پاپ بندیکت شانزدهم هنگام بازدید از کلیسای جامع سانتیاگو د کامپوستلا – که بارگاه جیمز قدیس نیز آنجاست – در ششم نوامبر ۲۰۱۰ گفت: هدف از زیارت صرفا دیدن و تحسین کردن مکانی با گنجینههای هنری و تاریخی آن نیست؛ در واقع زیارت به معنای بیرون رفتن از خود برای مواجهه با خدا در مکانی است که از خود حجاب افکنده و فیضش را با شکوهی خاص افروخته و ثمراتی سرشار از تبدیل و تقدس میان مؤمنان به ارمغان آورده است.
صلیبها راه میروند

| سعید دهقانی |
شهر «سانتیاگو دِ کامپوستلا» در جهان مسیحیت، حکم کربلا را برای شیعیان دارد. هر ساله سیل زائران راستکیش مسیحی برای زیارت روانه این شهر میشوند. پیادهروی برای رسیدن به مقبره جیمز قدیس، سنتی دیرپا در میان شماری از دینداران اروپایی بوده است. ایمانِ آنها از بینرفتنی نیست. این سفر زیارتی اما مخالفانی قدرتمند داشته است.
زمانی جنبش اصلاح دینی در اروپا اهمیت مناسک و شعائر دینی را فرو کاست؛ چراکه بیشتر پروتستانها اینگونه سفرها را وصله ناجوری به قبای مسیحیت میپنداشتند. پروتستانها این ادعا را داشتند که خدا را صرفا باید در قلبها جست، نه در صومعه و کلیسا. از نگاه آنان چنین مناسکی مانع نیایشی میشد که ویژه پروردگار است.
برای مثال، «جان کالوین» که از نامداران جنبش اصلاح مسیحیت (پروتستانتیسم) بود باور داشت که: «گرامیداشت اماکن زیارتی[۱] و ساختن مقبره و بارگاه شکل نادرستی از نیایش است چراکه توجهِ مؤمنان را از پرستش خداوند منحرف میکند.»[۲] آنها نه تنها زائران را به فهم ناقص از دین متهم میکردند، بلکه گاه تهمت خرافاتی بودن و ساحری را نیز به آنان میچسباندند. البته تلاش الهیدانان کاتولیک برای تبرئه زائران از آنچه پروتستانها فهم ناقص دینی میپنداشتند کارآمد بود. تلاش این الهیدانان برای این اتهامزدایی همچنان ادامه دارد.
اکنون تلاشی همگانی از سوی رهبران کلیسای کاتولیک صورت میگیرد تا سفر زیارتی را از آنچه ممکن است جادو و خرافات به نظر برسد، دور سازند. این دیدگاه که در طی سفر زیارتی لازم است که مردم دنیا را از منظری جدید ببینند، به صورت روزافزونی به عنوان فعالیت معنوی باارزش تصدیق میشود. در دهههای اخیر، سفر زیارتی، استعارهای کلیدی برای زندگی افراد و برای کل کلیسا شده است.[۳]
پاپ بندیکت شانزدهم هنگام بازدید از کلیسای جامع سانتیاگو د کامپوستلا – که بارگاه جیمز قدیس نیز آنجاست – در ششم نوامبر ۲۰۱۰ گفت: «هدف از زیارت صرفا دیدن و تحسین کردن مکانی با گنجینههای هنری و تاریخی آن نیست؛ در واقع زیارت به معنای بیرون رفتن از خود برای مواجهه با خدا در مکانی است که از خود حجاب افکنده و فیضش را با شکوهی خاص افروخته و ثمراتی سرشار از تبدیل و تقدس میان مؤمنان به ارمغان آورده است. مهمتر از همه اینها، مسیحیان به زیارت سرزمین مقدس میروند، به اماکنی مرتبط با عشق، مرگ و معاد عیسی. به روم میروند، شهر شهادت پطرس و پولس، و همچنان به کومپستلا که همراه با یاد و خاطره «جیمز قدیس» است، جایی که از همه زائران از سراسر دنیا استقبال میکند.»[۴]
با همه اینها، منصفانه نیست که نهضت پروتستانها را جنبشی بنیادگرا بپنداریم که خط بطلان بر تمام سفرهای زیارتی میکشند. درست است که پروتستانها بر اساس آموزههای اسلاف مذهبی خود، به زیارت کلیساها و بارگاه قدیسان نمیروند اما شماری از آنان هر ساله به اورشلیم میروند تا با حضور در خاستگاه این دین، با أمر قدسی ارتباط بگیرند. حتی ممکن است پایشان به مقبره جیمز قدیس نیز باز میشود، اما مراد آنها معمولا سیاحت و گردش است نه زیارت و نیایش. حتی دولتداران اروپایی فارغ از جنبه دینی این شهر، آن را یک میراث فرهنگی برشمردند. تا آنجا که شورای اروپا در سال ۱۹۸۷ مسیر کامپوستلا را که از فرانسه، اسپانیا و پرتغال میگذرد به عنوان «نخستین مسیر فرهنگی شورای اروپا» برگزید و به این ترتیب در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد.
اما «جیمز قدیس» که بود که چنین اهمیتی در چهان مسیحیت یافت؟

پیش از آنکه گزیدهای از زندگی او را مرور کنیم، لازم است بدانیم که در زبان فارسی او را با نامهایی چون «یعقوب زبدی»، «سنت جیمز» یا «جیمز کبیر» نیز نامیدهاند. او در شهر «بیت صیدا» زاده شد. بنابر آنچه در عهد جدید آمده،[۵] جیمز قدیس و یوحنا پسران «زِبِدی» و «سالومه» بودند. اعتقاد بر این است که سالومه، خواهر مریم باکره، یعنی مادر عیسی (ع) بوده است. آنها در شهر «کپرناحوم» در جلیل بزرگ شدند؛ آنجا در کنار پدرشان به پیشه ماهیگیری مشغول بودند.[۶] لحظه مهم زندگی جیمز و یوحنا زمانی بود که عیسی آنها را به شاگردی خود فراخواند. در حالی که آنها با پدرشان تورهای ماهیگیری خود را ترمیم می کردند، عیسی به آنها نزدیک شد و از آنها دعوت کرد که از او پیروی کنند.[۷] از آن پس آنها کار خود را رها کردند و از همرهان عیسیبنمریم (ع) گشتند. به چندین دلیل، او شخصیتی ویژه در میان حواریون بود. جیمز قدیس، نخستین شهید مسیحی به شمار میرود.[۸] دیگر آنکه وی شاهد معجزات عیسی بوده است.[۹]
در قرن نهم میلادی ادعا شد که بقایای یعقوب زبدی در اسرائیل پیدا شده و با کشتی به شمال اسپانیا منتقل و در آنجا دفن شده است. محل دفن آن بقایا به شهر کامپوستلا در شمال غربی اسپانیا منتقل شد. در ابتدای سده یازدهم میلادی و در طول قرون وسطی، شهر اسپانیایی «سانتیاگو د کامپوستلا» محل بازدید زائران بسیار بود؛ کامپوستلا به تدریج به مرکز زیارتی بدل گشت. پس از فتح قرناطه در سال ۱۴۹۲، «پاپ الکساندر ششم» رسما کامپوستلا را به عنوان یکی از سه مسیر زیارتی بزرگ جهان، در کنار مسیرهای زیارتی رم و بیتالمقدس اعلام کرد. در اواخر قرن شانزدهم، به دلیل آنکه جنگهای مذهبی زائران را متوقف کرده بود، اسقفِ سانتیاگو برای حفاظت از بقایای جسد این حواری آن را مخفی کرد. این بقایا اما به صورت تصادفی در سده نوزدهم پیدا شد. مقام پاپ در این باره تأمل کرد تا بتواند واقعی بودن آن را تشخیص دهد.
تشخیص او درست بوده باشد یا غلط، امروزه بسیاری از باورمندان از راهپیمایی در این مسیر برای بازسازی خود به منظور رشد معنوی بهره میجویند. آنها باورمندانی هستند که به قداست این بارگاه ایمان آوردهاند. در مهد فناوریهای نوین، هر آنچه دارند را فرو مینهند و با کولهباری از ایمان به مسیحیت راستین به راه میافتند. بله. نه تنها زائران راه میروند، بلکه صلیبها را هم با خودشان میبرند؛ صلیبهایی که در قلب مؤمنان صدیق عیسوی نقش بسته است، نه از جنس چوب است، نه از جنس فلز. تاریخ نشان داده که هیچ قدرتی نیز نمیتواند این صلیبهای غیبی را در دل مؤمنان نابود کند.
پینوشتها:
۱- جان کالوین در آموزههایش، مسیحیان را از أموری نهی کرده که در انگلیسی celebrating relics ترجمه شده است؛ relics یعنی آثاری تاریخی که سندیت آنها قطعی نیست. برای مثال موی پیامبر اسلام که در موزه توپقاپی ترکیه نگهداری میشود relics محسوب میشود چراکه از دیرباز تا کنون به این شخصیت دینی-تاریخی منسوب بوده اما سندیت تاریخی ندارد. در مسیحیت نیز نیزهای که گفته میشود عیسی مسیح با آن مجروح شده نمونه بارزی از اینگونه آثار به شمار میرود. در بسیاری از فرهنگها از چنین آثار تاریخی، با آدابی که ویژه آن فرهنگ است تجلیل میشود. به چنین مراسمی در زبان انگلیسی celebrating relics گفته میشود که معادل فارسی دقیقی نیز ندارد؛ اما از آنجا که در ترجمه انگلیسی نوشتههای کالوین، این فعل در کنار creating shrines ( = ساختن بارگاه) به کار رفته، میتوان فهمید که احتمالا منظورش تجلیل و گرامیداشتِ زیارتگاههایی بوده که مسیحیان آنها را منسوب به حواریون یا دیگر قدیسان عیسوی میپندارند. در نتیجه، عبارت celebrating relics را به گرامیداشت اماکن زیارتی برگردان کردهام که نزدیکترین بار معنایی را به آنچه جان کالوین خواسته بیان کند دارد.
۲-دیدگاههای جان کالوین در این باره به تفصیل در کتابی که به سال ۱۵۴۳ در فرانسه نگاشت، آمده است: Treatise on Relics – Christian Classics Ethereal Library
۳- دایره المعارف مصور مسیحیت (مروری بر راز و رمزهای باوری دو هزار ساله)؛ انتشارات سایان؛ صفحه ۱۶۳
۵- متی ۲۷:۵۶؛ مرقس ۱۵:۴۰
۶- مرقس ۱:۱۹-۲۰
۷- مرقس ۱: ۱۹-۲۰
۸- اعمال رسولان ۱۲: ۱-۲
۹- از میان دوازده شاگرد، او و یوحنا به همراه پطرس جایگاه ویژه ای در حلقه درونی عیسی داشتند. این سه نفر در رویدادهای مهمی در خدمت عیسی حضور داشتند، مانند زنده کردن مرده (مرقس ۵: ۳۷-۴۳)