این کتاب «کپی» است!

نیوشا مزیدآبادی: بنیان موسیقی ملی ایران براساس دستگاه‌های موسیقی و نغماتی که هر استاد از متقدمین خود روایت می‌کرده، شکل گرفته است. ردیف موسیقی را هر نوازنده‌یی در قدیم از استاد خود به صورت سینه به سینه می‌آموخت و چون نت به صورت امروزی وجود نداشت مجبور بود آنچه را از استاد خود آموخته به خوبی به خاطر بسپارد. البته…

نیوشا مزیدآبادی: بنیان موسیقی ملی ایران براساس دستگاه‌های موسیقی و نغماتی که هر استاد از متقدمین خود روایت می‌کرده، شکل گرفته است. ردیف موسیقی را هر نوازنده‌یی در قدیم از استاد خود به صورت سینه به سینه می‌آموخت و چون نت به صورت امروزی وجود نداشت مجبور بود آنچه را از استاد خود آموخته به خوبی به خاطر بسپارد.

البته همین ویژگی است که موسیقی شرقی از جمله موسیقی ایرانی را از موسیقی غربی متمایز می‌کند. شکی نیست که بسیاری از نغمات گذشته از این طریق به دست فراموشی سپرده شده‌اند و برخی نغمات و ملودی‌ها هم به صورت غلط منتقل شده‌اند.

بنابراین جمع‌آوری ردیف و حفظ آنچه از گذشتگان باقی مانده کار ارزشمند، مهم و ضروری برای آیندگان است. چندی پیش کتاب ردیف دوره عالی علی‌اکبر خان شهنازی از طرف موسسه ماهور منتشر شد که از همان روزهای اول انتشار واکنش‌های زیادی را متوجه خود کرد. اما امروز با وجود آنکه حدود یک سال از انتشار این کتاب می‌گذرد و براساس مستندات ارائه شده اعضای هیات علمی دانشگاه تهران کپی، ‌برداری این کتاب از روی نت‌نگاری‌های مرحوم صالحی، بر جامعه موسیقی مبرهن شده است. در این میان چندی پیش مقاله‌یی با عنوان«اخلاق علمی-حرفه‌یی زیر سوال» به قلم آقایان داریوش طلایی و ساسان فاطمی در ماهنامه «هنر موسیقی» به چاپ رسید که تا حدود زیادی از این مستندات پرده‌برداری کرد انتشار این مقاله در ماهنامه «هنر موسیقی»، روزنامه اعتماد را بر آن داشت تا برخی اعضای شورای عالی خانه موسیقی و هیات علمی دانشگاه تهران را برای پیگیری این مساله به میزگردی دعوت کند که ضمن رسیدگی به این موضوع و واکنش‌هایی که انتظار می‌رفت در پی داشته باشد، مسائل اخلاقی و حرفه‌یی نشر موسیقی در ایران، مسوولیت خانه موسیقی در قبال موسیقیدان‌ها، اخلاق حرفه‌یی در قبال انتقال و ثبت ردیف و… را بررسی کند.

در این جلسه استاد مصطفی کمال پورتراب، هوشنگ ظریف، حسین علیزاده (از شورای عالی خانه موسیقی) و داریوش طلایی، دکتر ساسان فاطمی و دکتر هومان اسعدی (از هیات علمی دانشکده موسیقی دانشگاه تهران) ما را همراهی کردند. آقایان پورتراب و ظریف پیش از این در کمیته ‏یی که در دانشگاه تهران برای بررسی این مساله تشکیل شده بود، شرکت داشته و طی صورت جلسه‏ یی به محرز بودن این تخلف و رونوشت‏برداری از کتاب‏های مرحوم صالحی رای داده‏ بوده‏ اندکه طی مصاحبه، هنگامی که آقای ظریف از ماجرای امضاگرفتن از خودشان صحبت می‌کنند، به ماجرایی اشاره دارند که در واقع مربوط به بازپس گرفتن امضای ایشان در کمیته مذکور است. از قرار اطلاعات واصله، پس از تشکیل این کمیته و صدور رای اعضای آن، تلاش‏ های بسیاری از جانب شخص خاطی و نزدیکان ایشان شد تا امضاکنندگان را متقاعد به بازپس گرفتن نظر خود کنند. در همین راستا نامه‏ یی مبنی بر عدم وقوع تخلف در ارتباط با کتاب مورد بحث نوشته شد که آقای ظریف غفلتا پای آن را امضا کردند. تفصیل ماجرا را در این مصاحبه از زبان خود ایشان می‏خوانید.

هوشنگ ظریف: شورای عالی خانه موسیقی چند ماه یک بار تشکیل می‌شود. من از بدو تاسیس خانه موسیقی ۸ سال متوالی رییس کانون نوازندگان ایرانی بودم و ۶ سال هم عضو هیات‌مدیره اما درهمه این سال‌ها در خانه موسیقی مشکلات مربوط به موزیسین‌ها به درستی پیگیری نمی‌شود. مثلا در زمینه همین کتاب، خانه موسیقی باید موضوع را پیگیری می‌کرد اما این کار را نکرد

حسین علیزاده: وقتی کتاب آقای پیرنیاکان را بررسی می‌کنیم متوجه می‌شویم اگر لکه جوهری روی کتاب صالحی می‌افتاد آن لکه را عینا در کتاب پیرنیاکان هم می‌دیدیم. تا این حد کپی‌برداری ایشان روشن و واضح است. بنابراین در این زمینه جای بحثی وجود ندارد بلکه باید عواقب این کار را مورد بررسی قرار دهیم. اگر عده‌یی به موسیقی اهمیت نمی‌دهند ما وظیفه داریم که به آن اهمیت دهیم

مصطفی کمال پورتراب: ما به عنوان اعضای شورای عالی خانه موسیقی همه افراد اهل فن و با سابقه‌یی هستیم و باید وقتی چنین مساله‌یی پیش می‌آید در آن دخالت کنیم و نظر دهیم. این وظیفه خانه موسیقی است که از طریق جراید و رسانه‌های خبری مساله را عنوان کند تا دوباره کار ناشایستی سر نزند. من تا قبل از این جلسه نمی‌دانستم آقایان علیزاده و ظریف هم با من همفکر و هم عقیده هستند

داریوش طلایی : هر کس می‌خواهد در حیطه کاری‌اش حرف علمی و تخصصی بزند به جای آنکه تحت حمایت قرار گیرد، نیتش زیر سوال می‌رود و حتی انگ غرض‌ورزی به او می‌زنند. شاید به همین جهت است که اغلب افراد ترجیح می‌دهند خود را به درد سر نیندازند و اکثرا در مجامع عمومی موضعی خنثی به خود بگیرند درصورتی که در جمع‌های خصوصی اکثرا از خطا‌ها مطلع و شاکی هستند

ساسان فاطمی: من همین جا اعلام می‌کنم تلاش همه ما برای اثبات این سرقت علمی نه جنبه سیاسی دارد و نه غرض ورزانه است. ما فقط می‌خواهیم از کیان دانشگاهی و جامعه هنری ایران دفاع کنیم چون همه معتقدیم چنین کاری از نظر اخلاق حرفه‌یی و علمی مردود است

هومان اسعدی: نه! من قصد دفاع از این کار را ندارم و معتقدم هر کس باید در حوزه کاری خودش عمل کند. به همین دلیل هم با وجود تمایلات باطنی و محذوریت‌هایی که داشتم مصوبات هیات علمی را در این باره امضا کرده‌ام چون این محذوریت‌ها را من از استادان خودم آموخته‌ام

من فکر می‌کنم قبل از هر چیز برای مخاطبان عام موسیقی که ممکن است اطلاعات دقیق درباره ردیف دوره عالی علی اکبرخان شهنازی و تاثیر آن در نوازندگی و آموزش تار نداشته باشند کمی درباره اهمیت این ردیف صحبت کنیم و اینکه تخلف صورت گرفته چه عواقبی در زمینه آموزش و… دارد؟

حسین علیزاده: به عقیده من موضوع اصلی، اهمیت این کتاب نیست چون اگر کپی‌برداری از روی یک کتاب جوک هم بود، باز کار غلطی محسوب می‌شد. بنابراین در این زمینه جای بحثی وجود ندارد اما آنچه مسلم است این است که ردیف موسیقی ایران هویت موسیقی ما محسوب می‌شود و میراثی است که از اساتید بزرگ ما باقی مانده است. در اصل ردیف در موسیقی ایران هم جنبه مادی دارد و هم معنوی. اتفاقا بهتر است امروز درباره جنبه مادی آن (بهره‌برداری مادی از یک موضوع معنوی) صحبت کنیم. همان‌طور که اشاره کردم ردیف از یک جنبه موضوعی کاملا معنوی است که اساتید موسیقی ارزش‌های آن را در هنر و تاریخ مملکت به خوبی می‌دانند. به هر حال یکی از اساتید بزرگ قدیم استاد علی‌اکبرخان شهنازی بود که بسیاری از ما نوازندگان امروزی تار از شاگردان او بودیم. با این مقدمه پیداست نتاسیون و روایت ردیف مستلزم شرایطی است که یک موزیسین موظف است آنها را رعایت کند اما وقتی این شرایط رعایت نشد و در این زمینه سرقتی رخ داد نابسامانی‌های وضعیت موسیقی ایران نمایان می‌شود. نابسامانی‌هایی که هم در عرصه اجرا و تصمیم‌گیری و هم در عرصه‌های دانشگاهی وجود دارد. شکی نیست این نابسامانی‌ها از اهمیت ندادن به مقوله هنر (خصوصا موسیقی) نشات می‌گیرد. چون متاسفانه در کشور ما موسیقی از جایگاه ویژه‏یی برخوردار نیست و شناخت کافی در این زمینه وجود ندارد، اتفاقات اینچنینی رخ می‌دهد. اتفاقی که حتی هیات علمی گروه موسیقی دانشگاه تهران آن را تایید کرده‌اند اما مدیران دانشگاه که من فکر می‌کنم اهمیت قضیه را متوجه نمی‌شوند، چون موسیقی و اهمیت ردیف را درست نمی‏شناسند، تا الان واکنش مناسبی نشان نداده‏اند. به نظر من این وظیفه ما موزیسین‌هاست که در هر رشته‌یی که فعالیت داریم درست زندگی کنیم و سرمنشا حرکت‌های درست دانشگاهی باشیم.

مصطفی کمال پورتراب: من یک نکته را باید در زمینه اهمیت ردیف دوره عالی شهنازی یادآور شوم. ما در گذشته اساتیدی داشتیم که به نت آشنایی نداشتند و موسیقی را به صورت شفاهی و سینه به سینه می‌آموختند. یکی از این اساتید علی‌اکبرخان شهنازی بود. علی‌اکبرخان در هنرستان موسیقی کلاس‌های روزانه و شبانه (عصر) داشت که در این کلاس‌ها شاگردان زیادی حضور داشتند. به هر حال آنچه این استاد موسیقی از آقاحسینقلی و ردیف موسیقی ایرانی می‌دانست تنها در حافظه‌اش بود و باید به صورت نت در می‌آمد. در کلاس علی اکبر شهنازی، مرحوم صالحی حافظه ایشان محسوب می‌شدند و سعی کردند ردیف او را به صورت نت درآورند. باید این نکته را متذکر شوم کسی که می‌خواهد ردیفی را به صورت نت درآورد، باید تناسبات زمانی، کشش نت‌ها و در کل دیکته موسیقی را به درستی بداند.

ساسان فاطمی: آقای پورتراب به اصل مهمی اشاره کردند که موید اهمیت بسیار بالای کار کسی است که ردیفی را به نت در می‏آورد، چون میراثی را به نسل بعد منتقل می‌کند. در حقیقت اهمیت قضیه اینجاست که وقتی شما ردیفی را به نت درآوردید اعتبار بالایی در محیط موسیقی کسب می‌کنید و اگر کار کس دیگری را در این زمینه رونوشت‌برداری کردید و به نام خودتان انتشار دادید، این اعتبار بالا را به ناحق به نام خودتان ثبت کرده‏اید.

از مساله اهمیت موضوع که بگذریم، گمان می‌کنم با مقاله‏ منتشرشده در «هنر موسیقی» مساله‏ رونوشت‏برداری کاملا بدیهی است، مخصوصا که در آنجا روشن شده است که آقایان صالحی و پیرنیاکان هیچ کدام به طور همزمان شاگرد استاد شهنازی نبوده‌اند و با این حال آنچه آوانگاری شده تا این حد به هم شبیه است…

داریوش طلایی: این موضوع بحثی کاملا تخصصی است و ما همان طور که شما گفتید در مجله هنر موسیقی در این باره گزارش جامعی نوشته‌ایم. مساله‏ رونوشت‏برداری کاملا محرز است و شکی در آن نیست. من اگر بخواهم به نوبه خودم درباره‏ اهمیت موضوع صحبت کنم باید بگویم مرحوم صالحی برای نت نگاری ردیف دوره عالی شهنازی تلاش‌های زیادی کرده است که باید ارزش مادی و معنوی‌اش برای او حفظ شود. کسی که این کار را به اسم خودش ثبت می‌کند، هم این جایگاه معنوی را به غلط غصب کرده و هم منافع مالی‌اش را. نکته جالب این است که وقتی ما درباره سرقت علمی صحبت می‌کنیم، اغلب فکر می‌کنند تنها چند خط از روی یک کتاب کپی برداشته شده است و برایشان قابل تصور نیست که کسی کتابی را به طور کامل عینا کپی کند. همان‌طور که شما گفتید شباهت در حد بسیار بالایی است. کتاب آقای پیرنیاکان – همان طور که در گزارش ما در هنر موسیقی به آن اشاره شده – عکس‌برداری کاملی از روی کتاب مرحوم صالحی است. تنها تفاوتی که دارد حروفچینی جدید آن با استفاده از نرم افزار‌های کامپیوتری است.

ساسان فاطمی: مثل اینکه یک نسخه خطی را حروفچینی و چاپ کنید.

اگر تصور کنیم که هر دو نفر همزمان هم از یک استاد آموخته‌اند، باز هم چنین شباهت‌هایی می‌تواند وجود داشته باشد؟ با توجه به اینکه حتی نمونه صوتی ردیف شهنازی که خودشان اجرا کرده‌اند با نت نگاری‌های مرحوم صالحی تفاوت‌های زیادی دارد…

حسین علیزاده: هیچ‌وقت دو نفر که یک ردیف را می‌نویسند نمی‌توانند نگارش یکسان داشته باشند. وقتی دو نوشتار کاملا شبیه به هم باشند مشخص است که نفر دوم کاملا کپی‌برداری کرده است.

داریوش طلایی: این را هم باید یادآور شد که با وجود تایید و رای کارشناسانه کلیه اعضای هیات علمی گروه موسیقی ایشان فکر می‌کنند این موضوع قابل کتمان است و حتی سعی در جمع‌آوری امضاهایی دال بر برائت خود کرده‌اند!

هوشنگ ظریف: نامه‏ی ی جلوی من گذاشتند و من بدون اینکه آن را بخوانم متاسفانه امضا کردم. بعد به تردید افتادم و از کسی که نامه را به من داده بودم خواستم یک کپی از آن به من بدهد. وقتی به خانه رفتم از همسرم خواستم نامه را بخواند و ببیند موضوع چیست. معلوم شد مضمون نامه این بوده است که ایشان چنین کاری نکرده ‏اند. من همسرم را واسطه کردم، ایشان به آن شخص زنگ زدند و قسمش دادند که نامه را پاره کند و گفتند که من غفلتا امضا کرده ‏ام و با مضمونش موافق نیستم. دیگر نمی‌دانم چه کار کردند. از این درها هم وارد شده ‏اند.

گمان می‌کنم اینجا کسی در محرز بودن این تخلف و اهمیت آن تردیدی ندارد. نظر شما چیست آقای اسعدی؟

هومان اسعدی: در مورد شیوه نت نگاری باید من به نکته‌یی اشاره کنم. ببینید نغمه نگاری از منظرهای مختلف قابل بررسی است اما از یک منظر به دو نوع تقسیم می‌شود: نتاسیون و ترانسکریپسیون. نتاسیون براساس چیزی است که از آن نمونه صوتی وجود ندارد و در ذهن نقش بسته است و ترانسکریپسیون براساس نمونه صوتی است که به صورت نت در می‌آید. این نمونه‏یی که با آن سروکار داریم نتاسیون است نه ترانسکریپسیون چون از روی حافظه و آنچه در ذهن بوده پیاده شده است. بنابراین چون در نتاسیون هیچ نمونه صوتی وجود ندارد تشابهات نت‌نگاری تا حد زیادی سوال‌برانگیز است. نگارش دو نفر از روی حافظه به ویژه در بخش‌های متر آزاد هرگز نمی‌توانند به هم شبیه باشند.

اما من می‌خواستم به نکته‏ دیگری هم اینجا اشاره کنم. ما متاسفانه در کشوری زندگی می‌کنیم که شبهات مشابهی درباره بسیاری از حتی چهره‌های دانشگاهی وجود دارد و هیچ اتفاقی هم نمی‏افتد. در این زمینه ما حتی شاهد رسوایی‏هایی در سطح بین‌المللی بوده‏ایم به طوری که متاسفانه فلان شخصیت علمی مقاله‏یی را از جای دیگری کپی کرده و به یک نشریه علمی جهت چاپ فرستاده و مساله لو رفته، اما این کار هیچ پیامدی برای او نداشته است. حالا چطور می‌خواهیم انتظار داشته باشیم که همه درست رفتار کنند؟

خب اتفاقا من الان قصد داشتم وارد اصل موضوع بشویم؛ یعنی موضوع مسوولیت‏پذیری نهادهای مسوول. در این باره یکی از نهاد‌هایی که به عنوان نهاد صنفی باید قضیه را بررسی می‌کرد خانه موسیقی بود اما متاسفانه این قضیه در آنجا مسکوت گذاشته شد و صحبتی درباره آن نشد. به همین دلیل از شما که اعضای شورای عالی خانه موسیقی هستید دعوت کردیم که در این مورد صحبتی داشته باشیم. برایمان بگویید این مساله در جلسات شورای عالی مطرح شد یا نه؟ ثانیا وظیفه شورای عالی به عنوان رفیع‌ترین شورای خانه موسیقی درباره اتفاقاتی از این دست چیست؟

هوشنگ ظریف: شورای عالی خانه موسیقی چند ماه یک بار تشکیل می‌شود و اتفاق خاص و کار خارق العاده‌یی در آن صورت نمی‌گیرد. من از بدو تاسیس خانه موسیقی ۸ سال متوالی رییس کانون نوازندگان ایرانی بودم و ۶ سال هم عضو هیات‌مدیره اما درهمه این سال‌ها در خانه موسیقی مسائل و مشکلات مربوط به موزیسین‌ها به درستی پیگیری نمی‌شود. مثلا در زمینه همین کتاب و اتفاقاتی که رخ داد، خانه موسیقی باید موضوع را پیگیری می‌کرد اما این کار را نکرد.

حسین علیزاده: من قبول دارم که شورای عالی باید زودتر از اینها واکنش نشان می‏داد و از هیات‌مدیره می‌خواست که به این مساله رسیدگی شود. ببینید، تشکیل شورای عالی خانه موسیقی در وهله اول اتفاق خوبی بود چون اساتید بزرگ موسیقی ایران در جلسات این شورا حضور می‌یافتند و ضمن تبادل نظر، دیداری تازه می‌کردند. من همواره در این جلسات تاکید داشتم که شورای عالی باید به مسائل ریشه‌یی موسیقی بپردازد اما موضوعاتی که در جلسات شورا مطرح می‌شد، در اصل مسائلی بود که هیات‌مدیره آنها را انتخاب می‌کرد و ما فقط در مورد آن بحث و تبادل نظر می‌کردیم. مثلا یکی، دو بار موضوع سازندگان ساز مطرح شد که در نهایت شورای عالی تصمیم گرفت برای حل و فصل قضیه اعضای کمیته ساز‌سازان در جلسه حضور داشته باشند. در واقع مسائل اداری و راهبردی خانه موسیقی به شکلی نیست که اعضای شورای عالی را در همه زمینه‌ها دخالت دهند. شورای عالی تقریبا یک بخش تشریفاتی در خانه موسیقی محسوب می‌شود و همه تصمیم‌گیری‌ها و کارهای اداری مهم بر عهده هیات‌مدیره است. این مساله که امروز درباره‌اش صحبت می‌کنیم هرگز در شورای عالی مطرح نشد و طبیعی است که اگر مطرح می‌شد ما همین موضع را داشتیم. من تصور می‌کنم هیات‌مدیره درصدد این بود که این مساله را در سطح خودشان حل کنند اما امروز که در این باره بحث می‌کنیم باید یادآور شوم این سرقت علمی موضوع مهمی است که وظیفه خانه موسیقی درقبال آن از دیگر نهادهای موسیقی کشور بیشتر است چون وجدان هنری و اخلاقی نخستین اصولی است که باید در خانه موسیقی رعایت شود. در کشور ما اگر وزیر یا رییس‌جمهور کار خطایی انجام دهند مورد سوال یا استیضاح قرار می‌گیرند و پاسخگو هستند پس چطور خانه موسیقی در این زمینه سکوت کرده است؟ متاسفانه سیاست بازی به جامعه هنر نیز رخنه کرده و اعضای خانه موسیقی سعی کرده‌اند با نامه‌نگاری و رابطه‌هایی که دارند، این موضوع را حل کنند. از همان روزی که در جشن خانه موسیقی آقای پیرنیاکان اعتراض سی و چند ساله موزیسین‌ها را مطرح کرد، با آنکه حرف‌هایش ظاهر جالبی داشت و از دل همه ما برآمده بود، اما متاسفانه این صحبت‌ها در سایه اتفاق دیگری مطرح شد که حداقل من تا آن زمان از آن بی‌خبر بودم و وقتی ایشان می‌خواستند از سمت خود در خانه موسیقی استعفا دهند با این تصمیم مخالفت کردم. به هر حال مهم این است که در این مورد خاص، اصلا قضیه شخصی نیست و باید به صورت ریشه‌یی این موضوع را بشکافیم. همان‌طور که استاد پورتراب اشاره کردند مرحوم صالحی حافظه درسی شهنازی و یکی از شاگردان وفادار او بود. وقتی کتاب آقای پیرنیاکان را بررسی می‌کنیم متوجه می‌شویم اگر لکه جوهری روی کتاب صالحی می‌افتاد آن لکه را عینا در کتاب پیرنیاکان هم می‌دیدیم. تا این حد کپی‌برداری ایشان از کتاب صالحی روشن و واضح است. بنابراین در این زمینه جای بحثی وجود ندارد بلکه باید عواقب این کار را مورد بررسی قرار دهیم. اگر عده‌یی به موسیقی اهمیت نمی‌دهند ما وظیفه داریم که به آن اهمیت دهیم چون ایران کشور ما است و رسالت داریم درباره مسائل مهمی که به موسیقی مربوط می‌شود واکنش نشان دهیم. ردیف یک مرجع عالی در موسیقی اصیل به شمار می‌رود که نوشتن آن صلاحیت‌ها و الزامات خاص خودش را می‌طلبد. کسی که می‌خواهد ردیف را به نت درآورد باید تحصیلات آکادمیک داشته باشد حال آنکه ما موزیسین‌ها در این ۵۰-۴۰ سال از سوابق علمی و کاری یکدیگر خبر داریم و می‌دانیم چه کسانی صلاحیت این کار را دارند!

چاپ و انتشار ردیف به عنوان یک مقوله مهم در موسیقی ایرانی نباید فقط در انتخاب ناشران و بدون نظارت یک شورای عالی و متخصص باشد چون در این صورت همین اتفاقات رخ می‌دهد. متخصصان زیادی با این ردیف و این کتاب سر و کار دارند که در این سال‌ها همه از روی نجابت سکوت کرده‌اند و تصور کرده‌اند این مساله ادامه پیدا نمی‌کند. این در حالی است که وقتی ما سکوت مان را می‌شکنیم و صحبت می‌کنیم دشمن هنر و جامعه هنری محسوب می‌شویم و ما را متهم می‌کنند.

من تصور می‌کنم سکوت کردن درباره موارد اینچنینی شاید به نوعی از روی نجابت باشد اما عواقب خوبی در پی نخواهد داشت و می‌بینیم که رفتارهایی شبیه این مجددا اتفاق می‌افتد. کما اینکه در مورد ردیف آقا حسینقلی به روایت مرحوم رضا وهدانی هم اتفاقاتی شبیه به این ماجرا رخ داد…

هوشنگ ظریف: ردیف آقا حسینقلی را مرحوم رضا وهدانی جمع‌آوری کرد اما آقای پیرنیاکان ادعا می‌کردند از روی نت نگاری او کپی برداشته است. بعد از فوت آقای وهدانی هم این قضیه مسکوت ماند اما نباید فراموش کنیم که ردیف الفبای موسیقی ما محسوب می‌شود و همه باید آن را یاد بگیرند و بعد خلاقیت را به آموخته‌هایشان اضافه کنند. اگر قرار باشد اندوخته هنرجویان از ردیف براساس اشتباهات باشد همه‌چیز به هم می‌ریزد. زمانی که ما ردیف را از علی اکبر خان شهنازی آموختیم هر بار که درس جلسه گذشته را برایمان اجرا می‌کردند کشش نت‌ها و حس و حال گوشه‌ها با آنچه جلسه قبل آموخته بودیم کمی تفاوت داشت چون به هر حال اجرای موسیقی (حتی ردیف) وابستگی عمیقی با احساسات آدمی دارد خصوصا ردیف شهنازی که یک ردیف مجلسی پر تکنیک بود.

خانه موسیقی اساسنامه‌یی دارد که اگر هر یک از اعضا از این اساسنامه سرپیچی کند عضویت آنها در خانه موسیقی ملغی می‌شوند. یکی از این بندهای اساسنامه این است که همه اعضا باید به حقوق معنوی و قانونی موسیقیدانان در تمام نقاط ایران احترام قایل باشند. چطور ممکن است یکی از اعضا خلاف این اساسنامه حرکت کند و هنوز هم عضو هیات‌مدیره باشد؟ چرا شورای عالی خانه موسیقی به عنوان بالاترین نهاد موسیقی کشور در این باره واکنشی نشان نداده است؟

مصطفی کمال پورتراب: من در جلسه شورای عالی که درباره استعفای آقای پیرنیاکان بود اصلا حضور نداشتم اما بعدها متوجه شدم که خانه موسیقی با توجه به مناسبات خاصی که اعضای هیات‌مدیره با هم دارند ترجیح می‌دهند ما در شورای عالی به مسائل اساسی موسیقی در ایران نپردازیم. ما به عنوان اعضای شورای عالی خانه موسیقی همه افراد اهل فن و با سابقه‌یی هستیم و باید وقتی چنین مساله‌یی پیش می‌آید در آن دخالت کنیم و نظر دهیم. این وظیفه خانه موسیقی است که از طریق جراید و رسانه‌های خبری مساله را عنوان کند تا دوباره کار ناشایستی سر نزند. من تا قبل از این جلسه نمی‌دانستم آقایان علیزاده و ظریف هم با من همفکر و هم عقیده هستند. بنایراین خوشحال می‌شوم که کمیته‌یی را تشکیل دهیم تا با مواردی از این دست برخورد جدی داشته باشیم و جلوی نادرستی‌های هنر و موسیقی را بگیریم. اگر هم خانه موسیقی به کار ما و حرف ما اعتنایی نکرد استعفا می‌دهیم و بیرون می‌آییم.

ساسان فاطمی: الان نزدیک به یک سال است که اعضای هیات علمی دانشگاه این قضیه را پیگیری کرده‌اند و صورتجلسه‌ها هم امضا شده است اما مساله مهم به قول آقای علیزاده این است که آقای پیرنیاکان اصلا زیر بار نمی‌روند و با اینکه اقدامات ما در دانشگاه تایید شده است اما ایشان با حرکت‌هایی که نه شایسته جامعه هنری و نه جامعه علمی است به دنبال این‏ هستند که مثلا کاری کنند افراد امضاهای خود را پس بگیرند. امکان این هم وجود دارد که به قضیه جنبه سیاسی بدهند. اما من همین جا اعلام می‌کنم تلاش همه ما برای اثبات این سرقت علمی نه جنبه سیاسی دارد و نه غرض ورزانه است. ما فقط می‌خواهیم از کیان دانشگاهی و جامعه هنری ایران دفاع کنیم چون همه معتقدیم چنین کاری از نظر اخلاق حرفه‌یی و علمی مردود است. در این باره حتما باید به اهمال نهاد‌های مسوول در این زمینه رسیدگی شود. در محیطی مثل دانشگاه نباید این قضیه کوچک شمرده شود چون ما با دانشجویان

سر و کار داریم و نخستین چیزی که باید به آنها یاد دهیم اخلاق علمی و حرفه‌یی است. ما وقتی به دانشجویان تاکید می‌کنیم حتی نقل قول‌ها را حتما بین گیومه بیاورند در اصل بر حق مولف تاکید می‌کنیم. در حالی که یکی از اعضای هیات علمی ما یک کتاب را کپی می‌کند و به جای آنکه عواقب کارش را ببیند خیلی راحت تبدیل به عضو رسمی هم می‌شود.

چطور دانشگاهی مثل دانشگاه تهران که از دانشگاه‌های معتبر ایران به حساب می‌آید و در رتبه‌بندی جهانی هم جایگاهی دارد براساس یک کتاب که به گفته شما کاملا کپی‌برداری شده است قرارداد یک نفر را از پیمانی تبدیل به رسمی می‌کند؟

فاطمی: این طور که مسوولان دانشگاه عنوان می‌کنند از ۳-۲ سال پیش برای رسمی شدن ایشان اقداماتی انجام گرفته است که امسال مستقل از این ماجرا نتیجه داده است. به ما وعده داده شد که در کمیته انضباطی این قضیه مطرح شود، اما ما می‌خواهیم واقعا این اتفاق بیفتد و وعده نباشد. از طرف دیگر خانه موسیقی هم باید واکنش درستی به این ماجرا نشان دهد. کمااینکه اعضای شورای عالی خانه موسیقی که امروز در این جلسه حضور دارند به این قضیه اعتراض کرده‌اند و این نشان‌دهنده مسوولیت‌پذیری آنهاست.

داریوش طلایی: ببینید، خیلی واضح است که ما (همه کسانی که امروز به دعوت شما اینجا حضور داریم) بسیار متاسفیم و احساس خوبی نداریم از اینکه راجع به سرقت علمی یک موسیقیدان ایرانی بحث کنیم. ما حتی اول کار به هیچ‌وجه قصد علنی‏ کردن قضیه را نداشتیم و همه‌چیز را تا مدت‌ها محرمانه نگه داشتیم، به این امید که ایشان خودشان اقدام به جمع کردن کتاب بکنند. اما متاسفانه این طور نشد و الآن کار به جایی رسیده است که احساس مسوولیت و وظیفه به ما می‌گوید اگر ما این مساله را دنبال نکنیم پس که باید بکند؟ در واقع این موضوع بیش از یک سال است که ما را به عنوان اعضای هیات علمی دانشگاه تهران (دانشگاهی که این کتاب توسط یکی از اعضای هیات علمی‌اش که نام دانشگاه تهران را نیز در آن ذکر کرده چاپ شده) درگیر کرده است. در طول این یک سال ما با برخورد‌هایی از طرف جامعه علمی و هنری مواجه شده‌ایم که لازم است جهت آسیب‌شناسی موانعی که در پیاده کردن اخلاق حرفه‌یی در جامعه ما وجود دارد به بعضی از آنها اشاره شود. مهم‌ترین مساله این است که هر کس می‌خواهد در حیطه کاری‌اش حرف علمی و تخصصی بزند و به وظیفه‌اش عمل کند به جای آنکه تحت حمایت قرار گیرد، نیتش زیر سوال می‌رود و حتی انگ غرض‌ورزی به او می‌زنند. شاید به همین جهت است که اغلب افراد ترجیح می‌دهند خود را به درد سر نیندازند و اکثرا در مجامع عمومی موضعی خنثی به خود بگیرند درصورتی که در جمع‌های خصوصی اکثرا از خطا‌ها مطلع و شاکی هستند. متاسفانه در کشور ما وقتی پای عمل به میان می‌آید همه شانه خالی می‌کنند. مثلا هنرمندان و جامعه تحصیلکرده ما دم از رعایت حق مولف می‌زنند اما نه تنها خودشان آن را جدی نمی‌گیرند بلکه ارگان‌هایی هم که باید به این مساله بپردازند احساس مسوولیت نمی‌کنند. شاید این نمونه که امروز ما در مورد آن حرف می‌زنیم تنها یکی از نمونه‌های مکرر سرقت‌های علمی باشد اما ما به عنوان یک هنرمند در قبال رخ داد چنین اتفاقاتی (حداقل در حوزه فعالیت خودمان) مسوول هستیم.

من یکی دو نکته‏ را هم می‌خواهم متذکر شوم. برای آنکه جامعه سالمی داشته باشیم باید هر کس وظیفه‌اش را به درستی انجام دهد. اگر بگوییم فلانی کارش را درست انجام نداد و از این تقلب‏ها زیاد شده و عواقبی نداشته، پس ما هم کارمان را درست انجام نمی‌دهیم به نوعی از مسوولیت‌هایمان فرار کرده‌ایم. من به عنوان مدیر گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا نمی‌توانم از این مساله چشمپوشی کنم تنها با این توجیه که چنین شبهاتی جای دیگری و در کارهای اشخاص دیگری هم وجود دارد. نکته دوم اینکه آقای رییس‌جمهور در سخنرانی خود در جمع دانشگاهیان اعلام کردند که چرا دانشگاهی‌ها در مورد انرژی هسته‌یی نظر نمی‌دهند. ما هم در وهله اول می‌خواهیم که مسوولان بگذارند ما در مورد حوزه تخصصی خودمان نظر بدهیم. یک سال است که مسوولان دانشگاه تا سطح معاونت آموزشی و حتی ریاست دانشگاه به صورت کتبی و شفاهی کاملا در جریان این قضیه قرارگرفته‏اند اما کسی پاسخگو نبوده است. امیدوارم ریاست جدید دانشگاه پاسخ ما را بدهند. از طرف دیگر خانه موسیقی که ما با دلسوزی تمام آن را تاسیس کرده‌ایم هرگز به درستی به مسائل رسیدگی نمی‌کند. ما از اعضای محترم شورای عالی که در اینجا حضور دارند تقاضا داریم در این مورد فعالانه رفتار کنند. خوشبختانه این طور که دیده می‌شود چنین عزمی هم در ایشان وجود دارد. ما اگر طی این یک سال تلاش کرده‌ایم و اگر امروز قبول کرده‌ایم در این جلسه حضور داشته باشیم به این معناست که می‌خواهیم به وظیفه اخلاقی، حرفه‌یی، علمی و هنری‌مان عمل کنیم. ما اصلا قصد غرض‌ورزی و این جملاتی که مطرح می‌کنند را نداریم.

ساسان فاطمی: در حقیقت حق شاکی در این مورد خاص ضایع شده است. ما در ابتدا کمیته‏یی از استادانی که دو نفر از آنها در جمع ما حضور دارند در دانشگاه تشکیل دادیم تا معلوم شود که این تخلف صورت گرفته است یا نه. همه اعضای کمیته رای بر احراز تخلف دادند. بعد از آن مساله در هیات علمی گروه موسیقی هم مطرح شد، آنجا هم اتفاق نظر در این زمینه وجود داشت و صورتجلسه‌های آن موجود است. اما با کمال تعجب هیچ اقدامی از سوی دانشگاه صورت نگرفت. نامه‏نگاری ما با معاونت آموزشی دانشگاه هم به نتیجه‏ای نرسید و مدام وعده‏ کمیته انضباطی را به ما می‌دهند. در تمام دنیا سرقت علمی مجازات سنگینی دارد اما متاسفانه در کشور ما نه تنها به این موضوع پرداخته نمی‌شود بلکه حکم فرد خطاکار از پیمانی به رسمی تبدیل می‌شود.

علاوه بر این ناشران موسیقی هم باید در زمینه کاری خود دقت و نظارت کافی داشته باشند. به عنوان مثال انتشاراتی که این کتاب را هم منتشر کرده به نوعی در این امر مسوول است و باید پاسخگو باشد…

حسین علیزاده: نشر موسیقی آن نظارت درستی که باید در کارش داشته باشد، ندارد و کلا مقوله انتشارات موسیقی (چه صوتی و چه نوشتاری) فقط به یک تجارت تبدیل شده است. البته در بسیاری موارد ناشران موسیقی به وضعیتی که دارند معترض هستند اما متاسفانه هیچ‌وقت ناشران تعصبی را که ما نسبت به صحت و سقم یک اثر هنری داریم، ندارند. پیش‏تر درباره کتاب رضا وهدانی هم این اتفاق رخ داد. من فکر می‌کنم دست ناشران در این زمینه بسیار باز گذاشته شده است و تحت هیچ کنترلی نیستند. هنوز برای ناشران این مساله روشن نشده است که وقتی می‌خواهند چیزی را منتشر کنند از نظر متخصصان این امر استفاده کنند. ناشران موسیقی با آنکه در راستای اعتلای فرهنگ کشور عمل می‌کنند اما جنبه تجاری کارشان بسیار بالاست. من شخصا معتقدم در جلسات خانه موسیقی باید دموکراسی برقرار شود و بتوانیم تمام این موضوعات را مورد بررسی قرار دهیم. برای این کار هم باید بلوغ فکری وجود داشته باشد تا گفتمان صورت گیرد. نتیجه‌یی که من از این میزگرد می‌گیرم این است که خانه موسیقی در درجه اول در این باره مسوول‌ترین ارگان است. بعد از آن دانشگاه تهران باید جهت‌گیری درستی نشان دهد. من به عنوان یکی از اعضای شورای عالی خانه موسیقی نمی‌خواهم در غیاب دیگر اعضای این شورا تصمیم بگیرم یا حکمی صادر کنم اما اخلاق و قانون برای ما مسائلی را دیکته کرده است که باید به آنها پایبند باشیم. من شخصا معتقدم باید به انتظار و تقاضایی که دوستان از ما دارند جواب مثبت داده شود و این موضوع بررسی شود و اگر خانه موسیقی خلاف این جریان عمل کند و از روی روابط و مصلحت اندیشی پیش برود من درباره عضویتم در شورای عالی این نهاد صنفی تجدید نظر خواهم کرد. ما با تمام صداقتی که داریم در جلسات خانه موسیقی حضور می‌یابیم اما هیات‌مدیره به انتقاداتی که به خانه موسیقی وارد می‌شود، توجهی نمی‌کند. به نظرم امروز جای همه اعضای هیات‌مدیره خانه موسیقی در این جلسه خالی است اما بد نیست بعدها در گفت‌وگویی عنوان کنند که در موارد اینچنینی باید چه رسیدگی‌هایی انجام شود؟ متاسفانه امروزه تمام مسائل موسیقی ما تبدیل به مدرک‌گرایی و… شده است و آن چیزی که به حس و معرفت انسانی تعلق دارد سایه‌اش از سر موسیقی ما کم شده است. ما مدام به نسل امروز انتقاد می‌کنیم در حالی که این نسل را ما تربیت کرده‌ایم. ما به عنوان اعتراض باید از دو ارگان مهم موسیقی یعنی خانه موسیقی – که تمام موزیسین‌ها از نظر معنوی به آن وابسته هستند- و دانشگاه تهران درخواست کنیم که به این مساله رسیدگی کنند چون به نوعی با حیثیت ما بازی شده است. من از خودم که بگذرم کسانی در شورای عالی هستند که خود به خود ارزشند و نمی‌توان آنها را شوخی گرفت. پس وظیفه هیات‌مدیره خانه موسیقی این است که به این مساله رسیدگی کند. کما اینکه اگر به موقع و درست به این موضوع رسیدگی می‌کرد حتما ما الان اینجا نبودیم ولی از آنجایی که این مساله یک مساله دانشگاهی بوده و من سال‌هاست که در کادر دانشگاهی حضور ندارم نمی‌توان در سطح دانشگاهی آن را مورد بررسی قرار دهم اما واضح است که اعضای هیات علمی با صبر و احترام زیاد نخواسته‌اند این مساله را شخصی کنند. اما متاسفانه موضع‌گیری‌ها به صورتی شده است که تصور می‌کنند ما دشمن‌شان هستیم اما سوال اینجاست که دشمنی با چه کسی یا چه چیزی؟ آقای پورتراب یا دیگران چه نیازی به دشمنی دارند؟ در هر صورت هیات‌مدیره خانه موسیقی و سخنگوی آن پیشانی خانه موسیقی محسوب می‌شوند و نمی‌توانند بر‌خلاف اساسنامه عمل کنند. در هر صورت موضع من مشخص است و ا‌گر قرار باشد این مساله به درستی رسیدگی نشود، من شخصا درباره عضویتم در شورای عالی خانه موسیقی تجدیدنظر خواهم کرد. البته این را هم نباید نادیده گرفت که وقتی اتفاق نادرستی می‌افتد یک شخص در آن دخیل نیست. همان‌طور که شما هم به سلسله مراتب آن اشاره کردید عده زیادی دراین مساله دخیل هستند و باید پاسخگو باشند تا دوباره مواردی اینچنینی تکرار نشود چون به نظر من لکه ننگی در موسیقی ایرانی

به حساب می‌آید. مدام ادعا می‌شود که ردیف موضوعی معنوی است اما مادی‌ترین برخوردها را با آن می‌کنند. من شخصا از خانه موسیقی و دانشگاه تهران این انتظار را دارم که جوابگوی این جلسه و صحبت‌هایی که مطرح کردیم، باشند.

مصطفی کمال پورتراب: این جلسه‌ها باید ادامه پیدا کند تا بتوانیم نه تنها این موضوع که مسائل ریشه‌یی موسیقی را مورد بحث قرار دهیم.

آقای اسعدی شاید حضور شما در این جلسه و نیز امضای مصوبات هیات علمی دانشگاه در این زمینه کمی بحث‌برانگیز باشد. چون شما از شاگردان آقای پیرنیاکان محسوب می‌شوید و در سنت موسیقی ایرانی رابطه استاد-شاگردی به شکل دیگری تعریف شده است…

هومان اسعدی: من قبل از پاسخ به سوال شما باید توضیحی درباره حرف‌های قبلی‌ام بدهم چون گویا سوءبرداشت‌هایی از صحبت‌های من شده است. اگر من گفتم که شرایط جامعه ما بیمار است و شبهاتی در همه زمینه‌ها وجود دارد به اقتضای رشته‌ام است که همه‌چیز را در کانتکست خودش می‌بینم. من تعجب نمی‌کنم که آقای طلایی یا فاطمی می‌گویند پاسخ مناسب به ما داده نشده است، چون این مسائل ظاهرا عادی شده است.

داریوش طلایی: یعنی سرقت علمی کار درستی است و ما نباید واکنشی داشته باشیم؟

هومان اسعدی: نه! من قصد دفاع از این کار را ندارم و معتقدم

هر کس باید در حوزه کاری خودش عمل کند. به همین دلیل هم با وجود تمایلات باطنی و محذوریت‌هایی که داشتم مصوبات هیات علمی را در این باره امضا کرده‌ام چون این محذوریت‌ها را من از استادان خودم آموخته‌ام. زمانی که من شاگرد این اساتید بودم روابط استاد- شاگردی را آموخته‌ام اما با عقاید خودم در این زمینه رو به رو می‌شوم. کما اینکه یادم هست که یک بار یکی از استادانم به خاطر عقایدی که داشتم به من گفتند تو از سیستم سنتی خارج شده‌یی و دیگر سنتی نیستی اما من تفکرات و عقاید خودم را دارم و در عین حال احترام اساتید خودم را حفظ می‌کنم. از آنجایی که من یک موسیقی شناس هستم بیشتر خودم را شاگرد دکتر مسعودیه می‌دانم بحث من این است که وقتی سیستم‏ها درست عمل نمی‌کنند نمی‌شود جواب درستی از آنها گرفت. مثلا ببینید مگر وزارت ارشاد جایی برای بازبینی مجوز انتشار یک کتاب ندارد؟ پایان‌نامه دکترای آقای فاطمی که ۱۰ سال روی آن زحمت کشیده است به خاطر چند کلمه که واقعیات تاریخی ما هستند از طرف ارشاد مجوز چاپ نگرفته است. حالا چطور می‌شود که همین وزارتخانه تیمی برای بررسی قانون کپی رایت در ایران ندارد؟

داریوش طلایی: تمام این حرف‌ها درست است اما دردی را دوا نمی‌کند. ما اگر امروز به دعوت این روزنامه در این جلسه حضور پیدا کرده‌ایم می‌خواهیم در نهایت بگوییم با آنکه جوابی نمی‌گیریم اما بی‌زبان هم نیستیم و می‌توانیم در جایی حرف‌مان را مطرح کنیم. به عقیده من فرهنگ نجابت یا عافیت‌اندیشی ما را امروز به اینجا رسانده است. مخاطب یک روزنامه اتنوموزیکولوگ نیست و دلش می‌خواهد هومان اسعدی صاف و روشن بگوید که این شخص استاد من بوده و خیلی هم برایش در سنت خودم احترام قایل هستم اما از شرافت علمی خودم دفاع می‌کنم و می‌گویم کار خطایی صورت گرفته است. چون هر کدام از ما حیثیتی داریم که نمی‌توانیم به خاطر برخی مسائل آن را زیر سوال ببریم.

حسین علیزاده: من باید در اینجا به نکته‌یی اشاره کنم. واژه «استاد» در فرهنگ ما جایگاه بسیار بزرگی دارد و از خان‌بازی و نوچه‌گرایی جداست. اگر امروزه در جامعه به همه استاد می‌گویند در واقع این واژه را از ارزش انداخته‌اند. در تاریخ و فرهنگ این کشور همواره اساتید برای شاگردان‌شان الگوی اخلاق و هنر بوده‌اند. اگر ما امروز از «استاد» شهنازی صحبت می‌کنیم به این دلیل است که هم در هنر و هم در اخلاق از او تاثیر گرفته‌ایم. حال که به همه استاد می‌گویند در اصل با واژه‌ها بازی می‌کنند وگرنه «استاد» بد می‌تواند بدآموزی هم داشته باشد و آن وقت دیگر «استاد» نیست. «استاد» یک معنی اساسی دارد که متاسفانه امروزه در روزنامه‌ها دستمالی شده است و به درستی استفاده نمی‌شود. استاد پورتراب در این جلسه حضور دارند و می‌توانند برای همه الگو باشند. چون به عقیده من اگر هر شاگردی اندکی از خصوصیت‌های ایشان را فرا گرفت می‌تواند انسان موفقی در زندگی باشد. اگر کسی

به معنی واقعی کلمه «استاد» باشد هم جامعه به آن نیاز دارد و هم الگوی جامعه محسوب می‌شود. متاسفانه در این سال‌ها همه معانی دستمالی شده‌اند.

مصطفی کمال پورتراب: ما در واژه‌‌شناسی یک کلمه «مدرس» داریم که عام است و به هر کسی که درس می‌دهد اطلاق می‌شود. بنابراین چه لزومی دارد بی‌خودی واژه «استاد» را به کار ببرند. کسی

به معنای واقعی کلمه «استاد» است که لایق این صفت باشد.

ساسان فاطمی: ما در اینجا در مورد نهادهای مسوول و ناشر این کتاب صحبت کردیم و اگر من سکوت کنم شاید این شبهه به وجود آید که چون من سال‌ها با ناشر این کتاب همکاری دارم، خواسته‌ام سکوت کنم. اما باید متذکر شوم که کاملا معتقدم ناشر این کتاب باید مسوولیت این قضیه را بپذیرد و واکنش نشان دهد. کاری ندارم که ممکن است گفته شود ناشر کارآگاه نیست که همه‌چیز را درباره همه کتاب‏هایی که چاپ می‌کند بداند و از نظر حقوقی تقصیری متوجه ناشر نیست. این قبول، ولی وقتی این اتفاق افتاد به هر حال اهمالی صورت گرفته و باید واکنش نشان داده شود. به عقیده من سکوت در این باره ناشی از عدم مسوولیت‌پذیری است و قابل قبول نیست.

یک نکته دیگر هم می‌خواستم بگویم. ممکن است آقای پیرنیاکان برای پیشگیری از این مخالفت‌ها کارهایی انجام دهند و قضیه را سیاسی کنند. مثلا چند وقت پیش صحبت‌هایی درباره صدای خانم‌ها در موسیقی کرده بودند که ممکن است حالا کار ما نوعی حرکت سیاسی در جهت عکس اعتراضات ایشان جلوه کند. در صورتی که کاملا واضح و روشن است که هیچ کدام از اهالی موسیقی نه از نشان ندادن ساز خوشحال و راضی‏اند و نه از حذف صدای خانم‌ها. واقعا خنده‏دار است تصور کنیم که اهالی موسیقی هر روز خدا را شکر می‌کنند که مثلا سازشان را در سیما نشان نمی‌دهند یا به نصف جمعیت‏شان اجازه‏ خواندن نمی‌دهند. اما اینها مشکلاتی است که باید راه‌حل‏های منطقی برایشان پیدا کرد. من مطمئنم هر شخص منصفی قبول می‌کند که کسی مثل من که کتابش مجوز نگرفته بیشتر با ممیزی مشکل داشته باشد تا کسی مثل ایشان که سال‌ها خودشان در ممیزی موسیقی وزارت ارشاد بوده‏اند.

بد نیست در نهایت جمع‌بندی کوتاهی از جلسه امروز داشته باشیم تا مشخص شود نهادهایی که با این موضوع درگیر هستند به زعم شما باید چگونه با این قضیه مواجه شوند؟

مصطفی کمال پورتراب: در درجه اول خانه موسیقی مسوولیت دارد چون همان‌طور که از اسمش پیداست خانه موسیقیدانان و متخصصان موسیقی به شمار می‌رود و نظر درستی در این مورد صادر نمی‌کند قضیه لوث می‌شود. اگر خانه موسیقی دخالت نکند دیگر چه انتظاری می‌توانیم از کسانی داشته باشیم که اصلا تخصص‌شان موسیقی نیست؟ من بارها به وزارت ارشاد گفته‌ام گروهی را متشکل از متخصصان هر حوزه‌یی تشکیل دهند تا به روند انتشار کتاب نظارت داشته باشند اما متاسفانه این کار نشد. به هر روی خانه موسیقی در این میان از همه نهادهای دیگر مسوولیتش سنگین‌تر است و اولیای امور هم باید بدانند که بی‌توجهی پایه و اساس مملکت‌داری از دست می‌رود. چون ممکن است کسانی که در مقام بالاتر هستند به ریزه‌کاری‌های تخصصی این مقوله اشراف نداشته باشند و ندانند که این مساله می‌تواند چه لطمه بزرگی به بدنه هنر موسیقی ایران بزند.

ساسان فاطمی: من معتقدم این شخص در دو محیط مهم کشور (محیط علمی و محیط هنری) که حیات فرهنگی مملکت را می‌سازند، هم جایگاهی دارند و هم کارشان به هر دو محیط ارتباط پیدا می‌کند. بنابراین هر دو این نهادها باید در این باره واکنش نشان دهند، احساس مسوولیت کنند و اقدام عملی در این زمینه انجام دهند.

داریوش طلایی: من هم دیگر راجع به جزییاتی که به این سرقت علمی صحه می‌گذارد، بحث نمی‌کنم چون کاملا روشن شده است و موضوعی نیست که ایشان بتوانند نپذیرند! اما مهم این است که افراد جامعه در هر جایگاهی که هستند باید احساس مسوولیت کنند چون مسوولیت‌پذیری در هر حوزه‌یی می‌تواند جامعه ما را سالم‌تر کند. در آخر اینکه تقاضای همه ما این است که هم دانشگاه و هم خانه موسیقی این موضوع را بررسی کنند و فقط درصدد رفع و رجوع کردن آن نباشند بلکه باید یک کمیته سالم و درست از متخصصان تشکیل دهند و آنها به این کار رسیدگی کنند.

هومان اسعدی: من متاسفم که کار به اینجا کشیده شده که ما امروز در این باره صحبت کنیم، اما وقتی توجیهات بی‌مبنایی در این باره مطرح می‌شود باید واکنش نشان داد. نمی‌شود روز را انکار کرد و گفت شب است. من نه مدافع کسی هستم و نه از کسی ترسی دارم، بلکه مدام سعی می‌کنم احترام بزرگان موسیقی را نگه ‌دارم، اما به نظر من در وهله اول باید این کتاب جمع‌ شود و بعد نهادهای دیگری که در این قضیه دخیل هستند، پاسخگو باشند. متاسفانه با شناختی که از نهادهای مربوطه دارم چندان چشمم آب نمی‌خورد که پاسخگو باشند.

هوشنگ ظریف: از نظر من نخستین نهادی که باید این کار را پیگیری کند دانشگاه است. در خانه موسیقی نیز قطعا باید پیگیری شود.

حسین علیزاده: من پیش‌تر جمع‌بندی خودم را در این باره عنوان کرده‌ام و جدا از نظرات دیگر دوستان نیست. نهادهایی که واقعا مسوول هستند باید پاسخگو باشند. ما در درجه اول باید به جایی تکیه می‌کنیم که غیردولتی باشد. چون در ادارات دولتی و دانشگاه روابط مافوقی وجود دارد که هرچه جریان پیش می‌رود، پیچیده‌تر می‌شود. اما سیستم اداری خانه موسیقی باید رو باشد. از آنجایی که قرار است هر مشکلی در زمینه موسیقی با خانه موسیقی در میان گذاشته شود، من فکر می‌کنم در وهله اول باید این نهاد کار را پیگیری کند چون این قضیه اصلا مساله شخصی نیست. ما اگر بخواهیم خانه موسیقی ارتقا پیدا کند، باید به خواست همه اعضای آن توجه داشته باشیم و به طور جدی مسائلی از این دست را پیگیری کنیم.

منبع: اعتماد

صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید: