پسرخواندگی قبائل قریش یا فرزندپذیری امروزی؟

این نوشتار نگاهی به علت ابهام در تشخیص موضوع و خلاف قرآن بودن ازدواج با فرزند غیرصُلبی دارد. نویسنده ضمن تایید تفاوت ماهوی بین: «پسرخواندگی جاهلی قریش» و «فرزندپذیری امروزی»، آیات مورد استناد فقها، پیرامون مساله موسوم به فرزندخواندگی را به اختصار مورد  بررسی و واکاوی قرار می‌دهد و دلایل و مستنداتی برای خلاف آیات قران بودن «تصویب تبصره ماده…

این نوشتار نگاهی به علت ابهام در تشخیص موضوع و خلاف قرآن بودن ازدواج با فرزند غیرصُلبی دارد. نویسنده ضمن تایید تفاوت ماهوی بین: «پسرخواندگی جاهلی قریش» و «فرزندپذیری امروزی»، آیات مورد استناد فقها، پیرامون مساله موسوم به فرزندخواندگی را به اختصار مورد  بررسی و واکاوی قرار می‌دهد و دلایل و مستنداتی برای خلاف آیات قران بودن «تصویب تبصره ماده ۲۷ لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست»، عرضه می‌کند.

پسرخواندگی قبائل قریش یا فرزندپذیری امروزی؟

 نگاهی به علت ابهام در تشخیص موضوع و خلاف قرآن بودن ازدواج با فرزند غیرصُلبی

——————- آرش سلیم  ——————-

در تایید نظر محسن کدیور [۱] مبنی بر تفاوت ماهوی بین: الف) پسرخواندگی جاهلی قریش، و ب) فرزندپذیری امروزی؛ در این نوشتار بحث کوتاهی ارائه می گردد. آیات مورد استناد فقها، پیرامون مساله موسوم به فرزندخواندگی و در رابطه با تایید فقهی قانونی کردن ازدواج با فرزند غیرصُلبی، به طور خلاصه واکاوی می گردد. خواهیم دید تصویب تبصره ماده ۲۷ لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست، بر خلاف آیات قرآن است.  البته برخی مقامات دولتی نیز بر «تبعات ویرانگر» تصویب چنین قانونی تاکید کرده اند.

   Child Adoptionدر دنیای امروز، فرآیند فرزندپذیری و پدر و مادری کردن تمام عمر برای کودک پذیرفته شده و در محیط خانواده است. فلسفه فرزندپذیری، فراهم شدن محیط  بی بدیل خانواده برای کودک می باشد؛ تا بتواند چون عضوی از یک خانواده در محیط مهر و تعلق خانوادگی بزرگ شود و رشد کند.  پذیرش یک فرزند، قبول یک مسئولیت سنگین و تلاش بیدریغ درازمدت با دلسوزی و دغدغه تمام عمر در مراقبت و پرورش  فرزند، و در غایت سلامت و موفقیت و خوشبختی او می باشد. به عهده گرفتن چنین مسئولیتی و انجام آن، که از نقش والدین واقعی هیچ چیز کم ندارد و  با پسرخواندگی و مادرخواندگی «حرفی» رایج در قبائل قریش تفاوت بنیادین دارد.  از طرف دیگر، Adoption خود با Guardianship (سرپرستی)  امروزی و همچنین با Fostering امروزی، که هر کدام نوعی مسئولیت در حمایت و کمک به کودک اما مدت دار و محدود می باشد، نیز فرق دارد. برای پرهیز از ابهام، در این نوشتار از واژه انگلیسی «Adoption» استفاده می شود تا با «پسرخواندگی» مرسوم در جامعه قریش و همچنین گونه های دیگر امروزی حمایت محدود از کودک اشتباه نشود. در قرآن درباره Adoption آیه ای وجود ندارد. اما در آیات احزاب:۴ و ۳۷ از اصطلاح «ادعیاء» با مفرد «دعی» برای «پسرخوانده» استفاده شده است.

می دانیم در قرآن به «دخترخوانده» اشاره ای نشده است. فقها همان مفهوم «پسرخواندگی» در آیات احزاب:۴ و ۳۷ را به «فرزندخواندگی» گسترش داده اند. فعل پسرخواندگی و هم چنین فعل مادرخواندن همسر (ظهار)، هر دو جعل جاهلی ویژه قبائل قریش در حد یک حرف بیخود بوده است که در سوره های مجادله و احزاب باطل اعلام گردیده است. اگر Adoption مورد بحث را به فرزندخواندگی (همان گسترش پسرخواندگی احزاب:۴ و ۳۷) فروکاهیم؛ بحث جایز بودن یا جایز نبودن «ازدواج» پدر یا مادر غیرنطفه ای با فرزندخوانده و یا بحث «محرمیت» برای فرزندخوانده دختر، موضوعیت خود را از دست می دهد. چرا که طبق قرآن «پسرخواندگی» باطل است. به بیان دیگر درباره پیامدهای چیزی بحث می شود که آن چیز خود در وهله اول باطل است و طبق آیات قرآن نباید انجام شود.

در رابطه با بطلان «ظهار» یا مادر خواندنِ همسر، در آیه احزاب:۴ تاکید شده است: خدا در سینه هیچ مردی دو «قلب» قرار نداده است. به بیان دیگر مرد نمی تواند به یک زن هم احساس «زناشویی» و هم احساس «مادری» داشته باشد. خلقت انسان طوری است که هر کدام از این احساس به یک فرد، نفی کننده دیگری است. مرد دو قلب ندارد که بتواند در احساس به یک زن: در یک قلب خود احساس زناشویی و رابطه جنسی، و در قلب دیگر خود احساس مادرفرزندی را جای دهد!  متاسفانه این آیه خوب فهمیده نشده است؛ تا جایی که از آن وارونه در جهت ترویج ازدواج با فرزند غیرصُلبی سوءاستفاده شده است.

در دنباله نوشتار، نخست به چند نکته کلیدی آیات مربوطه در سوره های مجادله و احزاب دقت می کنیم. می بینیم که قرآن با مادرخواندن و پسرخواندگی رایج قریش، چنین مواجه شده و برخورد کرده است: ۱) در حد یک حرف بیخودی و فاقد پشتوانه، ۲) یک خطای جاهلی، ۳) باطل اعلام کردن هر دو، ۴) تعیین جریمه برای مرد پشیمان شده از ظهار همسرش، ۵)  نافی یکدیگر بودن دو گونه احساس در یک مرد نسبت به یک زن. افزون بر این ها در ترکیب اصطلاح «ادعیاء» حتی از واژه پسر یا فرزند استفاده نشده است.  «دعو» به معنای «خواندن» یا صدا کردن، ریشه اصطلاحِ «دعی» می باشد که برای «پسرخوانده» استفاده شده است. ازدواج پیامبر با همسر مطلّقه زید، یک نمونه است که مشمول ابطال عام پسرخواندگی در آن جامعه شده است. به آیات این مورد نیز نگاهی می اندازیم.

۱.  مادر خواندن و پسرخواندگی

۱)  هم فعلِ مادر خواندن مرسوم و هم فعلِ پسرخواندگیِ مرسوم در جامعه مخاطب قرآن، حرفی بیش نبوده است. یعنی فقط در حد یک حرف بیخود بدون پشتوانه بوده است؛ بدون این که در آن حقیقتی در رابطه با تعلق و وصل با مهر مادری یا مهر فرزندی نهفته باشد:

ذَلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ (احزاب:۴)وَإِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنکَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا (مجادله:۲)ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا (مجادله:۳)

۲)  مادرخواندن (ظهار) و پسرخواندگی مرسوم «خطا» بوده است که نمی بایست ادامه پیدا کند.

فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ (احزاب:۵)

بد نیست برای تجسم سنگینی چنین خطایی به دو آیه با واژه «زُور» اشاره شود.  برای توصیف رسم رایج ظهار کردن همسر، در مجادله:۲ از واژه «زُورًا» استفاده شده است. این در حالی که در آیه حج:۳۰ اجتناب از « قَوْلَ الزُّورِ» در ردیف اجتناب از پلیدی بت ها آورده شده است: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ. همچنین در فرقان:۴ آمده است که یارانِ کافرانِ افترا زننده به قرآن، مرتکب «ظُلْمًا وَزُورًا» می شوند.

۳)      قرآن با قول حق، بطلان حرف بیخود مادر خواندن و پسرخواندگی رایج را اعلام می کند و راه درست را نشان می دهد:

وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءکُمْ أَبْنَاءکُمْ (احزاب:۴) وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ (احزاب:۴)

۴)      به مردی که از مادرخواندن همسر خود پشیمان شود و خواهان بازگشت او شود، جریمه تعلق می گیرد. طوری که قبل از تماس جنسی مجدد با همسرش، باید جریمه خود را انجام داده باشد: آزاد کردن یک برده، یا دو ماه روزه گرفتن، یا طعام دادن به شصت مسکین:

فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مِّن قَبْلِ أَن یَتَمَاسَّا (مجادله:۳)، یا فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ، یا فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا (مجادله:۴)

۵)      یک مرد نمی تواند به یک زن دو گونه احساس (قلب) داشته باشد: الف- زناشویی، و ب) مادرفرزندی:

مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ (احزاب:۴)

۶)      واژه جمع «ادعیاء» که برای پسرخوانده استفاده شده است از ریشه «دعو» به معنای خواندن و فراخواندن است. در برخی از ترجمه های انگلیسی قرآن که آن را adopted sons معنی کرده اند اشتباه می باشد. معنی درست آن همان [پسر]«خواندگان» می باشد.

احزاب:۴ و ۵

مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ:

وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ،

وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءکُمْ أَبْنَاءکُمْ؛

ذَلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ .

وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ. ۴

ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ،

فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ .

وَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ ،

وَلَکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ

وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا ۵

بنابراین مادر خواندن همسر و یا پسر خواندن کسی توسط یک مرد، خطایی مرسوم در آن جامعه بوده است.  از آن جا که حقیقتی شامل مهر مادری و یا مهر فرزندی در آن نبوده است، قرآن ابطال آن را اعلام کرده است. در مساله جایز بودن و یا جایز نبودن ازدواج فرزند غیرنطفه ای با پدر یا مادر پرورش دهنده او، اگر رویکرد فقها استناد به آیات پسرخواندگی در قرآن باشد؛ خود در وهله اول این سنت جاهلی باطل شده را تایید کرده اند که آشکارا خلاف آموزه های قرآن می باشد! به بیان دیگر بحث فقیهان باطل اندر باطل است. بر اساس باطل نمی توان به حقیقت رسید. مگر آن که بخواهیم آگاهانه و یا ناآگاهانه بر «باطل»، لباس «حق» بپوشانیم!  «Adoption» یا فرزندپذیری مدرن که مخالفین نظر فقها درباره آن استدلال می کنند، با خطایِ جاهلی مورد نظر فقها که قرآن خود بطلان آن را اعلام کرده است، کاملا متفاوت است.

۲. پدرخوانده بودن پیامبر

۱)      با ابطال پسرخواندگی جاهلی، آشکار است که حضرت محمد مانند سایر مومنین پدر(خوانده) کسی نمی باشد:

مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ (احزاب:۴۰)

۲)      ازدواج پیامبر با همسر زید پس از طلاق از زید، در راستای ابطال عمومی «پسرخواندگی» جاهلی بوده است. به بیان دیگر پسرخواندگی زید توسط پیامبر نیز طبق همان سنت رایج قریش بوده است. پس ابطال این سنت غلط، ویژه پیامبر و استثنایی برای پیامبر نبوده است. بلکه ابطال عمومی آن شامل پیامبر نیز می شده است، همانطور که ابطال «ظهار» شامل همه مومنین می شده است. اگر قرآن بر ازدواج مومنین با همسران مطلقه پسرخواندگان صحه گذاشته است، برای موارد پسرخواندگی قبل از نزول آیات در ابطال فرزندخواندگی جاهلی می باشد:

لَا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا (احزاب:۳۷)

۳.  نتیجه گیری

در رابطه با مادرخواندن (ظهار)، به روشنی دیدیم که قرآن دو احساس متفاوت زناشویی و مادرفرزندی را، خلاف خلقت انسان و هر کدام را نافی دیگری می داند. همانطور که گفته شد مرد دو قلب ندارد که بتواند در یک قلب احساس جنسی خود به یک زن را بگذارد، و در قلب دیگر احساس مادرفرزندی خود به همان زن را جای دهد! بر این اساس بوده است که سنت یا عادت جاهلی مادرخواندنِ همسر، باطل اعلام می گردد. چرا که اصلا با سرشت و خلقت بشر سازگار نیست و در واقع عملی نمی باشد! اما از آن جا که با اعلام بطلان یک سنت دیرپای جاهلی، این رسم یک روزه محو نمی شود؛ در راستای تغییر تدریجی در آن جامعه و حذف کامل این عادت باطلِ مردان قریش، برای متخلفین جریمه مقرر می گردد.

همین قاعده خلقت در نداشتن دو قلب، در احساس والدین غیرصُلبی نسبت به کودکی که او را به فرزندی پذیرفته اند نیز صادق است. احساس پدرمادری نافی احساس زناشویی برای برقراری رابطه جنسی با کودک رشد یافته ای است که چون فرزند در دامان مهر پدرمادری پرورش یافته است و با پیوندی چون پیوند مادری و پیوند پدری به هم مربوط شده اند. نوع احساس و مهر «فرزند-والدین» و رابطه دو طرفه و وصلی که با این نوع محبت در طول سالیان دراز در فرآیند Adoption شکل می گیرد، متنافی است با احساس لازم برای برقراری رابطه جنسی- چه از طرف فرزند و چه از طرف والدین غیرصُلبی (غیرنطفه ای) که او را بزرگ کرده اند. خدا این دو احساس متنافی را با هم در فردی قرار نداده است، مگر آن که فرد مریض باشد که بحث آن جداست.

پسرخواندگی مرسوم در جامعه قریش، باطل بوده است حتی اگر در جاهلیت توسط محمد دیروز و پیامبر امروز انجام شده باشد. بر مبنای یک فعل جاهلی که قرن ها پیش باطل اعلام شده و ماهیتا با Adoption امروزی فرق دارد و شامل هر دو کودک دختر و پسر می شود، نمی توان به سراغ مسائل زمانه ما رفت. کسانی چون اسدالله بیات زنجانی [۲] نیز که با وصله پینه احکام ثانوی به سراغ مساله رفته اند، حتی در ترجمه آیات مورد استناد خود موفق نبوده اند! بیات زنجانی چنین نوشته است که آشکارا ترجمه و فهم او از آیات احزاب:۴ و ۵ نادرست است:

« اسلام و قرآن کریم به مسئله تبنّی نیز اشاره کرده و صراحتاً در سوره مبارکه احزاب، فرزندخواندگی رایج در عهد جاهلی را رد فرموده و بیان کرده است: “همان طور که هر انسانی یک قلب و یک روح بیشتر ندارد، یک مادر که زاینده اوست و یک پدر که از صُلب او بوجود می آید نیز بیشتر ندارد”»

شگفت آور است. فقها بحث فرزندخواندگی را به ارث و میراث ربط داده اند و نه دو احساس متنافی پدرمادری و همسری! غافل از این که با اعلام بطلان فرزندخواندگی جاهلی، بحث ارث خود بخود موضوعیت خود را از دست داده است. با یک حرف بیخودی که از دهان بپرد؛ نه همسرِ یک مرد، مادر او می شود و نه یک فرد، پسرِ یک مرد می گردد! «احسن عمل» یا کنش والای یک انسان در پذیرش یک کودک به فرزندی، شوربختانه در بحث ارث و میراث فرزند صُلبی گم شده است! کسانی که مسئولیت یک کودک را چون پدر و مادر در طول حیات خود می پذیرند و محیط سرشار از مهر و تعلق خانواده را به کودک اهدا می کنند، با نثار بیدریغ از روح و جسم و جان و مال خود به چنین راه متعالی گام نهاده اند که حتی نمی توان برای آن قیمت تعیین کرد. افرادی که حاضرند هزینه های بزرگ کردن یک کودک را پرداخت کنند زیادند. اما کسانی که محیط نفیس و بی بدیل خانواده و روح و جان و عشق یک مادر و یا یک پدر را نثار کنند چندان زیاد نیستند.

برخی از مفسیرین پدیده دو احساس (دو قلب) متفاوت در آیه احزاب: ۴ را به آیات قبل از آن (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ) ارجاع می دهند که نادرست است. در سوره احزاب با آیه احزاب:۴ موضوع دیگری باز می شود و با احزاب:۵ ادامه پیدا می کند. در پایان آیه احزاب:۵، به همان «قلب» در شروع احزاب:۴ اشاره می شود و چنین جمع بندی می گردد:  وَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ، وَلَکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ. گفته شده است برای خطای (رایج جاهلی) آن ها سرزنشی متوجه شان نیست، اما اگر تعمد و کلکی در احساس قلبی آن ها بوده است شایسته سرزنش می باشد.

بد نیست به عبارت «نَتَّخِذَهُ وَلَدًا» در آیه قصص:۹ در رابطه با به رود نیل انداختن موسی  و به فرزندی گرفتن طفل توسط همسر فرعون و فرعون نیز اشاره ای بشود. جایی که خانواده فرعون کودک را از آب می گیرند، همسر فرعون به فرعون پیشنهاد فرزندپذیری موسی را می دهد. اینجا از واژه «ولد» به معنی فرزند استفاده شده است: نَتَّخِذَهُ وَلَدًا؛ و نه از واژه «دعی» به مفهوم رایج قریشی پسرخوانده. همچنین در خاصیت و پیامد فرزندپذیری یا فرزندگرفتن، اصطلاح «قُرَّتُ عَیْنٍ» برای کودک به کار برده می شود. همسر فرعون به فرعون می گوید این طفل برای من و تو «قرت عین» می شود: قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَلَکَ.

قصص:۹

وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِّی وَلَکَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن یَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ.

از آیات قرآن چنین استنباط می شود که مادر با دیدن فرزندش، آرامش و راحتی می گیرد؛ تا جایی که هر فرزند «قرت عین» مادر و والدین می باشد. اگر به فرقان:۷۴ برای مثال دقت کنیم، «قرت عین» بودن فرزند برای خانواده را به روشنی مشاهده می کنیم: وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ. پس می توان گفت «اخذ» فرزند که «قرت عین» برای والدین است با «دعی» یا پسر خواندن کسی فرق دارد. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که فرزند غیرصُلبی می تواند همچون فرزند صُلبی «قرت عین» والدین باشد. فرزند چه طفل باشد و چه بزرگ شده باشد «قرت عین» والدین خود می باشد. آیا یک مادر و یا یک پدر می تواند به خود بقبولاند که با بالغ شدن فرزند یا «قرّت عین» خود با او ازدواج کند- اگرچه غیرصُلبی باشد!؟

در پایان تصویری از صفحه نخست سایت وزارت کودکان و خدمات جوانان استان انتاریو کانادا [۳]، که در آن چکیده ای درباره «Adoption» آمده است، ارائه می شود. به راحتی می توان فرق بین فضای فکری فقها و فضای فکری مدرن را مشاهده کرد:

منابع

[۱]     ازدواج سرپرست با فرزندخوانده اخلاقا قبیح و شرعا حرام است، محسن کدیور، سایت جرس، مهر ۱۳۹۲.

[۲]     فتوای آیت الله بیات زنجانی: عقد ازدواج بین پدر و فرزندخوانده جایز نیست، سایت سحام نیوز، مهر ۱۳۹۲

[۳]     http://www.children.gov.on.ca/htdocs/English/topics/adoption/index.aspx

صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید: