان زشتیها را زیبا نشان میدهد و اعمال بدکاران را در نظرشان میآراید: زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل وما کانوا مهتدین. اینکه زشتترین اعمال را جهاد بنامیم و به آن رنگ دینی بدهیم، نمونهای آشکار از حیلههای شیطان است.
تجاوز اعراب به همسایگان عجم به بهانهی تبلیغ دین طنزی تلخ است: فرض کنید که شما عرب هستید و همسایهای دارید که با شما نه همزبان است نه همکیش. شما تصمیم میگیرید که او را به کیش خودتان دعوت کنید. به در خانهاش میروید و او را صدا میزنید و سعی میکنید به زبان روشن عربی به او تفهیم کنید که دینش اشتباه است و باید از دین شما پیروی کند! او که عجم است و متوجه نمیشود شما چه میگویید ممکن است با تعجب به شما نگاه کند و لبخندی بزند و در را ببندد. شما هم که میبینید او با زبان خوش به راه راست هدایت نمیشود، جهاد ابتدایی را با نام خدا آغاز میکنید: در خانه را میشکنید یا از دیوار بالا میروید و وارد خانه میشوید و با استفاده از زبانی که او بلافاصله متوجه میشود، یعنی زبان شمشیر، منظورتان را بیان میکنید. خانه به تصرف شما در میآید و همسایه باید به این علت که با شما همکیش نیست به شما باج بدهد وگرنه کشته میشود و همسر و فرزندانش را تصاحب میکنید. با استناد به بعضی از دیدگاههای فقهی میتوان به نام دین و با خیال راحت شنیعترین اعمال غیراخلاقی را مرتکب شد.
(ادامه دارد)
در این ارتباط
دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس
دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟
دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی
دین و آزادی (۹): تأملی در معنی «ما ملکت أیمانکم» و «رقاب»
سلام جناب موسوی الگوی ابتدایی برای ارسال پیام جنین است که هر بار یک آیه یا گروهی از آیات ارسال میشود. راهنمایی های موضعی و تذکرات مقطعی صورت میگیرد. در پایان (پس از رحلت رسول الله) افراد مطلع با مراجعه به خاطرات و شواهد و قرائن آیات را دسته بندی کرده و هر کدام را در محل مورد نظر طبق سلیقه خودشان میچینند. اما امروزه با وجود ابزاری که بسرعت مطالب را کنار هم میچینند و به سرعت سیستم میسازند الگوی جدیدی به نظر ممکن میرسد. سیستم های نرم افزاری مثلا برای سیستم گردش عملیات فروش برای یک فروشگاه بزرگ… مطالعه بیشتر»
چگونه نماز می خوانید؟ روزه؟ حج؟ آداب کدامیک از اینها در کتاب آمده؟ اینکه بسیاری از احادیث مشکل دارد دلیل بر بایک چوب راندن همه نمی شود.
برای تفسیر (=فهمیدن) بسیاری آیات نیاز به دانستن شان نزول داریم که در خود کتاب نیامده…..
جناب موسوی۱. من معتقدم که روایات را باید به نام نویسندگان کتابهای روایات نقل کرد. مثلا به جای اینکه بگوییم در بحار الأنوار از قول اصغر نقل شده است که اکبر نقل کرده است که جعفر نقل کرده است که افسر نقل کرده است که رسول خدا فرمود که فلان، بگوییم مجلسی معتقد است که فلان. قال مجلسی علیه السلام …قال بخاری سلام الله علیه …قال کلینی فی محکم کتابه … هیچ روایتی را نمی توان قطعا به پیامبر نسبت داد، اما این روایات را می توان قطعا به نویسندگان کتابهایشان نسبت داد. به این ترتیب مشکل ظنی الصدور بودن… مطالعه بیشتر»
با سلام خدمت اقای مرادیخدمت شما عرض کنم در مورد جمع اوری قران و ترتیب ایات بحث های بسیاری مطرح شده که در این مختصر نمیگنجدامانزد مفسران و دانشمندان اگاه به تاریخ قران، مسلم و قطعی است که قران کریم یکحا در اختیار مسلمانان قرار نگرفته و به تدریج در طول ۲۳ سال،گاهی یک سوره و گاهی یک ایه یا بخثشی از یک ایه نازل شده و بر مسلمانان تلاوت شده.از طرفی بازهم اختلافی نیست که ترتیب فعلی سوره های قران کریم با ترتیب نزول تدرجی ان مطابقت ندارد،برای مثال سوره بقره که در قران کریم دومین سوره است در… مطالعه بیشتر»
ضمن ابراز تاسف از ادبیات شما این مطلب که((کثر ذریه پیامبران از فاسقین بوده اند. فک و فامیل بازی و پارتی بازی تو کار خدا جایی ندارد. نزد خدا قوم و نژاد و تخم و ترکه و رنگ جایی ندارد و تنها ملاک نزد خدا تقوای هر فرد است…)) با این بیان مودبانه و زیبا گویای چه مطلبی است؟مگر کسی ادعای غیر از تقوا مطرح کرده؟شما متقی هستید و اکثر ذریه پیامبران را فاسق می دانید (حتما استقرا کاملی داشته اید) بفرمایید اهل بیت علیهم السلام که ما از ایشان بحث میکنیم چه خلاف اخلاقی داشتند که شما اینقدر بر… مطالعه بیشتر»
جناب اقای الف که منطق بحث شما منحصر به فرد است!اولا بیان داشتید که پیامبر اسلام به غیر از قران به هیچ چیز دیگر سفارش نکرده اند. حال بفرمائید که این مطلب را از قران بدست اوردید یا روایت؟ اگر قران است ایه ای که منحصر کرده را بفرمائید و اگر روایت است که چطور روایتی که شما به ان استدلال میکنید «صرف نظر از برداشت شخصی شما» درست است و روایات دیگر باطل؟ثانیا ما هم روایات را برای فهم قران بکار میگیریم، یعنی اگر هم پیامبر اسلام مردم را به قران سفارش کرده باشند منافاتی ندارد که بیان و… مطالعه بیشتر»
اول از اینکه در بحث شرکت میکنید تشکر میکنم
دوم از اینکه بنده را به نوشته خود در مورد ایه تطهیر راهنمایی کردید ممنونم ولی از طرفی متاسفم که ای کاش انموقع مقاله های شما اشنا بودم که وارد بحث می شدم.
مطالب شمارو خوندم و اشکالاتی هم به نظرم میرسه
حال نمیدونم چون بحث گذشته، قابل بحث و پیگیری هست یا خیر
و در اخر اینکه در مورد استفاده نکردن از روایات در تفسیر هم اگر نوشته ای دارید ارائه بفرمایید
سلام
جناب حجت جانان
بتعبیر آقای سروش دباغ عقل همیشه قاصر است.
عقل برای امداد خود همیشه باید رعایت پیوستگی با دامنه وسیع تر انجام دهد.
عقل این تنها وسیله ما همیشه با رعایت هرچه بیشتر پیوستگی آیات طبیعت بر معلومات خود می افزاید.
اگر فرض بگیریم کتابی کتاب عالم ماوراء طبیعت باشد آن کتاب هم باید با رعایت پیوستگی خوانده شود…
والسلام
سلام
جناب حجت جانان
حقوق بشر منتخب خود بشر قابل مناقشه است.از بدیهیات اولیه و مقدماتی باید گذشت.
اما و هزار اما وقتی به جاهای حساس میرسد تابع منافع قدرتمندان میشود.
مثلا “عدالت” در منشور حقوق بشری چیست؟ آیا عدالت آن چیزی است که چپ گراها معتقدند یا راست گرایان؟
و مانند این مباحث بسیارند…
حکمیتی بیرون از سیستم ناتمام استدلال انسانی لازم است…والا دائم در منازعات و مشاجرات و جنگ و …خواهیم بود.
والسلام
سلام
جناب حجت جانان
اگر پست مدرنیسم ریشه در ناتمامیت استدلال و قضیه گودل دارد که دارد این قضیه ناتمامیت را با منطقه ای کردن عقل پایان نمی دهد.
طبق این قضیه استدلال عقلی به اوج نمی رسد به منطقه زندگی هم ربط ندارد.
این یک قضیه ریاضی است.
والسلام
با سلام
سپاس حجت جانان، جوابتان قابل تامل است و متین، البته معضلاتی هم در حدود و قیود فرمایشتان می توان یافت، که بماند در فرصتی دیگر…. خوشحالم که در این سایت حضور دارید، از معدود افرادی هستید که با اینکه زیاد نظر می گذارید! انسجام و عدم تناقض گویی و اصولگرایی (به معنای مثبتش) در تمامی نظراتتان دیده میشود، موفق و پیروز باشید.
باسلام به دوست گرامی یکی بعضا این پندار اشتباه در میان مردم رواج یافته که میپندارند پست مدرنیسم در نقد مطلق عقلانیت امده ورودرروی مدرنیته بطرزی قرار گرفته که اختلاف ۱۸۰ درجه ای با مدرنیته دارد باید بگویم که هرگز چنین نیست مدرنیته دوران اقایی عقلانیت است دورانیست که احکام عقلانی را در تمام نقاط جهان قابل اجرا میدانستند پست مدرنیسم نه رد عقلانیت بلکه نسبی بودن انرا گوشزد میکند وحرف ان اینست که حکم عقل را باید با توجه به شرایط محیطی در نطر گرفت عرف واداب ورسوم وزمان ومکان وجغرافیا تاثیر بسزایی در حکم عقل دارد در واقع… مطالعه بیشتر»
اهل البیت، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس و ویطهرکم تطهیرا . ۱) هر دو واژه «اهل» و «بیت» در احزاب:۳۳، [b]مذکر[/b] است. پس به کار بردن صیغه مذکر برای «اهل بیت» چیز عجیب و غریبی نیست که با آن بتوان تردستی کرد و مکرورزی کرد! ۲) خدا می خواهد تمام بندگانش و به ویژه مخاطبین قریشی موضوع دعوت پیامبر، از کثافت و «رجس» جاهلی پاک شوند. رجس جاهلی زنان پیامبر به جایگاه نبوت آسیب می رسانده است خدا برای حفظ شونات نبوت آیه نازل کرده است. ۳) برای پاک شدن زنان پیامبر و هیچ فرد دیگری خدا کیسه حمام… مطالعه بیشتر»
با سلامبنظر من مقاله های جناب ارجمند با اینکه نکات خوب و روشنی دارد، اما دارای تناقضات فراوانی است که بررسی اش نیازمند آپ کردن مقالات پرحجمی به اندازه مقالات خودِ ایشان است! پس از ایشان در می گذریم. حجت جانان گرامیشما از هرمنوتیک بسیار دم میزنید و از طریق آن تمامی دانش های تاریخی را غیر یقینی می خوانید، و باید بگویم تا اینجا با شما هم نظرم…اما بعد شما وقتی به عقل عرفی یا عقل تجربی خودتان، که گویی داعیه دارش هستید رجوع میکنید، بشدت لحن و سبک حرف زدنتان اینگونه نشان می دهد که یقین دارید! و… مطالعه بیشتر»
وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَیُسْأَلُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَمَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ! اکثر ذریه پیامبران از فاسقین بوده اند. فک و فامیل بازی و پارتی بازی تو کار خدا جایی ندارد. نزد خدا قوم و نژاد و تخم و ترکه و رنگ جایی ندارد و تنها ملاک نزد خدا تقوای هر فرد است. مولا و موالی و سید و این گونه مزخرفات طبقه بندی کردن افراد جامعه و تبعیض قائل شدن بین افراد کار شیطان است نه کار خدا. از تخم و ترکه کی بودی (اسپرمیسم) و فامیلت کی بوده- خوب یا بد- نمی تواند نزد خدا برای کسی کاری کند.… مطالعه بیشتر»
جناب موسوی
نوشته ای از اینجانب در خصوص اهل بیت و تطهیر در آدرس زیر موجود است:
https://neeloofar.org/abolfazle-arjomand/1065-110394.html
«فاستمسک بالذی اوحی الیک؛ انک علی صراط مستقیم»، جناب موسوی با سلام حضرت پیامبر به چیزی غیر از [b]«تمسک» [/b]به قرآن سفارش نکرده است: کتاب الله، فیه الهدى والنور فخذوا بکتاب الله واستمسکوا به. اگر هم تمسک به چیزی غیر از قرآن سفارش کرده باشد تحت القای شیطان بوده است و از صراط مستقیم عبودیت خدا به کژراهه رفته و الان دارد در آتش جهنم می سوزد! پیامبران هم بشری هستند مثل بقیه که ممکن است تحت القای شیطان قرار بگیرند! دین ورزی یعنی پایوری در صراط مستقیم «عبودیت خدا». عبودیت غیر خدا هم فقط شرک ورزیدن به بت ها… مطالعه بیشتر»
اقای موسوی عزیز توصیه میکنم کامنت ۱۹ را چندین بار بخوانید شما اگر از جناب ارجمند تقاضای نوشتن مقاله در مورد ایه تطهیر وعصمت وموضوعهای دیگر را دارید نظرتان را به صورت پیشنهاد باید ارائه کنید اگر ایشان خواست میپذیرد ودر اینده اینکار را انجام میدهد واگر هم نخواست انجام نمیدهد اجبار ی درکار نیست اما وقتیکه شما بصورت شعاری با قضیه برخورد میکنید ووامصیبتا ووااسفا سر میدهید دیگر موضوع پیشنهاد یا تقاضا برای نوشتن مقاله نیست جوسازی و تحریک احساسات است طرز بیان شما نه صریح بود نه مناسب .معمولا اینطور مسایل را با خواهش شروع میکنند نه با… مطالعه بیشتر»
سلام جناب موسوی کافی است جمع آوری قرآن بشکل فعلی را قبول داشته و چیدمان آیات را معتبر بدانیم یعنی تحت کنترل و نظارت الهی بدانیم. در این صورت راه برداشت صحیح از قرآن هموار میشود. بعضی از شیعیان علنا این موضوع را بیان میکنند بعضی کتمان میکنند. مفسر شریف لاهیجی ذیل آیه اولی الامر به جا افتادن عبارت “اولی الامر” بعد از تنازع معتقد است و برای آن حدیث نقل میکند. رعایت ترتیب و ارتباط در یک کلمه اتصال آیات هر سوره خود وسیله ای برای سنجش صحت و اعتبار و اعجاز قرآن است. لازم است برای دیدن نتایج… مطالعه بیشتر»
با سلام خدمت جناب اقای حجتاولا این سوالت که زیاد شده به خاطر جواب نگرفتن بود و همه از کلام جناب ارجمند استفاده شدثانیا در مورد بحث هرمنوتیک که نظرتان را مطرح کردید، اگر بخواهم فقط نظر خودم رو بگم (که با نظر شما متفاوت است) می توان در یک پاراگراف نوشت اما دردی را دوا نمیکند ( زیرا خود شما خواهان جواب های کامل هستید) باید مفصل بحث کنیم که بعید است در ذیل این بحث مجال این سخن باشدثالثا در مورد ایه تطهیر، بنده از اقای ارجمند تقاضا کردم یک مقاله در این مورد بنویسند تا مفصل در… مطالعه بیشتر»
با تشکر از اقای مرادی
کلام شما متین است، و این در صورتی است که ما مبنای سیاق را بپذیریم
بله درست است بین مفسران در تفسیر این ایه اختلاف است ولی اکثرا هولاء را اشاره به جماعت انبیاء دانسته اند.
در مورد پذیریش مبنای سیاق خیلی بحث ها مطرح است و تا به حال نظریه منسجم و قطعی مطرح نشده
بنده این ایه را کنار ایات دیگر مطرح کردم واگر فقط همین یک ایه بود شاید نمیتوانستیم از ان نتیجه کامل را بگیریم چون ذو احتمالین است
البته بنده از پیگیری شما خورسندشدم
جناب عباس..اگر به عصر ظهور اسلام خوب نگاه کنیم خواهیم دید که تنها مردمی که در آن دوران از حلقه ادیان و اصولا از جهان پیرامون خود دور بودند مردمان شبه جزیره بودند. در قرن ۷ میلادی مسیحیت بعنوان یک مذهب رسمی مطرح بود . یهودیت هم اعتبار خودش را داشت. ایرانیان به آئین زرتشت بودند که همه اینها هم ادیان توحیدی بودند. پس گفتمان توحید برای اینان جذابیتی نداشت و حرف جدیدی هم نبود. لذا واژه هائی چون مردم فقط منظورش همان قوم بود و بس . مردمان دیگر نه بت پرست بودند و نه روحیات و خلقیات اعراب… مطالعه بیشتر»
با سلام به جنا ب ارجمند و سایر بزرگوارانی که با مطالبشان اگاهی بخشی مینمایند خصوصا جناب ارجمند که چالشهائی ایجاد مینماید خوب بود علماو فضلائی که ادعای عالمیت دارند گفته ها را نقد یا اصلاح یا قبول میکردند ولی قران کریم جهانی است وبرای انسان و که خیلی جاها به ناس ملقب گشته است خداوند در قران در ۶۱ مورد به انسان خطاب فرموده و نام برده در برابر رب الناس و ملک الناس و اله الناس و هم چنین در سوره الرحمن میفرمایند علم القران و خلق الانسان و علمه البیان و مطالب بسیاری که به انسان و… مطالعه بیشتر»
اقای موسوی عزیز شما نمیتوانید ۱۰ سوال را باهم به پیش ببرید اینطور همه چیز درهم وبرهم میشود شما برای هر سوالتان پاسخ مفصل میخواهید وبایک جواب یک خطی قانع نخواهید شد پس باید سوالات را یکی یکی پیش برد دررابطه با انجیل وتورات واحادیث وروایات من نظر خودم را دارم وجناب ارجمند هم نظر خودشان رادارند اعتقاد ایشان در من نیست بنابراین خودشان از موضع خود باید دفاع کنند من سوالات شما درباره این مقاله را گفتم نه مقاله دیگری که شما باهم گفتگو کردید بااینحال نظر خودم را برایتان مینویسم از نظر من احادیث وروایات وانجیل وتورات وقران… مطالعه بیشتر»
سلام جناب موسوی در کامنت۲۰ گفته اید:” توضیح دهم رسول گرامی اسلام شاهد بر کل امت هاست” این برداشت شما با کلیت سوره النساء سازگار نیست.یعنی اگر ترتیب و ارتباط در یک کلمه اتصال آیات سوره النساء را رعایت کنیم چنین نظری نمی توانیم داشته باشیم. سابقه کاربرد کلمه “هولاء” در این سوره وجود دارد.در هر مورد اشاره به افراد مخاطب و هم عصر رسول الله یا گروه هایی از ایشان است مانند آیه مذبذبین: مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَٰلِکَ لَا إِلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ ۚ وَمَن یُضْلِلِ اللَّـهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا ﴿١۴٣﴾ النساء بنابراین بسادگی کلمه “هولاء” در آیه… مطالعه بیشتر»
با سلام و تشکر از اقای حجتلصفا بفرمائید کجای کلام بنده شعار بود؟من از اقای ارجمند سوالاتی کردم اما پاسخ نگرفمایشان مدعی هستند که روایات را قبول ندارند و تورات و انجیل برایشان حجت هست، در ذیل کلام اقای عبایی با ایشان بحث شد ولی پاسخی دریافت نشد، برای نمومه این مطلب اخری بود که پاسخ ندادند:(((قبل از پاسخ به مطلب شما به این نکته اشاره کنم که شما به سه مطلب بنده (حدیث ثقلین و ایه تطهیر و معنا تراشی برای اهل بیت علیهم السلام) هنوز پاسخی ندادیداما در مورد تورات و انجیل،۱. منظور از (اقایون)، پیروان همین کتب… مطالعه بیشتر»
با سلام خدمت جویای حقیقت
بنده متوجه کلام شما نشدم
مخصوصا قسمت اول
لطفا روشن تر بفرمائید تا بیان کنم
عرض نکردم نرود میخ آهنین بر سنگ.
[quote]همان گونه که جناب مجید هم اشاره کرد، این رویکرد من کاملا عمدی است. کلا نوشته های من کاملا عمدی است. [/quote]
منظور از عمد معنای عرفی کلمه بود نه معنای عام آن، خودتان که بهتر می دانید………..
اقای موسوی عزیز لطفا شعار ندهید اگر سوالی دارید به صراحت بیان کنید اگر هم نویسنده پاسخ ندهد دیگرانی هستند که به سوال شما پاسخ گویند شما سوالات واشکالاتی دارید طرح بفرمایید خوانندگان نظرتان را خوانده قضاوت خواهند کرد اگر حق با شما باشد حتی درصورت پاسخ نگرفتن جرقه ای در فکر خوانندگان خواهید زد بشرطیکه با صراحت ووضوح وبودن شعار دادن نطرتان را طرح بفرمایید
آقای موسوی عزیز دلاایل قوی شما راکه سالهااست ازسوی بنیاد دکترفردید به جامعه بی رمق علمی برمبنای آراء هایدگرکه خودیارای دفاع ازآنهارانداشت می شنویم وبه خاطر کوششی کهطرفدارانش درابتناء توجیه سیاسی آن برای دوام آن کرده اند که الحق والاانصاف راهکار مناسبی بود درتمامی دانشگاهها تمام وکمالتدریس شده ودانشجویان هم انصافادرحفظ واژه واژه آن سنگ تمام گذاشته اند.سخن کوتاه اگردلیل نقلی باسند معتبر دارید مارا مستفیض فرمایید .
اقای ارجمند ای کاش مصداق ایه نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ نباشید!این ایه شریفه رو تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ شما تا به حال در قران خواندید؟ اگر نخواندید که وا حسرتاه و اگر خواندید و توجه ندارید وا اسفاهاین ایه رو هم حتما ندیدید وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ وگرنه اینطور نظر نمیدادید.بازهم امیدوارم مصداق ایه شریفه تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ نباشید!ایا ترجمه این ایه شریفه برای شما واضح نیست؟ فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَـؤُلاء شَهِیدًا اگر نیست بفرمائید که برای شما ترجمه کنم و توضیح دهم رسول گرامی اسلام… مطالعه بیشتر»
مقاله زیبا وجالبی بود ولی نویسنده بیشتر امال وارزوهایشان را بیان میکنند تا زوایای پیچیده احکام فقهی ودین اسلامی که اکنون میان ملل مسلمان باتفاسیر مختلف رایج است البته من هم با امال وارزوهایشان شریک هستم وبی شک دوست میداشتم در چنین شرایطی میشد قران را از احکام فقهی وعملکرد مسلمین در طول تاریخ دور نگه داشت منتهی شدنی نیست واین واقعیتی است که باید پذیرفت بسیار ساده انگارانه است که بپنداریم احکام فقهی وعملکرد مسلمین درطول تاریخ بی ربط با قران بوده است در فاجعه امیز بودن حمله اعراب به ایران شکی نیست در جنایاتی که اعراب در حین… مطالعه بیشتر»
جناب موسوی رسول الله در قرآن تنها برای اشاره به محمد به کار نرفته است. صالح و موسی هم رسول الله بودند. مسلم است که محمد هم رسول الله است. من هم گاهی به تبعیت از قرآن و تورات و انجیل از کلمه ی «پیامبر» یا «پیامبران» یا «پیامبران خدا» برای اشاره به آنان استفاده می کنم و گاهی هم آنان را به اسم نام می برم. البته من بین پیامبران هیچ فرقی قائل نیستم و پیروی از ابراهیم را درست مانند پیروی از موسی و عیسی و محمد می دانم و دینی هم بهتر از «ملت ابراهیم» نمی شناسم.… مطالعه بیشتر»
جناب موسوی و مجید
از اینکه حتی پیروی از ادبیات قران در ذکر نام پیامبران خدا برای شما دردناک است، از شما پوزش می خواهم. امیدوارم خدای مهربان در تحمل این رنج مقدس به شما اجر جزیل عنایت فرماید.
برادر عاقل، گرانقدر، ارجمند، تحصیلکرده و متاسفانه یک دنده من!آنکه حق داشت پیامبران را به نام کوچک خطاب کند خالق ایشان بود نه…….شما علاوه بر محاسن بسیاربا کمال تاسف معایبی هم دارید که این از جمله آنهاست، جنابعالی به عمد پیامبر اسلام را محمد و ائمه تشیع را تقی و نقی می نامید که هیچ (موکدا تاکید می کنم: هیچ) ربطی به تحقیق علمی ندارد پسندیده آنست که شما نیز به روش دیگر نواندیشان دینی (که بعضا بر جنابتان سمت استادی نیز دارند…) تاسی کنید که این اتفاقا به آداب نقد هم نزدیکتر است.آیا هنگام نام بردن از مثلا دکتر… مطالعه بیشتر»
جناب اقای ارجمندتعجب میکنم که شما ایات فراوان قران رو دقت نمیکنید که تعبیرات فراوان در قران کریم در مورد پیامبر اسلام وجود دارد که رسول الله خطاب شده، واقعا عجیب است!ما ینطق و عن الهوی و شما چی معنی میکنید؟قبلا هم به شما تذکر دادم در مورد موضوعات اساسی بحث کنید، شما هیچ بحثی در مورد ارزیابی روایات مطرح نکردید و فقط ادعا میکنید که روایات رو قبول ندارید!أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ رو میتونید معنی کنید؟متاسفانه نوشته های شما بر طبق الگوی مشخص نیست و این همه بحثای علوم قرانی و شما نادیده میگیردضمنا این ایه هم برای… مطالعه بیشتر»
جناب مودبنام موسی طبق تورات و انجیل و قرآن «موسی» است، نه «حضرت موسی (ع)».«حضرت موسی» در سنت مذهبی ما فردی غیر از موسی در قرآن است، چون موسی طبق قرآن مرتکب گناه می شده است، اما «حضرت موسی» طبق سنت مذهبی ما مرتکب گناه نمی شده است. وقتی من در نوشته هایم از «محمد» سخن می گویم منظورم همان کسی است که در قرآن هم «محمد» نامیده شده است، نه شخص دیگری که در سنت «حضرت محمد (ص)» نامیده می شود و کارهایی کرده است و سخنانی گفته است که هیچ شباهتی با محمدی که در قرآن معرفی می… مطالعه بیشتر»
جناب اقای ارجمند چقدر بهتر بود که شما در کلامتان بیشتر ادب را رعایت می مکردید و اسم پیامبر اسلام را به گونه ای دیگر نام می بردید
شما دوست خود را با اقا صدا می زنید
اما در مورد پیامبر گرامی می فرمائید {محمد}! این شایسته نیست
منتظریم بینیم چگونه “ثابت می کنید”
حتما نمی خواهید که دردست نبودن نامه ها در حال حاضر را یکی از دلایل بدانید!
نامه نگاری به کشوری دیگر مانند این است که قرآن از آسمان به مکه یا مدینه بیفتد و اعراب با خواندن آن نامه ایمان بیاورند. تازه این نامه ای به زبان خودشان است! حال فرض کنید کسی نامه ای از چین به مکه ببرد و از مردم مکه بخواهد که به پیامبری که در چین ظهور کرده است ایمان بیاورند! لابد اعراب هم می گفتند چشم! کسانی که این خالی بندیها را به عنوان مسلمات تاریخی می پذیرند به این علت است که در شرایط بعثت قرار ندارند و چالش پیامبر با قوم خود را درک نکرده اند. این اباطیل… مطالعه بیشتر»
با سلام
همیشه لذت می برم از خوندن مطالب شما جناب اقای ارجمند
به قول گلدزیهر حدیث های شبیه به اینکه بهشت زیر سایه شمشیرهاست رو بعدها برای توجیه حمله به کشورهای دیگه از زبان پیامبر ساختن – و یا همین موضوع نامه نگاری به خسرو پرویز که از طرف افرادی مثل کائتانی هم رد شد و یا استاد خنجی
با سلام: نامه ها به زبان گیرندگان نوشته شده بود و از ایشان خواسته شده بود (چیزی به وضوح بیش از دعوت صرف…) که اسلام بیاورند و همین یکی هم به رسایی می رساند که رسالت پیامبر فرا عربی بود، فرض کنید کشوری با چند فاصله با حجاز واقع شده و زبانش عربیست، با محاسبات جناب ارجمند دعوت پیامبر شامل کشورهای همسایه نشده اما شامل آن کشور موصوف که زبانش عربیست می شود !نامه ها به سران امپراطوریهای وقت (ایران و روم و مصر) نوشته شد و شامل همه سرزمینهای تحت نفوذشان هم می شد ….اینکه پیامبری اگر بخواهد رسالت… مطالعه بیشتر»
نامه نگاری پیامبر به سران ممالک دیگر دروغی بزرگتر از جهاد ابتدایی است. یکی از گفتارهای آینده را به این موضوع اختصاص می دهم.
[quote name=”مهدوی”]با تشکر از زحمات نویسنده محترم؛ سوالی به ذهن می رسد : محدودیت رسالت پیامبر چگونه با نامه نگاری ایشان و دعوت پادشاهان ایران و روم و مصر و … سازگار است؟[/quote]
برای دانستن این محدودیت کافیست به این نکته بیندیشید که هیچ یک از فرمانروایان گیرنده نامه ایمان نیاوردند اما پیامبر تنها خسرو پرویز را که توهین کرده بود نفرین کرد و هیچ عکس العمل بدی نسبت به دیگر گیرندگان نامه نداشت.
[quote name=”وحید”]با تشکر، مثل همیشه مطلب ارزشمندی بود. دوستانی که خوش خیالانه فکر می کنند ایرانیان با استقبال تمام دین اعراب را پذیرفتند می توانند به کتب تاریخی صاحب نظران مراجعه نمایند. کتاب دو قرن سکوت منبع خوبی است. چگونه می شود تصوّر کرد اعرابی که ۵۰ سال پس از رحلت پیامبر (ص) با نوه اش چنان رفتار کردند که «لا یوم کیومک ..» را رقم زدند، در فرایند هجوم به ایران و پس از پیروز شدن، رفتاری دینی و قرآنی با ایرانیان داشته و ایرانیان را مجذوب دین و آیین خود کرده باشند. اگر نه همیشه، لااقل گاهی اوقات… مطالعه بیشتر»
[quote name=”مجیداحمدی”]بنظرم شما با دیدی نژادی قضاوت میکنیدو این استدال شما خیلی ابتدایی است همسایه چون عرب است و زبانش را نمیفهمند با زور شمشیر وارد میشودو نظر قران الاعراب اشدو کفار اعراب منظور مردم است و درباره همه عربها قضاوت نکرده[/quote]این سخن ایشان اشاره ای مجمل به یک حقیقت مهم بود. شما برای انتقال مفهومی به شخصی از فرهنگ دیگر باید وقت بگذارید و به زبان فرهنگی او سخن بگویید و تنها پس از اطمینان از فهم او می توانید از او بخواهید بپذیرد. آیا ارسال یک نامه برای خسرو پرویز یا یک خطابه پیش از شروع جنگ کافیست… مطالعه بیشتر»
متاسفانه دست کم نیمی از چیزی که امروز به نام اسلام رایج است ساخته و پرداخته جاعلین و غاصبین بنی امیه است.
با تشکر از زحمات نویسنده محترم؛ سوالی به ذهن می رسد : محدودیت رسالت پیامبر چگونه با نامه نگاری ایشان و دعوت پادشاهان ایران و روم و مصر و … سازگار است؟
با تشکر، مثل همیشه مطلب ارزشمندی بود. دوستانی که خوش خیالانه فکر می کنند ایرانیان با استقبال تمام دین اعراب را پذیرفتند می توانند به کتب تاریخی صاحب نظران مراجعه نمایند. کتاب دو قرن سکوت منبع خوبی است. چگونه می شود تصوّر کرد اعرابی که ۵۰ سال پس از رحلت پیامبر (ص) با نوه اش چنان رفتار کردند که «لا یوم کیومک ..» را رقم زدند، در فرایند هجوم به ایران و پس از پیروز شدن، رفتاری دینی و قرآنی با ایرانیان داشته و ایرانیان را مجذوب دین و آیین خود کرده باشند. اگر نه همیشه، لااقل گاهی اوقات حقیقت… مطالعه بیشتر»
بنظرم شما با دیدی نژادی قضاوت میکنید
و این استدال شما خیلی ابتدایی است همسایه چون عرب است و زبانش را نمیفهمند با زور شمشیر وارد میشود
و نظر قران الاعراب اشدو کفار اعراب منظور مردم است و درباره همه عربها قضاوت نکرده