دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی
ابوالفضل ارجمند: در تورات و قرآن بردهداری به رسمیت شناخته شده است و متناسب با حضور بردگان در جامعه قوانینی وضع شده است. در انجیل هم به حضور غلامان و کنیزان در جامعه اشاره شده است. پیامبران نه تنها با بردهداری مخالفت نکردهاند، بلکه خود برده داشتهاند. بنا به تورات، ابراهیم و همسرش سارا غلامان و کنیزان بسیاری داشتند که یکی از آنان هاجر مادر اسماعیل بود.
بردهداری در طول تاریخ به شیوههای مختلف رایج بوده است، اما تلقی امروزی ما از این پدیده بیشتر متأثر از ظهور و افول آن در اروپا و آمریکای قرنهای هفدهم تا نوزدهم میلادی است. بیشتر بردگان در کشورهای غربی سیاهانی بودند که در آفریقا به اسارت گرفته میشدند. بعضی از بردگان هم سرخپوستان آمریکا بودند.
بردگی رنگینپوستان برای سفیدپوستان نمیتواند معیاری برای قضاوت اخلاقی دربارهی بردگی در تورات و انجیل و قرآن باشد. بسیاری از بردگان رنگینپوست از درون قبایل خود ربوده میشدند و به تاجران برده فروخته میشدند. بنا به قوانین تورات، اگر کسی در قوم بنیاسرائیل کسی را بدزدد و او را به بردگی بفروشد، مجازاتش مرگ است (تثنیه ۲۴:۷).
در تحلیل بردهداری در متون مقدس باید معلوم کنیم که بردگان در زمان پیامبران چگونه برده میشدند. در قرآن علت بردگی بردگان ذکر نشده است، اما در تورات توضیحاتی در این باره دیده میشود. از تورات بر میآید که بعضی از بردگان مجرم بودند و بردگی تاوان جرم آنان بود. برای نمونه، تورات میگوید اگر مردی گاوی یا گوسفندی را بدزدد و آن را بکشد یا بفروشد، باید به جای گاو، پنج گاو و به جای گوسفند، چهار گوسفند را پس بدهد. اگر دزد چیزی نداشته باشد و نتواند تاوان جرمش را بپردازد، به بردگی فروخته میشود. (خروج ۲۲:۱ تا ۲۲:۳)
در جوامع امروزی معمولا دزدان یا بدهکاران مالی را زندانی میکنند. همان گونه که آزادی مجرم در زندان سلب میشود، آزادی برده هم سلب میشود. بردگی اگر شیوهای از مجازات مجرم باشد، غیراخلاقی نیست، همان گونه که سلب آزادی مجرم در زندان هم غیراخلاقی نیست.
یکی دیگر از موجبات بردگی در جهان قدیم، اسارت در جنگ بوده است. امروزه اسیران جنگی هم مانند مجرمان مدنی زندانی میشوند. اگرچه بردگی در جهان جدید لغو شده است، اما اسیرانی که در جهان قدیم به بردگی گرفته میشدند در جهان جدید آزاد نمیشوند، بلکه به زندان منتقل میشوند.
اگر امروز بردهداری را تقبیح میکنیم و خواستار الغای آن هستیم، باید توجه داشته باشیم که تمام صورتهای بردگی در جهان قدیم قابل الغا نبوده است، چنانکه الغای زندان و آزادی همهی زندانیان هم در جهان امروز ممکن نیست. اگرچه در جهان امروز نمیتوان از بردهداری دفاع کرد، اما بر اساس مناسبات اجتماعی جهان امروز هم نمیتوان مناسبات اجتماعی جهان قدیم را محکوم کرد.
در تورات و قرآن در مواردی به آزادی بردگان سفارش شده است و کفارهی بعضی از گناهان هم آزادی برده قرار داده شده است. بر خلاف پارهای از تفسیرهای معاصر، از این احکام نمیتوان نتیجه گرفت که پیامبران برنامهای برای الغای بردگی داشتهاند. امروزه هم ممکن است بعضی از زندانیان عفو شوند، یا افراد نیکوکار برای آزادی بعضی از آنان کمک مالی کنند، بدون اینکه منظور این باشد که کل نظام زندان برچیده شود. بنا به احکام متون مقدس، هم میتوان برده داشت هم میتوان برده را آزاد کرد.
***
در تحلیل بردهداری در متون مقدس به نکتهی مهم دیگری هم باید توجه کنیم. در تورات و قرآن «بردگی» و «بندگی» دو کلمهی متفاوت نیستند. در زبان فارسی امروز «بردگی» را برای رابطهی دو انسان به کار میبرند، اما «بندگی» را برای رابطهی انسان و خدا به کار میبرند. در تورات و قرآن «برده» و «بنده» یکی هستند و هر دو عبد (عِوِد: עבד) نامیده میشوند. در این متون همان گونه که از «بندگان خدا» سخن گفته شده است، از «بندگان شما» هم سخن گفته شده است. به دو عبارت قرآنی زیر توجه کنید:
– وأنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم.
– الله لطیف بعباده یرزق من یشاء.
در عبارت اول قرآن میگوید «برای بندگانتان همسر بگیرید»، و در عبارت دوم میگوید «خدا به بندگانش روزی میدهد». مردم در زمان موسی و عیسی و محمد بندگانی داشتند، یعنی غلامان و کنیزانی داشتند. بندگان برای مالکانشان کار میکردند و مالکان معاش بندگانشان را تأمین میکردند. در تورات و انجیل و قرآن از همین رابطهی انسانی بین مالک و بنده برای توصیف رابطهی معنوی خدا و خلق استفاده شده است.
فعل «عبادت» در اصل بیانگر رابطهی بین دو انسان است که یکی عبد دیگری است. در زبان فارسی نیز فعل «پرستش» و صفت «پرستار» وضعیت مشابهی دارند. پرستاری هم در اصل رابطهی یک انسان با انسانی دیگر است، اما سعدی در ستایش خدا میگوید:
پرستار امرش همه چیز و کس
بنی آدم و مرغ و مور و مگس
پرستار به معنی فرمانبردار و مطیع است.
در اینجا ممکن است پرسشی پیش آید: اگر در نظر بگیریم که بندگی همان بردگی است، چرا ما باید بردگان خدا خوانده شویم؟ آیا بردگی مجرمان، اعم از دزدان و بدهکاران و اسیران جنگی در جهان قدیم وجههی مثبتی داشته است که پیامبران از آن برای توصیف رابطهی انسان با خدا استفاده کردهاند؟ در اینجا لازم است که به شکل دیگری از بردگی اشاره کنیم که در آن برده یا بنده مجرم نیست، اما فقیر و نیازمند است.
در تورات از فقیران نیازمندی سخن گفته شده است که خود را به ثروتمندان میفروشند (لاویان ۲۵:۳۹ تا ۲۵:۵۵). فقیر مجرم نیست، اما تأمین معاش خود را به انسانی ثروتمند واگذار میکند و به خدمت او در میآید. این نوع بردگی یا خدمتکاری با بردگی مجرمان تفاوت دارد. تورات به ملاطفت مالک با این خدمتکاران سفارش کرده است و گفته است که با آنان مانند مهمان یا کارگر رفتار کنند، نه برده.
بنا به احکام تورات بردهی عبرانی پس از شش سال کار آزاد میشود، اما ممکن است از زندگی با مولایش رضایت داشته باشد و نخواهد او را ترک کند. چنانچه برده بخواهد از نزد مالک برود، به مالک سفارش شده است که او را با هدایایی روانه کند، و چنانچه برده بخواهد نزد مالک بماند، مالک گوش او را سوراخ میکند و بردگی همیشگی او را به صورت رسمی اعلام میکند (خروج ۲۱:۲ تا ۲۱:۶ و تثنیه ۱۵:۱۲ تا ۱۵:۱۸).
بردگی به شکل اخیر رابطهای اقتصادی بین فقیر و غنی در جهان قدیم بوده است. در ادبیات قرآن نیز برای بیان رابطهی خدا و مؤمنان از اصطلاحات اقتصادی استفاده شده است که بیانگر معامله و تجارت بندگان با خداست:
-إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم وأموالهم بأن لهم الجنه.
-من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا؟
-هل أدلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب ألیم؟
مردم فقیرند و خدا غنی است: یا أیها الناس، أنتم الفقراء إلی الله، والله هو الغنی الحمید. این عبارات قرآن را میتوان با عباراتی از تورات مقایسه کرد که از فقیرانی سخن میگوید که خود را به ثروتمندان واگذار میکنند. غنی رزق فقیر را تأمین میکند و فقیر برای غنی کار میکند و از او اطاعت میکند. برای مقایسهی تقریبی در جهان جدید میتوانیم به رابطهی کارگر و کارفرما هم توجه کنیم .
اگرچه بنا به احکام تورات بخشی از بردگان مجرمند، اما با توجه به مجازاتهایی که در قرآن برای مجرمان بیان شده است، به نظر میرسد که بردگی در قرآن تنها میتواند ناشی از فقر باشد، نه جرم. در قرآن برای دزدان مجازات قطع دست در نظر گرفته شده است، نه بردگی: السارق والسارقه فاقطعوا أیدیهما. حتی برای اسیران جنگی هم گفته شده است که یا بر آنان منت گذارید (و آزادشان کنید؟) یا از آنان فدیه بگیرید: فإما منا بعد وإما فداء. در قرآن بیان نشده است که اسیران جنگی به بردگی گرفته شوند. از قرار معلوم این سنت هم مانند «جهاد ابتدایی» در کشورگشاییهای پس از پیامبر رایج شده است و پیامبر خود در جنگ برده نمیگرفته است. وقتی قرآن میگوید یا منت بگذارید یا فدیه بگیرید، نتیجه نمیشود که میتوان اسیران را به بردگی گرفت.
***
دیده میشود که در متون مقدس نه تنها برای توصیف خدا از صفات و افعال انسانی استفاده شده است، بلکه برای بیان رابطهی انسان و خدا هم از روابط انسانی کمک گرفته شده است. بندگی در اصل رابطهای اقتصادی است که در جهان قدیم بین فقیر و غنی شکل میگرفته است. بندگی خدا نوعی تجارت با خداست.
«عبد» به معنی بنده در برابر «ربّ» به معنی پروردگار است. همان گونه که شما میتوانید عبد انسان دیگری باشید، او هم میتواند رب شما باشد. در قرآن میخوانیم که یوسف مالک یکی از زندانیان را ربّ او نامید: یا صاحبی السجن! أما أحدکما فیسقی ربّه خمرا. در زبان فارسی معمولا «رب» را جمع میبندند و از «ارباب» برای اشاره به مالک و مولا استفاده میکنند.
رابطهی عبد و رب رابطهای عرفی بین دو انسان در جهان قدیم بوده است که وارد ادبیات دینی شده است. ربّ با مربّی همریشه است و تقریبا به همان معنی است. درست مانند رب در زبان عربی، در زبان فارسی هم عنوان «پروردگار» تنها به آفریدگار جهان اختصاص ندارد و برای انسان هم به کار میرود. پروردگار یعنی پرورنده. هر انسانی میتواند پروردگار کسی یا چیزی باشد، چنانکه فردوسی میگوید:
ندانی که پروردگار پلنگ
نبیند ز پرورده جز درد و چنگ؟
حتی کلماتی مانند خدا، خداوند، و خداوندگار نیز در زبان فارسی به معنی عمومی مالک و سرور است و مختص پروردگار جهان نیست. کدخدا یعنی خدای خانه. خدای خانه مالک و فرمانروای خانه است و معاش اهل خانه را تأمین میکند. در اندیشهی دینی برای جهان هم چنین خدایی مجسم شده است: مالک و فرمانروای جهان که روزی بندگانش را تأمین میکند. اینکه منظور از خداوند کدام خداوند است، در متن مشخص میشود. مثلا در بیت زیر از فردوسی، روشن است که منظور از خداوند، مالک مزرعه است:
یکی مرد دهقانم ای پاکرای
خداوندِ این جا و کشت و سرای
و در بیت زیر روشن است که منظور از خداوند، آفریدگار جهان است:
یکی بندهام با تنی پرگناه
به پیش خداوندِ خورشید و ماه
در اصطلاح «بندگی» یا «عبادت» هم ابتدا رابطهای عرفی بین دو انسان یعنی عبد و رب شکل گرفته است و سپس در متون دینی از این رابطه برای توصیف رابطهی انسان و خدا استفاده شده است. مخاطبان موسی و عیسی و محمد در جوامعی زندگی میکردند که بندگی یک انسان برای انسانی دیگر رایج بود، از این رو آنان مراد پیامبران از «بندگی خدا» را بهتر درک میکردند و معنی نهی پیامبران از بندگی غیر خدا را هم بهتر درک میکردند.
رابطهی بندگی بر اساس نیاز بنده به ارباب شکل میگیرد. اگر شما به کسی نیازمند نباشید، بندهی او نمیشوید. بندهی فقیر به حمایت و کمک و سرپرستی اربابی غنی نیازمند است. در بندگی به مفهوم دینی هم بنده به درگاه آفریدگار جهان رازونیاز میکند و از او کمک میخواهد: إیاک نعبد وإیاک نستعین.
در اینجا به پارادوکسی در متون مقدس برخورد میکنیم. در این متون از یک طرف میبینیم که از بندگی غیر خدا نهی شده است و از طرف دیگر میبینیم که بندگی یک انسان برای انسانی دیگر به رسمیت شناخته شده است و حتی مالک آن بنده رب او خوانده شده است. برای تحلیل این پارادوکس باید توجه کنیم که در جوامع سنتی معمولا شکل سومی از بندگی هم بروز میکند. در این نوع بندگی، نیازمندان برای حل مشکلاتشان یه روشهای نامعقول و خرافی مانند مراجعه به بتها متوسل میشوند. بتها در جوامع سنتی مذهبی قدیسانی هستند که از دنیا رفتهاند. از آنجا که سنتگرایان به این قدیسان دسترسی ندارند، از آنان نمادهایی میسازند و در برابر آن نمادها به رازونیاز میپردازند.
این آیینهای مذهبی نه تنها هیچ مبنایی در تورات و انجیل و قرآن ندارد، بلکه تمام تلاش پیامبران خدا این بوده است که نادرستی چنین رفتارهایی را به سنتگرایان مذهبی تفهیم کنند. بر خلاف دعاهای سنتی، در هیچیک از دعاهایی که پیامبران در تورات و انجیل و قرآن به پیروان خود آموختهاند، مشاهده نمیشود که مردم از مردگان استمداد بطلبند. در قرآن به محمد گفته شده است که نمیتواند اهل قبور را شنوا کند: وما أنت بمسمع من فی القبور. این سخن قرآن اگرچه طعنه به کسانی است که گوششان به پیامبر بدهکار نبود، اما این طعنه بر واقعیتی طبیعی یعنی ناشنوایی مردگان استوار است.
اگر شما در زمان ابراهیم و سارا زندگی میکردید و فقیر و محتاج بودید، هیچ ایراد عقلی و شرعی نداشت که بندهی آنان شوید و آنان را ارباب و خداوند خود بنامید و مشکلات زندگی خود را با توسل به آنان حل کنید. جدال پیامبران با مشرکان و بتپرستان بر سر این نوع رابطهی معقول و عرفی انسانها در کمک به یکدیگر نیست، اما بدیهی است که کمکرسانی مردم به یکدیگر تا زمانی ممکن و معنیدار است که از دنیا نرفته باشند. پس از مرگ ابراهیم و سارا، همان گونه که نمیتوان بندهی آنان شد، نمیتوان از آنان استعانت طلبید. ابراهیم و سارا و تمام کسانی که از دنیا رفتهاند، در آرامگاههای خود آرمیدهاند و تنها زمانی میتوان سخن خود را به گوش آنان رساند که دوباره بیدار شوند: ومن أضل ممن یدعوا من دون الله من لا یستجیب له إلی یوم القیامه وهم عن دعائهم غافلون؟
(ادامه دارد)
در این ارتباط
دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس
دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟
ممنون از پاسخ های کاملی که به سوال های بنده دادید!
[quote]شما پرستش یک انسان نیرومند تر و دارای اقتصاد قوی تر را (به شرط زنده بودن) مجاز دانسته اید![/quote]
پرستش؟! شما در حال اشکال گرفتن به تفسیرهای غلط خودتان از متن هستید که البته اشکالات شما کاملا درست است.
جالب است که به جای پاسخگویی به سوالات تنها بر یکی از موارد مطرح شده تاکید نموده و سوال بنده را با سوال پاسخ می دهید. در چرایی این مطلب که بردگی و بندگی را چرا باید از دیدگاه اسلام و ادیان بررسی کنید، ذکر این نکته بس که شما این موضوع را در متون مقدس بررسی نموده اید، پس بایستی به متون مقدس و آنچه پیرامون بردگی در آن دیده می شود بپردازید که از این کار خودداری نموده اید. ضمناً در صورتی که نقد نادرستی در یک مقاله ارائه شود، سبب کژفهمی و گمراهی عده ای خواهد شد،… مطالعه بیشتر»
[quote]شرک یک معنای واضح دارد: شریک قرار دادن برای الله…[/quote]۱. شما که معنی شرک را به این واضحی در چهار کلمه بیان میکنید، چگونه این همه نقص و ضعف در مقاله میبینید؟ [ شما نظرات شخصی خود را مبنای نقد بردگی و بندگی قرار داده اید و اشاراتی به آیات قرآنی و روایات نکرده اید. در حالی که نقد شما نقد بردگی و بندگی در اسلام است![/quote] تنها در همین بند از سخن شما چند اشتباه بزرگ وجود دارد: ۱. چه کسی گفته این نوشته نقد بردگی و بندگی در اسلام است؟ عنوان نوشته «بردگی و بندگی» است و از… مطالعه بیشتر»
شرک یک معنای واضح دارد: شریک قرار دادن برای الله…در ضمن اگر عرض کردم نقد ضعیف است به دلایل متعددی است: ۱- شما نظرات شخصی خود را مبنای نقد بردگی و بندگی قرار داده اید و اشاراتی به آیات قرآنی و روایات نکرده اید. در حالی که نقد شما نقد بردگی و بندگی در اسلام است!۲- دلایل برده داری را نادرست و ناقص بیان نموده اید.۳- به اختیارات مالک و حقوق مملوک اشاره نکرده اید.۴- رابطه مالک و مملوک را اقتصادی عنوان نموده اید در حالی که این رابطه بسیار فراتر از رابطه اقتصادی است.۵- در پایان گزارش پارادوکسی مطرح… مطالعه بیشتر»
[quote]جناب ارجمند، در مقاله نوشته اید: “اگر شما در زمان ابراهیم و سارا زندگی میکردید و فقیر و محتاج بودید، هیچ ایراد عقلی و شرعی نداشت که بندهی آنان شوید و آنان را ارباب و خداوند خود بنامید و مشکلات زندگی خود را با توسل به آنان حل کنید.” این امر که مصداق بارز شرک است، آیا پذیرش شرک جایز است؟ آیا پاسخ تناقضی که در متن اشاره نمودید این است؟[/quote] انتظار میرود سوالاتتان را به همین صورت بپرسید و نویسنده هم ملزم است که پاسخ دهد. اینکه مثلا من به سبک شما بگویم سوال شما بسیار ضعیف و ابتدایی… مطالعه بیشتر»
[quote]من که نقدی نکردم جناب ارجمند، تنها یک نظر ساده بود، دوستان زحمت کشیدند و مفصل پیرامون نقد شما و اشکالات اساسی آن نوشتند. در ضمن به نظر بنده یک نویسنده در درجه اول بایستی جنبه ی انتقاد و پذیرش آرای مخالفین را داشته باشه که متأسفانه از طرز صحبت شما پیداست که چنین روحیه ای ندارید. البته در جواب های که به دوستان نیز در قبل دادید این روحیه را هویدا کرده بودید! بهرحال شما مقاله نمی نویسید که بقیه بیان و چه چه و به به کنند. کمی انعطاف پذیری نشان دهنده علم و حلم شماست که ظاهراً… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند، در مقاله نوشته اید:
“اگر شما در زمان ابراهیم و سارا زندگی میکردید و فقیر و محتاج بودید، هیچ ایراد عقلی و شرعی نداشت که بندهی آنان شوید و آنان را ارباب و خداوند خود بنامید و مشکلات زندگی خود را با توسل به آنان حل کنید.”
این امر که مصداق بارز شرک است، آیا پذیرش شرک جایز است؟ آیا پاسخ تناقضی که در متن اشاره نمودید این است؟
من که نقدی نکردم جناب ارجمند، تنها یک نظر ساده بود، دوستان زحمت کشیدند و مفصل پیرامون نقد شما و اشکالات اساسی آن نوشتند. در ضمن به نظر بنده یک نویسنده در درجه اول بایستی جنبه ی انتقاد و پذیرش آرای مخالفین را داشته باشه که متأسفانه از طرز صحبت شما پیداست که چنین روحیه ای ندارید. البته در جواب های که به دوستان نیز در قبل دادید این روحیه را هویدا کرده بودید! بهرحال شما مقاله نمی نویسید که بقیه بیان و چه چه و به به کنند. کمی انعطاف پذیری نشان دهنده علم و حلم شماست که ظاهراً… مطالعه بیشتر»
[quote]با سلام تشکر بابت مطرح نمودن بحث، متأسفانه در متنی که آقای ارجمند بیان نمودند، شاهد استدلال های ضعیفی جهت توجیه بردگی در متون مقدس هستیم که دوستان عزیز نیز در نظرات خود به آنها اشاره نمودند. ضمناً حتی از دیدگاه یک شخص مدافع برده داری در متون مقدس نیز، این استدلال ها ضعیف بوده و بسیار استدلال ها و توجیهات قوی تری بر این مدعا قابل ذکر است. ضمناً متاسفانه بررسی این مقاله به صورت ریشه ای نبوده و حتی به حقوق برده و همچنین دلایل برده داری نیز اشاره درستی نشده است (مثلاً در مقاله، برده داری صدر… مطالعه بیشتر»
با سلام تشکر بابت مطرح نمودن بحث، متأسفانه در متنی که آقای ارجمند بیان نمودند، شاهد استدلال های ضعیفی جهت توجیه بردگی در متون مقدس هستیم که دوستان عزیز نیز در نظرات خود به آنها اشاره نمودند. ضمناً حتی از دیدگاه یک شخص مدافع برده داری در متون مقدس نیز، این استدلال ها ضعیف بوده و بسیار استدلال ها و توجیهات قوی تری بر این مدعا قابل ذکر است. ضمناً متاسفانه بررسی این مقاله به صورت ریشه ای نبوده و حتی به حقوق برده و همچنین دلایل برده داری نیز اشاره درستی نشده است (مثلاً در مقاله، برده داری صدر… مطالعه بیشتر»
اینکه برخی معتقدند تمام علوم در قرآن هست,غلو نیست؟
اینکه احکام صادر شده در شبه جزیره و صدها سال قبل به درد تمام جوامع بشری میخوره غلو نیست؟
[quote]عرض شد بشر بی نیاز از نماد نیست و داستان موسی و شبان مثال آمد، داستانی (بخوانید واقعیتی) که در همه قرون و اعصار مشابهات بسیار داشته و دارد واینکه حضرت حق آنرا طرد نکرد (در حالیکه حسب ظاهر کفر آشکار بود) در این مورد اظهار نظر نفرمودید.[/quote] مجید گرامینمادگرایی کاملا طبیعی است. بسیاری از سخنان ما راجع به خدا نمادین است. چه قرآن که از دستهای خدا سخن میگوید، چه شبان که از چارق خدا سخن میگوید. شما که به دلیل آشنایی با قرآن کاملا میپذیری که میتوان از صورت خدا (وجه الله) سخن گفت، شاید تعجب کنی یا… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمندگرامی: فرمایشتان صحیح است: اگر شیعه و سنی بر امری اجماع کنند آن امر الزاما درست نیست اما آیا هیچگاه هم هیچ امر مورد اجماعی درست نیست ؟!به گمانم اختلافمان بر سر مصداق ها باشد…. مسلم است که پیامبر جبرئیل را نازل نمی کرد اما پیامبر بارها هنگام نزول جبرئیل ، برای سوالی از حضرت حق به جبرئیل متوسل می شد…در معراج نیز رسول الله با واسطه جبرئیل سفر آغاز کرد. عرض شد بشر بی نیاز از نماد نیست و داستان موسی و شبان مثال آمد، داستانی (بخوانید واقعیتی) که در همه قرون و اعصار مشابهات بسیار داشته و… مطالعه بیشتر»
جناب آقای ارجمند تمامی فرق مسیحی به تثلیث معتقد نیستند لا اقل Jehovah witness به سه اقنوم معتقد نیستند البته عقایدشان جای اما و اگر دارد. فقط محض اطلاع گفتم. تمایل داشتید این لینک را نگاه کنید
https://www.jw.org/en/jehovahs-witnesses/faq/are-jehovahs-witnesses-christians/
[quote name=”ابوالفضل ارجمند”]دعا در تورات و انجیل و قرآن همواره خطاب به خداست. به تعداد کسانی که در دعا به آنان مراجعه میکنید، خدا دارید.[/quote]با سلامفارغ از بحث «بطلان توسّل و شفاعت»، و جدای از اینکه «هر کس میتواند دعای خود را بخواند»، الگوبرداری از کلامِ نغزِ فضلا و بزرگان (در تقرّب جستن نسبت به خداوند و یاری خواستن از او)، امری پسندیده به نظر میرسد. اللّهم انّی اتقرّب الیک بذکرک و استشفع بک الی نفسک و اسئلک بجودک و کرمک و رحمتک أن تدنینی من قربک و أن توزعنی شکرک و أن تلهمنی ذکرک اللّهم انّی اسئلک سؤال خاضعٍ… مطالعه بیشتر»
در ابتدا موضع خود را روشن کنم که من بر اساس برداشت[b]م[/b] و خدایی که از قرآن می شناس[b]م[/b] [b]امروز[/b] بر این باورم که هرگونه خواندن غیر خدا (چه اشیایی مثل بت چه مردانی الهی مثل عیسی محمد و علی) برای چیزی که در دست خداست عدم توجه صحیح به خدا و بدخداشناسی است. وقتی خدای قرآن می گوید روزی/رستگاری/بخشش/قرب به خدا و ….همه در نزد خدا است پس معنی ندارد به سوی دیگری رفت. منتها اگر آقا مجید می فرمایند پیامبران برای هدایت بشر آمده اند و من برای هدایت به آنها توجه می کنم که دقیقا همین کاربرد… مطالعه بیشتر»
سلام جناب مجید فرموده اید “چرا پیامبر با واسطه جبرئیل با خدا ارتباط برقرار می کرد؟ مگر از رگ گردن……؟”۱- خدابا واسطه جبرئیل با پیامبرارتباط برقرار می کردنه ” پیامبر با واسطه جبرئیل با خدا ارتباط برقرار می کرد” پیامبر احتیار وکنترلی بر جبرئیل ندارد۲ آنکه السمیع و البصیر است فقط الله است نه جبرئیل ونه هیچ پیامبری . آیات زیر گفته بالا را نشان می دهد ۳:۳۸ هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِى مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ آنجا زکریا پروردگارش را خواند “گفت پروردگارا از نزد خودت ذریه طیبه ای بمن ببخش در حقیقت… مطالعه بیشتر»
[quote name=”مجید”]آقا جواد: در قد و قواره خود سخن بگویید.[/quote] جناب مجید با سلام در مقام علمی فقیه الفقهای تمام اعصار خدمتتان عرض کردم: لکم دینکم.. داوری درباره عقیده افراد و این گونه اختلافات فقط با خدا و در روز حسابرسی است. باید در حیات دنیا در «خیر» با احسن عمل از یکدیگر پیشی بگیریم. و اما: از آن جا که با اغفال امثال شماها با چنین «شرکی»، یک جمعیت اندک هشتاد میلیون نفر را به گروگان گرفته اند و به خاک فلاکت بیماری و اندوه و خوف و بی آیندگی نشانده اند، تا آخرین نفس و با تمام توان… مطالعه بیشتر»
مجید گرامیتمام فرقههای مسیحی به تثلیث معتقدند. تثلیث از نظر قرآن کفر است.پس تمام چند میلیارد مسیحی از نظر قرآن کافرند. من به تمام مسیحیان احترام میگذارم و در عین حال میگویم هرکه به تثلیث معتقد باشد کافر است.شما هی بر اجماع تاکید میکنید. اجماع هیچ چیز را ثابت نمیکند.در نظر بگیرید که فرقههای مختلف مسیحی در زمان پیامبر نزد او میرفتند و میگفتند ما با وجود اختلافاتی که داریم در تثلیث متفق القولیم. خب، چه چیزی اثبات میشد؟ هیچ! حقوق و احترام مسیحیان از نظر من واجب است و در عین حال میگویم تثلیث کفر است و آنان کافرند.… مطالعه بیشتر»
آقا جواد:
در قد و قواره خود سخن بگویید.
جناب ارجمندگرامی: با ابن رویه که شما پیش می روید اکثر مسلمانان کافرند چون جمیع ایشان به دست کم زیارت مزار رسول الله و توسل بدیشان معتقدند و شما این را برنمی تابید. همچنین مسلمانان درگذشت پیامبر را وفات می دانند (که هیچ مغایرتی با تحقیق علمی ندارد) و تنها ذکر همین یک لغت “وفات” کافی بوده و نیازی به ردیف کردن آنهمه واژه برای تمسخر نیست …..بماند که ظاهرا هر که با شما هم نظر نباشد بی بهره از عقل و بی سواد و فریبکار خطابش می کنید امری که مایه شعف شد چراکه نشان از به هدف زدن… مطالعه بیشتر»
بنام خدا
با سلام خدمت دوست گرامی جواد الف
ضمن تشکر از وقتی که در پاسخ سوالات گذاشتید از جناب عالی و دیگر دوستان نیلوفری میخواهم در بخش صحف نظرات خود را در خصوص آیات مطرح شده توسط مسئولان محترم بیان فرمایند تا بتوانیم از نظرات یکدیگر استفاده برده و دید و نگاه کاملتری نسبت به قرآن کریم بدست آوریم. با سپاس فراوان
سلام و درود بر دوست گرانقدرم، محمد عزیز از گشایش و راهاندازی بخش جدید «صحف» خرسندم. متأسفانه، نظر مفید فایدهای برای بهینهسازیِ روشهای گفتوگو و تحقیق ندارم.نفس شکلگیریِ فضایی به منظور هماندیشی، و تبادل دانستهها و تجربیات، و ارائهٔ نقد و نظرها، بسیار مبارک و ارزنده است و باعث رشد و همافزاییِ علمیِ بیشتر، و انگیزهای برای تحقیق و تأمّلی افزونتر میشود. همان نکتهٔ شما خیلی مهم است که محقّق و گوینده، نباید متکلّم وحده باشد و به مانند روحانیون، به منبر خطابه برود و مستمعین را بالمرّه، مطیع و مقلّد خود بخواهد که این خود، سرچشمهٔ بسیاری از خودرأییها،… مطالعه بیشتر»
سلام جناب جواد الف لطفا اگر صلاخ می دانید نوشته زیر را ترجمه نمایید الدکتور محمد شحرور – الصفحه الرسمیهDecember 29 at 8:00am · قال تعالى {إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ} (الحجر ۹)، والذکر هو الصیغه المنطوقه للتنزیل الحکیم، أی کما نطقها محمد صلى الله علیه وسلم وفق ما نزلت علیه، وتلاها أمام أصحابه، وحفظها الحفظه ثم دونوها، ووصلتنا وستصل للأجیال القادمه من بعدنا حتى قیام الساعه، ومن یؤمن بأن هذا الکتاب من عند الله یفترض به الإیمان أنه صالح لکل زمان ومکان ولا یمکن أن یحوی على حشو وتناقض وترادف.لکن الفقه الموروث یدعی وجود آیات لا معنى… مطالعه بیشتر»
دوستان عزیز آقایان و خانمها
ارجمند-حجت جانان-حسین-جواد الف-دریا-پگاه-مرادی-دوست-یکی-عباس-مجید
لطفا در مورد بخش به تازگی راه اندازی شده “صحف” و بهبود روشهای بحث و تحقیق در مورد کتابهای مقدس نظرات ارزشمند خود را ابراز کنید تا همگی انشاله در حد توان و با تشریک مساعی یا همان share کردن مطالب مورد مطالعه خود بحث و تحقیقات بهتری که انشاله نتایج خوب برای تک تک ما افراد و جامعه داشته باشد را فراهم بیاوریم.
با سلام در این یادداشت به آیات مائده:۳۳ تا مائده:۳۹ در رابطه با [b]«محاربه با خدا و رسولش»[/b] و [b]«سرقت»[/b] مربوطه نگاهی می اندازیم. در آیه مائده:۳۸ بر قطع «دستان» (نه انگشتان) سارق و سارقه مورد نظر آیه تاکید شده است و باز هم تاکید شده است که این مجازات سخت از جانب خداست. تفاسیری که قطع دست را استعاره به مفهوم [u]کوتاه کردن زمینه دزدی[/u] تفسیر کرده اند سخت در اشتباهند. کسانی هم که آن را به قطع انگشتان دست فروکاهیده اند سخت در اشتباهند. خدا اولا باید فرق بین واژه «انگشتان دست» و «دستان» را بداند، دوما باید… مطالعه بیشتر»
آقای مجید با سلام امیدوارم که از توسل به حضرت رقیه و دیگران فیض ببری. لکم دینکم… اما بدان که بدون تردید طبق صدها آیه قرآن چنین توسل هایی شرک مسلم است و افرادی که چنین کلماتی را به زبان می آورند از [b]«اغفال شدگان/ فریب خوردگان»[/b] می باشند: [i]«[b]یا مُحَمَّدُ یا عَلىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکفِیانى فَاِنَّکما کافِیاىَ یا مُحَمَّدُ یا عَلىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اُنْصُرانى فَاِنَّکما ناصِراىَ یا مُحَمَّدُ یا عَلىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِحْفَظانى فَاِنَّکما حافِظاىَ یا مَوْلاىَ … اَدْرِکنى اَدْرِکنى اَدْرِکنى الاَمانَ الاَمانَ الاَمانَ![/b]»[/i] اگر این چیزها را قبول داری بدان که جنابعالی… مطالعه بیشتر»
با سلام آیات سوره نور درباره «زنا» و تهمت زنا زدن و شاهد نیاوردن، پس از تهمت زنا به عایشه همسر جوان حضرت محمد نازل می شود. در آیات نور:۱ تا ۲۶ کاملا مشخص است که موضوع زنا و تهمت زنا درباره «زن شوهردار» می باشد (إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ مِّنکُمْ…، نور:۱۱ تا ۱۷ درباره مورد عایشه) (وَالَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ..، نور:۶). یعنی برای زنا با زن شوهردار صد ضربه شلاق و برای تهمت زنا به زن شوهردار زدن و شاهد نیاورن هشتاد ضریه شلاق تعیین شده است (نور:۲ و ۴). روابط خارج از ازدواج بین زن و مرد و… مطالعه بیشتر»
مجید گرامی! بطلان توسل و شفاعت بدیهی است و درک آن به عقلی ساده و کودکانه نیاز دارد که متخصصان مذهبی از آن بیبهرهاند. پیشتر به شما گفتم اگر مردگان و قبور و ارواح به اذن خدا صدای ما را میشنوند، باید از خودشان بپرسیم و آنان به ما جواب دهند. شما فرمودید که راهش این نیست که از خودشان بپرسیم. روشن است که راه شما از راه ابراهیم جداست. ابراهیم به مشرکان گفت که از بت بزرگ بپرسید که چه کسی بتها را شکسته است. اگر میشنوند، باید بتوانند حرف هم بزنند. شما اگر آنجا حاضر بودید به ابراهیم… مطالعه بیشتر»
استاد ارجمند:
اجماع (+ بینه) = خرد جمعی !
یعنی همان عقلی که می گویید…
بهرحال منتظریم تا مقاله ای را که قرار است در باب توسل و شفاعت بنویسید قلمی کرده و در آن رد این دو مقوله را اثبات (نه فقط بیان) فرمایید.
بنام خداپگاه گرامیاولین مشکلی که بنظرم میرسد , مهجور ماندن قرآن در جوامع اسلامی بوده است. در حالیکه قرآن در اولین سوره نازل شده (علق ) و در چهارمین آیه این سوره ( الذی علم بالقلم ) به طور ضمنی ارزش قلم و سواد آموزی را مورد تاکید قرار میدهد , متاسفانه عواملی باعث شد , که امر فراگیر شدن سواد در جوامع اسلامی با تاخیری سیزده قرنه مواجه شود. در اینکه عوامل فراگیر نشدن سواد در این جوامع چه بوده است , جای سوال است. برای مثال اولین مدرسه آکادمیک ایران ( دارالفنون ) توسط امیرکبیرو اولین دانشگاه ایران… مطالعه بیشتر»
بنام خدا
دوست گرامی آقای جواد الف
با عرض پوزش در مورد پیگیری در خصوص محکمات و متشابهات قرآنی , مطالب عنوان شده شما را در ذیل مقاله آقای ترکاشوند تحت عنوان ” داعشیات ” یافته و مطالعه کردم. کامنت های ۱۵۱ ,۱۲۰ , ۱۱۴ , ۱۰۲ , ۹۲ و ۷۶ . بسیار آموزنده بود. با تشکر
دریای گرامی با سلام لینک های درخواستی ملاحظه بفرمایید:
#۱۱۴ [b]ترجمه آیه محکمات و متشابهات[/b]/ پاسخ به عباس گرامی — جواد الف ۱۳۹۳-۰۹-۱۶ ۰۶:۱۴
https://neeloofar.org/amirhoseintorkashvand/883-29893.html#comment-2387
#۱۲۰ [b]سردرگمی در ترجمه آیه محکمات و متشابهات[/b] — جواد الف ۱۳۹۳-۰۹-۱۶
https://neeloofar.org/amirhoseintorkashvand/883-29893.html#comment-2395
#۱۵۱ [b]محکمات و متشابهات ۳[/b]/ پاسخ به آقای ترکاشوند گرامی — جواد الف ۱۳۹۳-۰۹-۱۸ ۱۳:۵۷
https://neeloofar.org/amirhoseintorkashvand/883-29893.html#comment-2446
#۱۵۴ [b]جزییات و کلیات[/b]/ پاسخ به ابوالفضل گرامی و آقای امامی فر گرامی — جواد الف ۱۳۹۳-۰۹-۱۹ ۱۲:۰۵
https://neeloofar.org/amirhoseintorkashvand/883-29893.html#comment-2455