آنچه از تباکی فهمیده‌ام

 یک نسل پس از علی شریعتی، عبدالکریم سروش به عنوان سلسله‌جنبان روشنفکری دینی مطرح شد. رأی و نظر او نیز چنین بود که خیزش حسین‌بن‌علی (رض) نه تنها یک حرکت توحیدی بوده بلکه از خودگذشتگی وی در راه ایستادگی در برابر استبداد، متن جامعه آن روزگار را ویرایش کرد. با این وجود، دکتر سروش بر این باور بود که آنچه در کربلا گذشت اقتضائات روزگار آن زمان بود؛ در نتیجه اندیشه حسینی در دوران ما نباید لزوما صورتی انقلابی داشته باشد.

|  سعید دهقانی |

آه و ناله و فغان، به سر زدن و گریه و سیاه‌پوشی گوهر تشیع نیست. مناسک محرم حاشیه‌ای بیش نیستند؛ فلسفه عاشورا جوانمردی و انسانیت است. حسین‌ خود گفته: «اگر دین نداری آزاده باش.»

احتمالا شما هم در این ایام چنین اظهارنظرهایی به گوشتان خورده است. گفتار عامیانه پر است از این گزاره‌ها؛ به ویژه در میان قشر مذهبی ایرانیان که دل خوشی از سیاست‌های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ندارند. به نظر می‌آید خوانشی از تشیع ایرانی در حال رواج است که بذر آن را نواندیشان دینی کاشته‌اند.

زمانی علی شریعتی گفته بود: «حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود، افسوس که به جای دردهایش زخم‌هایش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی‌آبی نامیدند.» در این گفته شریعتی، فهم عمومی از واقعه عاشورا نازل‌تر از فلسفه قیام حسین بوده است. گویی حقیقتی در حجاب است که مردم کوچه و بازار نتوانسته‌اند آن را کشف کنند.

 یک نسل پس از علی شریعتی، عبدالکریم سروش به عنوان سلسله‌جنبان روشنفکری دینی مطرح شد. رأی و نظر او نیز چنین بود که خیزش حسین‌بن‌علی (رض) نه تنها یک حرکت توحیدی بوده بلکه از خودگذشتگی وی در راه ایستادگی در برابر استبداد، متن جامعه آن روزگار را ویرایش کرد. با این وجود، دکتر سروش بر این باور بود که آنچه در کربلا گذشت اقتضائات روزگار آن زمان بود؛ در نتیجه اندیشه حسینی در دوران ما نباید لزوما صورتی انقلابی داشته باشد.

پس از عبدالکریم سروش، نسلی دیگر از نواندیشان دینی پا به عرصه گذاشتند که فهم عمومی از عاشورا را از این هم بیشتر محترم پنداشتند. به نظر می‌آید هرچه جامعه ایرانی به دموکراسی نزدیک‌تر شده است، خوانش‌ روشنفکران دینی و خوانش عامه مردم از عاشورا نیز به هم نزدیک‌تر شده. این تحول فکری را «دموکراتیزه شدن فهمِ عاشورا» می‌نامم؛ به این معنا که شکاف روشنفکری و نواندیشی دینی با فهم عمومی از دین، دست‌کم درباره عاشورا در حال کم شدن است. از یک سو فرهنگ عامه در حال ارتقاست و از سوی دیگر هاله تقدس از جریان روشنفکری دینی کم‌سو‌تر می‌شود.

منبع مطالعاتی:

پارسال کتابی به نام «تباکی» منتشر شد که به جد می‌توان گفت مهمترین منبع مطالعاتی برای پدیده دموکراتیزه شدن فهمِ عاشوراست. نویسنده به گردآوری نظرات نواندیشان دینی در باب قبام عاشورا اکتفا نکرده است؛ چرا که اگر چنین می‌کرد با مجموعه شلخته و بی‌نظمی از آرا و نظرات متفاوت روبه‌رو بودیم که تنها وجه اشتراکشان موضوع عاشورا است. او هوشمندانه به سراغ موضوع رفته است، دموکراتیزه شدن فهم عاشورا را درک کرده است؛ در نتیجه می‌دانسته که نواندیشان دینی در روزگار ما چقدر به برآیند افکار عمومی احترام می‌گذارند. به این ترتیب، به سراغ اندیشمندانی نرفته که فهم عمومی را نازل و سطحی می‌پندارند و در پی تجویز نسخه خاصی از دین به مردم هستند. در عوض، به سراغ شماری از نواندیشان رفته که فهم عمومی از عاشورا را تأیید و تصدیق کرده‌اند اما پیشنهادهایی برای اصلاح این فهم عمومی ارائه داده‌اند. اما این متفکران ایرانی چه کسانی هستند؟

مصطفی ملکیان از اساس با تعبیر «روشنفکری دینی» زاویه دارد. خودش را روشنفکر دینی نمی‌داند اما به سبب صورت‌بندی‌های فلسفی بسیار دقیقش از آنچه در کربلا گذشت، مهمترین فردی است که در این کتاب از اندیشه‌هایش یاد شده. روشن‌نگری‌های عبدالکریم سروش، داوود فیرحی، آرش نراقی، مصطفی محقق داماد، سروش دباغ، ابوالقاسم فنایی و محمدسروش محلاتی نیز در این منظومه گنجانده شده. هر کدام بخشی از حادثه عاشورا را بررسی کرده‌اند.

مطالعه هر بخش از این کتاب، همانند چیدن تکه‌های پازل در کنار هم است چون در انتها تصویری واضح از چیستی، چگونگی و اهمیت عاشورا به خواننده می‌دهد.

این اثر به قلم «سید هادی طباطبایی» و توسط انتشارات کویر روانه بازار کتاب ایران شده است. طباطبایی تنها نویسنده‌ایست که به صورت تخصصی به پژوهش و گردآوری آراء نواندیشان دینیِ پس از عبدالکریم سروش در قالب کتاب همت گماشته است. پیشتر نیز از او کتاب‌ «حدیث نواندیشان دینی» منتشر شده بود که استقبال فراوانی را از سوی دین‌پژوهان در پی داشت.

طرح پرسش

آنچه در این یادداشت «دموکراتیزه شدن فهمِ عاشورا» نامیده‌ام ایده‌ای شخصی است. ممکن است نویسنده کتاب تباکی چنین عبارتی را برنتابد. طباطبایی در مقدمه کتاب نوشته است که قصدش گردآوری روشنگری‌های نواندیشان دینی بوده است ولاغیر. در نتیجه او هیچ‌گاه این نیت را نداشته که فرضیه دموکراتیزه شدن فهمِ عاشورا را تبیین کند. ای بسا او اصلا چنین دغدغه‌ای نداشته. اما آنچه نوشته، در نگاه منِ خواننده چنین ساختاری به خود گرفته است.

 حتی این احتمال وجود دارد که اندیشمندانی که از آنها یاد شد با اصل قضیه مشکل داشته باشند و چنین نپندارند که فهمِ دینی مردم و جریان نواندیشی دینی در حال نزدیک شدن به هم است. این ابهام، مرا بر آن می‌دارد که یادداشتم را باید این پرسش به انتها برسانم که:

اگر خط سیر جریان نواندیشی دینی به فهم عامه مردم از عاشورا نزدیک‌تر شده، اگر گرایش قشر مذهبی ایران به لایه‌های اخلاقی و معنوی عاشورا روزبه‌روز در حال افزایش است چه عنوان بهتری می‌توان برای «دموکراتیزه شدن فهمِ عاشورا» یافت؟

از صاحب‌نظران تمنای پاسخ به این پرسش را دارم.

۴.۵ ۲ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx