توحید و معاد همچون دو گزاره‌ی کارکردی – ۱

انگاره ی برخی فیلسوفان و اندیشمندان در مورد خدا گاهی چنان از فهم عامه دور افتاده است که متهم به الحاد و کفر شده اند. معروف است که اسپینوزا همه-خدا باور بود و می گفت که همه ی جهان خداست. یعنی خدا چیزی جدا از جهان نیست که بعد جهان را خلق کرده باشد. یا ابن عربی وحدت وجودی بود و می گفت که هر بخشی از جهان طبیعت، جلوتی از خداست.

عظیم مدهنی: به طور کلی می توان گزاره ها را به دو دسته تقسیم کرد. دسته ی اول گزاره های ناظر به واقع هستند. در گذشته گزاره های علمی و (البته دینی) مبتنی بر این نوع گزاره ها بود. مثلا وقتی می گفتیم که زمین گرد است، منظورمان این بود که در عالم واقع نیز زمین گرد است. در چنین شرایطی ما گزاره ای علمی-واقعی گفته ایم. امروزه این دست گزاره ها با از دست رفتن واقعیت رنگ باخته اند. امروزه اگر علم گزاره ای ارائه می دهد یک گزاره ی « علمی-کاربردی» است. به عنوان نمونه وقتی می گوییم که زمین گرد است، منظورمان این نیست که زمین در عالم واقع گرد است. بلکه منظورمان این است که نظریه ی زمین گرد، مشاهدات ما را بهتر تبیین می کند و بهتر قدرت پیش بینی و کنترل ایجاد می کند. در این یادداشت می خواهیم به این موضوع بپردازیم که چگونه می توانیم که به دو موضوع توحید و معاد همچون دو گزاره ی « دینی-کارکردی» نگاه کنیم. پر واضح است که منظورمانش این نیست که در عالم واقع توحید و معاد وجود دارند یا ندارند. بلکه فعلا وجود آن ها را در پرانتز قرار می دهیم و در مورد آن بحث نمی کنیم. بلکه می کوشیم مشخص کنیم که آیا می توان به این دو گزاره همچون دو گزاره ی دینی-کارکردی نگاه کرد یا خیر.

وقتی به قرآن نگاه می کنیم متوجه می شویم که مباحثه ی اصلی پیامبر(ص) با مشرکان است و نه کسانی که امروزه اتئیست می نامیم. پیامبر به مشرکان مکه می گوید که دست از پرستش آن چه خود آفریده اند بردارند و به جای آن خدایی را که آسمان ها و زمین را آفریده عبادت کنند ( نمل، ۶۰). همان خدایی  که زمین را آرامگاهی قرار داده و نهرهای روان را برای ما در آن گسترده است ( همان، ۶۱) آن کسی که اصولا کلا این جهان را خلق کرده و ما را هم روزی می دهد، شب را قرار داده برای آن که در آن بیارامیم و روشنایی روز از اوست. همان کسی که وقتی در اوج اضطرار هستیم مشکل ما را رفع می کند( همان، سایر آیات). در واقع قرآن دارد می گوید که جهان را «همچون» چیزی که خلق شده و به ما اعطا شده است در نظر بیاوریم. جهان را همچون لطفی که از جانب خدا به ما شده است در نظر بیاوریم. و در قبال آن شکر گزار باشیم (همان،۵۹).

این که ما جهان را همچون لطفی که به ما داده شده است در نظر بگیریم و بابت آن سپاس گزار باشیم لزوما گزاره ای ناظر به واقع نیست و می توان آن را همچون یک گزاره ی دینی-کارکردی نیز در نظر گرفت. کسی که جهان را همچون لطفی از جانب خدا در نظر می گیرد و می کوشد شکرگزار باشد، احتمالا اخلاقی تر هم خواهد زیست. زیرا در قبال آن رایگان بخشی طبیعت می خواهد جبران کند و به بقیه ببخشد و کمک کند.

انگاره ی برخی فیلسوفان و اندیشمندان در مورد خدا گاهی چنان از فهم عامه دور افتاده است که متهم به الحاد و کفر شده اند. معروف است که اسپینوزا همه-خدا باور بود و می گفت که همه ی جهان خداست. یعنی خدا چیزی جدا از جهان نیست که بعد جهان را خلق کرده باشد. یا ابن عربی وحدت وجودی بود و می گفت که هر بخشی از جهان طبیعت، جلوتی از خداست. بازهم این جا خدا چیزی جدا نیست. این اندیشمندان انگاره ای از خدا ارائه می دهند که برای بشر امروزین قابل باور تر است. این اندیشمندان باور انسان مدرن در مورد واقعیت را تغییر نمی دهند بلکه نوع نگاه او به جهان را عوض می کنند. آن ها جلوه ای قدسی به جهان می بخشند و جهان را همچون جلوتی از خدا که می بایست بابت آن سپاس گزار بود مطرح می کنند.

در مورد معاد نیز وضع به همین ترتیب است. اگر می خواهیم به معاد همچون یک گزاره ی دینی-کارکردی نگاه کنیم باید ببینیم که این گزاره چه کارکردی دارد. در این زمینه نیز معاد روحانی ابن سینا برای بشر امروزین قابل قبول تر است. ابن سینا بر این باور بود که معاد صرفا روحانی است. این فیلسوف شهیر ایرانی هرچند به خاطر این نظر تکفیر شده است، اما به نظر می رسد انگاره ای مطرح کرده است که برای انسان امروزین قابل پذیرش تر است. توجه به این نکته ضروری است که روح مکان و زمان ندارد. یعنی اگر معاد روحانی باشد، به یک معنای ساده انگارانه ، همین الان در حال جریان است و این طور نیست که بعدا شروع بشود. کسی که به این معنای معاد باور داشته باشد، خودش را در محضر خدا و قیامت می داند. به نظر می رسد که این نوع انگاره نیز کارکردهایی ژرف داشته باشد.

۱ ۱ رأی
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
مجید نواندیش
مجید نواندیش
مرداد ۲۲, ۱۴۰۲ ۶:۴۶ ب٫ظ

می تواند مراد از خدا هم وحدت وجود یا به تعبیر اسپینوزا، کل هستی باشد که خالق انسان، زمین و آسمان محسوب می گردد و هم عالم ملکوت دارای مدیر و مدبری باشد که آن هم خدا نامیده شده است. در اسلام مراد از الله، وجه وحدت وجود و تعبیر کل هستی می باشد و مراد از رب، مدیر و مدبر عالم ملکوت و پروردگار انسان و موجودات هوشمند می باشد. درباره معاد، بیاییم از منظر عالم ملکوت به انسان ها نگاه کنیم، برای آن ها بدن های ما ارزش و اعتباری ندارد. برای آنان روح ما مهم است. من… مطالعه بیشتر»

1
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx