روش شناسی تحقیق در علوم انسانی -۲

چکیده ی جلسه ی دوم مورخه ی ۸/۱۰/۱۳۹۰، از درسگفتار” روش شناسی تحقیق در علوم انسانی” استاد مصطفی ملکیان: همان گونه که قبلا اشاره شد گام اول صورت بندی علوم، از طریق روشی است که آن علوم به کار می گیرند. در این حالت است که چهار نوع روش و در نتیجه، چهار گونه علم را می توان و باید…

چکیده ی جلسه ی دوم مورخه ی ۸/۱۰/۱۳۹۰، از درسگفتار” روش شناسی تحقیق در علوم انسانی” استاد مصطفی ملکیان:

همان گونه که قبلا اشاره شد گام اول صورت بندی علوم، از طریق روشی است که آن علوم به کار می گیرند. در این حالت است که چهار نوع روش و در نتیجه، چهار گونه علم را می توان و باید از یکدیگر تفکیک نمود:

۱.روش فلسفی (گاهی به آن روش عقلی نیز می گویند).

۲.روش تجربی (گاهی به آن روش آزمایشگاهی اطلاق می گردد).

۳.روش تاریخی (گاهی از آن با عنوان روش نقلی یاد می شود).

۴.روش تفسیری

شرح هر یک از روش ها:

روش فلسفی: روشی است که یک ضابطه دارد و آن ضابطه عبارت است از: “بنشین و بیندیش”. به تعبیری دیگر در این روش، به هیچ آزمایشگاه و تجربه یی نیازی نیست. (شرح روش فلسفی در جلسه ی آینده مطرح می شود)

روش تجربی: روش “برو و ببین”. به تعبیری دیگر در روش تجربی از حواس پنچگانه برای دریافت اطلاعات و شناخت استفاده می شود. آن دسته از پدیده ها و آن بخش از جهان را که بتوان از طریق ادراک حسی و یا درون نگری شناخت در حیطه و گستره ی علوم تجربی قرار می گیرد.

روش تاریخی: این روش را می توان روش “برو و بپرس” نام نهاد. رویدادهای تاریخی را از دیگران و گذشتگان می پرسیم. این روش اولا به مطالعه و شناخت رویدادها و پدیده هایی می پردازد که مربوط به زمان گذشته است و ثانیا رویدادها مربوط به گذشته ی انسان است و نه غیر انسان.

روش تفسیری:” بنشین و تامل کن”. در روش تفسیری، بحث از فهم های متفاوت و متکثر از متن به میان می آید. اما متن، چیست؟ به چه چیزی متن گفته می شود؟ قبل از این که شرح مختصری در باره ی متن داده شود بیان یک نکته ضرورت دارد. آن نکته این است که: موجودات جهان را از یک لحاظ می توان به موجودات “دلالت گر” و “نادلالت گر” تقسیم نمود. موجودات دلالت گر، علاوه بر خودشان به غیر خودشان هم دلالت دارند، اما موجودات غیر دلالت گر، فقط به خودشان اشاره می کنند. به عنوان مثال، وقتی شخصی یک درخت و یا کوه را مشاهده می کند، ذهن او به سوی چیز دیگری جلب نمی شود. به تعبیری دیگر، درخت و کوه، فقط خودشان را به آن شخص نشان می دهند. اما تابلوی راهنمایی و رانندگی، علاوه بر این که نقوش و خطوط روی تابلو را نشان می دهند، مشاهده گر را به معنای دیگری هم می رساند. این که مثلا جاده باریک می شود و یا معناهای دیگر.

روش تفسیری بر این نکته استوار است که متن ها، دلالت گرند و از چیزهای دیگر حکایت گری می کنند. و ما با روش تفسیری به مدلولی نزدیک می شویم که مورد نظر مولف است.از این رو روش تفسیری، متن را در کانون توجه خود دارد.

سه نکته در باره ی متن:

۱.متن به همه ی این موارد اطلاق می شود: .متن مکتوب و نوشتاری، گفتارها، متن مضبوط مانند تابلوها، ایما و اشارات، ژست های بدنی. کسانی انسان را و طبیعت را نیز به منزله ی متن می شناسند. طبیعت از چه چیزهایی حکایت گری می کند: الف) این که خدا وجود دارد. ب) برخی گفته اند از وحوت خدا هم حکایت می کند. ج) برای کسانی، پدیده های طبیعی از صفات خدا حکایت می کند. د) گروهی دیگر معتقدند طبیعت به ما درس اخلاق می دهد. مانند سهراب سپهری. ه) گروه پنجم نیز معتقدند پدیده های طبیعی آدمی را در تنگاهای حیرت یاری می رساند مانند پائلوکوئیلو.

۲.آیا متن ها text  به تنهایی حکایت گرند و یا باید آنها را در context قرار داد تا معنای خودشان را به دست بیاورند. کسانی مانند اصولییون، فقها و قدما معتقد بودند که متن به تنهایی حکایتگر است. اما بعد از شلایرماخر و دیلتای، این ایده رد شد و معتقد شدند که برای فهم متن باید آن را در context   قرار داد.

۳.متن ها ممکن است یک معنا، دو معنا و یا بیشتر را القا کنند و از این جهت با یکدیگر متفاوتند. بنابر این می توان متون را با توجه تعداد معناها درجه بندی نمود. از گزاره های ریاضیات و منطق، یک معنا مستفاد می شود. معنا در بقیه ی متون به ترتیبی که می آید، فزونی می گیرد. متون فیزیک و شیمی، متون علوم انسانی، متون تاریخی، متون فلسفی، متون عرفانی، متون دینی و مذهبی، و در نهایت متون ادبی است که واجد بیشتری بار معنایی هستند. هر چه حکایت گری های متون افزایش یابد، تفسیر مشکل و مشکل تر می گردد.

این پرسش مطرح می شود که آیا می توان از تفسیر درست و یا تفسیرهای درست، سخن گفت؟

۱.یک پاسخ این است که یک تفسیر درست است و می توان آن را تشخیص داد و بقیه ی تفسیرها نادرست است.

۲.پاسخ دیگر می گوید: فقط می توانیم بگوییم کدام تفسیرها نادرستند و اما از باقی تفسیرهای مانده، نمی توانیم بگوییم کدام تفسیر درست و یا درست تر است.

۳.پاسخ سوم معتقد است ما نمی توانیم بگوییم کدام تفسیر درست و کدام نادرست است.فقط می توانیم بگوییم کدام تفسیر روشمند است و یا کدام تفسیر روشمند نیست.

۴پاسخ چهارم می گوید همه ی تفسیرها درست اند. (ایده ی مرگ مولف)

۵. کسانی هم معتقدند همه ی تفسیرها نادرستند، حتی تفسیری که مولف از متن خودش ارائه می دهد.

۶.و در نهایت، برخی قایلند به این که از میان تفسیرها، یک تفسیر درست و بقیه نادرستند. اما ما نمی توانیم آن تفسیر درست را تشخیص دهیم. از این رو همه ی تفسیرها (از جهت درستی و نادرستی) با هم برابرند.

*‌گزارش از علی زمانیان

صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید: