دین و آزادی (۲۰): تکلم انسان و خطاهای زبان
ابوالفضل ارجمند: در گفتار پیش از دیدگاهی متفاوت به تحلیل مسألهی تکلم خدا و فرشتگان در متون مقدس پرداختیم و این نکته را یادآور شدیم که در ادبیات گذشتگان رایج بوده است که روابط بین پدیدههای طبیعی را در قالب داستانهایی حکمتآمیز بیان میکردهاند و در این داستانها از زبان اشیا سخن میگفتهاند. اشیایی چون چشمه و سنگ به زبان بشری سخن نمیگویند، اما نویسندگان میتوانند در نوشتههای خود این اشیا را به تکلم وا دارند و زبان حال آنها را به زبان قال تبدیل کنند.
بشرِ امروز گفتگو با خدا را تجربه نمیکند، اما در متون کهن میبینیم که خدا و فرشتگان با عموم مردم، از نیکوکاران گرفته تا بدکاران، مکالمه میکردهاند. به عنوان نمونه، گفتگوی خدا و قائن (قابیل) پس از قتل برادرش هابیل در ابتدای تورات منعکس شده است (پیدایش ۴: ۶-۱۵). اگر خدای متون مقدس همان خدای امروز است و بشر قدیم هم همان بشر امروز است، باید معلوم شود که چرا در روزگار کهن چنین مکالماتی بین خدا و بشر برقرار میشده است و امروزه این اتفاق نمیافتد.
مسألهی تکلم خدا را در مجموعه مقالات دیگری با عنوان «کلام خدا و خانهی خدا» نیز بررسی کردیم و در آنجا کلام را با خانه مقایسه کردیم. گفتیم که خانهی خدا مکانی مقدس و محترم است که به ذکر خدا اختصاص دارد، اما نباید تصور کرد که خدا در ساختن این خانه دخالتی مستقیم داشته است. متون مقدس را هم میتوان کلام خدا و کتاب خدا نامید، هرچند میدانیم این متون بدون استفاده از قلم و کاغذ و نویسندهی انسانی نوشته نشده است.
اکنون به تکلم انسان توجه میکنیم و بعضی از محدودیتها و ابهامات ذاتی زبان را بررسی میکنیم. این خصوصیات ذاتی زبان به خطاهایی در توصیف جهان و پدیدههای آن منجر میشود و این خطاها در هر متنی که به زبان بشری نوشته شود، از جمله متون مقدس، وارد میشود.
تکلم انسان رفتاری طبیعی نیست، بلکه مهارتی است که او در کودکی از اطرافیان خود میآموزد. اگر فرض کنیم کودک به تنهایی در طبیعت زندگی کند و نیازمندیهای طبیعی او تأمین شود، یا فرض کنیم کسانی در اطراف کودک باشند و از او مراقبت کنند اما با او هیچ سخنی نگویند، کودک رشد میکند و به بلوغ جسمی میرسد بدون اینکه یاد بگیرد سخن بگوید. در این حالت کودک قادر است مانند بسیاری از جانوران صداهایی را از گلویش در آورد، اما این رفتار را نمیتوان تکلم نامید.
تکلم مانند سواد است. در حالت طبیعی انسان نمیتواند نوشتهای را بخواند یا بنویسد و کسب این مهارت به آموزش نیاز دارد. اگرچه همهی بیسوادان قادرند قلم در دست بگیرند و بر روی کاغذ خطوط مبهمی را رسم کنند، اما این توانایی را نمیتوان به معنی بهرهمندی آنان از سواد دانست. سوادآموزی و زبانآموزی هر دو به معلم نیاز دارد و طبیعت خودبخود این مهارتها را در اختیار انسان قرار نمیدهد.
همان گونه که خط اختراع انسان است، تکلم هم اختراع انسان است. برای اینکه ماهیت مصنوعی تکلم بهتر آشکار شود، میتوانیم به شیوهای متفاوت از تکلم توجه کنیم که تنها با استفاده از دست صورت میگیرد و ناشنوایان از آن استفاده میکنند. نمونهای از الفبای زبان اشاره در شکل زیر نشان داده شده است:
در تکلمِ عادی از لبها و اندامهای درون دهان برای تولید نشانههای صوتی استفاده میکنیم، اما چنانکه دیده میشود میتوان از دستها هم برای تولید نشانههای تصویری استفاده کرد. اگرچه خدا به انسان دست داده است و او را قادر کرده است که دست خود را به شکلهای مختلفی به حرکت در آورد، اما اینکه انسان از حرکتها و حالتهای دستها و انگشتانش برای انتقال معنی استفاده کند، اختراعی انسانی است و چنین مهارتی در طبیعت به او آموخته نمیشود.
زبان اشاره با دستها هم مانند تکلم با دهان یکی از زبانهای بشری است. اگر تکلم خدا به زبانهای بشری معنی داشته باشد، تکلم او با دستهایش هم باید معنی داشته باشد، به خصوص که در قرآن گفته شده است که خدا دستهایی گشاده دارد: یداه مبسوطتان. اگر نمیتوان تصور کرد که خدا با دستهایش با بشر سخن بگوید، تکلم او با الفاظ و اصوات بشری هم ممتنع است.
زبانی که در دهان ماست، اندام چشایی است نه ابزار تکلم. بسیاری از جانوران به ویژه پستانداران از لب و دندان و زبان و دهانی شبیه به انسان برخوردارند و در گلوی آنها هم مانند انسان تارهای صوتی وجود دارد که به آنها توانایی تولید صدا میدهد، اما هیچیک از اینها برای تکلم خلق نشده است.
ما میتوانیم یاد بگیریم که با دهان و لبها سوت بزنیم، اما نمیتوان گفت لبهای انسان برای سوت زدن آفریده شده است، چنانکه جانوران دیگر هم لب دارند و سوت نمیزنند. سوت زدن مهارتی است که یادگیری آن به تمرین نیاز دارد و ممکن است بعضی از مردم هم آن را یاد نگیرند. با کسب این مهارت میتوان از لبها و دهان به صورت ابزاری برای علامت دادن یا نواختن موسیقی و جز آن استفاده کرد. یادگیری تلفظ حروف الفبا و چگونگی حالت دادن به زبان و دهان برای تولید آنها هم مهارتی است که به تمرین نیاز دارد و این موضوع را به خصوص در بزرگسالی هنگام یادگیری بعضی از حروف و صداهای مشکل در زبانهای بیگانه که در زبان مادری ما وجود ندارد تجربه میکنیم.
***
جهان یکپارچه و پیوسته است. زبان بشری جهان را قطعهقطعه و گسسته میکند. بشر ناچار است برای اشاره به هر نقطه از این جهان پهناور و نامحدود، آن را مرزبندی کند و به محدودههایی کوچکتر تقسیم کند و برای هر محدوده نامی جداگانه در نظر گیرد. این تقسیمات و مرزبندیها اگرچه در امور روزمره کارایی دارند، اما بر واقعیت جهان منطبق نیستند و در هستیشناسی به ابهام و خطا منجر میشوند.
آنچه را که ما «کرهی زمین» مینامیم، در نظر بگیرید. بخشی از سطح این کره خشکی است و بخشی دیگر دریاست، اما در این نگاه به زمین معمولا فراموش میشود که اقیانوسی از هوا هم خشکیها و دریاها را احاطه کرده است. هوای اطراف ما بخشی از زمین است که چون آن را نمیبینیم به آن توجه نمیکنیم. اقیانوس هوا صدها کیلومتر عمق دارد و به تدریج رقیق میشود، از این رو نمیتوانیم مرز دقیقی را تعیین کنیم و بگوییم زمین تا آنجاست و از آنجا به بعد تمام میشود و آسمان شروع میشود.
زمین محدودهای از جهان است که با محیط اطراف خود پیوندهای محکمی دارد و همین پیوندهاست که زمین را زمین میکند. بسیاری از پدیدههایی که ما در زمین مشاهده میکنیم، اعم از باد و باران و گردش روز و شب و آمدن و رفتن فصلها و زندگی گیاهان و جانوران، نتیجهی پیوند عمیق زمین با خورشید است. اگر زمین را از خورشید جدا کنیم وانرژی خورشید به زمین نرسد، هیچیک از این پدیدهها در زمین ظهور نمیکند. در حقیقت زمین در اتصال با خورشید است که زمین شده است و نمیتوان این پیوند را قطع کرد و به زمین مستقل از خورشید نگاه کرد. زمین بدون خورشید به چیز دیگری تبدیل میشود.
پیوند دیگری که تمام اجزای مادی جهان را به هم متصل کرده است، نیروی جاذبه است که موقعیت و حرکت اجرام فضایی را نسبت به هم تعیین میکند. زمین و خورشید از طریق نیروی جاذبه هم به هم متصلند. در طبیعت اتصالاتی وجود دارند که ما قادر به مشاهدهی آنها هستیم یا در علم کشف شده است و اتصالات دیگری هم ممکن است وجود داشته باشند که ما قادر به مشاهدهی آنها نیستیم یا علم آنها را کشف نکرده است. علاوه بر پیوندهای فیزیکی، پیوندهای متافیزیکی را هم باید در نظر داشته باشیم، اگرچه فیزیک و متافیزیک را هم نباید از هم جدا دانست و آنها را مرزبندی کرد.
وقتی در زبان بشری جهان را به زمین و آسمان و خورشید و ماه و ستارگان تقسیم میکنیم، بین پدیدهها مرزبندی میکنیم و پیوندهای آنها را از هم جدا میکنیم. در حقیقت امکان ندارد که ما بتوانیم مرز و محدودهی مشخصی را برای اشیا تعیین کنیم و بگوییم این «زمین» است و این «ماه» است و این «خورشید» است، چون هر یک از این پدیدهها به پدیدههای دیگر متصل است.
در مرزبندی و نامگذاری اشیا، بخش آشکار و محسوس هر شیء در نظر گرفته میشود و بخش پنهان و نامحسوس آن و پیوندهای آن با محیط اطرافش مغفول میماند. قسمتی از خشکی را در نظر بگیرید که از زیر آب بیرون آمده است. ما این محدوده را جزیره مینامیم. اگر چند جزیره کنار هم باشند، برای اینکه معلوم کنیم به کدام جزیره اشاره میکنیم، به هر یک از جزیرهها نامی اختصاصی میدهیم. اگر آب دریا پایین برود، پیوند پنهان این جزیرهها بر ما نمایان میشود و چند جزیره به یک جزیره تبدیل میشود. اشیایی که ما به صورت جزیرههای جدا از هم میبینیم و به آنها نامها و هویتها مستقل میدهیم، به هم متصل هستند.
***
زبان مصنوع انسان است و مانند همهی مصنوعات انسانی دیگر میتواند کاربردهای نیک یا بدی داشته باشد. زبان ما را قادر میسازد که با همنوعان خود ارتباط برقرار کنیم و در عین حال ما را قادر میسازد که دروغ بگوییم! جانورانی که تکلم نمیکنند، قادر نیستند دروغ بگویند. بشر هم پیش از آنکه به زبان مجهز شود، نمیتوانست دروغ بگوید. به کمک زبان میتوانیم مسخره کنیم، ناسزا بگوییم، فریب دهیم، و کثیری از رذایل اخلاقی دیگر را مرتکب شویم.
زبان هم میتواند به انسان خدمت کند، هم میتواند بلای جان او شود؛ از این رو حکیمی چون سعدی با اینکه خود با عنوان «استاد سخن» شناخته میشود، فصلی از کتابش را به فواید خاموشی اختصاص داده است. در قرآن هم به روزهی سکوت زکریا و مریم اشاره شده است. گاهی تنها با سکوت میتوان از خطاهای عمدی و سهوی زبان مصون ماند.
در کنار آفات زبان، به محدودیتهای زبان هم باید توجه کنیم. مانند تمام ابزارها، زبان هم قابلیت محدودی دارد و این محدودیت هنگامی که بخواهیم به بحثهای عمیق فلسفی و دینی بپردازیم آشکارتر میشود. ما قادر نیستیم ماهیت مفاهیمی چون «خدا» و «هستی» و حتی چیستی خودمان را با زبان توصیف کنیم. بسیاری از مجادلات فلسفی و دینی از محدودیتها و ابهامات ذاتی زبان بر میخیزد.
اینکه خدا بخواهد با زبان اختراعی بشر سخن بگوید، مانند این است که بخواهد از طریق تلفن یا دیگر ابزارهای مصنوعی با بشر ارتباط برقرار کند. تکلم خدا با بشر و دیگر مخلوقاتش نیازی به ابزارهای ساخت بشر، از جمله زبان بشری ندارد. چنانکه در گفتار قبل هم ذکر شد، خدا پیش از خلقت بشر و ظهور زبانهای بشری به مخلوقات فرمان میداد و هم اکنون هم به آنها فرمان میدهد و میگوید چه کار کنند، بدون اینکه نیازی باشد از زبان بشری استفاده کند: إنما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون.
(ادامه دارد)
مطالب مرتبط:
دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس
دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟
دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی
دین و آزادی (۹): تأملی در معنی «ما ملکت أیمانکم» و «رقاب»
دین و آزادی (۱۰): تجاوز اعراب به همسایگان عجم
دین و آزادی (۱۱): آنچه در قرآن نیامده است
دین و آزادی (۱۲): پیامبران و متخصصان
دین و آزادی (۱۳): خادمان و روحانیان
دین و آزادی (۱۴): حکم شرع همان حکم عقل است
دین و آزادی (۱۵): تفکیک رهبری سیاسی از رهبری مذهبی
دین و آزادی (۱۷): ای کسانی که ایمان آوردید!
دین و آزادی (۱۸): توهین به مقدسات

جناب مجید شما بر اساس چه مستندات عقلی و نقلی ( کتب مقدس و نه روایات و سنت ) ادعا میکنید خداوند با زبان عربی کلماتش را به گوش فیزیکی یا سر محمد زمزمه میکرد ؟؟ایا شما مقام خالق را تا حد مخلوقش پایین می اوردید ؟مگر رسالت محمد غیر از پیامرسانی بود ؟معنی تحت اللفظی پیام بر و رسول چیست ؟( در روایات یک اصل بنیادی را نویسندگانش خوب مراعات کرده اند ” میخواهی دروغت را باور کنند در میان دروغهایت چند جمله راست از قران نیز بگنجان ! “)در ضمن کتابی هست در باب ثواب خواندن سوره های… مطالعه بیشتر»
[quote]یک حیوان با استتارِ خودش می گوید : من نیستم ![/quote]
اینکه بگوییم پنهان شدن یعنی «من نیستم»، خودش یک دروغ انسانی است. حیوانات دروغ نمیگویند اما میتوانند کشف خود را برای دشمن دشوار کنند. اگر شب لباس مشکی بپوشید، مشاهده شما دشوار میشود، اما این به معنی دروغگویی شما نیست!
در متن آمده : « جانورانی که تکلّم نمیکنند ، قادر نیستند دروغ بگویند . بشر هم پیش از آنکه به زبان مجهّز شود ، نمیتوانست دروغ بگوید . » طبقِ گفتۀ نویسندۀ محترم دروغ گفتن که فقط با زبان نیست یک حیوان با استتارِ خودش می گوید : من نیستم ! انسان کاری انجام می دهد طوری وانمود می کند که دیگری آن کار را انجام داده است بدونِ آنکه با زبان سخنی بگوید .
کامنت دیروز من ظاهرا از قلم افتاده .
مشکلی که نداشته، پس حتما به سایت نرسیده…
…………
مدی سایت:لطفا مجدد بررسی کنید اگر منتشر نشده لابد ثبت نشده است. دوباره بفرستید.
معلوم نشد بر چه اساس اصول عقاید آبا کلیسا، کاهنان یهود، مغان زردشتی، مفتیان اهل سنت و روحانیون شیعه همواره نادرست و مال شما همواره درست بوده است!
[quote]اینها که عرض کردم “اصول موضوعه” مسلمانی و ایمان در کل ادیان ابراهیمی ست* و با حرف شما نقض نمی شود، لابد شنیده اید اصول موضوعه چه جایگاهی داشته و چهارچوب اعتقادات را تشکیل می دهد و این شمایید که اگر آنها را نادرست می پندارید باید برای مدعایتان “دلیل” اقامه کنید نه اینکه صرفا “بیان” کنید![/quote]
پس از عرایض، اکنون نوبت تمسک به اصول عقاید آباء کلیسا (church fathers) است. با این حال به قول خودتان دستپاچه نباشید. مقالات ادامه دارد.
با سلام:
[quote]اگر خداوند صوت تولید کند و آن صوت دارای کلمات….[/quote]
بله، من نیز همین را گفته بودم:
“در آن صورت چنان صوتی، صدای منحصر خدا نیست، اما برگرفته و و [u]منتسب بدو [/u]هست”
[quote]پیامر اسلام(ص) می گفت این جملات از جانب خداوند است. پیامبر صدای خداوند را نمی شنید….[/quote]
صدای فرشته را می شنید، وحی همواره در خواب نبود، آن قسم که در بیداری بود هم همیشه بر قلب مبارک نبود، با گوش سر نیز می شنید …….. موسی نیز گاهی بدون واسطه جبرئیل، صوت منتسب را در بیداری[u] می شنید[/u].
البته لحاظ کردن اینها به مصلحت صاحب مقاله نیست!
آقای ارجمند: اینها که عرض کردم “اصول موضوعه” مسلمانی و ایمان در کل ادیان ابراهیمی ست* و با حرف شما نقض نمی شود، لابد شنیده اید اصول موضوعه چه جایگاهی داشته و چهارچوب اعتقادات را تشکیل می دهد و این شمایید که اگر آنها را نادرست می پندارید باید برای مدعایتان “دلیل” اقامه کنید نه اینکه صرفا “بیان” کنید! صد البته که بحث بین یک وحدت وجودی تمام عیار و یک معتقد به خدای خالق هستی (نه همان هستی…..) نباید هم به نتیجه برسد.مسلما[u] خدایی که نباشد[/u] توانایی سخن گفتن هم ندارد! کسی تا کنون دیده سنگ و چوب و… مطالعه بیشتر»
سلام جناب مجید قصد ندارم در مباحثه شما و جناب ارجمند وارد شوم.تنها دو مطلب هست که حضورتون عرض می کنم. ۱. اگر خداوند صوت تولید کند و آن صوت دارای کلمات یا جملاتی باشند که قابل فهم است، در این صورت می توان گفت صوتی از “جانب” خدا شنیده شد. حتی در این صورت خداوند تکلم نفرموده. تنها صوت ایجاد کرده.۲. پیامر اسلام(ص) می گفت این جملات از جانب خداوند است. پیامبر صدای خداوند را نمی شنید چون فرشته وحی بود که آیات(جملات) را بر پیامبر می رساند. آنهم بر قلب پیامبر که محلی برای “شنیدن” نیست! بر گوش(شنوایی)… مطالعه بیشتر»
[quote]عرض کردم: چون دیگر اقتضا نمی کند.[/quote]
[quote]عرض کردم:چون قرار نبوده همه بشنوند.[/quote]
با تشکر از عرایضتان.
[quote]اساسا قرآن حاصل دیالوگ انتقادی پیامبر با مردم است…[/quote]خیر، بخشهایی از آن، بازتاب گفتگوهای حادث آمده را نیز دربر دارد.اینکه چرا سابقا بعضبی غیر پیامبران نیز طرف گفتگوی خدا واقع می شدند و هم اکنون دیگر نه، عرض کردم: چون دیگر اقتضا نمی کند.و اینکه چرا میلیاردها انسان هستند که بر روی زمین زندگی میکنند و هیچیک صدای خدا و فرشتگان را نمیشنوند هم عرض کردم:چون قرار نبوده همه بشنوند. _ شما چرا نمی گویید به چه دلیل سخن گفتن خدا با کلمات را ممتنع می یابید؟_ به همان دلیل که خدا را نمیتوان دید، صدای خدا را هم نمیتوان… مطالعه بیشتر»
[quote]بله در قرآن تمثیل هم داریم، مثل همان برتخت نشستن، اما اینها نیز از سوی فرستنده کتاب اختیار شده نه اینکه چون بعضی تمثیلات در متن آمده پس طبق اظهار شما همه متن تمثیلی ست.[/quote] تمام متن تمثیلی نیست، اما تمثیل هم در متن هست. اساسا قرآن حاصل دیالوگ انتقادی پیامبر با مردم است و بخشی از آن سخنان مردم از جمله منکران پیامبر است که پس از بازگو شدن پاسخ داده شده است. [quote]قرار نیست ما بشنویم، این سطح از ارتباط مختص پیامبران بود، فرق ما با آنها همین بود: بشری چون ما، الا اینکه مهبط وحی بودند.[/quote] برای… مطالعه بیشتر»
این بار به روز سوم نرسیده دستپاچه شدید … بگذریم.[quote]کاملا روشن است که سخن گفتن خدا با انسان تمثیلی است و پیامبر هم انسانی مثل دیگران بود.[/quote]این شد جواب سوال بنده؟جن و انس می دانند نظر پیامبر درین باره چه بود! ایشان قرآن را عینا کلام خالق معرفی می کرد نه تمثیلی از آن…….البته که اذعان به این امر که کسی بگوید نظر من با نظر پیامبر فرق می کند شهامت لازم دارد.دکتر سروش هرچند نه با کلمات صریح، اما تلویحا چنین سخنی را در نظریات خود گنجانده و خوب، عرض کردم کار هرکس نیست…..بله در قرآن تمثیل هم داریم،… مطالعه بیشتر»
[quote]پیامبر چون شما معتقد بود سخن گفتن خدا با کلمات، تمثیلی ست یا اینکه به واقع می فرمود خداوند عینا با همان کلمات آمده در کتاب با وی ارتباط برقرار کرده است ؟[/quote] کاملا روشن است که سخن گفتن خدا با انسان تمثیلی است و پیامبر هم انسانی مثل دیگران بود. موضوع به این وضوح چرا این قدر برای شما پیچیده شده است؟ برای اینکه از خطا به در آیید بفرمایید که وقتی پیامبر میگفت خدا بر تخت نشست تمثیلی بود یا اینکه به قول شما به واقع معتقد بود که خدا عینا بر تخت نشست؟ اصلا چرا راه دوری… مطالعه بیشتر»
تجاهل نفرمایید قربان! شک ندارم می دانید منظور چیست…..
پیامبر چون شما معتقد بود سخن گفتن خدا با کلمات، تمثیلی ست یا اینکه به واقع می فرمود خداوند عینا با همان کلمات آمده در کتاب با وی ارتباط برقرار کرده است ؟
تجاهل نفرمایید قربان! شک ندارم می دانید منظور چیست…..
[quote]بله با شما در مورد “مولوی و کتابش” موافقم، چه خوب است که شما هم موافقید نظر پیامبر در مورد قرآن به وضوح تمام و آشکارا چیز دیگری بود….[/quote]
چیز دیگری بود؟! هیچ چیز دیگری نبود.
بله با شما در مورد “مولوی و کتابش” موافقم، چه خوب است که شما هم موافقید نظر پیامبر در مورد قرآن [i]به وضوح تمام و آشکارا[/i] چیز دیگری بود….
[quote]اما اصل مطلب: باید دید آورنده کتاب (که پیامبر باشد) دراین باره چه نظری داشته، مگر در باب قرآن بحث نمی کنید؟[/quote] نظر مولوی دربارهی کتاب خودش مثنوی در مقدمه به زبان عربی آمده است که ترجمه بخشی از آن چنین است: ———————-این کتاب مثنوی است، که اصولِ اصولِ اصول دین است. درباره ی کشف رازهای وصول به حقیقت و رسیدن به مرتبه ی یقین است. و دانش بزرگ خداوندی است. و راه روشن خداپرستی است. و آشکارترین برهان خداشناسی است… بدانند که «این فرود آمده از سوی پروردگار جهانیان است» و «پیش از آن یا پس از آن هیچ… مطالعه بیشتر»
آقای ارجمند دستتون درد نکنه که دانسته هاتون را با ما در میون میذارین.
مقاله قشنگی بود.
منتظر ادامه بحثتان هستیم.
جناب ارجمند:[quote]اینکه موضوع را به گذشته حواله بدهیم و بگوییم خدا در گذشته با بشر مکالمه میکرده است و امروز نمیکند، راه را برای کثیری از ادعاهای اثباتناپذیر و واهی دیگر باز میکند[/quote]“اثباتناپذیر و واهی” ؟! شما مدعا را از همین ابتدا بجای دلیل نشانده اید که البته باطل است.مثال شیر هم درنوع خود جالب بود و مایه تفرج شد.پاسخ سوال کلیدی مقاله به اجمال می تواند این باشد که: چون دیگر اقتضا نمی کند. اما اصل مطلب: باید دید [u]آورنده کتاب[/u] (که پیامبر باشد) دراین باره چه نظری داشته، مگر در باب قرآن بحث نمی کنید؟انشاالله نخواهید گفت که… مطالعه بیشتر»
[quote name=”مجید”]اینکه می فرمایید:[quote]باید معلوم شود که چرا در روزگار کهن چنین مکالماتی بین خدا و بشر برقرار میشده است و امروزه این اتفاق نمیافتد.[/quote]قطعا عنایت دارید که چنین نتیجه ای نمی دهد که “چون حالا مکالمات ادامه ندارد پس لابد قبلا هم به این صورت نبوده است”![/quote] با سلام خدا هم اکنون نزد ما حی و حاضر است و از رگ گردن هم به ما نزدیکتر است. او بنا به نص قرآن اگر چیزی بخواهد، میگوید «کن» و این گونه هم نیست که فقط در قدیم میگفته است «کن» و الان دیگر نمی گوید! اما چرا ما صدای خدایی… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند گرامی: پس از سلام، مدتی گرفتاریهای دنیوی مانع از این بود که درخدمتتان باشم، اما بحمدالله شما تولیداتتان برقراربود….اما بعد، اینکه می فرمایید:[quote]باید معلوم شود که چرا در روزگار کهن چنین مکالماتی بین خدا و بشر برقرار میشده است و امروزه این اتفاق نمیافتد.[/quote]قطعا عنایت دارید که چنین نتیجه ای نمی دهد که “چون حالا مکالمات ادامه ندارد پس لابد قبلا هم به این صورت نبوده است”!اصولا امکان برقراری ارتباط جز از طریق حواس با بشر مقدور نیست و آنهم جز با ترجمان به کلمات به سامان نمی رسد.خدا اگر بخواهد وحیی نازل کند تنها راه آن همان… مطالعه بیشتر»