دین و آزادی (۴۰): رازگشایی از روزه
ابوالفضل ارجمند: در سه گفتار گذشته، ملازمهی اعتکاف و سایر احکام روزه در آیهی ۱۸۷ سورهی بقره را بررسی کردیم. در این گفتار میکوشیم شیوهی خاص و نامتعارف روزهداری مریم را هم که در تفاسیر به غلط «روزهی سکوت» نامیده میشود، در همان چارچوب گفتارهای گذشته توضیح دهیم. بر اساس تحلیلی که در این گفتار ارائه میکنیم، مفهوم روزهداری به کلی تغییر خواهد کرد.
از روزهداری اولین چیزی که به ذهن ما متبادر میشود پرهیز از خوردن و آشامیدن است، اما در قرآن به روزهای اشاره شده است که در آن نه تنها خوردن و آشامیدن مجاز است، بلکه به آن امر شده است! مریم در زمان روزهداری میتوانست بخورد و بیاشامد. بنا به نقل قرآن، مریم هنگامی که باردار بود از خانوادهاش فاصله گرفت و به مکانی دور رفت: فحملته فانتبذت به مکانا قصیا. در آن حال به مریم گفته شد که بخورد و بیاشامد و درعین حال روزه بگیرد و با مردم سخن نگوید: فکلی واشربی وقری عینا، فإما ترین من البشر أحدا فقولی إنی نذرت للرحمن صوما، فلن أکلم الیوم إنسیا.
روزهای که در آن خوردن و آشامیدن مجاز باشد برای ما عجیب و ناشناخته است، به خصوص اگر بپذیریم که در قرآن معنی کلی احکام و مناسک دینی در طول زمان و از پیامبری به پیامبری دیگر تغییر نکرده است: اگر عیسی میگوید من به صلات و زکات سفارش شدهام (مریم: ۳۱)، منظورش از صلات و زکات چیزی متفاوت از آنچه ما امروزه صلات و زکات مینامیم نیست. اگر لقمان پسرش را به امر به معروف و نهی از منکر دعوت میکند (لقمان: ۱۷)، منظورش از این دو اصطلاح کم و بیش همان است که ما امروزه از این دو اصطلاح درک میکنیم. اما روزهی مریم این گونه نیست. از دیدگاه سنتی، مهمترین شاخصهی روزهداری پرهیز از خوردن و آشامیدن در طول روز است. این پرسش پیش میآید که چگونه ممکن است مریم روزه داشته باشد و در عین حال بخورد و بیاشامد؟
برای حل این معضل، مفسران اصطلاحی به نام «روزهی سکوت» را ابداع کردهاند و ادعا میکنند که مریم روزهی سکوت گرفته است. این نوع روزه را از ممنوعیت تکلم مریم با مردم استنباط میکنند: فقولی إنی نذرت للرحمن صوما، فلن أکلم الیوم إنسیا. در اینجا با دلایل و مثالهای متعدد نشان میدهیم که این استنباط غلط است:
۱. عدم مکالمه با مردم به معنی سکوت نیست. این را میتوانیم با توجه به احکام فقهی نماز به سادگی درک کنیم. نمازگزار در نماز مجاز نیست که با مردم سخن بگوید، اما واضح است که او در نماز ساکت نیست. مریم در زمان روزه از مکالمه با مردم نهی شده بود، اما آیا از نماز و نیایش با خدا هم نهی شده بود؟ چه بسا مریم در آن روز بیش از هر روز دیگری با خدا سخن گفت و یک لحظه هم ساکت نبود. در این صورت چگونه میتوان گفت که او روزهی سکوت گرفته است؟ لفظ «دعا» به معنی صدا زدن است. کسی که دعا میکند خدا را صدا میزند، و خدا شنوندهی دعاست. دعا با سکوت در تضاد است، و مریم از دعا منع نشده بود. او میتوانست خدا را صدا بزند و با خدا درد دل کند، هرچند با مردم سخن نمیگفت.
۲. مریم میتوانست با خودش هم سخن بگوید، بدون اینکه فرمان ممنوعیت مکالمه با مردم را نقض کرده باشد. در سورهی مریم سخنی از مریم نقل شده است که حاکی از ناله و تضرع او در آن حال پریشان است: یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا. اگر کسی تمام روز در تنهایی شیون و زاری کند و از تقدیرش بنالد، باز هم با مردم سخن نگفته است، اما ساکت هم نبوده است.
۳. فرض کنید یک قاری قرآن تمام روز با آواز بلند به قرائت قرآن بپردازد. چنین کسی ممکن است چنان فریاد بکشد که گلویش هم خراشیده شود، بدون اینکه یک کلمه با مردم سخن گفته باشد! پس عدم تکلم با مردم به معنی سکوت نیست.
از تمام اینها که بگذریم، نکتهی مهم دیگری در شیوهی روزهداری مریم وجود دارد که حاوی پاردوکس است. در حالی که به مریم فرمان داده شد که با مردم سخن نگوید، از او خواسته شد که اگر کسی را دید به او بگوید روزهدار است! اگر مریم نباید با مردم سخن میگفت، چگونه به مردم میگفت که روزهدار است؟
مفسران در توضیح این تناقضنما میگویند که مریم با زبان اشاره با مردم سخن میگفت. این ادعا دست کم به دو دلیل بیاساس است: یکی اینکه قرآن در اینجا از فعل «قولی» استفاده کرده است که به معنی «گفتن» است نه «اشاره کردن»: فقولی إنی نذرت للرحمن صوما، فلن أکلم الیوم إنسیا. دیگر اینکه سخن گفتن با زبان اشاره هم شکلی از سخن گفتن است. چه معنی دارد از کسی که زبان دارد بخواهند با مردم به زبان عادی تکلم نکند و در عین حال او را مجاز کنند که با زبان اشاره با مردم تکلم کند و سخنش را به جای زبان با اشارهی دست بیان کند؟ او در هردو صورت با مردم گفتگو کرده است. این کار همان قدر عجیب و نامعقول است که روزهدار را از خوردن و آشامیدن منع کنند ولی به او اجازه دهند که از راهی غیرعادی آب و غذا بخورد، مثلا لولهای به معدهاش وصل شود و غذا از طریق آن به درون معده تزریق شود، یا از طریق بینی آب بنوشد!
سخن گفتن مریم با مردم در حال روزهداری را بسیار سادهتر و معقولتر میتوان توضیح داد. برای تقریب به ذهن، باز هم از احکام فقهی نماز کمک میگیریم. در نماز اگرچه تکلم با مردم ممنوع است، اما حکم فقهی این است که اگر کسی به نمازگزار سلام کرد، واجب است که نمازگزار به او جواب دهد. بنابراین از نظر فقهی با وجود اینکه تکلم با مردم در نماز ممنوع است، اما این ممنوعیت مطلق نیست. ممکن است در نماز کسی به شما سلام کند و شما به نشانهی پاسخ دست خود را بالا بیاورید یا سری تکان دهید، اما حکم فقهی این نیست که با اشاره جواب بدهید. از نظر فقهی شما مکلفید با زبان جواب دهید، نه با اشاره، با وجود اینکه تکلم با مردم در نماز ممنوع است. بعضی از فقیهان حتی حکم میکنند که اگر مصلحت ایجاب کند، میتوان سخنان دیگری را هم در نماز به زبان آورد بدون اینکه نماز باطل شود. مثلا فرض کنید در حین نماز ببینید که جان کسی در خطر است و او خودش آگاه نیست. میتوانید به او هشدار دهید و در عین حال به نمازتان هم ادامه دهید.
همین الگو میتواند در توضیح پارادوکس همزمانی ممنوعیت تکلم مریم با مردم و پاسخگویی او به مردم در هنگام روزهداری به کار گرفته شود. مریم در آن حال از خانه دور بود و وضعیتی پریشان داشت. اگر کسی او را میدید طبعا از او میپرسید که چرا در این وضعیت است. مریم میتوانست به اختصار بگوید که روزهدار است و با کسی سخن نمیگوید. این قبیل مجوزها را در بسیاری از احکام فقهی سراغ داریم. مثلا برای معتکفی که در مسجد مقیم است، اگرچه خروج از مسجد ممنوع است، اما برای بعضی از ضرورتها مانند قضای حاجت این ممنوعیت برداشته میشود.
اکنون که با دلایل و شواهد گوناگون نشان دادیم که عدم تکلم مریم با مردم به معنی سکوت او نیست و «روزهی سکوت» اصطلاحی نادرست است، به مسألهی مهم دیگری میرسیم: اگر مریم در حال روزهداری میتوانست بخورد و بیاشامد و تکلم کند، در این صورت به چه معنی روزهدار بود؟ در اینجا دیدگاه جدیدی را ارائه میکنیم که تعریف و تصور فقه سنتی از روزه را به کلی زیر سؤال میبرد. بر اساس این دیدگاه، روزه در قرآن نه به معنی پرهیز از خوردن و آشامیدن است نه به معنی پرهیز از تکلم با مردم. اینها ممنوعیتهای روزه هستند، نه خود روزه! برای توضیح و تفهیم این نکتهی مهم، ابتدا خواننده را به مثالهای زیر توجه میدهیم:
۱. باز هم به احکام فقهی نماز دقت کنید. در نماز، خوردن و آشامیدن و تکلم با مردم ممنوع است. اما آیا اگر کسی چند دقیقه از خوردن و آشامیدن و تکلم با مردم امتناع کرد، نماز خوانده است؟ مسلما نه. پرهیز از خوردن و آشامیدن و تکلم با مردم، ممنوعیتهای نماز هستند، نه خود نماز. نماز به معنی ذکر خدا و ستایش او و استعانت از اوست. نمازگزار در حین نماز از خوردن و آشامیدن و تکلم با مردم پرهیز میکند، اما به صرف رعایت این ممنوعیتها نماز اقامه نمیشود.
۲. در حین رانندگی، از نظر قانونی خوردن و آشامیدن و مکالمه با تلفن همراه ممنوع است. چرا؟ چون تمام توجه راننده باید به رانندگی باشد. روشن است که رانندگی به معنی نخوردن و نیاشامیدن و عدم مکالمه با مردم نیست، اما راننده باید در حین رانندگی این ممنوعیتها را رعایت کند. همین دقت و توجه در حین انجام مناسک دینی هم لازم است. در زمان ادای این مناسک باید تمام توجه به خدا باشد و از هر آنچه حواس را پرت میکند پرهیز شود. یادآوری این حکم قرآنی مفید است که در حین نماز نباید مست بود، همان قانونی که امروزه در حین رانندگی هم باید رعایت شود: ولا تقربوا الصلوه وأنتم سکاری، حتی تعلموا ما تقولون.
۳. در محیطهایی مانند کلاس درس یا کتابخانه هم معمولا خوردن و آشامیدن و مکالمه با دیگران ممنوع است. در اینجا نیز هدف این است که در حین یادگیری و مطالعه، شرایط برای حداکثر تمرکز و توجه افراد فراهم شود و شأن محیط خاصی که در آن هستیم حفظ شود.
اکنون تعریفی از روزهداری ارائه میکنیم که مستقل از احکام خوردن و آشامیدن و تکلم است: روزهداری یعنی تخصیص یک روز به خدا و توجه کامل به او، با تأکید بر اینکه روزهدار در حین روزهداری به کاری غیر از آن نمیپردازد. با این تعریف، روزه کم و بیش با دیگر مناسک دینی مانند نماز و حج قابل مقایسه است. کسی که در نماز است به کاری غیر از نماز مشغول نیست و کسی که در سفر حج است، در حین برگزاری مناسک حج کار دیگری نمیکند و تمام توجهش به ذکر خداست. ممنوعیتهایی چون پرهیز از آب و غذا، پرهیز از گفتگو با مردم و پرهیز از رابطهی جنسی با همسر به خودی خود روزه را تعریف نمیکند. مقررات روزهداری برای این است که در طول روزهداری تمام توجه انسان به امور معنوی همچون نیایش با خدا و تدبر در کتاب خدا معطوف شود. این تعریف از روزهداری مستلزم اعتکاف است. در حالت اعتکاف، روزهدار از تمام فعالیتهای مادی روزمره فاصله میگیرد و تنها به امور معنوی میپردازد.
با این تعریف از روزهداری، ممنوعیتهای روزهداری در حاشیه قرار میگیرد و روزهی مریم با روزهی ماه رمضان تفاوتی اساسی نخواهد داشت. اگرچه برای مریم خوردن و آشامیدن مجاز بود و در احکام ماه رمضان ممنوع شد، اما اینها تغییراتی در فروع روزه است نه خود روزه. فروع میتواند تغییر کند بدون اینکه مفهوم کلی عوض شود. مریم از خانواده فاصله گرفته بود و روزش را وقف خدا کرده بود: إنی نذرت للرحمن صوما. روزهدار هم در حالت اعتکاف وضعیت مشابهی دارد.
در روزهداری به مفهوم سنتی، روزهدار در حالی که از آب و غذا محروم است و گرسنگی و تشنگی میکشد، به فعالیتهای مادی روزمره در کوچه و بازار مشغول است، برای همین هم گرسنگی و تشنگی به او بیشتر فشار میآورد. او از سویی نمیتواند به درستی فعالیتهای روزانهی خود را انجام دهد و از سویی نمیداند که تحمل گرسنگی و تشنگی در یک روز عادی کاری برای چیست.
از آنجا که مهمترین عمل در روزهداری سنتی پرهیز از آب و غذا در طول روز است، کسانی هستند که گمان میکنند فلسفهی روزهداری همدردی با گرسنگان و محرومان است. این فلسفه به دلایل زیر سست است:
۱. در روزهی ماه رمضان فقط غذا خوردن منع نشده است. آشامیدن و روابط جنسی هم منع شده است. آیا پرهیز از آشامیدن را میتوان برای همدردی با تشنگان دانست؟ آیا ممنوعیت روابط جنسی در طول روز برای همدردی با افراد مجرد است؟ در روزهی مریم هم پرهیز از تکلم با مردم برای همدردی با افراد بیزبان نبود. تمام این ممنوعیتها با توجه به فعل اصلی در روزهداری قابل توضیح است: روزهدار در روزهایی از سال و ساعاتی از روز از این امور پرهیز میکند تا تمام توجهش به امری معنوی معطوف شود.
۲. در برگزاری مناسک دینی فلسفهی اصلی باید ذکر خدا باشد. روزه گرفتن برای همدردی با گرسنگان مانند رفتن به سفر حج برای همدردی با مسافران است! سفرِ پیاده که در قدیم معمول بود، خستگی و کوفتگی زیادی به دنبال دارد و مسافر اگر راهش دور باشد با پای تاولزده و زخمی به مقصد میرسد. روشن است که چنین فلسفهای برای حج صحیح نیست، چون کسانی که به مسجدالحرام نزدیکند، اصلا رنج سفر را تحمل نمیکنند.
۳. میزان گرسنگی و تشنگی به طول روز و گرمای هوا و نوع فعالیت انسان بستگی دارد. در روزهداری سنتی، ممکن است یکی در تمام روز در خانه بخوابد و دیگری ناچار باشد به فعالیتهای بدنی روزانه مشغول شود. روشن است که اینها گرسنگی و تشنگی را یکسان تحمل نمیکنند. اگر کسی در طول روز استراحت کند و شب هم هر قدر میخواهد غذا بخورد، درد گرسنگی را میفهمد؟
۴. معنی ندارد که برای همدردی با محرومان خود را به محرومیت آنان دچار کنیم، بدون اینکه برای رفع محرومیتشان کاری کنیم. به همان میزان که برهنه شدن ما کمکی به برهنگان نمیکند، گرسنگی کشیدن ما هم کمکی به گرسنگان نمیکند. روزهداری زمانی میتواند در راستای توجه به گرسنگان باشد که روزهدار ملزم باشد غذای روز خود را به گرسنگان بدهد، اما چنین قانونی در روزه وجود ندارد.
۵. قرآن گفته است کسانی که نمیتوانند روزه بگیرند فقیری را اطعام کنند: وعلی الذین یطیقونه فدیه طعام مسکین. ممکن است کسی از اینجا به غلط برداشت کند که یکی از اهداف روزه توجه به گرسنگان است، اما قرآن این نوع کفاره را فقط برای روزه وضع نکرده است. کفارهی نقض سوگند اطعام ده فقیر است (مائده ۸۹)، و کفارهی «ظهار» اطعام شصت فقیر (مجادله ۵۸). توجه کنید که از روزهداران چیزی به گرسنگان نمیرسد، بلکه اگر کسی روزه نگیرد باید گرسنهای را سیر کند!
روزهی فقهی ریاضت است، نه عبادت. اگر روزهداری را صرفا با ممنوعیتهایی چون پرهیز از آب و غذا و روابط جنسی تعریف کنیم، در طول روز فقط ریاضت میکشیم، بدون اینکه این کار مفهومی دینی و اثری معنوی داشته باشد. توجه کنید که از نظر فقه سنتی روزهدار به صرف اینکه گرسنگی و تشنگی بکشد روزهدار است و حتی اگر نماز هم نخواند روزهاش صحیح است. اما در تعریف جدید، روزهدار در تمام روز به نماز و دعا و تفکر در کتاب خدا مشغول است.
در روزهداری به سبک مریم هم پرهیز از تکلم با مردم به خودی خود هیچ معنای عقلی و دینی ندارد، مگر اینکه این ممنوعیت برای پرداختن به مناسکی باشد که در آن، مریم به جای تکلم با مردم میخواهد با خدا تکلم کند. بسیار نامعقول است که در یک روز عادی مردم در حالی که به انجام کارهای روزمره در کوچه و بازار مشغولند، با یکدیگر سخن نگویند چون روزهدارند. درک نادرست فلسفهی احکام دینی به اعمال نامعقول منجر میشود.
برای ادای فرایض دینی گاهی لازم است که از خواب خود هم کم کنیم: یا أیها المزمل، قم اللیل إلا قلیلا. کم کردن از خواب به انسان فشار میآورد، اما این فشار به تنهایی هیچ کمکی به ارتقای معنوی انسان نمیکند و عملی دینی و عبادی نیست. منظور قرآن از کم کردن خواب این نیست که با بیخوابی به یاد کسانی بیفتیم که خواب ندارند و گمان کنیم که با تحمل فشار بیخوابی ثواب میبریم و بر معنویت خود میافزاییم. بیخوابی کشیدن به خودیخود عملی مرتاضانه و خودآزارانه است. این کار وقتی عملی دینی و عبادی میشود که برای نماز و دعا و تدبر در کتاب خدا باشد: ورتل القرآن ترتیلا. قرآن میگوید شب بیدار باش و قرآن بخوان، نه اینکه شب بیدار باش و بیخوابی بکش. مقایسه کنید با زمانی که کسی برای مطالعه بیخوابی میکشد: این بیخوابی موجب ارتقای علم و آگاهی او میشود.
در دین پیامبران، ریاضت و خودآزاری و مناسک نامعقول جایگاهی ندارد. مؤمنان اگر بعضی روزها از خوردن و آشامیدن و روابط جنسی و تکلم با مردم اجتناب میکنند و بعضی شبها از خواب خود کم میکنند، برای این است که در آن ساعات به نیایش با خدا و توجه به او و تفکر در کتاب او و خلقت او مشغول شوند. تقلیل روزه به پرهیز غذایی و عدم توجه به اعتکاف، مانند این است که «قم اللیل إلا قلیلا» را ببینیم و «رتل القرآن ترتیلا» را نبینیم، یعنی بیخوابی بکشیم بدون اینکه این بیخوابی ارزش دینی و معنوی داشته باشد.
***
بحث دربارهی روزه را در این گفتار به پایان میبریم و خلاصهای از تحلیلها و نتایج چهار گفتار اخیر را در اینجا جمعبندی میکنیم:
۱. روزه به معنی تخصیص یک روز به خدا و توجه کامل به اوست. این معنی از روزه با اعتکاف روزهدار و گذراندن تمام روز به معنویت حاصل میشود. حکم ممنوعیت رابطه با همسران در زمان اعتکاف که در آیهی ۱۸۷ سورهی بقره آمده است، ادامهی سایر احکام روزه در ابتدای همین آیه است. در این آیه ابتدا به حلیت رابطه با همسران در شبهای ایام روزه اشاره شده است و سپس گفته شده است که در حال اعتکاف در مسجد این رابطه ممنوع است. این دو بخش آیه از هم جدا نیستند و به هم مرتبطند.
۲. روزه نه به معنی پرهیز از آب و غذاست، نه به معنی پرهیز از تکلم با مردم. اینها ممنوعیتهای روزه است، نه خود روزه. این ممنوعیتها مانند بسیاری دیگر از احکام ممکن است در طول تاریخ و از پیامبری به پیامبری دیگر و از قومی به قومی دیگر تغییر کند، چنانکه به نظر میرسد احکام رابطهی جنسی در شبهای ماه رمضان تغییر کرده است. روزه باید مستقل از این ممنوعیتها تعریف شود تا بتوان مریم را هم با وجود خوردن و آشامیدن روزهدار تلقی کرد.
۳. روزهدار در طول روز به کاری غیر از روزهداری نمیپردازد، درست همان گونه که نمازگزار هم در حین نماز کار دیگری نمیکند. کسانی که در طول روز در کوچه و خیابان در ترددند و به فعالیتهای روزمره مشغولند، نمیتوانند روزهدار باشند، همان گونه که نمیتوان گفت در حال اقامهی نمازند. لزوم اعتکاف در روزهداری نه تنها باعث میشود که روزهداران در شرایط آسانتری روزه بگیرند، بلکه آزادی سایر مردم کوچه و خیابان هم که به هر دلیل نمیتوانند یا نمیخواهند روزه بگیرند و به کارهای روزمرهی خود مشغولند، تأمین میشود. همان گونه که در ماه حج همهی مردم به حج نمیروند، در ماه روزه هم تنها کسانی که قادر باشند روزه میگیرند.
۴. تعیین یک ماه در سال برای روزهداری به معنی تعیین یک ماه در سال برای معنویت و مطالعه و تفکر دینی و فاصله گرفتن از زندگی مادی روزمره است. اعتکاف روزهدار در مسجد مانند حضور در کتابخانه است که محیطی اختصاصی برای مطالعه و پژوهش است. آرامش محیط کتابخانه و اختصاص این مکان به مطالعه باعث میشود که بهتر بتوان در آنجا به تحقیق و تفکر پرداخت. بدیهی است که بهتر است در زمان مطالعه در کتابخانه از خوردن و نوشیدن پرهیز شود، به خصوص اینکه توجه کنیم کتابخانه و رستوران دو محیط متمایزند. اینکه امروزه در مسجد سفره میاندازند بر خلاف شأن مسجد است. برای کسی که غرق در مطالعه و اندیشه در امری معنوی است، دشوار نیست که چند ساعتی از تمام وابستگیهای مادی از جمله شکم و امور جنسی غافل شود. وضعیت روزهدار، وقتی در حال اعتکاف باشد، این گونه است.
۵. معتکف از صبح تا غروب در مسجد میماند و شب برای خواب و خوراک نزد خانواده بر میگردد. همان گونه که مسجد رستوران نیست، خوابگاه هم نیست و دلیلی ندارد که معتکف رختخواب به مسجد بیاورد و شب در مسجد بخوابد. تفکیک اعتکاف از سایر احکام روزه در آیهی ۱۸۷ سورهی بقره، هم اعتکاف سنتی را نادرست کرده است هم روزهی سنتی را.
۶. در احکام روزه، سفر در مقابل اعتکاف در مسجد است. کسی که در سفر است روزه ندارد و فرقی نمیکند که این سفر درونشهری باشد یا برونشهری. مجموعهی احکام فقه سنتی در تعیین وطن و حد ترخص و مسافت شرعی، همگی بر درکی نادرست از سفر بنا شده است. با توجه به آیهی ۱۹۶ سورهی بقره، این حکم فقهی که مسافر باید حداقل ده روز در جایی اقامت داشته باشد تا بتواند روزه بگیرد، بیپایه است.
(ادامه دارد)
abarjm@yahoo.com
[quote]در سوره احزاب ایه ۵۳ : به قوم پیامبر امر شده است که بعد از پیامبر زنهایش را به زنی نگیرید[/quote]
این عبارت از عبارات عجیب و مبهم است. به نظرم نه منظورش بعد از طلاق است نه بعد از وفات. میکوشم در گفتاری در آینده آن را تحلیل کنم، هرچند تمام ابهامات متون کهن برای ما حل نمی شود. احتمال می دهم که معنی نکاح و ازدواج یکی نباشد، به علاوه بعضی از رسوم ازدواج در آن جامعه با جوامع امروز فرق دارد.
با سلامموضوع سوالم ربطی به مقاله مذکور تدارد و عذرخواهی میکنمدر سوره احزاب ایه ۵۳ : به قوم پیامبر امر شده است که بعد از پیامبر زنهایش را به زنی نگیرید به نظر بنده شاید منظور قران ان باشد که به زنانش و اعراب بفهماند که اگر زنان پیامبر طلاق بگیرند ، نمی توانند تا زمان فوت پیامبر با کسی دیگر ازدواج کنند ! که در ان صورت ایه محدود به زمان حیات پیامبر میشود ، البته بنده چون به زبان عربی و اصطلاحات و ایهامات ان اشنایی ندارم ، نظر مذکور صرفا یک نظر غیر متقن برای بنده و… مطالعه بیشتر»
پاسخ به abbassivaبا سلام و تشکردر خود قرآن جایگزین بیان شده است: کسانی که نمیتوانند، فقیری را اطعام کنند. پاسخ به علیبا سلام و تشکر احکام قابل تعمیم، فراتر از هستهی متن مقدس است. هسته، اصولی بنیادی است که نشان میدهد دعوت هر پیامبر بر چه محوری میچرخد، اما احکام قابل تعمیم شامل بسیاری از جزئیات هم میشود. نه ممکن است نه لازم است که احکام تعمیم پذیر و تعمیم ناپذیر را از هم جدا کنیم. استفاده از متون مقدس مانند هر کتاب دیگری شخصی است و دیدگاهها و برداشتهای افراد نسبت به این متون مختلف است. یک مثال میزنم:… مطالعه بیشتر»
با سلامجناب ارجمند در سخنانتان اورده بودید که ” حکم هر پیامبر تنها برای مخاطبان همان پیامبر معنی دارد البته بسیاری از احکام تورات و انجیل و قران در زمانها و مکانهای دیگری هم معنی دارد ، اما بعضی از انها هم برای زمانها و مکانهای دیگر بی معنی هستند “ ۱. ایا منظورتان از اینکه “سیاری از احکام تورات و انجیل و قران در زمانها و مکانهای دیگری هم معنی دارد ” هسته متون مقدس هست ؟ ۲. اگر منظورتان احکام تکلیفی مندرج در متون مقدس مذکور هست ، میتوانید قید فرمایید کدام احکام مندرج در متون مقدس علاوه… مطالعه بیشتر»
سلام بر شما نمیدانم منظور شما از الهی بودن قرآن چیست، اما با هر تعریفی که از آن داشته باشید، الهی بودن قرآن تضادی با محلی بودن آن ندارد. پیامبر ناچار است به زبان محلی قوم خودش سخن بگوید هرچند سخنانش الهی باشد، و اگر شما اهل آن محل نباشید و زبان آن محل را بلد نباشید، کلمهای از سخنان آن پیامبر را نخواهید فهمید. برای تحلیل کاملتر به مقاله مخاطبان قرآن در همین مجموعه مراجعه کنید. همچنین مقاله تکوین و تشریع نیز بیان میکند که هدایت الهی جهانشمول است و ربطی به دسترسی یا عدم دسترسی به متون مقدس… مطالعه بیشتر»
سلام و درودبا استدلال شما از ایات روزه و شرط اعتکاف برای ان به نظر میرسد این برداشت از ایات روزه در زمان حال ، جنبه عملی و اجرایی پر رنگی خصوصا با سیاق روزه داری سنتی ! خاصه برای مومنین نداشته باشد ، چراکه با توجه به مشغله های حاکم بر زندگی مردمان در زمان کنونی، کمتر کسی میتواند یا علاقه دارد با اعتکاف در مسجد روزه داری کند هر چند راه برای کسانی که علاقه دارند اعتکاف کنند باز استولی در مقاله ذکر نگردید که اگر کسانی نتوانند یا اصلا نخواهند معتکف شوند و روزه بگیرند ، ایا… مطالعه بیشتر»
[quote name=”ابوالفضل ارجمند”]درک نادرست فلسفهی احکام دینی به اعمال نامعقول منجر میشود.[/quote]سلام و درود و سپاسدر این میان، پیچیدگی یا ابهامی ذهنم را درگیر می کند جناب آقای ارجمند عزیز: با فرض الهی بودن قرآن، چرا خداوند «فلسفهی احکام» را مفهوم تر و ساده تر و روشن تر بیان نکرد تا از خطاها و کجروی های آتی پیشگیری کرده باشد؟مسؤولیت اصلی و نهاییِ خسارات و آسیب هایی که از قِبَلِ اشتباهات فقها و متولیان دین در فهم صحیح گوهر دین و شریعت گریبانگیر عموم مردم شده و می شود، به عهده کیست؟آیا این رویه، و این تعبیه، و چنین شیوه… مطالعه بیشتر»