تصدیق (۱۱): بین هیچیک از پیامبران فرق نمیگذاریم
ابوالفضل ارجمند : هویت دینی اهلِ تورات، اهل انجیلِ، و اهلِ قرآن بر تفکیک یک پیامبر از بقیهی پیامبران و برتری دادن به آن پیامبر استوار است. یکی موسی را برترین پیامبرمیداند، یکی عیسی را از بقیه بالاتر میداند و حتی او را در جایگاه خدایی مینشاند، و یکی محمد را با عنوان «پیامبر اعظم» یعنی بزرگترین پیامبر معرفی میکند. اهلِ قرآن در این سنتِ غیرقرآنی به همان راهِ اشتباهِ اهل کتاب میروند. این در حالی است که قرآن به مؤمنان میآموزد که بین پیامبران فرق نگذارند: لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ.
این که فقط یکی از پیامبران را به عنوان «پیامبر اسلام» از بقیه متمایز کنیم، با ادبیات قرآن همخوان نیست. اصطلاح «پیامبر اسلام» در قرآن نیامده است. عنوان پیامبران «رسول الله» است، نه «رسول الإسلام»، و این عنوانی است که به همهی پیامبران میتوان داد، نه فقط به یک پیامبر خاص: وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ. اسلام با ظهور محمد آغاز نشده است. دیگر پیامبران و پیروانشان هم همگی مسلمان بودند: وَقَالَ مُوسَىٰ یَا قَوْمِ إِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا إِن کُنتُم مُّسْلِمِینَ. استفاده از اصطلاح «صدر اسلام» برای اشاره به سالهای آغاز دعوت محمد ناشی از تعریفی غیرقرآنی از اسلام است. اسلام دین همهی پیامبران است.
برای درکِ آسانتر نگاه یکسان قرآن به پیامبران، از رویکرد شیعیان به امامان کمک میگیریم. امامانِ شیعه متعددند. شیعیان کدام امام را به عنوان «امام اعظم» یا «امام اکرم» از بقیه جدا میکنند؟ هیچکدام را! قرآن هم هیچ پیامبری را به نام «پیامبر اعظم» یا «پیامبر اکرم» از بقیه جدا نکردده است. شیعیان به کدام امام لقب «سید الائمه» یا «اشرف الأئمه» میدهند؟ به هیچکدام! در قرآن هم به هیچ پیامبری لقب «اشرف الانبیاء والمرسلین» داده نشده است. استفاده از صفات تفضیلی مانند «اعظم»، «اکرم»، و «اشرف» برای یک پیامبر خاص مبنای قرآنی ندارد.
اهلِ قرآن برای برتری دادن به یک پیامبر از سایر پیامبران به این عبارت قرآنی استناد میکنند: تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ. قرآن خودش میگوید که خدا بعضی از پیامبران را بر بعضی برتری داده است، پس ما هم میتوانیم یک پیامبر را بر بقیه برتری بدهیم! این استنباط به دلایل زیر نادرست است:
۱. مفهومی که ما امروز از فضیلت در ذهن داریم با آنچه منظور قرآن است فرق میکند: فضیلت یعنی چیزی که خدا به یکی داده است و به دیگری نداده است، یا به یکی بیشتر داده است و به دیگری کمتر داده است، اما این فضیلت فقط در امور معنوی مانند علم و اخلاق و تقوا نیست. به این عبارت قرآنی توجه کنید: وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ. خدا به بعضی از مردم در رزق فضیلت داده است. به عبارت ساده، بعضی از مردم درآمد بیشتری دارند. ما امروز فضیلت را به این مفهوم به کار نمیبریم، یعنی به کسی که ثروت بیشتری دارد نمیگوییم فاضلتر است.
۲. خدا به سلیمان زبان پرندگان آموخت و این فضیلتی آشکار است: وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ. درک زبان پرندگان، سلطنت بر مردم، فرماندهی بر لشکر جن و انس و تسخیر باد از فضایلی بود که بر اساس داستان قرآن به سلیمان داده شد، اما از هیچیک از این «فضایل» نمیتوان نتیجه گرفت که سلیمان افضلِ پیامبران است. هر پیامبری ممکن است از فضیلتی برخوردار باشد که دیگران برخوردار نباشند. مأموریت اصلی پیامبران، رساندن پیام خدا به مردم است، مستقل از اینکه خدا چه فضایلی به آنان داده است یا نداده است. پیامِ پیامبران یکی است.
۳. یافتن «پیامبرِ افضل» کاری نیست که خدا بر عهدهی مؤمنان گذاشته باشد. آنچه قرآن از مؤمنان خواسته است این است که بین هیچیک از پیامبران فرق نگذارند، نه اینکه در بین پیامبران به دنبال «پیامبر افضل» بگردند. خدا به بعضی از پیامبران نسبت به بقیه فضیلت داده است، اما «پیامبر افضل» را معرفی نکرده است. خدا به بعضی از مردم هم بر بعضی فضیلت داده است. آیا با استناد به این سخن قرآن، میتوان از میان میلیاردها انسان یک نفر را از بقیه جدا کرد و مدعی شد که او افضلِ مردم است؟ اگر بتوان «انسان افضل» را پیدا کرد، میتوان پیامبر اعظم را هم پیدا کرد. هر کسی در چیزی فضیلت دارد و در چیزی ندارد.
۴. اگر تعیین «پیامبر افضل» صحیح است، خوب است که در بین امامان شیعه هم «امام افضل» را تعیین کنیم و به جای مراجعه به امامان متعدد، به همان یک امام که از بقیهی امامان برتر و داناتر است مراجعه کنیم. اما اگر میتوان امامان متعدد داشت و بینشان فرق نگذاشت، میتوان پیامبران متعدد داشت و بینشان فرق نگذاشت.
یکی از نتایج جداسازی یک پیامبر از بقیهی پیامبران و بزرگنمایی او نسبت به بقیه، بیاعتنایی به کتابهای پیامبرانِ دیگر است. کتابهایی چون تورات و انجیل که در قرآن تصدیق شدهاند، نزد اهل قرآن مطرودند و این در حالی است که انبوهی از کتابهای حدیث که سخنان جعلی بسیاری را به «پیامبر اعظم» نسبت دادهاند، جای کتابهای پیامبران را گرفتهاند. بر اساس سفارش و تأکید قرآن، قبل از هر کتاب دیگری باید به کتابهای پیامبران ایمان داشت: آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ.
تعریف دین اسلام بر پایهی یک پیامبر واحد مانند تعریف مذهب شیعه بر پایهی یک امام واحد است. امامان شیعه میراثهای متفاوتی از خود به جا گذاشتهاند. یکی به کار علمی پرداخته است و یکی وارد سیاست شده است. یکی با خلیفه صلح کرده است و یکی با خلیفه جنگیده است. یکی شناختهشدهتر است و از او آثار بیشتری به جا مانده است و دیگری گمنامتر است. اینکه شیعه را فقط و فقط با یک امام بشناسیم، تصویری نادرست از شیعه به دست میدهد. پیامبران هم همین گونهاند و در اقوام و شرایط متفاوت، رویکردهای متفاوتی داشتهاند. اینکه اسلام را فقط و فقط با یک پیامبر بشناسیم، تصویری نادرست از اسلام به دست میدهد. اگر پیامبرانی داشتهایم که به حکومت یا سلطنت رسیدهاند، پیامبرانی هم داشتهایم که از این «فضایل» برخوردار نشدهاند و هیچ کوششی هم برای رسیدن به این فضایل نکردهاند. اگر محمد الگوی مؤمنان است، ابراهیم و همراهانِ او هم الگوی مؤمنانند: قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ.
در قرآن بیش از ۱۳۰ بار نام موسی آمده است، نزدیک به ۷۰ بار نام ابراهیم آمده است، بیش از ۲۰ بار نام عیسی آمده است، و تنها چهار بار نام محمد آمده است. وزنی که قرآن به دیگر پیامبران داده است از وزنی که به محمد داده است بیشتر است. اگر به دنبال جعل معیارهای موهوم برای تعیین پیامبرِ برتر باشیم، این خودش یک معیار است که بر اساس آن به موسی جایگاه بالاتری بدهیم! به همین ترتیب میتوانیم با استناد به قرآن، معیارهای نادرست دیگری پیدا کنیم که یک پیامبر را از بقیه جدا کند و او را برترین پیامبر نشان دهد. چرا برترین پیامبر ابراهیم نباشد که پدر بسیاری از پیامبران است و قرآن دین او را بهترین دین خوانده است و مردم را به پیروی از او دعوت کرده است؟
امروز هیچیک از پیامبران در میان ما نیستند و این در حالی است که قرآن به مخاطبانش میگوید پیامبر در میان شماست: وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ. توجه به یک پیامبر خاص در هریک از کتابهای الهی به این علت است که آن پیامبر و مخاطبانش در زمان و مکانِ نزولِ آیاتِ آن کتاب حضور داشتهاند. در آن زمان و مکانِ خاص، مؤمنان بایستی در امور جاری جامعه مانند حکومت و قضاوت و شرکت در جنگ و هجرت و غیره، از تصمیماتِ پیامبرِ خاصِ حاضر در میان خودشان اطاعت میکردند، اما چنین امکان و الزامی برای ما وجود ندارد. برای ما که مخاطب مستقیم هیچیک از پیامبران و کتابهاشان نیستیم و با هیچ پیامبری بیعت نکردهایم، عدم تفکیک و تبعیض بین پیامبران باید آسانتر و عملیتر باشد.
خدا یکی است و دین هم یکی است. پیامبران دین مشترکی دارند و این دین نمیتواند به «ادیان» جمع بسته شود. استفاده از اصطلاحاتی مانند «ادیان آسمانی» یا «ادیان توحیدی» مانند این است که از «خدایان آسمانی» یا «خدایان توحیدی» سخن بگوییم! خدای پیامبران واحد است و دینشان هم واحد است، اما خود پیامبران و کتابهای پیامبران متعددند. مؤمنان باید به کتابهای همهی پیامبران ایمان داشته باشند، نه کتاب یک پیامبر خاص!
عدم تبعیض بین پیامبران باعت میشود که اصول و مبانی مشترک دعوت پیامبران پررنگ و برجسته شود و احکام متغیر فقهی و محلی کمرنگ شود. برای کسانی که بر یک پیامبر واحد متمرکز میشوند، حتی موضوعاتی از این قبیل که آن پیامبر با چند انگشت غذا میخورد یا با کدام پا وارد مستراح میشد اهمیت پیدا میکند. با سرگرم شدن به امور مبتذل، بهانهای برای اختلاف و تفرقه بر سر احکام فرعی و کماهمیت پیدا میشود و توجه مؤمنان از مبانی دین منحرف میشود.
شیعیان بر این موضوع تأکید میکنند که امامان نور واحدند. اگرچه نور نامیدن هیچ بشری صحیح نیست، اما عدم تبعیض و تفکیک بین امامان در مذهب شیعه همان است که قرآن در رویکرد مؤمنان به پیامبران میخواهد. بر خلاف امامانی که در مذاهب مختلف بر سر امامتشان اختلاف است، در امامتِ پیامبرانی که قرآن آنان را امام نامیده است، تردید و اختلافی نیست: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاهِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ. امامانِ اصلیِ مؤمنان، پیامبران هستند و همگی آنان مردم را به یک مکتب واحد دعوت کردهاند. آنچه قرآن از اهل کتاب خواسته است، در درجهی اول بازگشت به اصلی است که پیامبران پیشین هم مبلغ آن بودهاند: قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ.
(ادامه دارد)

سلام
ترجمه نویسنده از آیه
لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ.
اشتباه است
زیرا کلمه فرق را به معنای فارسی آن انگاشته اند
در این آیه فرق به معنای اختلاف است و آیه لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ. یعنی میان هیچکدام از پیامبران اختلافی نیست یعنی دین تمام آنها اسلام است و پیام آنها توحید است
اما طبیعی و روشن است که پیامبران به نسبت تفاوت های مسئولیت ها و کتاب ها و مکان و محدوده رسالت و کارکردهایشان با هم فرق و تفاوت داشته اند
با سلام
خیلی عالی و مستدل و مهم بود
بسیار ممنون و متشکرم