پدیدارشناسی معنای «منافقین» در قرآن / «دُورویان» یا «هزینه کنندگان»؟

بازگشت به افق معنایی متن برای ما در این پژوهش  هم راه یافتن به معنای درست”منافقین”بود و هم مطلع شدن از گروه و افرادی که در هنگام نزول آیات به “منافقین” و نفقه کنندگان و هزینه گران اشتهار داشته اند. سیما و چهره این گروه در متن بواسطه مفسرین و تفسیرشان پنهان و گم شده بود و در قالب اعوجاج  رفتاری ریاکاری خود را نشان می داد. انکشاف این گروه که اشتهار و سابقه شان به پیش تر در زیست جهان متن باز می گردد و به منفقین و هزینه کنندگان معروف بوده اند از مهمترین دست آوردهای این پژوهش است و چهره دیگری از معانی متن را که به هزاره ای پنهان بود را برایمان آشکار می کند.

| فرامرز معتمددزفولی |

۱) در خوانش و تفسیر پدیدارشناسانه نخستین گام برای هر مفسر، فاصله­ گیری روشمند از زمینه تفسیری عادت شده و مالوف است. زمینه تفسیری که مفسران پیشین، متن را در آن زمینه بر اساس پیش فرض های خود و زیست جهان معنایی که در آن شناور بودند، تفسیر کرده اند. این سنت خود را واجد حجیت و اقتدار معنایی و تفسیری می داند و بر هر خوانشگر و مفسری  تحکم می کند و به ادامه سنت خود، او را فرامی خواند. امّا تفسیر پدیدارشناسانه تلاش دارد با فاصله گرفتن روشمند از سنت های تفسیری به خود متن و زمینه معنایی باز گردد و از نو به خوانش خود در زمینه «نزول» بپردازد.بی تردید این زمینه تفسیری متقدم به مانند زمینه های تفسیری متجددانه و نواندیشانه و گاهاً ایدئولوژیک از خود مقاومت نشان می دهد. برای همین فاصله گرفتن روشمند و آگاهانه از این دو زمینه و تلاش برای نفوذ به زمینه متن و جهان معنایی آن گام مبنایی هر تفسیر پدیدارشناسانه است‌. بی تردید تفسیر پدیدارشناسانه خود نیز یک نحوه از خوانش است اما خوانشی که به قدر وسع می کوشد واجد نگاه انتقادی و الزامات روشی باشد. الزاماتی که عموما در خوانش های غیر پدیداری و قدیم و ایدئولوژیک جدید هرگز رعایت نشده اند و مفسر معنی مختار خود را بر متن تحمیل کرده است. پیگیری  معنا و مفهوم “منافقین”در سنت تفسیری، نمونه بارز و ویژه ای از این کژ خوانی معنایی و تفسیری است. برای همین  در ادامه با طرح پرسش و گذر از معنای عادت شده و غیر انتقادی آن  در جستجوی معنای این واژه در درون  متن و کاربرد آن در زمینه و بافتار آن می شویم. می دانیم نام و معنای منافقین و نفاق که بر ریاکاری دینی و رفتاری اشاره دارد، این معنا آنقدر در گفتمان تفسیری و دینی حضور قاطع دارد که مفسران و متکلمان ، در میان گونه شناسی مومن و کافر ،منافق را قرار می دهند و معنای آن را در شأن نزول ها و سپس در سیره ها و تفاسیر می جویند. اما پرسش روشی و پدیدارشناسانه ما آن است که  این معنا را چگونه جسته اند و برابر نهاده اند؟ از کجا و کدام آیه و آیات در یافته اند معانی “منافقون ،منافقین و منافقات”ریا کاری و دو رویی و دوچهره بودن است؟ در آیات و سوره های قرآن با بسیاری از اسامی روبروهستیم که ریشه آنها در اشکال مختلف صرف می شود  و هم خانوادگی معنایی دارند همچون: (جهد) مجاهدون؛ (فسد) مفسدین؛ (سجد) ساجدون؛ (صلح) صالحون؛ (صبر) صابرون؛ (تقی) متقین؛ (ضلَ) ضالین؛ (کتب) کاتبون؛ (فسد) فاسدون و … اما چرا چون به “منافقین” و یا “منافقون” می رسیم معنی آن را از ریشه و ماده بکار رفته آن در متن (ن،ف،ق)نمی گیریم، در صورتیکه به قاعده  می باید همین نحو باشد! یعنی به همان صورت که مجاهدون مجاهدت کنندگان، صالحین اهل صلح و فاسدون فساد کنندگان و متقین اهل تقوا و پرهیزکاران  معنی می دهند چرا منافقین ،”انفاق کنندگان” معنی نمی شود و این معنا را ندهد؟! در نگاهی کلی و بادی امر تمامی افعالی که با این ریشه صرف می شوند همه در قرآن معنی هم خانواده و مشابه ای  دارند و در کنار رزق و روزی و صرف مال برای مساکین و نیازمندان و خرج کردن و صرف و هزینه  مال قرار می گیرند امّا چرا چون به اسم فاعل این صیغه (منافق) و یا جمع آن (منافقین) برسیم آن را ریاکاران و یا دو رویان ترجمه می کنیم؟ این پرسشی است که رویکرد پدیدارشناسانه  پیش روی ما قرار می دهد و نگاه و سنت تفسیری را با این سوال جدی روبرو می کند. سوال اینکه چگونه مفسرین این واژه را بر خلاف ریشه و ظاهر خود  و نص متن  اینگونه معنی کرده اند؟ معنایی که با واژگان خود اگر نگوییم در تضاد است باید بگوییم واجد هیچ ربط منطقی نیست؟! برای همین می طلبد پژوهش خود را بر این مبنا و رویکرد  آغاز کنیم و در جستجوی خود سراغ متن و کاربرد اشتقاق های این ریشه برویم. امید است که بتوانیم بصورت روشمند به معنای پدیدارشناسانه آن در متن نزدیک شویم و خوانشی روشمند از متن مقدس فراهم آوریم.

 

۲) برای جستجوی معنای واژه منافقین مناسب ترین مکان خود متن قرآن است. هم اشعار عرب و هم توضیح سیره ها و تفاسیر و آثار لغت شناسان و صرفیون و نحویون اکنون به کار ما نمی آیند، زیرا کهن ترین و قدیمی ترین متن موجود و در دسترس خود قرآن است که بارها از این واژه نام برده و در متن آن را آورده است و مهمتر آنکه از درون متن به آن آگاه شده ایم نه از آثار متأخّر دیگر و بیرون متن[۱]! برای همین این انتخابی راهبردی در پژوهش ما است. بسامد و پراکندگی این واژه در متن به همراه ریشه های صرف شده ماده (ن،ف،ق)به کرات برای ما کفایت می کند که معنا آن را در حین “کاربرد” بیابیم. زیرا معنا در هیچ کلمه ای به تنهایی خود وجود ندارد، معنا پیوسته در ساختار و جمله و نحوه کاربرد آن حضور و وجود دارد. پس در جستجوی معنی واژه “منافقین”در آیات به معنا و کاربرد ماده اصلی آن در صورت های صرفی می پردازیم. جستجویی که راهبر ما به پدیدارشناسی معنای منافقین در متن خواهد بود. صورت های صرفی مختلفی که واجد “شباهت خانوادگی”معنایی با هم هستند و پیش برنده  ما در یافتن معنی و مفهوم واژه منافقین در متن خواهند بود. صورت های  صرف شده  مختلف این واژه به شکل های زیر در قرآن آمده است: انفق (۲)/ انفقت (۱)/ انفقتم(۵)/ انفَقوا(۱۱)/ انفقوا(۹)/ المنافقات(۵)/ المنافقون (۸)/ المنافقین(۱۹)/ تنفقوا(۹)/ تنفقون (۲)/ النفاق(۱)/ نفاقا(۲)/ نَفَقَا(۱)/ نفقاتهم(۱)/ نفقه(۲)/ ینفق(۷)/ ینفقوا(۱)/ ینفقون(۲۰)/ ینفقونها(۲).

نخستین سوره که واجد صرف های مختلف این ریشه است سوره بقره می باشد، معنای کاربرد شده این ریشه را در متن ببینیم:

 ۳-۲): و از آنچه به آنها روزی داده ایم می بخشند(و مما رزقناهم یُنفقون).

۱۹۵-۲): و ببخشید (وانفقوا فی سبیل الله)در راه خدا و خود را با دست خود به هلاک نیاندازید.

۲۱۵-۲): می پرسند از تو چه چیزی را انفاق کنند (ماذا ینفقون)بگو آنچه انفاق می کنید (قل ما انفقتم)از مال برای پدر و مادر و…

۲۱۹-۲): و می پرسند از تو چه چیز انفاق کنند بگو فزونی را(ماذا ینفقون قل العفو).

۲۵۴-۲): ای کسانی که ایمان آورده اید انفاق کنید از آنچه شما را روزی دادیم (انفقوا مما رزقناکم)پیش از آِنکه بیاید روزی که نیست در آن خرید و فروشی(بیع) و نه دوستی.

۲۶۱-۲): داستان آنانکه می بخشند مال خود را در راه خدا(مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله) مانند دانه ای است که برویاند هفت خوشه در هر خوشه صد دانه است.

۲۶۲-۲): آنان که می بخشند  مال های خود را  در راه خدا و در پی نیاورند آنچه بخشیده اند(ما انفقوا منا و لا اذی لهم) منتی و نه آزاری برآنهاست.

۲۶۴-۲): ای آنان که ایمان آورده اید تباه نکنید خیرات خود را (صدقتکم) با منت و آزار مانند آن که انفاق می کند (کالذی ینفق ماله رئاء الناس)مال خویش را برای نمایندن (دیدن) به مردم.

۲۶۵-۲): و داستان آنان که می بخشند مال خویش را (مثل الذین ینفقون اموالهم)در طلب  رضای خدا برای استوار ساختن نفوس خود‌.

۲۶۷-۲): ای گروه مومنان ببخشید از پاکیزه ها آنچه فراهم کردید(اَنفقوا من الطیبات) و از آنچه بیرون آوردیم برای شما از زمین…و آهنگ پلید نکنید که آن را انفاق کنید(و لا تیمموا الخبیث منه تُنفقون)و نیستید به دست آورنده آن جز با فرو خواباندن چشم در آن(شیطان به شما وعده فقر می دهد(الفقر)(آیه بعد:۲۶۸).

۲۷۰-۲): و آنچه انفاق کرده اید از نفقه ای یا نذر کرده اید (و ما انفقتم من نفقه اونذرتم من نذر)به تحقیق خدا می داندش(آیه بعدی: اگر آشکار کنید صدقات را (الصدقت) چه خوب است و اگر پنهان دارید و به فقرا بدهید بهتر(خیر) است برای شما).

۲۷۲-۲): و آنچه انفاق می کنید از خیر(وما تنفقوا من خیر)پس به نفع خود شماست و انفاق نمی کنید (و ما تنفقون) جز در طلب روی خدا؛و آنچه انفاق کنید از خیر داده می شود به شما(و ما تنفقوا من خیر)و به شما ستم نمی رود.

۲۷۳-۲): برای بینوایانی که دچار تنگی شده انددر راه خدا ،نمی توانند گشتن در زمین (از پی روزی)… دریوزگی نکنند از مردم به سماجت و آنچه انفاق کنید از خیر(و ما تنفقوا من خیر)همانا خدا به آن داناست.

۲۷۴-۲): آنان که انفاق کنند اموال خود را(الذین ینفقون اموالهم) در شب و روز نهان(سرا و علانیه) و آشکار پس برای ایشان پاداششان نزد پروردگارشان است و نه ترسی برایشان است و نه اندوه.

همین گونه که می بینیم معانی واژگان و صرف افعال مختلف ریشه نفق ،تمامی در گرداگرد هزینه کردن و صرف کردن مال می باشد. درخواست این هزینه ها و پرداخت ها روی به سوی مستمندان و فقرا دارد. شیوه پرداخت نیز گاه پنهان است و گاه پیدا و گاه بعضی پرداخت ها و “انفاق “ها برای دیدن(رئاء الناس) است.

 نکته بس مهم آن است که فعل پرداخت کردن (ینفق ) بی طرف است و در درون معنی آن  “نمایاندن ” و “دیده شدن” نیست ‌. باید به آن چیزی بیافزاییم و در کنارش توضیحی قرار دهیم تا شیوه  انفاق و چگونگی صرف هزینه مشخص شود. قابل تأمّل این که در سوره بقره که بزرگترین سوره مدنی است به واژه منافقون اشاره ای نمی شود.

۳) در پدیدارشناسی واژه منافقین و روند بررسی ما با واژه قرآنی مواجه  می شویم که توانسته است در طول تاریخ متن، تفسیر و معنی مصطلح خود را حتی در زبان فارسی بواسطه تفاسیر و تداول لغت تثبیت کند و این بر سختی و پیچیده تر کردن کار می افزاید.دور شدن از این معنی متاخر و بدیهی انگاشته شده و در تعلیق نهادن این معنا گامی بس مهم در رویکرد پدیداری به متن است. معنای پایه ای  مفاهیم قرآنی در متن و سیاق معنایی نزول شکل گرفته است پس بی تردید بازگشت به  متن و کنار زدن معانی متأخّر و بدیهی انگاشته شده و عادتی  تلاشی بالا را می طلبد.همین گونه که آمد ما تلاش داریم تمامی ریشه های صرف شده و معانی  پیرامونی آیه و آیات مورد نظر را کاوش کنیم .شیوه کاربرد ریشه (ن،ف،ق) و کلماتی که در دلالت و هم خانوادگی معنا در جمله(آیه) به افاده  معنا مشغول اند راهبر ما به این ریشه معنایی هستند.در سوره بقره می بینیم که این واژه پیرامون معانی هزینه کردن و بخشیدن مال شکل یافته است.در خود این ریشه به جز صرف و خرج کردن مال در نسبت با دیگران و بخشش معنایی وجود ندارد.یعنی مرزهای معنایی این ریشه توسط کلماتی مانند مال و دارایی و بخشش محدود می شوند. این شیوه و نحوه هزینه است که می باید با آوردن کلماتی توضیحی توسط گوینده  روشن کند که مال مثلا  علنی خرج شده و یا در خفا و کدام روش بهتر است و توصیه می شود؟یعنی این معنای افزوده وابسته به گوینده است و توضیح اوست و اگرنه  از خود این واژه نکته جدیدی جز هزینه کردن هرگز مستفاد نمی شود.

از سویی در برابر توصیه به انفاق و هزینه کردن کم کم در ادامه سوره ها با گروهی به اشاره و گاه آشکار روبرومی شویم که اهل خرج کردن و هزینه هستند اما کارشان ازنظر متن بی فایده است.یعنی اهل مال و دارایی و انفاق هستند، ولی کوشش آنها بی نتیجه و مردود است .همچون افرادی که خرج و انفاق کردنشان  برای دیدن مردم و به چشم آمدن پیش دیگران است.این کار بی تردید خللی در رفتار است اما این معنی هرگز ازبیان معنی و ریشه (نفق) ایشان مستفاد نمی شود و باید گوینده آیه به فعل ینفق، «رئاء الناس» را بیفزاید تا به القای معنی مورد نظر برای مخاطب خود برسد.توجه داشته باشیم پرسش ما نه انکار ریا کاری که فقدان ربط منطقی این افعال با هم نشینی های توضیحی آنهاست . پرسش ما در این پژوهش، اینجا  آن است که معنای ریا کاری و دو رویی از کجا برای واژه ای که از این ریشه برخاسته است مستفاد شده و در آن نفوذ کرده است؟

در ادامه دومین سوره از قرآن که جستجوی خود را در آن برای یافتن ریشه های صرف شده (ن،ف،ق ) دنبال می کنیم سوره آل عمران است. به آیات و بافت های معنایی که حامل این مفاهیم و معانی است توجه کنیم:

۹۲-۳): هرگز به نیکی(بر) دست نیابید، مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید(حتی تنفقوا) و هر چه (شی)انفاق کنید (و ما تنفقوا من شی )قطعا خدا از آن آگاه است.

۱۱۷-۳): پیش از آیه ۱۱۷ که این ریشه مورد نظر  در آن صرف شده در آیات قبل (۱۱۵)سخن از انجام هرکار خیری است (و ما یفعلوا من خیر)که انجام دهند و اما در آیه بعدی  (۱۱۶)کسانی آن را نمی پذیرند (ان الذین کفروا) پس اموال و فرزندانشان (اموالهم و لا اَولدهم)به هیچ روی فایده از عذاب خداوند ندهد.آیه بعدی (۱۱۷)ما را با گروهی روبرو می کند که می بخشند و انفاق می کنند اما چون آیات را نمی پذیرند و در مقام جحد و انکارند (کفروا)این بخشش نیز برایشان بی فایده است:«حکایت آنچه در این زندگی دنیا هزینه می کنند(مثل ما ینفقون) همچون حکایت بادی است با سرمای سوزان که به کشتزار کسانی که در درحق خویش ستم کردند بزند و آن را تباه سازد».

۱۳۴-۳): همانا کسانی که در راحت و رنج انفاق می کنند(الذین ینفقون فی السراء و الضراء) و خشم خود را فرو می خورند و …

۳۴-۴): مردان سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و (نیز) به دلیل آنکه از اموالشان خرج می کنند(و بما انفقوا من اموالهم)،پس ،زنان درستکار، فرمانبردارند .

۳۸-۴): پیش از آنکه به این آیه و آیه بعدی بپردازیم نیاز است برای یافتن مرزهای معنایی ریشه صرف شده به آیه  قبلی (۴-۳۷) توجه دهیم. در این آیه از گروهی که بخل می ورزند و مردم را نیز به بخل فرا می خوانند مطلع می شویم. اینجا « بخل» در برابر انفاق کردن و انفاق ورزی است: همان کسانی که بخل میورزند (الذین یبخلون ) و مردم را به بخل وامی دارند(یامرون الناس بالبخل)، و آنچه را خداوند از فضل خویش بدانها ارزانی داشته است پوشیده می دارند(و یکتمون ماء اتاهم الله من فضله). و برای کافران عذابی خوار کننده آماده کرده ایم.گروهی محل بحث و توجه اند که مال دارند و انفاق می کنند ولی بی فایده یا بخل می ورزند و آنچه خواسته می شود ببخشند، نمی بخشند.

۴) همان طورکه در روند کار می بینیم تفسیر و خوانش پدیدارشناسانه تلاش دارد به با کنار زدن لایه های معنایی که در ادوار تاریخ توسط مفسران پیرامون متن شکل یافته به خود متن باز گردد.این روش بر حیثیت تاریخی تکوین معانی در طول زمان باور دارد.مفسران در درون گفتمان های خود به خوانش متن می پردازند.اما خوانش پدیدارشناسانه با توجه و التفات به افق مفسر، در سودای افق متن است .آن را از زیر لایه های معنایی و گفتمانی متأخّر کنار بزند و با زمینه معنایی خود متن رو برو شود. به درستی واژه “منافقین” یکی از پیچیده ترین و شاید پرمناقشه ترین واژه های قرآنی است.فهم درست معنای  این واژه ما را به درکی عمیق از گفتمان های معنی ساز متن در درون خود راه می دهد.گفتمان هایی که لایه به لایه در درون متن حضور دارند ولی بواسطه گفتمان های مفسران و یکپارچه سازی های تفسیری و کلامی متاخر و بعدی یگانه و یکدست شده اند. اکنون در ادامه پژوهش خویش در سوره نساء ما به آیه ۳۸دو ۳۹ می رسیم .امّا ابتدا می طلبد معنی آن را این بار در چند ترجمه متقدم و متاخر فارسی بصورت موازی دنبال می کنیم.[۲]

۳۸-۴): “و آن کس ها که «هزینه کنند» (والذین ینفقون اموالهم )خواستهای(امول)ایشان به روی مردمان (رئاءالناس)،و نه گروند به خدای و نه به روز رستخیز…(طبری) و آنانکه «نفقه» می کنند مالهایشان را برای نمایش مردم و نمی گروند به خدای و نه به روز بازپسین…(روض الجنان) و ایشان را نیز که «نفقه» می کنند مالهای خویش، بر دیدار مردمان -به طلب ستایش ایشان-و نمی گروند به خدا  و نه روز رستاخیز… (کشف الاسرار)و آن کسان که « هزینه» می کنند خواستهای (اموال) ایشان دیدار مردمان را، نه گروند به خدا  و نه روز واپسین…(سور آبادی) و آنان که «می دهند» اموال خود را برای خودنمایی به مردم ،و ایمان نمی آورند به خداوند و روز باز پسین…(معزی) وکسانی که اموالشان را برای نمایش در چشم مردمان، «می بخشند» که به خداوند روز بازپسین ایمان ندارند…(خرمشاهی)آنان که اموال خود را به قصد ریا و خود نمایی
«می بخشند» و بخدا و روز قیامت نمی گروند…(الهی قمشه ای) همین گونه که می بینیم در عموم ترجمه ها ابایی است از این که از معنی “انفاق” کردن استفاده شود و از کلماتی چون “هزینه” و “نفقه “و “دادن” و “بخشیدن” استفاده می گردد. این انتخاب واژگان بی تردید وابسته به فهم هرمنوتیک مفسّر و دانستن موضع اصلی متن نسبت به این گروه است. نکته دوم آن که در ترجمه متن برای نشان دادن ایراد کار این افراد از «رئاء الناس» در انفاق کردن مال استفاده می شود .معنایی که در درون نفقه و ریشه و فعل آن هرگز نیست و با آوردن واژه توضیحی «رئاء الناس» به معنای مورد نظر می رسد. قابل ذکراست که رئاء الناس در کل قرآن سه بار  آمده است .دو نوبت در کنار ماده نفق و یک بار در آیاتی با فاصله از همین ریشه . در ادامه و آیه بعدی علت ایراد کار این گروه دارا و متمول  را می یابیم . ایراد قبول نکردن الله و روزآخرت و ایمان به آنها نیاوردن است و اگرنه انفاق کردن نیکوست و چه می شد به همراه هم باشند:

۳۹-۴): “و چیست بر ایشان اگر بگروند به خدای و روز رستخیز(امنوا بالله والیوم الاخره)،و هزینه کنند (انفقوا) ِآنچه روزی کردشان خدای،و هست خدای بدیشان آگاه”(طبری)”و آنان را چه زیان داشت اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان می آوردند و از آنجه روزیشان داده بود،می بخشیدند؟و خداوند به (احوال)آنان داناست.(خرمشاهی) همین جا می توان پرسش اصلی این پژوهش را اندکی پیش تر پرسید. براستی این کسان که انفاق (والذین ینفقون) می کنند را چه چیزی غیر از “انفاق کنندگان” و یا “المنافقین”باید نامید؟ نامی که متن در آیات خود ، برای این گروه(الذین) می آورد!در همین سوره در آیات بعدی (۶۱ الی ۱۴۵) شش بار از این ریشه  بصورت جمع(منافقین) نام برده می شود که تحلیل آنها پس از بررسی تمام ریشه های صرف شده کمی بعدترخواهیم آورد ) .اما براستی اسم جمع این گروه چه  می باشد ، غیر از آنچه در متن برای توصیف شان آمده است؟

۵) همان طور که پژوهش و جستجوی ما در آیات قران به ترتیب سوره ها پیش می رود برای پدیدارشناسی واژه منافقین  تلاش داریم ابتدا تمامی واژه های صرف شده از ماده (ن،ف،ق)  در قرآن را به غیر از خود نام «منافقین» در گام اول ،جسته و معنی آنها را در جملات و آیات آمده بیابیم و در گام بعد به تحلیل محتوا ی این واژه که ۳۳مرتبه تکرار شده  بپردازیم‌.روال کار همانگونه که تاکنون آمدن جستجوی تمامی ریشه های صرف شده این ماده در قرآن است.تمامی ریشه های صرف شده تاکنون معنای شبیه و هم خانواده به هم داشتند و زمینه آن بخشیدن و خرج کردن و هزینه نمودن بود.به مانند آیه زیر که در همین طیف معنایی در سوره مائده قرار دارد:

۶۴-۵): و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دست هایشان بسته باد!..؛ بلکه دو دست او باز است، هرگونه می بخشد(ینفق کیف یشاء).

جالب است که از تمامی ریشه های صرف شده ماده نفق در قرآن فقط یک بار واژه “نفقا” بواسطه “مفسرین قرآنی ” به معنی غیر از تمام معناهایی که برای این واژه در کل متن آمده  معنا  می شود!ابتدا به ترجمه ها و تفاسیر متقدمی که برای معنی کلمه «نفقا» در سوره انعام در قرون میانه آمده توجه کنیم:

۳۵-۶): “و اگر بود بزرگ آمد  بر تو روی گردانیدن ایشان، و اگر بتوانی  که بجویی نّفقِه(نقبی)(تبتغی نّفّقّا فی الارض) اندر زمین یا نردبان بر آسمان ،بیاری بدیشان به آیتی ؛اگر خواهد خدای به هم آوردشان بر راه راست ،مه باشید از نادانان(طبری). پس اگر نمی توانی اینکه بجویی «سوراخی» در زمین یا نردبانی  را در آسمان…(روض الجنان)اگر توانی  که راهی سازی در زمین یا نردبانی سازی فرآسمان تا برآن در آسمان آیی (کشف الاسرار). و گر چنان است که می بزرگ آید و گران آید بر تو – یاگر توانی که بجویی «سولاخی» در زمین که بدانجا فرو شوی یا بجویی نردبانی سوی آسمان تا بر آن بر شوی تا بدیشان آری نشان (تفسیر سور آبادی). و اگر رویگردانی آنان بر تو گران می آید،در صورتی که می توانی «نقبی» در زمین و یا نردبانی در آسمان بجویی و برای آنان معجزه ای بیاوری..(خرمشاهی). پیش از آنکه که به دلایل محتمل تفسیری و  هرمنوتیکی چنین  معنای بسیار متفاوت برای این ماده و ریشه مشترک بپردازیم ،نخست به آیه دیگری در سوره انفال که اتفاقا در نسبت با این ریشه و “فی الارض”است توجه می دهیم.

۶۳-۸): و دل هایشان را الفت داد،که اگر تو دارایی زمین را یک جا هزینه می کردی (لوانفقت ما فی الارض جمعیا )نمی توانستی دل  هایشان را الفت دهی ، و این خدا بود که میان آنان الفت انداخت ، او شکست ناپذیر حکیم است(طبری). همچنین یک ترجمه متأخّر و معاصر: « بین دلهای ایشان الفت داد که اگر هر آنچه در روی زمین است «خرج می کردی»، بین دلهای ایشان الفت نمی افکندی،ولی خداوند میان آنان الفت بر قرار کرد،که او پیروز مند فرزانه است»(خرمشاهی).همین گونه که می بینیم اینجا ماده صرف شده “انفقت” در نسبت با “فی الارض” است و بدرستی نیز ریشه در معنی خود آمده است پس چرا در آیه پیشین “نفقا”چون قبل هزینه کردن ترجمه نشده است؟ .این پرسشی جدی است که می باید از مفسرین  قدیم و جدید این آیه پرسید.معنی ثابت و پیوسته این ریشه در تمام وجوه هزینه کردن است  پس چرا مفسر و مترجم به سوی معنی دیگر رفته اند؟ در جستجوی علت این سهو شاید بتوان  توجه داد که معنی فقط در مفردات و کلمات خانه ندارد بلکه ساختارمعنایی جمله نیز می تواند معنی کلمات را  به سوی معنی دلخواه خود هدایت نماید.مفسر و مترجم پیشتر در برابر جفت معنایی :با نردبان (سُلم )به سوی  آسمان رفتن،”نقب”و سوراخ کردن  زمین را هم  در ذهن دارد (ماده ای که دو بار در نقبا:۱۸:۹۷و نقبوا:۵۰:۳۶؛ صرف شده است)اما برای او در متن “نفقا” آمده است ! پس می طلبد که معنا را همچون کلمه “نقبا” ترجمه و معنی کند.مفسر هم  ناگزیر به معنا سازی تازه ای ازاین ریشه می پردازد، چنان که در تفسیر طباطبایی می خوانیم: «و نفق  منفذی باشد در زمین که گذرگاه دارد و منه النافقاً الحجرالربوع و منه المنافق لانه کالیربوع فی نافقائه لا یدری من ای ابوابها یخرج»(تفسیر ابوالفتوح رازی:ج ۴ص۴۲۰ و نیز مفردات راغب همین معنا را می آورد و نیز در تفسیر المیزان : «اما (نفق )به معنای تونل و راه زیرزمینی است و (نفاق ) هم از همین ریشه است ،یعنی دخول در دین از دری و خروج از آن از دری دیگر. »(تفسیر المیزان)

بدین نحوهم مشکله « نفقا» حل می شود و نیز توجیهی یافت می شود که ریشه «منافقون» را در  خانه موشی «یربوع» نام  و فعل پر نیرنگ  او بجوید![۳] البته این معنا شناسی که  معنا متن قرن نخست هجری را با معنای مفردات قرن چهارم بجوید ،پاسخی به پرسش ما نمی باشد و با تعلیق روشی و پدیدارشناسانه  هرگز همراه نیست ‌.بخصوص آنکه از همین مسیر تنگ بخواهیم شکاف معنایی  ریشه «منافقون» را بجای آنکه  با معنای بکار رفته «پایه» (ن،ف،ق)در جای جای متن پر نماییم  به این معنی دور برساخته و متاخری در بیرون متن ارجاع دهیم!و در آخر تمام این بحث ها، گمانه دوری را نیز به ذهن نزدیک می کنند که مباد «نفقا»سهو نگارشی «نقبا» باشد یا قرائتی متفاوت از قراء دیگر بر متنی یکسان؟

۶) در ادامه پژوهش خود و در بررسی بیشتر ریشه های صرف شده ماده (ن ،ف ،ق ) در متن در می یابیم  معنی ثابت این ماده پیوسته در گرد معنای هزینه کردن و انفاق  قرار دارد چنان که مومن و کافر بودن اشخاص نیز تغییری در معنای اساسی این ریشه نمی دهد:

۳-۸): (انماالمومنون) همانا که نماز بر پا دارند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق کنند (ممارزقناهم ینفقون).

۳۶-۸): همانا کافران اموال خود را صرف می کنند(انفاق)(ینفقون اموالهم)تا مردم را از راه خدا باز دارند ؛ و باز هم خرج خواهند کرد(فسینفقونها) و عاقبت ،حسرتی برای آنان  خواهد گشت  و سرانجام مغلوب می شوند…

۶۰-۸): و تا می توانید در برابر آنها نیرو و اسب های آماده،بسیج کنید تا با آن ،دشمن خدا و دشمن خودتان  و دیگر دشمنان  را که آنها  نمی شناسید  و خدا می شناسد ،بترسانید و هرچه  در راه خدا انفاق کنید (هزینه کنید) (و ما تنفقوا من شیء)به تمامی به شما باز گردانده می شود و بر شما ستم نمی رود. در سوره توبه نیز همین روند و جستجو را پی می گیریم، سوره ای که بیشترین توجه و تمرکز را به «منافقین» دارد:

 ۳۴-۹): ..و کسانی را که زر و سیم  می اندوزند و در راه خدا انفاق نمی کنند(و لاینفقونها) ؛به عذابی دردناک نویدشان ده.

۵۳-۹): بگو (اگر ) انفاق کنید به رغبت یا اکراه(قل انفقوا طوعا اوکرها)،هرگز از شما پذیرفته نمی شود؛همانا شما قومی نافرمان هستید.

۵۴-۹): و چیزی مانع قبول انفاق ها یشان نشد(نفقتهم)،جز اینکه آنها خدا و رسول او را منکر شدند و جز با کسالت نماز نمی گزارند و جز به کراهت انفاق نمی کنند.(آیه بعدی)پس مبادا اموال و اولاد آنها تو را به شگفت آورد!جز این نیست که خدا می خواهد در زندگی دنیا با اینها عذابشان کند و جانشان در حال کفر برآید.

همانطور که مشاهده شد فعل و عمل هزینه کردن و خرج نمودن ،به نفسه یکسان است .گاه در نسبت رزق و مومنان  است و گاه کافران و ناباوران است که می خواهند با هزینه کردن و خرج کردن موجب مانع شوند ولی موفق نمی شوند. نیز گاه به شدت از گنج نهادن و جمع مال کردن بر حذر داشته و خواسته می شوند که هزینه و انفاق مال کنند ، یا حتی اگر به علاقه و یا به اکراه انفاق کنند پذیرفته نمی شود چون قومی نافرمان می باشند .پس در می یابیم  هیچ نسبت معنایی خاصی  میان عمل کنندگان افعال نیست و نسبت به آنها بی طرف است. همچنین رابطه معنایی میان  واژه «دورویی» با «هزینه کردن» و بخشیدن مال در افعال صرف شده این ماده دراین آیات هرگز نمی یابیم. اما خوب است هنگامی که این ماده حالت  مصدری می یابد (نفاقا) معنی و تلاش مترجمین را دنبال کنیم.تلاشی که سعی می کنند معنی «دورویی» را به عادت ذهنی و پذیرفته به متن تحمیل کنند. اگرچه این تحمیل خود به اعوجاج و ابهام  معنایی بیشتر می انجامد .اما  چون از پیش این معنی در ذهن آنان نشسته ، مترجمان به روان کردن ابهام ها از پیش خود پرداخته اند.

موضوع بحث در این آیات بر قول و تعهد گروهی است  که قرار بوده چون از «فضل» خدا توانگر شدند «صدقه» معهودی رابدهنداما پس از این  «بخل» می ورزند و« اعراض » می کنند :

۷۷-۹): (آیه های قبلی۵ ۷)’بعضی از آنها با خدا عهد بستند که اگر از کرم خویش به ما عطا کند،قطعا صدقه خواهیم داد (لنصدقن) و بی تردید از صالحان خواهیم شد.

اما هنگامی که از فضل خویش به آنان  بخشید ،بدان بخل  ورزیدند و با اعراض روی برتافتند”.(۷۶)

“موضوع بحث و جدل مشخص است ؛ صدقه و “هزینه کردن” و یا به تعبیر آیه  “نفقه کردنی”است (نفاقا) که قول آن را داده اند اما آن را نادیده گرفته اند و به تعبیر امروزی زیر آن زده اند.برای همین پاسخ آیات در افشا و علنی کردن این  قول و تعهد است.تعهدی که از هزینه کردن و نفقه کردن در پیش تر در قلوبشان داشته اند و اکنون خداوند دانا بر آن است .بیاد داشته باشیم قلب همان جایی را دارد که امروز در دنیا معاصر مغز دارد.جای اسرار امروز در سر است و در دیروز در قلب ها .ولی او چون آگاه و دانا بر “سرهم و نجوهم ” و “ان الله علام الغیوب”است (آیه بعدی۷۸)،از این راز  و تعهد پنهانی که در قلب هایشان بوده، آشکارا آگاه است.

مفسرین و مترجمین چون معنی این واژه را از پیش “دو رویی”دانسته اند به سختی عجیبی افتاده اند.تا جایی که مجبور به افزوده های بیشتر به متن برای سوق دادن معنی به معنای مختار خود کرده اند. این ترجمه ها و تفسیرها را بنگریم: «پس (این رفتار)روحیه ی نفاق (فا عقبهم نفاقا فی قلوبهم ) را تا روزی که خدا را ملاقات کنند (الی یوم یلقونه )در دل هایشان قرار داد،بدین سبب که با خدا خلف وعده کردند (بما اخلفوا الله ما وعدوه )و به این خاطر که دروغ می گفتند(و بما کانوا یکذوبون).(بهرام پور).همچنین  :”او نیز به خاطر آنکه وعده خویش  را با خداوند خلاف کرده بودند و به خاطر آنکه دروغ می گفتند،تا روزی که به لقای او (و پای حساب)بروند،به دنبال آن ،(داغ)نفاق بر دلهایشان نهاد”.همچنین ابوالفتوح رازی :”پس از پی در آورد ایشان را نفاقی  در دلهایشان تا روزی که ملاقات کنند او را به سبب آنکه خلاف کرده اند خدا را آنچه  وعده دادند آنرا و به آنچه بودند دروغ می گفتند». همچنین در تفسیر سورآبادی برای معنای همین  آیه می خوانیم :”از پس در آورد ایشان را دورویی در دلهای ایشان تا آن روز که با (به)وی رسند بدآنکه خلاف کردند با خدای  آنچه وعده کرده بودند با وی  و بدانچه بودند با وی و بدانچه بودند می دروغ گفتند و عهد بشکستند(۷۷)آی(آیا)می ندانستند که خدا می داند نهان ایشان  و راز ایشان و خدای همه دان ناپیداییها است؟”(۷۸).طباطبایی نیز در المیزان  پس از آوردن احتمال های مختلف معنایی برای کلمات بکار رفته در آن معتقد است:” معناى آیه چنین مى شود: اثر اینکه بخل کردند و از دادن صدقات دریغ ورزیدند این شد که نفاق را در دلهایشان جایگزین کرد، بطورى که تا روز مرگشان در دلهایشان باقى بماند، اگر این بخل و دریغ، سبب نفاق ایشان شد به سبب این بود که با این عمل هم وعده خدا را تخلف کردند و هم بر دروغگوئى خود باقى ماندند. و یا معناى آن این میشود: خداى تعالى ایشان را چنین جزا داد که نفاق را در دلهایشان انداخت که تا روز لقاى او که روز مرگ است در دلهایشان باقى بماند، براى اینکه ایشان تخلف کردند آنچه را که به خدا وعده داده بودند، و براى اینکه دروغ مى گفتند.”(المیزان)

این همه اعوجاج معنایی و صعوبت در ترجمه ها و تفاسیر از آن است که “دوریی” و “نفاق” مصطلح را جایگزین معنای “هزینه کردن”و نفقه نمودن ،شده است.کلمه و معنایی  که ربطی به معنای آیه ندارد و آن را نمی تواند پوشش دهد. بیاد بیاوریم در این آیات جدال بر سر آن است که “نفاقا” و نفقه معهود آخرالامر روزی فاش می شود و ملاقات با خداوند صورت می گیرد .او کسی است که دانای نهان است   و از سرو نجوی همه باخبر است.تاکید بر دانای قلب ها بودن ،یعنی وی مخبر بر صدقه معهودو خلف وعده شده قبلی است  نه بر اساس تفاسیر موجود ،که واردکردن رذیلت اخلاقی و “نفاق” مصطلح در قلب ها تعبیر شود تا هنگام قیامت. چنانکه در آیه بعدی و در تایید سخن ما هنوز جدال بر این عهد شکنی و یادآوری  آن قول و  صدقه دادن می باشد  و سخن ادامه دارد:”آیا ندانسته اند که خدا راز و نجوایشان را می داند و خدا داننده ی غیب هاست؟(۷۸)کسانی که به مومنانی که داوطلبانه “صدقات “می دهند ،طعنه می زنند و …”(۷۹). بنابراین معنی درست این آیه با بازگشت به معنی صحیح “نفاقا “،شاید درآخر این باشد:پس از پی کار  ایشان “نفقه ای” در قلب هایشان جای داد :فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم ؛تا روزی که به او رسند:الی یوم یلقونه :به علتی که با خدا خلف وعده کردند ؛و به این دلیل که دروغ گفتند:بمااخلفوا الله ما وعدوه و بما کانوا یکذبون: (۷۷)و در هم پوشانی معنایی با آیه بعدی:”آیا ندانستند که خدا می داند نهان شان و رازشان و آن که خدای دانای نهان هاست “(معزی) .در آیات بعدی همین سوره باز یک بار دیگر “نفاقا”طرح می شود که در قسمت بعدی به آن می پردازیم و این معنا را در زمینه معنایی خود می آزماییم.

۷) همانطور که آمد در پدیدارشناسی ریشه (ن،ف،ق) در قرآن، تمامی واژه های صرف شده این ریشه مورد بررسی قرار می گیرند و سپس بر مبنای معانی بکار رفته و صرف شده به خود واژه “منافقین” در ساختار سوره ها و سیاق معنایی هر سوره خواهیم پرداخت. در ادامه و در چهارده آیه بعدی در سوره توبه  یک بار دیگر “نفاقا” بکار رفته و فرصت خوبی است که ما در این زمینه معنایی نیز این واژه را باز بیازماییم. همانطور که پیشتر گفته آمد راهبر ما معنای اساسی ریشه (ن،ف،ق) است که به کرات آن را در  متن و صورت های مختلف صرف شده پی گرفته ایم، عدول از این معانی مجاز نیست. زیرا پدیدارشناسی متن می طلبد که نخست معنا را در کاربردهای آن و دایره مفهومی آیات دنبال کنیم و پس از آن در سودای معناهای نسبی و زمینه مند شده متاخر باشیم.

در ادامه پژوهش و جستجویمان برای شناخت آیه ۹۱ سوره توبه خوب است  به آیه عقب تر باز می گردیم. در آیه ۹۰ همین سوره به نام “الاعراب “بر می خوریم. نامی و جمعیتی که اینجا  مورد اشاره است و از وضع و حالشان در آیات بعدی بیشتر باخبر می شویم.”اعراب” را “بادیه نشینان” ترجمه کرده اند و خود همین نقطه پرسشی قابل طرح است، مگر مخاطبین متن و کتاب مقدس اعراب نیستند؟ آیا مخاطبین همیشگی متن که عربی و به زبان عربی هستند غیر از “اعراب” نیستند؟ مفسرین این پرسش را با تقسیم کردن مخاطبین به اهل “مکه و مدینه” و “بادیه نشینان” پاسخ داده اند و به سرعت از آن گذشته اند، اما خوانش پدیدارشناسانه مکث کردن و توجه و تفطن به همین دقیقه ها و شکاف های معنایی در متن است که توسط مفسرین متاخر توجیه و تفسیر می شده است: “و عذر آوران “بادیه نشین” آمدند (الاعراب) تا به آنان اجازه ی (ترک جهاد) داده شود، و کسانی که به خدا و فرستاده ی او (رسوله) دروغ گفتند (کذبوا) (نیز در خانه نشستند). زودا که آن دسته از آنان را که کافر شدند(کفروا) عذابی دردناک برسد.(۹۰)

۹۱-۹): بر ضعیفان و بیماران و آنها که چیزی نمی یابند، انفاق کنند(لا یجدون ما ینفقون) ایرادی نیست در صورتی که برای خدا  و پیامبرش (رسوله) مخلصانه خیرخواهی کنند، که بر نیک کاران ملامتی نیست و خداوند آمرزنده ی مهربان است”

همین طور که دیدیم با این مقدمه در جحد و انکار “اعراب”در نسبت با رسول الله و به رغم آن که در آیه بعدی، رخصت به هزینه و خرج کردن برای جهاد کسانی که معذور هستند (لایجدون ماینفقون) داده می شود. در آیه ۹۷  باز  به اعراب و رفتار شان پرداخته می شود ‌البته در اینجا واژه کفر و نفاق در کنار هم هستند. بر سیاق پیشین تمام تفاسیر از آن معنی دورویی را دریافته اند: “آن بیابانیان سخت تر باشند در ناگرویدن و دورویی کردن (تفسیر سورآبادی) اعراب سخت تر ند کفر را و نفاق را (روض الجنان) اعرابیان سخت کافری اند و منافقی (تفسیر طبری) اعرابیان، کفر پیشه تر و نفاق پیشه تر (از دیگران)اند. (خرمشاهی) نیز در المیزان، طباطبایی در پی راغب اصفهانی به توضیح و توجیه بیشتر دلیل دورویی این افراد می پردازد: “خدای تعالی وضع بادیه نشینان را بیان می کند و می فرماید: کفر و نفاق این طبقه از هر طبقه دیگر شدیدتر است، و بدین جهت شدیدتر است که بخاطر دوریشان از تمدن و محرومیتشان از برکات انسانیت از قبیل علم  و ادب ،زمخت تر و سنگدل تر از سایر طبقات اند و به همین جهت از هر طبقه دیگری به نفهمیدن و ندانستن حدودی که خدا نازل کرده و معارف اصلی و احکام فرعی از قبیل واجبات و مستحبات و حلال و و حرام ها سزاورترند “جالب آنکه دربرابر نظر طباطبایی استدلال عموماً معکوس است و به گفته ابن خلدون و باور عام  بادیه نشینان و روستاییان یک رنگ ترو ساده دل از شهری ها و حضری ها هستند!

اما با بازگشت به معنی پایه و اساسی این ریشه که در تمام متن به معنی هزینه و خرج کردن و بخشیدن است گره معنای آیه گشوده می گردد. اتفاقا تمام این سری از آیات بحث و جدل با قومی است که سخت سرند در “هزینه کردن” و دستور رسول را پذیرفتن و سرنهادن. به ترجمه و معنای درست آیه و آیات قبل و بعدی  بخواهیم بگوییم معنی در ‌کلیت رفتار “اعراب “را اینجا به” سخت سری در انکار و هزینه کردن” (الاعراب اشد کفراو نفاقا)، توصیف می کند و از “رسول الله”، می خواهد که رفتاری متناسب با هر گروه از آنها داشته باشد. سپس در دو آیه بعدی دو شیوه از خرج و هزینه کردن آنها را نه «دورویی» آنها را به گونه ای میشناساند:

۹۷-۹): اعراب سخت سرند در انکار و هزینه کردن از دیگران (الاعراب اشدکفرا نفاقا)، و سزاوارترند که حدود آنچه خدا بر پیامبرش نازل کرده است نداننند، و خداوند دانای حکیم است”. در دو آیه بعدی به دو شیوه از هزینه کردن آنها برای پیامبر می پردازد:

۹۸-۹): و برخی از “اعراب”، هستند که آنچه در راه خدا هزینه می کنند غرامت می شمارند (من یتخذ ماینفق مغرما) و برای شما پیشامدهای بد را انتظار می برند. پیشامد بد تنها بر آنهاست، و خدای شنوا و دانا است.

۹۹-۹): و برخی از بادیه نشینان هستند که به خداو روز واپسین ایمان دارند و آنچه را انفاق می کنند (و یتخذ ما ینفق) مایه تقرب به خدا و دعاهای پیامبر می دانند. بدانید که این انفاق مایه ی تقرب آنان است. به زودی خداوند ایشان را در جوار رحمت خویش در خواهد آورد،که خدا آمرزنده ی مهربان است.

۱۰۱-۹): و گروهی از اعراب که اطراف شمایند (و ممن حولکم من الاعراب) از گروه هزینه کنندگان اند (منافقون)، و از ساکنان “شهر” (و من اهل مدینه مردوا علی النفاق) نیز عادت بر هزینه کردن دارند. تو آنها را نمی شناسی(لا تعلمهم نحن نعلمهم)، ما آنها را می شناسیم. به زودی دوباره عذابشان خواهیم کرد.

۱۰۲-۹): و دیگرانی هستند که به گناهان خود معترفند (آنان) کار شایسته و ناشایسته را به هم آمیختند؛ امید است خدا توبه ی آنها را بپذیرد، که بی تردید خدا بخشنده ی مهربان است.

باز در آیه ۱۲۰ سوره به گروه اهل شهر (مدینه )و اطراف آن (من حولهم )از “اعراب”می پردازدکه نرسد از رسول خدا تخلف کنند و جان خود را عزیز تر از او بدانند و پس از آن به دارای حساب بودن هزینه ها و نوشته شدن خرج شان اشاره می دهد:

 ۱۲۱-۹): و هیچ هزینه ای کوچک و بزرگی خرخ نمی کنند (و لا ینفقون نفقه صغیره و لا کبیره) و هیچ وادی ای را نمی پیمایند مگر این که به حساب آنان نوشته می شود (کتب لهم)، تا خدا آنها را بهتر از آنچه می کردند پاداش دهد.

 بر اساس آیات آمده بالا در این سوره، ما  سه گروه از “اعراب” را در شیوه هزینه کردن (ینفق) و پیروی کردن از رسول خدا دیدیم. این سه گروه رفتارشان در نسبت با خرج و هزینه کردن برای پیامبر که آنها را نمی شناسد، بیان می شوند. اکنون می توانیم به درستی نشان دهیم بکار بردن معنی “دورویی” در واژه “نفاق”، ما را از توضیح درست آیات و تمرکز آنها بر معرفی رفتار اعراب در خرج کردن بسیار دور می کند (الاعراب اشد کفرا و نفافا). تفاسیری هم که ناگزیر برای علت­یابی آنکه چرا “اعراب” این همه بر “نفاق” از سایر گروه ها شدیدتراند و به بیابان گردی و دوری از تمدن آنها ارجاع داشته، از یاد می برند در تفسیر سنتی دشمن ترین دشمن های پیامبر همان اهل مکه و آن شهر تجارتی است که پیوسته سر در سفر و ارتباط با دیگر تمدن های شهری داشته اند!

در ادامه، پس از سوره توبه پیگیری خود را در این ماده و ریشه سوره ابراهیم ادامه می دهیم:

۳۱-۱۴): به بندگان من که ایمان آورده اند بگو نماز بر پا دارند و از آنچه روزیشان کرده ایم در نهان و آشکار انفاق کنند (و ینفقوا مما رزقناهم سرا و علانیه) پیش از آن که روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی باشد و نه رفاقتی.

۲۲-۱۳): و کسانی که برای طلب رضای پروردگارشان صبوری کردند و نماز برپاداشتند و از آنچه روزیشان دادیم در نهان و عیان انفاق کردند، (و انفقوا ممارزقناهم سرا و علانیه).

۷۵-۱۶): خدا بنده مملوکی را مثال زده که هیچ کاری از او بر نمی آید، و کسی را که از جانب خویش رزق نیکویش داده ایم که از آن در نهان و عیان انفاق می کند (ینفق منه سرا و جهرا)، آیا این دو یکسانند؟

۴۲-۱۸): و میوه هایش نابود شد. آنگاه برای آنچه در باغ هزینه کرده بود (علی ما انفق فیها)، دست حسرت بر دست می سابید.

۳۵-۲۲): و بر پا دارندگان نمازند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق کنند (و مما رزقناهم ینفقون).

۶۷-۲۵): و کسانی که چون انفاق و هزینه می کنند (والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا)، نه زیاده روی می کنند و نه تنگ می گیرند، و میان این دو به اعتدال هستند.

۵۴-۲۸): و از آنچه روزی­شان کرده ایم انفاق می کنند (و مما رزقناهم ینفقون)، دو بار پاداش داده می شوند.

۱۶-۳۲): و پروردگارشان را با خوف و رجاء می خوانند و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق می کنند (و مما رزقناهم ینفقون).

۳۹-۳۴): و هرچه انفاق کردید (و ما انفقتم من شیء) عوضش را خدا می دهد….

۲۹-۳۵): و از آنچه به ایشان روزی داده ایم در نهان و آشکار انفاق کرده اند (و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانیه).

۴۷-۳۶): و چون به آنها گفته شود از آِنچه خدا روزیتان کرده انفاق کنید(انفقوا مما رزقناکم)، کسانی که کافر شدند به مومنان می گویند:آیا کسی را طعام دهیم که اگر خدا می خواست وی را اطعام می کرد؟

۳۸-۴۲): و کارشان در میانشان (بر پایه) مشورت است و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق می کنند (و مما رزقناهم ینفقون).

۳۸-۴۷): آگاه باشید! این شماها هستید که برای انفاق (تدعون لتنفقوا) در راه خدا دعوت می شوید، سپس برخی از شما بخل می ورزد. هرکس بخل ورزد، فقط در حق خود بخل ورزیده …

۷-۵۷): به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از اموالی که شما را در آن نمایندگان (خود) قرار داده انفاق کنید (وانفقوا)؛ پس کسانی از شما که ایمان آوردند و انفاق کردند برایشان (وانفقوا لهم)پاداش بزرگی است.

۱۰-۵۷): و شما را چه شده است که در راه خدا انفاق نمی کنید (لا تنفقوا) و حال آنکه میراث آسمان ها و زمین از آن خداست؟ کسانی از شما که پیش از فتح انفاق (انفق) و جهاد کرده اند(با دیگران) یکسان نیستند. آنها از حیث درجه بزرگ تر از کسانی اند که بعدا به انفاق(انفقوا) و جهاد پرداختند…

۱۰-۶۰): و هر چه آن کافران خرج (این زنان) کرده اند بدیشان بدهید(و اتوهم ما انفقوا)،…و آنچه (برای زنان فراری خود) خرج کرده اید (از کافران) مطالبه کنید (و سئلوا ماانفقتم) و آنها نیز آنچه خرج کرده اند (از شما) (و لیسئلوا ما انفقوا) مطالبه کنند…

۱۱-۶۰): …پس به کسانی که همسرانشان رفته اند معادل آنچه خرج کرده اند (مثل ما انفقوا) (از غنایم) بپردازید..

۷-۶۳): آنها همان کسانند که می گویند: به کسانی که نزد رسول خدایند انفاق نکنید(لا تنفقوا علی من عند رسول الله) تا پراکنده شوند (حتی ینفضوا) و حال آنکه خزائن آسمان ها و زمین از آن خداست، ولی منافقان نمی دانند (ولکن المنفقین لا یعلمون).

۱۰-۶۳): و از آنچه روزیتان کرده ایم انفاق کنید (وانفقوا من مارزقناکم) پیش از آنکه مرگ هر یک از شما در رسد، پس بگوید: پرودگارا چرا مرا تا مدتی نزدیک مهلت ندادی تا صدقه (فاصدق) دهم و از شایستگان (صالحین) شوم؟

۱۶-۶۴): …و اطاعت کنید و انفاق کنید(وانفقوا خیرا لا نفسکم) که برای خودتات بهتر است..

۶-۶۵): و اگر باردارند خرجشان را بدهید(فانفقوا علیهن) تا وضع حمل کنند…

۷-۶۵): صاحب وسعت باید از وسعت خود انفاق کند (لینفق ذوسعه) و هر که تنگدست باشد، باید از آنچه خدایش داده انفاق کند.(فلینفق)…

۸) اکنون با پایان رسیدن جستجوی تمامی  ریشه های صرف شده(ن،ف،ق) افعال در متن به غیر از آنچه به صورت اسم جمع آن آمده می توانیم راه به به معنای صحیح و اساسی آنها ببریم. این اسامی جمع  ۳۳ بار در چهار صورت آمده اند: (المنافقون(۸)،المنافقات(۵)،المنافقین(۱۹)المنفقین(۱).

معنای پیشنهادی و مستفاد شده، همان است که اتفاقا در ترجمه های متقدم فارسی متقدم آمده و در بخش بعدی آن خواهیم پرداخت.این اسامی جمع از  ریشه (ن،ف،ق) همه معانی “هزینه کنندگان”تا بخشندگان و خرج کنندگان وانفاق کنندگان را در یک طیف متناسب با آیات و سخن و موضوع آمده به خوبی پوشش می دهند. شگفتی آنکه آن قدر کاربرد اشکال مختلف این ریشه (ن،ف،ق) پیرامون معنای “هزینه کردن”، روشن و بدون ابهام است که تغییر معنای اسم جمع آن به معنای “دورویان”به جای “هزینه کنندگان”، جزء به خطای فاحش تفسیری نمی توان نسبت داد! چرا این اتفاق و تغییر معنایی برای مفسرین متقدم متن افتاده و این تفاوت معنایی دور از ذهن از کجاست؟ اما شاید در بادی نظر بتوان گفت به دلیل موضع گیری منفی و پر از شماتت متن نسبت به رفتار این گروه باشد. ساختار معنایی و التفاتی اسم جمع های مورداشاره و مذمت واقع شده در آیات به راه به دور شدن از معنای اصلی و اساسی این واژه گان در آن جایگاه می دهند. ولی شاید علت اصلی برای مفسر متن ـ نه خود متن ـ آن باشد که “انفاق کردن” پیوسته در قرآن مورد ستایش و دعوت بوده است حال چنین افرادی با نام “انفاق کنندگان” اگر مورد مذمت و توبیخ قرار گیرند، برای وی و یا خوانش گر بعدی متن پرسش و چالشی سخت ایجاد می کند. یک تضاد معنایی میان صفت مثبت نامیده شده اشخاص با  رفتار تقبیح شده آنها؟ این فاصله را محتملا مفسرین و خوانش گران با تغییر معنایی اسامی جمع این ریشه انجام داده اند. اما جالب آنکه کلید گشایش این تناقض تفسیری در خود متن و توضیحات پیرامون این گروه در آیات آمده می باشد که پدیدارشناسانه و بدون نیاز به سیره های متاخر تا حدودی می توان حجاب از آن برگیریم وراه به گشودن این گره معنایی بریم. پس اگر بتوانیم نخست بصورت روشمند فهم خود را در تعلیق پدیدارشناسانه از سیره های موجود قرار دهیم و “پرسش درست” را طرح کنیم و بجوئیم براستی “هزینه کنندگان” (منافقون) چه کسانی هستند، شاید بتوانیم به پاسخ پرسش مبنایی و راهبردی خود برسیم.

۹) اکنون در گام دوم پژوهش خود به سوره هایی می پردازیم که نام و اسم فاعل جمع “هزینه کنندگان را در چهار صورت (المنافقون، المنافقات، المنافقین، المنفقین) نشان داده اند. در این بخش ما با خوانش هر سوره که معنی واژه “منافقین” در آن آمده معنای صحیح را به آزمون می گذاریم. یعنی جاگیری معنی هزینه کنندگان رابجای  معنای عادت شده و همیشگی “دو رویان” می آزماییم تا در یابیم چه اندازه با معنای آیه همراه و هماهنگ می باشد. پس از این بواسطه تحلیل محتوای آیات مذکور می کوشیم دریابیم آیا می توان با این تغییر منظر شناختی از گروه و جمعیت “المنافقون” در قرآن برای ما فراهم شود یا خیر؟

همانطور که آمد در متن ۳۳ بار به این واژه در چهار صورت خود و ۹ سوره آمده است. این سوره ها عبارت هستند: آل عمران، نساء، توبه، عنکبوت، احزاب، فتح، حدید، منافقون، تحریم.

آل عمران (آیه:۱۷): در سوره آل عمران فقط یک بار به (المنفقین) اشاره می شود. این مورد جالب ترین و قابل تامل­ترین مورد هرمنوتیکی در متن پیرامون این واژه است. مترجمین و مفسرین دقیقا معنای درست و صحیح را از این واژه مستفاد کرده اند. ساختار و ریشه کلمه هیچ تفاوتی به غیر از شیوه نگارشی متاخر آن با دیگر واژه ها که معنای متفاوت “دورویان” را از آن مفسرین و متکلمین برداشت کرده اند، ندارد (المناقین/المنفقین). پس دلیل این تفاوت در چیست؟ پیش از آنکه در جستجوی پاسخی باشیم نخست این آیه را بواسطه ترجمه ها متقدم و متاخر بخوانیم. امّا ابتدا برای آشنایی بیشتراز آیه قبلی، یعنی آیه ۱۶شروع می کنیم:

“کسانی که می گویند: پروردگارا! ایمان آوردیم پس گناهان ما را بیامرز و ما را ازعذاب آتش در امان دار. (۱۶) (اینان) صابران و راستگویان و فرمانبران و انفاق کنندگان (والمُنفِقِین) و آمرزش خواهان در سحرگاهند (۱۷) (بهرام پور)”. صبرکنان و راستگویان و فرمان برداران و “هزینه کنندگان” و آمرزش خواهان در سحرگاه (طبری). صبرکنندگان و راست گویان و مداومت کنندگان و “نفقه کنندگان” و آمرزش خواهندگان پیش از صبح (روض الجنان). شکیبایانند و راستگویان و فرمان بران و “نفقه کنندگان” و آمرزش خواهان – و خاصه- به سحرگاهان (کشف الاسرار). آن شکیبایان و آن راست گویان و راست آهنگان و آن فرمان برداران و آن “هزینه کنندگان” -به زکات و صدقه- و آن آمرزش خواهندگان به سحرگاهان (تفسیر سور آبادی). شکیبایان و راستگویان و فروتنان و “بخشایندگان” و استغفارکنندگان در سحرها (معزی). آنان  شیبایان و راستگویان و فرمانبرداران و “بخشندگان” و استغفارگران سحرگاهانند (خرمشاهی). ” همین گونه که می بینیم معناهای این واژه در طیف معنایی مشابه هم همه یک معنا را پوشش می دهند و از هم دور نیستند (انفاق کنندگان، هزینه کنندگان، نفقه کنندگان، بخشایندگان، بخشندگان). بی گفتگو این آیه به تمامی، همه توجیه های آورده شده برای آنکه شکاف معنایی میان افعال صرف شده این ریشه در متن بیاندازد را بی اعتبار می کند. البته توجه داشته باشیم و تأکید کنیم متن هرگز واجد این شکاف نیست، بلکه حاصل خوانش های مفسرین و بر ساخت معنایی جدیدی به نام “منافقین” و “دورویان” و یا “ریا کاران” است. این مفهوم پردازی که مدد از شأن نزول های متاخر می گیرد، به خطا معنای عیان ریشه (ن،ف،ق) را تغییر داده تا به برساخت معنایی “ریا کاران برسد. کلمه “مُنفِقِین” به خودی خود معنایی مثبت و توصیه شده است ولی در درون معانی و به گروهی انتساب شده که به دلیل اعمالشان پیوسته تقبیح می شده اند.این تضاد معنایی برای مفسرین موجب سردرگمی معنایی و اغتشاش شده  و به ناچار  با تحمیل معنایی دیگرکه از آن آیات برداشت کرده اند،شکل دیگر یافته است.اما در آیه ۱۷آل عمران بدلیل آنکه در گرداگرد کلمات ستایش شده قرار گرفته به درستی در معنای خود مورد توجه و خوانش شده و برای مفسرین شکاف معنایی نیز صورت نیافته است.در این سوره اشاره بیشتری به این گروه ستایش شده نمی شود و ما جستجوی خود را می باید در سوره های بعدی دنبال کنیم.

۱۰) اکنون پس از آنکه بصورت منفرد صورت های صرف شده (ن،ف،ق) را در متن و آیات جستیم و معنی آنها را کاوش نمودیم میتوانیم به واژه منافقین که اسم فاعل و جمع از ریشه (ن،ف،ق) است را در درون متن بررسیم. این واژه در صورت جمع و بر اساس آنچه ماده آن در متن صرف شد و معنی یافته است، معانی هزینه کنندگان، انفاق کنندگان و بخشندگان در یک طیف معنایی مشترک معنی می دهد. اما مفسرین به گونه ای عجیب و شاید ناآگاهانه معنای فعل و رفتار نادرست این گروه را بر اساس دیگر آیات بر معنی واژه منافقین افکنده و بار کرده اند و از معنی آن دور شده اند! اما علت و دلیل آن چه بوده است؟ در پاره ای از  آیات ناظر به واژه منافقین به گونه ای افشاگرایانه و حتی عیان از پیمان شکنی و دو رویی آنها برای رسول الله سخن می گویند. محتملا برای خوانشگران بعدی و دور از تاریخ تنزیل متن ؛ تلقّی و معنی و صفت این رفتار ناهنجار ، خود واژه که هزینه کنندگان معنا  دارد رادر محاق برده و جای آن نشسته است. حال مدعای این پژوهش آن است که دو رفتار و معانی متفاوت یعنی: «هزینه کردن» و «دو رو بودن» با هم خلط شده اند و معنی التفاتی دوم جای معنی واژه نخست نشسته است و از معنی خود دور کرده است و ناگزیر راه به معنایی داده که از رفتار آن گروه بر می خواسته و همین ما را از شناخت پیشینه گروهی از نیروهای اجتماعی و سیاسی زمان نزول محروم ساخته است.

گروهی بس مهم که واجد هویت اجتماعی هزینه کردن مال و توانایی انفاق بوده اند و متن نیز این هویت تاریخی را به رسمیت شمرده است و به همان نام (منافقین: انفاق کنندگان، بخشندگان، هزینه کنندگان) در متن ذکر و یاد کرده است. هویت و معروفیتی که متن و آیات انتظار دارند که بر اساس آن عمل کنند و به رسول خدا باور و ایمان آورند و از صرف مال خوداری نکنند، بخل نورزند و در توسعه و گردآمدگان بر پیامبر مانع نباشند و در جنگ و جهاد همراه باشند. اما بر اساس آیات در می یابیم تمامی این انتظارات همه برآورده نمی شوند و آنان در بدسگالی و دو گانگی رفتار چیزی کم نمی گذارند. این سابقه متاخر منفی گویی بر سابقه نیکو و مشهور آنان و آنچه در افواه به آن معروف بودند، سایه انداخته و بار معنایی ضمنی  ناخوشایندی را ایجاده کرده است، که مفسرین نیز این معنا را به مخاطب القاء کرده اند. این بار معنایی متاخر بی تردید با بار معنایی متقدم این گروه در تضاد است ولی به گونه ای جالب متن هرگز این سابقه و هویت پیشین را که در نامشان آمده لغو و حذف نکرده است.اما مفسران بعدی آگاه و متاثر شده از احوال سوءشان با پیامبر معنی دورویان را بر معنی هزینه کنندگان که ریشه واژه به آن راهبر است القا کرده اند و بخشی از معانی متن را در محاق سوگیری تفسیری خود برده اند.

اکنون در این مرحله و گام روشی از رویکرد پدیدارشناسانه به متن و خوانش می طلبد به معنی درست کلمات و ظهور آنان باز گردیم. همانطور که آمد کوششی که در بخش های  پیشین پی گرفته شد آماده سازی مقدماتی بود که  بتوانیم معنای اصلی و متقدم این واژه را در درون آن بخوانیم. این واژه ۳۳ بار در سه شکل نوشتاری (المنفقین/ المنفقون/ المنفقات) در سوره های آل عمران، نساء، انفال، توبه، احزاب، عنکبوت، فتح، منافقون، تحریم آمده است. برای آغاز تحلیل و شروع بررسی این واژه شاید مناسب ترین سوره منافقون باشد که بصورت متمرکز به این گروه پرداخته است.

سوره منافقون در قرآن بدلیل متمرکز شدن بر گروه “منافقون” و به گونه ای انحصاری به معرفی و بیان احوال و کار این گروه پرداختن، فرصتی نیکو مهیا می کند تا شناخت خودرا در زمینه ای فراتر از آیات پیشین ببریم.اکنون می دانیم معنای هزینه کنندگان و یا حتی “انفاق کنندگان” معنای مناسب برای این اسم فاعل است که شکل جمع به خود گرفته است. حال با نگاه پدیدارشناسانه و تعلیق معانی متاخر (ریا و دو رویی) بار شده بر معنی و ظهور “المنفقون”، تلاش می کنیم دریابیم جایگیری معنی “هزینه کنندگان” چه معنای تازه ای به ما می رساند و ما را تا چه اندازه به معانی تاریخی متن نزدیک می کند.

۱- سوره منافقون یازده آیه دارد و  واجد ساختار یکدست و منسجمی است .آیات آن را در زمینه معنایی و پدیداری که به معرفی این گروه می پردازد، بازخوانی می کنیم:

“چون “هزینه کنندگان”،نزد تو آیند گویند:گواهی می دهیم  که تو واقعا رسول الله هستی.و الله می داند که تو واقعا رسول اویی.و الله گواهی می دهد که “هزینه کنندگان”قطعا دروغگویند.(آیه۱)

در این آیه ساختار گفتاری یک طرفه است و “گوینده آیات” برای مخاطب خود (رسول الله) در حال سخن گفتن و دادن اطلاعات و اخبار است. اطلاعاتی از رفتار “هزینه کنندگان” در گواهی دادن دروغ به شخص مخاطب آیات (رسول الله). اما آیات می گویند آنان همه دروغ می گویند و الله می داند و گواهی (یشهد) می دهد آنان دروغ می گویند.

“سوگند های خود را سپری گرفتند، و از راه الله بازداشتند. به راستی آنها بد عمل می کنند.(آیه۲) این بدان سبب است که آنها ایمان آوردند، سپس کافر شدند، در نتیجه بر دل هایشان مهر زده شد. از این رو آنها نمی فهمند”. (آیه۳)

آیه دوم و سوم نیز به رفتاری پیش تر اشاره می کنند که “هزینه کنندگان”به رغم سوگند خوردن به راه دیگر رفته اند و در عمل مانع بوده اند. اگرچه اشاره ای به آن رفتار و اتفاق نمی شود و در ابهام می ماند. دلیل این رفتار نادرست را در قبول و تایید اولیه و باز از نو سر زدن و امتناع از همراهی و (ایمان)شان به رسول الله می داند . در آیه بعدی آیات برای مخاطب (رسول الله)، از ظاهر شگفت آنان سخن می گوید و احوال غیر قابل پیش بینی شان و آرزو می کند به دعا که خدا آنها را بکشد(قاتلهم الله):

“و وقتی آنها را ببینی ظاهرشان تو را به شگفت می آورد اگر سخن گویند به گفتارشان گوش فرا می دهی، گویی آنها چوب های خشکی هستند که تکیه داده شده اند؛ هر فریادی را بر ضد خویش می پندارند. آنها دشمنند، پس از ایشان بر حذر باش. خدا(الله)، آنها را بکشد! به کجا منحرف می شوند”؟(آیه۴)

گویی آنچه آیات در پیرامون ظاهر شگفت این گروه می گویند حکایت از متفاوت بودن شان (شاید در قومیت و نژاد و خانواده) باشد. چنانکه در سخن گفتن دارای توانایی و گویی ابهتی خاص هستند که مخاطب را به گوش فرا دادن وا می دارند. پس گوینده آیات می خواهد رسول  از آنان بر حذر باشد. اگر چه آنان نیز رفتاری متکبرانه دارند.

“و چون به آنها گفته شود:بیایید تا رسول الله برایتان آمرزش بخواهد، سرهای  خود را بر می گردانند،و می بینی که آنها متکبرانه روی بر می تابند”.(آیه۵)

“برای آنها یکسان است،چه برایشان آمرزش بخواهی  یا برایشان آمرزش نخواهی،خدا هرگز آنها را نمی آمرزد.مسلما خدا مردم فاسق  را هدایت نمی کند”.(آیه۶)

تا اینجا متن از رفتار متفاوت و متکبرانه آنها می گوید و این خود حکایت از نزدیکی و ارتباط آنها در پیش تر می دهد و حوادث و روابطی که  اختلاف های حاصل آمده از آنها نشات می گیرند. اماآیه بعدی ابهام معنایی را تا حد زیادی بر طرف می کند.اشاره ای که این بار از رفتار نادرست آنها می دهد و بیانگر و معرفی همان برجستگی و خصوصیتی است که به نام آن معروف هستند ولی اینجا در جهت نقض آن گام  و معروفیت بر می دارند:

“آنها همان کسانند که می گویند: به کسانی که نزد رسول خدایند انفاق نکنید (لا تنفقواعلی من عند رسول الله) تا پراکنده شوند، و حال آنکه خزائن آسمان ها و زمین  از آن خداست، ولی “هزینه کنندگان” (المنفقین) نمی فهمند”.(آیه۷)

در این آیه و سوره ما اکنون به خوبی درمی یابیم علت اصلی  ناخشنودی گوینده آیات از “هزینه کنندگان”چیست؟و چرا رفتارشان  موجب چنین کراهت و شقاقی شده است. انتظار درست از هزینه کنندگان (المنفقین)، هزینه کردن است ولی آنان حاضر به انفاق برای کسانی که گرد رسول هستند نمی باشند و نیز توصیه به دیگران می کنند که انفاق به اطرافیان وی نکنید تا از گرد او پراکنده شوند!دلیل این منع را از سوی این گروه اینجا در نمی یابیم چنانکه آیه بعدی نیز به گونه ای حکایت از رقابت و اختلاف جدی آنانرا در بیرون “شهر” خبر می دهد (مدینه اینجا به معنی عام شهر است). “می گویند: اگر به «مدینه» بر گردیم، قطعا عزیزتر، ذلیل تررا از آنجا بیرون خواهد کرد، و حال آنکه عزت از آن خدا و از آن رسول او و از آن مومنان است، لیکن منافقان نمی دانند”.(آیه۸)

اکنون پس از آیات آمده، دو آیه بعدی برای ما کلید گشایش معانی مضمر این گفتگو و محاجه است. مخاطب آیات عوض می شود و روی به مومنان و کسانی که ایمان آِورده اند می کند و کاری را که از «هزینه کنندگان» انتظار می رفت انجام دهند و آنها شوربختانه استنکاف کرده و سر باز زده بودند اینک از آنان می خواهد:

“ای کسانی که ایمان آورده اید! مبادا اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد!و هرکس چنین کند پس آنها همان زیانکارانند.(آیه۹) و از آنچه روزیتان کرده ایم انفاق کنید(وانفقوا من رزقنکم) کنید پیش از آنکه مرگ هریک از شما در رسد،پس بگوید:پروردگارا!چرا مرا تا مدتی نزدیک مهلت ندادی تا صدقه دهم و از شایستگان شوم؟ (آیه۱۰) و خدا هرگز(مرگ)کسی را وقتی اجلش فرارسید به تاخیر نمی اندازد، و خدا بدانچه می کنید آگاه است.”(آیه۱۱)

بر این مبنا اکنون می دانیم محوریت بحث انفاق کردن و هزینه نمودن است. “منافقین “در این سوره که به مذمت آنها و بیان رفتار سوء و مانع افکن شان پرداخته شده است واجد دارایی و تمول مناسبی هستند اما از  انفاق کردن و هزینه کردن برای رسول الله و کسانی که نزد اویند مانع می شوند .اکنون آیات از دیگر مومنان می خواهند اینگونه نباشند و فرصت را از دست ندهند و فریفته اموال و فرزندان و دارایی خود مانند “منافقین” هرگز نگردند.همین گونه که می بینیم معانی بر بستر مناسب خود در حال ظهور  و پدیداری خود می باشند و چقدر دور است که معنی “ریاکاران”را در معنی “منافقین” جای گیری کنیم.اینجا نه سخن از ریاکاران است و نه کسانی که کارشان را در چشم مردم می آرایند .مرکزیت معنایی سوره حول محور انفاق کردن یا منع انفاق و بخشش و صدقه می گردد و معانی بر این کانون متعین و پدیدار می شوند.

اکنون به کمک بازخوانی این سوره که در بیان احوال سوء « هزینه کنندگان» است، می دانیم اینان گروهی هستند مال دار و اهل هزینه و نفقه که پیوسته نحوه خرج و هزینه کردنشان محور بحث و صحبت بوده است. اشتهاری که گرداگرد وضعیت و قدرت مالی آنها است و اکنون عدول از آن محل سرزنش گشته و راه به عدم اطاعت از رسول برده است. این خود سری در آیات و سوره های دیگر کم کم به عداوت و طرد و لعن شان می انجامد. پیگیری تحول این فاصله و دور شدن در ادامه و سوره نساء بخوبی قابل مشاهده است.

۲- در سوره نساء شش بار به صورت مستقیم به واژه” منافقین”اشاره شده است، موارد عبارتند از: ۱) در آیه۶۱ گفته می شود چون از آنها خواسته می شودبرای داوری به “طاغوت”مراجعه نکنند”منافقین”را می بینی روی می گردانند. ۲) در آیه ۸۸ از مخاطبان پرسیده می شودچرا در مورد “المنفقین” دچار دو دستگی شده اید. ۳) در آیه ۱۳۸ “منافقین” را بخاطر ایمان آوردن و کفرورزیدن پی درپی شان بشارت به عزابی دردناک می دهد. ۴) در آیه ۱۴۰عدم هم نشینی با «منافقین» را بخاطر عمل استهزاء کردنشان، توصیه می کند و در عاقبت از جمع آمدنشان با “کافرین”،در جهنم خبر می دهد. ۵) در آیه ۱۴۲ نیز از فریب کاری “منافقین” با خدا و برخاستن آنها را برای نماز اما با کسالت و قصد دیده شدن (یراءالناس) خبر می دهد.

این آیه از آیاتی است که برای ما به خوبی تفاوت معنایی”منافقین”را با معنی و رفتار “ریاکاران” نشان می دهد: “همانا “منافقان”با خدا فریبکاری می کنند، و حال آنکه خدا فریب دهنده ی آنهاست، و چون به نماز برخیزند با کاهلی برخیزند،”برای به دیدن مردم” آمدن (یراءون الناس) و خدا را یاد نمی کنند مگر اندکی”. اگر دقت کنیم اینجا” منافقان “واقعا معنی ریاکاران را داشت(ریاکاران :در ترجمه بهرام پور )،فعل یراءون الناس توضیح تکراری بود.در صورتیکه کار “منافقان “(گروهی مشهور به نفقه دادن ) اینجا به قصد دیدن و به چشم در آمدن در انظار مردم است پس می طلبد آن فعل برای مخاطب بیاید .اما به نادرست ، معنی  رفتار شان در تفاسیر و فهم متاخر مفسران  بر نام نخستین و مشهور شده آنها سایه انداخته و خلط شده است.نام و اسمی  که صفت منفی  برآن حمل شده و اگرنه بدون اسم شهرت هرگز  مشخص نخواهد بود اینان که هستند که اهل تظاهر  و نشان دادن می باشند؟ ۶)در آیه ۱۴۵ گفته می شود که بی تردید “منافقان”در پست ترین طبقه از آتش اند و هرگز برای آنها یاوری نخواهی یافت.

۳- در سوره انفال تنها  یک بار از (المنفقون) نام برده شده است .گویی در میان  نبرد است و نقلی از “هزینه کنندگان” است که طعنه بر مومنان می زنند که :این(مومنان)را دینشان فریفته است.

۴- در سوره توبه نُه بار این واژه آمده است. این سوره گویی در بخش هایی به تمام رو و مخاطب “منافقین”است. ما برای آینکه به آیه ای برسیم که به صورت مستقیم به واژه “منافقین”پرداخته است از آیات قبل آن ناگزیریم شروع کنیم تا به خوبی به زمینه پدیداری بحث وارد شویم.زمینه بحث و سخن ناظر به پرداختن و هزینه کردن و یا امتناع و بخل در انجام هزینه و نفقه  است .باز تاکید کنیم اینجا نیز هرگز از ریا و دو رویی سخنی نیست و تحلیل محتوای معانی در گرداگرد شیوه همراه با اکراه و عدم رغبت، هزینه کردن و بخشیدن و نفقه مال است:

“بگو (اگر) انفاق کنید (انفقوا) به رغبت یا اکراه هرگز از شما پذیرفته نمی شود، همانا شما قومی نافرمان هستید(۵۳) و چیزی مانع قبول انفاق هایشان (نفقاتهم) نشد، جز اینکه آنها خدا و رسول  اورا منکر شدند و جز با کسالت نماز نمی گزارند و جز به کراهت انفاق نمی کنند.(۵۴) پس مبادا اموال و اولاد (اموالهم و لااولدهم )آنها تو را به شگفت آورد.جز این نیست که خدا می خواهد در زندگی دنیا با اینها عذابشان کند و جانشان را در حال کفر برآید.(۵۵) … و برخی از آنان (در تقسیم) صدقات (یلمزک فی الصدقات) بر تو خرده می گیرند،پس اگر از آن به ایشان عطا شود راضی می شوند و اگر از آن به داده شود یک باره خشمگین می شوند…(۵۸) و اگر آنها به آنچه خدا و پیامبرش(از صدقات)به ایشان داده راضی می شدند و می گفتند: “خدا ما را بس است،زودا که خدا از فضل خویش و نیز پیامبرش به ما عطا کند و ما مشتاق خداوندیم”(بهتر بود)”(۵۹). و پس از این زمینه بحث که سخن در گرد شیوه هزینه کردن است  آیه (۶۰) در دنبال این نیز به توضیح پرسشی  می پردازد که صدقات از آن چه کسانی هستند و شامل چه کسانی می شوند :(انا الصدقات للفقراء و المسکین و العملین علیها…و ابن السلیل) و در ادامه در آیه بعد، باز به معرفی رفتار “منافقین” می پردازد: “ایشان کسانی هستند که اذیت می کنند نبی را (۶۱) و برای شما به خدا سوگند می خورند که شما را راضی کنند(۶۲)  …آیا ندانسته اند که هر کس با خدا و پیامبرش دشمنی کند آتش جهنم برای اوست(۶۴). پس از تمامی مقدمات  و بیان احوال شان در آیه بعد با ذکر نام آنان   از هراسی سخن می گوید که در دل هایشان جا گرفته است زیرا :” هزینه کنندگان (المنفقون)، از آن بیم دارند که سوره ای بر ضد آنها نازل شود(۶۴) اگر از ایشان سوال کنی (چرا استهزاء می کردید) مسلما خواهند گفت ما صرفا حرف می زدیم و تفرج می کردیم…”و باز در ادامه :”مردان و زنان منافق (المنفقون و المنفقات) همه از یکدیگرند که امر به منکر و نهی از معروف می کنند و دست های خود را از (انفاق) بسته می دارند (یقبضون ایدیهم). خدا را فراموش کرده اند و او هم فراموششان کرده است. آری منافقان همان فاسقانند (المنفقین) (۶۷) و خدا مردان و زنان منافق و کافران را ،آتش جهنم وعده کرده است. (المنفقین و المنفقات) (۶۸). (شما منافقان) مانند آن کسانی هستید که پیش از شما بودند. (آنها) از نیروی افزون تر از شما داشتند و دارایی و اولادشان (اموالا و اولادا) بیشتر بود. پس آنها بهره ی خویش بردند. شما نیز بهره خویش گرفتید،..‌.”(۶۹) و در نهایت: ای پیامبر! با کافران و منافقان(المنفقین) جهاد کن و بر آنان سخت بگیر..(۷۳) و باز آیات ۷۴ الی ۸۴ به همین صورت ادامه می آید و از بی نیازی رسول و فضل خداوند به او (در مال) سخن می رود (ان اغنهم الله و رسوله من فضله) و گروهی از هزینه کنندگان که عهد بستند اگر خداوند از کرم خویش به آنها عطا کند قطعا صدقه می دهند (لئن اتنا من فضله لنصدقن) (۷۵) که چون از فضل خداوند بهره می یابند بخل می ورزند و اعراض می کنند (فلما اتنا من فضله بخلوا به و تولوا) (۷۶) پس چون این خلف وعده را کردندبنا گزیر این وعده “هزینه کردن “را در قلب هایشان جا داد تا به هنگام ملاقات الله ؛بخاطر آنچه دروغ می گفتند.(۷۷) همین جا به خوبی، در تأیید فرضیه و آزمون خود می بینیم که تماماً معانی هم خانواده هزینه کردن و یا مخالف آن یعنی سرپیچی و بخل از هزینه کردن در گرد احوال « هزینه کنندگان» است و قرابت معنایی همدیگر را تأیید می کنند.[۴] همچنین در ادامه و پیرامون صدقه دادن دیگران و استهزاء اینان در آیه بعد می آید :”کسانی که به آنان که داوطلبانه صدقات می دهند طعنه می زنند و آنان را که بیش از استطاعت خویش نمی یابند (که احسان کنند) مسخره شان می کنند، خدا نیز آنها را مسخره می کند و آنها را عذابی دردناک است (۷۹) … و در آخر ” اموال و اولاد آنها  (اموالهم و اولدهم) تو را به شگفت نیاندازد (ولاتعجبک)، جز این نیست که خدا می خواهد در دنیا با اینها عذابشان کند و جانشان در حال کفر برآید (۸۵).

در ادامه و آخرین مورد از آیه ۱۰۱ سوره توبه، باز از هزینه کردن و “هزینه کنندگان “نام برده می شود. اینجا در دنبال معرفی بخشی از اعراب که آنها  هزینه  و بخشش می کنند (ما ینفق قربت عند الله) از گروهی دیگر در تناظر آنان  که اطراف و ساکنان مدینه هستند نام آورده می شود:”و گروهی از بادیه نشینان که اطراف شمایند، “هزینه کنندگان”(منفقون) و از ساکنان “شهر” اند، (آنان) پیوسته بر “هزینه کردن” می باشند (مُردوا نفاق). تو آنها را نمی شناسی، ما آنها را می شناسیم …به زودی دو بار عذابشان خواهیم کرد… سپس به عذابی بزرگتر برگردانده می شوند. و دیگرانی هستند که ،به گناهان خود معترفند (آنان) کار شایسته و ناشایسته را به هم آمیخته اند امید است خدا توبه آنها را بپذیرد(۱۰۲). از اموال آنها صدقه بگیر تا بدان پاکشان کنی و رشدشان دهی، و دعایشان کن  که دعای تو آرامشی برای آنهاست و خدای شنوای داناست”(۱۰۳). می بینیم که مرکزیت معنایی این آیات در تمام سوره توبه در گرد هزینه و خرج کردن و صرف مال و دارایی است. هزینه کردن و هزینه کنندگانی که رفتارشان پیوسته  مورد قضاوت قرار می گیرد و سوء رفتارشان تقبیح می شود. این تقبیح همان طور که می بینیم هرگز ربطی به «دورویان» و «دوچهرگان» ندارد و ریاکار نامیدن شان معنی و موضوع  جدال و مناقشه را در محاق می کشاند و به چیزی دیگر و دور شده از معانی متن می برد.

۵- در نخستین آیه سوره احزاب به منافقین اشاره می شود و از احوال آنها برای پیامبر می گوید.

۱)”ای نبی از خدا بترس و کافران و  “هزینه کنندگان ” را اطاعت مکن(والمنفقین). ۲) در آیه ۱۲ نقل قولی از این “هزینه کنندگان” است (و اذیقول المنفقون). سخنی در میان جنگ به اهل یثرب که می گویند: خدا و فرستاده اش جز فریب به ما وعده ندادند (الاغرورا). ۳) در ادامه این گفتگو (آیه۲۴) صحبت از یادآوری پیمان و عهد بر ایستادگی است: تا خدا راستگویان را به خاطر راستی شان پاداش دهد، و “هزینه کنندگان” را اگر بخواهد عذاب کند یا توبه شان را بپذیرد (یعذب المنفقین). ۴) در آیه ۴۸ خواسته می شود از کافرین و منافقان اطاعت نکن و آزارشان را نادیده بگیر(والمنفقین). ۵) در آیه ۶۰ نیز گویی به آزارها و شایعه افکنان در در “مدینه” اشاره دارد و تهدید می کند اگر “هزینه کنندگان” باز نایستند (لم ینته المنفقون)، تو را سخت بر آنان می شورانیم که جز مدت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در این شهر بمانند. و در آیه بعدی در ادامه آنها را مورد خشم خداوند می داند تا هر کجا یافته شوند دستگیر و به سختی کشته می شوند. ۶)در انتهای سوره احزاب آیه ۷۳ گفته می شود سرانجام خداوند مردان و زنان “هزینه کننده” (المنفقین و المنفقات)و مردان وزنان مشرک را عذاب کند.

۶- در سوره فتح در شباهت با آیه۷۳ سوره احزاب از عذاب مردان و زنان “هزینه کننده” و مردان و زنان مشرک که به الله سوء ظن دارد گفته می آید (یعذب المنفقین و المنفقات).

۷- در سوره حدید گفتگویی در آینده  میان زنان و مردان “هزینه کننده” با مردان و زنانی که ایمان آورده اند نقل می شود. اما موضوع این گفتگو و بحث و جدل چه می باشد؟برای اطلاع بیشتر باز نیاز داریم از آیات قبل تر آغاز کنیم و زمینه بحث را روشن کنیم. گفتگویی که بر صرف و انفاق مال و عدم بخل ورزی  بر آنان است. نخست آیات “هزینه کنندگان” را مورد پرسش و خطاب قرار می دهد:”به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از اموالی که شما را در آن نمایندگان (خدد) (مستخلفین فیه) قرار داده انفاق کنید (انفقوا)، پس کسانی از شما که ایمان آوردند و انفاق کردند(وانفقوا)بر ایشان پاداش بزرگی است…(۷) و شما را چه شد که به خدا ایمان نمی آورید…(۸) …او کسی است که بر بنده ی خودآیاتی روشن نازل می کند تا از تاریکی ها به روشنایی در آورد…(۹) و شما را چه شده است که در راه خدا انفاق نمی کنید (لا تنفقوا) و حال آنکه میراث آسمان ها و زمین از آن خداست؟ کسانی از شما که پیش از فتح انفاق و جهاد کرده اند (با دیگران) (من انفق) یکسان نیستند. آنها از حیثیت درجه بزرگتر از کسانی­اند که بعدا به انفاق و جهاد پرداخته اند…(من انفق)(۱۰) .‌..کیست آن کس که به خدا وام نیکو دهد (من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنی، فیضعفه له) تا آن را برای وی دوچندان کند و او را (درآخرت) پاداشی کریمانه باشد؟(۱۱) و در نهایت گفته می آید در بهشت روزی که مردان و زنان “هزینه کننده” به کسانی که ایمان آورده اند گویند: نظری به ما بیفکتید تا از نورتان فروغی برگیریم (والمنفقون و المنفقات)(۱۳). اینجا نیز گفتگو و سخن بر هزینه کردن و انفاق اموال است.

۸- در سوره عنکبوت: خداوند کسانی را که ایمان آورده اند نیک می شناسد و “هزینه کنندگان” را خوب می شناسد (المنفقین) (۱۱).

۹- سوره تحریم: ای پیامبر با کافران و “هزینه کنندگان”(والمنفقین )جهاد کن و بر آِنها سخت گیر که جایگاهشان جهنم است و چه بد سرانجامی(۶۶).

۱۱) نتیجه گیری: پرسش اساسی که این پژوهش پی گرفته و در دنبال  آن می باشد این است که در سنت تفسیری و کلامی شکاف معنایی  میان معنای واژه “منافقین” در قرآن و ریشه شناسی و کاربرد معنایی آن در متن وجود دارد. این فاصله معنایی میان کاربردهای متنوع ریشه (ن،ف،ق) در قرآن که همه در گرداگرد هزینه کردن و نفقه دادن و انفاق کردن است،اما با معنای اسم فاعل این ریشه “منافقین”، که عموما “ریاکاران” ازسوی مفسران تلقی و فهم شده تفاوت دارد؟ علت این تفاوت و شکاف معنایی چیست؟ جستن معنای “منافقین”و ریشه یابی و حتی ریشه سازی در بیرون از متن قرآن توسط متن های متاخر نیز گره از کار ما نمی گشاید. معنای پایه ای ریشه نفق در متن قرآن است و «کاربرد» و ایجاد معانی هم خانواده آن الزام می کند معنا را درون متن بیابیم. معنایی که تکیه خود را به معانی به کار رفته می بیند.

 بی تردید برای ما طرح این پرسش و تفطن به این شکاف معنایی حاصل مواجهه پدیدارشناسانه با متن است. مواجهه روشمند با متن و تعلیق پیش فرض های کلامی و اعتزال از سنت تفسیری موجود که راه بر خوانش های دیگر بسته است. سنتی که راهبرد خوانش معنایی خود را از متن، پیوسته و منحصرا، در شأن نزول آیات و سیره نویسی های متاخر قرون بعدی می داند. آثاری که برای خوانش پدیدارشناسانه متون درجه دو تلقی می شوند و ما را از هرمنوتیک متن دور می کنند و افق تفسیری مفسران می برند.

ولی در خوانش پدیدارشناسانه تلاشی اکید داریم که متن را با هرمنوتیک خود متن مورد خوانش و تفسیر قرار دهیم. در این رویکرد افق معنایی متن بدیهی نیست و خود محل جستجو و پرسش است. برای همین در این جستجو با فاصله گرفتن و آشنایی­زدایی (defamilization) از افق تفسیری مرسوم در پی یافتن افق متن بوده ایم. افقی که در تحت افق های متاخر تفسیری و کلامی مدفون شده است و می طلبد به گونه ای روشمند به درگاه آن نزدیک شویم.

ما در روند جستجو و طرح مسئله خود در گام نخست تلاش کردیم تمامی ریشه های ماده (ن،ف،ق) در متن و آیات جستجو شوند و معنای اصلی و کاربردی آنها را در آیات و جملات پی گرفته شوند.

پس از این در گام بعدی بعنوان فرضیه آزمایی معنای جدید و بر اساس معنی “هزینه کنندگان “هر جا در آیات اسم فاعل “منافقین” بود معنی جدید را جایگزین کردیم. قابل توجه آنکه این معنی در عموم آیات مربوطه، حول معانی که در گرد هزینه کردن و نفقه نمودن و توجه به مال و اولاد و فرزندان و ثروت و  نحوه خرج کردن (بخل ورزیدن) بودند، قرار می گرفت و همدیگر را حمایت می کردند‌ و هم پوشانی می نمودند. این جاگذاری جدید در برابر کاربرد پیشینی و مصطلح “دو رویان “بسیار منطقی و طبیعی تر خود را بروز داده و راه را برای افاده والقای معنی درست همان آیات باز می کند.”هزینه کنندگان”نام اشتهار یافته گروهی است که متن آنان را به همین نام می خواند و انتظار رفتار متناسب و به قاعده با این اشتهار را از آنان دارد. اما بواسطه آیات ما درمی یابیم آنان گونه دیگر رفتار می کنند و راه دیگر می روند. راهی که عهدشکنی و غضب خداوند را به همراه می آورد. مفسرین اینجا با خطای هرمنوتیکی خودمتکلفانه و دور از معنی که واژه  و جمله برای مخاطب می خواهند افاده کند، معنی دوم و ضد ارزشی و منفی  را بر معنی اول و با بار ارزشی مثبت و مشهور بار می کنند و از افق معنایی متن دور کرده اند. بازگشت به افق معنایی متن برای ما در این پژوهش  هم راه یافتن به معنای درست”منافقین”بود و هم مطلع شدن از گروه و افرادی که در هنگام نزول آیات به “منافقین” و نفقه کنندگان و هزینه گران اشتهار داشته اند. سیما و چهره این گروه در متن بواسطه مفسرین و تفسیرشان پنهان و گم شده بود و در قالب اعوجاج  رفتاری ریاکاری خود را نشان می داد. انکشاف این گروه که اشتهار و سابقه شان به پیش تر در زیست جهان متن باز می گردد و به منفقین و هزینه کنندگان معروف بوده اند از مهمترین دست آوردهای این پژوهش است و چهره دیگری از معانی متن را که به هزاره ای پنهان بود را برایمان آشکار می کند.

 

پی نوشت ها:

[۱] ـ برای جستجو پیرامون شأن نزول واژه منافقین درسنت تفسیری بنگرید: نمونه بینات در شأن نزول آیات ، محمدباقر محقق، انتشارات اسلامی، چاپ چهارم ۱۳۶۱ صفحات ۸۱۰ الی ۸۱۵.

[۲] ـ در ترجمه های متقدم فارسی برای ریشه نفقه عموماً هزینه و هزینه کردن و نیز برای کلمه منافقین، دو رویان معادل آمده است. بنگرید به اثر و پژوهش ارجمند: فرهنگ برابرهای فارسی قرآن براساس ۱۴۲ نسخه خطی کهن محفوظ در کتابخانه مرکزی آستان قدس، یاحقی ، محمد جعفر و همکاران، بنیاد پژوهشهای اسلامی مشهد، چاپ سوم، ۱۳۸۹ (جلد سوم ص ۱۴۳۲ و جلد چهارم ص ۱۹۱۸)

[۳] ـ برای اینگونه مفهوم پردازی ها برای نمونه دیگر بنگرید به: تبیین اللغات لتبیان الایات، فرهنگ لغات قرآن، دکترمحمد قریب، انتشارات بنیاد، جلد دوم، ۱۳۶۶ـ «نفاق» به معنای باطن خود را پنهان کردن، دورویی و منافق کسی است که به ظاهر اظهار اسلام می کند و درباطن کافر و بی عقیده باشد. و این ازکلمه نفق می باشد و نفق سوراخ ها و لانه های موش درخلال زمین است. ص ۶۰۶

[۴] ـ (خاطر نشان کردن است که در منطق داوری متن در روز واپسین مورد داوری می باید حفظ شده باشد تا بر سر آن پاداش و مجازات کرد. در نبود عمل و فعل چنین امکانی میسر نیست.برای همین در اکثر جدل ها در سوره های مکی  میان کفار سخن بر سر این موضوع است که همه چیز حفظ خواهد شد و چیزی از قلم نخواهد ماند. چنانکه اینجا وعده دروغ در قلب ها جای خواهد داشت تا به پیشگاه داوری الله بروند. برای این بنگرید به تفسیر سوره الم نشرح: خوانش پدیدارشناسانه سوره های مکی قرآن (جزء سی)، معتمددزفولی، فرامرز، نشرنگاه معاصر، ۱۳۹۶.

 

 منابع:

قرآن کریم: ترجمه و شرح واژگان از استاد ابوالفضل بهرام پور، انتشارات آوای قرآن، چاپ سوم، ۱۳۸۹ .

قرآن کریم: چهار ترجمه کهن : برگرفته از تفسیر طبری ، تفسیر سورآبادی، تفسیر ابوالفتوح رازی، تفسیر کشف الاسرار، استخراج و تنظیم محمد شریفی، فرهنگ نشر نو، چاپ اول، ۱۳۹۵.

قرآن کریم: بهاءالدین خرمشاهی، ترجمه و توضیحات واژه نامه ، انتشارات نیلوفر و جامی، چاپ سوم، ۱۳۷۶.

قرآن کریم: ترجمه محمدکاظم معزی، فهارس القرآن، دکترمحمود رامیار، نشر صابرین، چاپ ششم، ۱۳۹۰.

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
عباس تسویری
عباس تسویری
مهر ۱۳, ۱۴۰۱ ۱۲:۵۷ ب٫ظ

یکی از کشفیات علامه سید مرتضی جزایری در کلمات قرآن این است که خیلی از لغات غیر از معانی ظاهری و عمومی به صورت اصطلاح ویژه بکار رفته است مثل امروز که در پزشکی و علوم دیگر از کلماتی بصورت اصطلاح استفاده شده است ایشان عرش و کرسی و عروج و …..اصطلاحاتی می دانند که در معنای ظاهری استفاده نشده است مثلا کتاب اصطلاحی به ثابت بودن و باقی ماندن قانون توجه دارد درباره فرمان روزه قرآن می گوید تکلیف روزه کتب علیکم الصیام یا کتب علیهم القتال…
امام عصمت شفیع و…….اصطلاح است

مرادی
مرادی
تیر ۲, ۱۴۰۱ ۱۱:۲۷ ب٫ظ

جناب دزفولی شما یک خاصیت را برای نامیدن شیئی بکار میبرید که دو خاصیت دارد….یکی هزینه کردن و دیگری دورویی…. اگر منافقون را “هزینه کنندگان” میگیرید برای “دو رویان” چه کلمه ای در قرآن میبینید؟ کلمه عربی “نفق” کاربرد و غنای کافی برای هر دو خاصیت دارد هم برای ایجاد شکاف طبقاتی مالی اقتصادی (با خرج کردن یا نکردن) و هم برای مخفی شدن در منفذ و تونل….اما در عبارت “هزینه کردن” چنین غنایی نیست… اما با روش رعایت اتصال در قول الهی میتوانیم بدانیم کلمه خاصی در سراسر متن چه خواصی با خود حمل میکند…ما هم همان کلمه را… مطالعه بیشتر»

2
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx