دین و آزادی (۳۰): مقایسه‌ی دو قتل

ابوالفضل ارجمند: در گفتار قبل داستان همراهی موسی با بنده‌ای گمنام از بندگان خدا و قتل پسری بیگناه را به دست او را تحلیل کردیم. با توجه به ناتوانی روایات و دیدگاههای سنتی در توضیح و توجیه این داستان غریب، با نگاهی جدید به مسأله، گفتیم که «بندگان خدا» در ادبیات قرآن تنها به بشر محدود نمی‌شوند. فرشتگان هم بندگان…

ابوالفضل ارجمند: در گفتار قبل داستان همراهی موسی با بنده‌ای گمنام از بندگان خدا و قتل پسری بیگناه را به دست او را تحلیل کردیم. با توجه به ناتوانی روایات و دیدگاههای سنتی در توضیح و توجیه این داستان غریب، با نگاهی جدید به مسأله، گفتیم که «بندگان خدا» در ادبیات قرآن تنها به بشر محدود نمی‌شوند. فرشتگان هم بندگان خدا هستند و یکی از مأموریتهای آنان هم گرفتن جان مردم به امر خداست. در گفتار حاضر نکاتی دیگر را در تأیید این دیدگاه تازه ارائه می‌کنیم.

در زمان موسی قتل دیگری هم به دست خود موسی اتفاق افتاد. داستان این قتل علاوه بر قرآن در تورات هم با کمی تفاوت بیان شده است. قوم موسی برده‌ی فرعون و مصریان بودند و به کارهای سنگین گماشته می‌شدند، اما موسی خود از کودکی در دربار فرعون بزرگ شد. او که عبری بود، در درگیری با یک مرد مصری مرتکب قتل شد. داستان قتل در تورات این گونه نقل شده است:

روزی موسی به دیدن برادرانش رفت و کار سنگینشان را دید. آنگاه یک مصری را دید که یک عبری را کتک می‌زند. موسی به این سو و آن سو نگاه کرد و چون کسی را ندید، مصری را کشت و جسدش را زیر شنها پنهان کرد. روز بعد، دو مرد عبری را دید که با هم نزاع می‌کردند. به آنکه دیگری را می‌زد گفت: چرا برادرت را می‌زنی؟ او گفت: تو کیستی که بر ما داوری می‌کنی؟ آیا می‌خواهی مرا هم بکشی همان گونه که مصری را کشتی؟ موسی فهمید که رازش فاش شده است و ترسید. خبر به گوش فرعون رسید و او دستور داد که موسی را بگیرند و بکشند. موسی از مصر فرار کرد و به مدین رفت. (خروج ۲: ۱۱-۱۵)

گزارش این قتل واقعی و طبیعی است. ترس موسی در زمان ارتکاب قتل و کوشش در پنهان کردن جرم، دستور حکومت در تعقیب و مجازات موسی و فرار موسی از مصر به مدین، همگی پیامدهایی است که در یک قتل واقعی کم و بیش می‌تواند رخ دهد، یعنی مردم و حکومت نسبت به قتل واکنش نشان می‌دهند و قاتل در مخمصه قرار می‌گیرد. حداقل این است که اولیای دم به دنبال قاتل بگردند. اما در قتلی که به دست همسفر موسی صورت گرفت، هیچیک از این اتفاقات روی نداد. قاتل به‌راحتی و بدون توجه به محیط اطراف، مأموریتش را انجام داد و با هیچ واکنشی از سوی مردم و خانواده‌ی پسر روبرو نشد.

در داستان شکستن کشتی هم وضعیت به همین صورت است. کشتی سرنشینانی داشت، اما آنان هیچ واکنشی به کار همسفر موسی نشان ندادند. تنها موسی بود که پرسید چرا می‌خواهد سرنشینان کشتی را غرق کند: أتخرقها لتغرق أهلها؟ کسی که نباید اعتراض می‌کرد موسی بود، چون قول داده بود که سخنی نگوید، اما کسانی که باید به شدت اعتراض می‌کردند و جلو تخریب کشتی را می‌گرفتند، سرنشینان بودند که هیچ واکنشی نشان ندادند. آیا سرنشینان کشتی  همسفر موسی را می‌دیدند و متوجه حضور او در کشتی بودند؟

این داستان را می‌توان با داستان یونس مقایسه کرد. کتاب یونس یکی از کتابهای عهد عتیق است و سرگذشت یونس در آن بیان شده است. در قرآن هم به داستان یونس اشاره شده است. یونس در کشتی سوار شد، اما چون مرتکب نافرمانی خدا شده بود، خدا بر او خشم گرفت و دریا را طوفانی کرد. او نزد سرنشینان کشتی به گناهش اعتراف کرد. سرنشینان وقتی فهمیدند که علت تلاطم دریا حضور یونس در کشتی است، او را به دریا انداختند و دریا آرام گرفت! در داستان موسی نیز انتظار این است که سرنشینان کشتی با کسی که کشتی را تخریب می‌کند برخورد کنند، اما هیچ واکنشی از سوی آنان دیده نمی‌شود. در این داستان فقط کارهای همسفر موسی نیست که عجیب است، بیتفاوتی مردم به کارهای او هم به همان اندازه عجیب است. به فرض هم که همسفر موسی از شکستن کشتی قصد خیری داشته باشد، باید نزد صاحب کشتی برود و او را مجاب کند و برای تخریب کشتی از او اجازه بگیرد.

موضوع وقتی جالبتر می‌شود که در نظر بگیریم کارهای عجیب همسفر گمنام موسی به همانهایی محدود نبود که در زمان کوتاه همراهی با موسی انجام داد. موسی از این شخص جدا شد، اما کارهای آن مأمور تمام نشد، یعنی به نظر می‌رسد که او در حال اجرای مأموریتهای عادی روزمره‌اش بود و این مأموریتها ادامه داشت. پس این شخص می‌تواند به امر خدا گرقتن جان بسیاری از مردم و تخریب اموال بسیاری را را در کارنامه‌ی خود داشته باشد! چنین کسی اگر بشر باشد چگونه می‌تواند در جامعه‌ی بشری زندگی کند و در برابر چشم مردم به گرفتن جانها  و شکستن کشتیها و کارهایی از این قبیل  مشغول باشد و کسی هم کاری به کارش نداشته باشد؟ از این نشانه‌ها می‌توان نتیجه گرفت که همسفر موسی از چشم مردم پنهان بود.

اما اگر او از نگاه مردم پنهان بود، چگونه قرآن در بخش آخر داستان می‌گوید که موسی و همراهش از مردم غذا خواستند؟ برای درخواست غذا از فعل مثنی استفاده شده است، یعنی دو نفر بودند که از مردم تقاضای غذا کردند: فانطلقا حتی إذا أتیا أهل قریه استطعما أهلها. در تلقی سنتی، این دو نفر موسی و همین مأمور همراهش بودند، اما داستان را از نگاه کاملا متفاوتی هم می‌توان تحلیل کرد:

ماجرای موسی و همسفرش از آیه‌ی ۶۵ سوره‌ی کهف آغاز می‌شود و در آیه‌ی ۸۲ به پایان می‌رسد، اما درست پیش از آن در آیات ۶۰ تا ۶۴ مقدمه‌ی کوتاهی بیان شده است که در ظاهر ربطی به بقیه‌ی داستان ندارد. ابتدا موسی همسفر دیگری دارد، جوانی که با موسی عازم «مجمع البحرین» است. موسی و جوان در میان راه غذایی را که با خود آورده بودند فراموش می‌کنند و وقتی برای صرف غذا توقف می‌کنند، می‌بینند که چیزی در بساط ندارند. در پایان داستان هم می‌بینیم که موسی و همسفرش گرسنه هستند و از مردم شهر غذا طلب می‌کنند. بر خلاف ظاهر داستان، دو نفری که در پایان داستان همچنان گرسنه هستند، می‌توانند همان موسی و جوان همراهش باشند که در آغاز سفر غذایشان را از دست دادند. در قرائت سنتی از داستان معلوم نیست که جوان همراه موسی کی و چرا از او جدا می‌شود، اما در قرائت جدید، جوان تا پایان داستان همراه موسی می‌ماند و تمام فعلهای مثنی به موسی و جوان اشاره می‌کند، نه موسی و مأمور غیبی خدا.

***

ما در جهان امروز از نیروها و انرژیهای طبیعی سخن می‌گوییم: نیروی باد، نیروی جاذبه، انرژی خورشید، انرژی برق و جز آن. همه‌ی این نیروها و انرژیها در خدمت بشر هستند و در عین حال همینها هم می‌توانند به بشر صدمه بزنند. در جهان قدیم از مخلوقاتی چون شیاطین و جن و روح و ملائکه سخن می‌گفتند. خالق جهان که در زبان متون مقدس پادشاه جهان است، مأموران و کارگزاران بسیاری دارد که از چشم مردم پنهان هستند و اوامر پروردگار خود را به جا می‌آورند: لله جنود السماوات والأرض، وکان الله عزیزا حکیما. خدا سربازان نامرئی و باد را به مأموریت می‌فرستد: فأرسلنا علیهم ریحا و جنودا لم تروها. فرستادگان خدا فقط موسی و عیسی نیستند، نیروهای طبیعی و سپاهیان نامرئی هم هستند.

وقتی طوفان دریا را متلاطم می‌کند و کشتی گرفتار امواج می‌شود و به صخره‌ برخورد می‌کند، در ادبیات علمی امروزی نیروهای طبیعی عمل می‌کنند و در ادبیات دینی کارگزاران خدا مشغول کار هستند. نیروهای طبیعی می‌توانند باعث مرگ شوند، مثلا نیروی جاذبه‌ی زمین ممکن است باعث شود که کودکی از بلندی بیفتد و کشته شود. بشر هر قدر هم پیشرفت کند از «شر» این نیروها در امان نیست، همان گونه که مصنوعات پیشرفته‌ی خودش هم می‌تواند برای خودش دردسر ایجاد کند. اتومبیل وسیله‌ی مفیدی است و بشر آن را برای راحتی خودش ساخته است، اما همین اتومبیل سالانه صدها هزار نفر را هم به قتل می‌رساند.

در جهان اتفاقات عجیبی روی می‌دهد که با محاسبات عادی جور در نمی‌آید؛ مثلا، چه بسا گروه کوچکی از مردم به اذن خدا بر گروه بزرگی پیروز شوند: کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله. مؤمنانی که جهان را دارای خالقی مدبر می‌دانند، دست او را در همه‌ی اتفاقات جهان می‌بینند. اما همه‌ی اتفاقات جهان خوشایند و گوارا نیستند. خدا در اتفاقات ناگوار هم دست دارد. متون مقدس کوشیده‌اند علل وقوع اتفاقات ناگوار را هم توضیح دهند. گاهی می‌گویند خدا با این اتفاقات مؤمنان را می‌آزماید. گاهی می‌گویند در این اتفاقات ناگوار خیری هست. این توجیهات بی‌پایه نیستند. در عمل خودمان هم تجربه کرده‌ایم که بعضی از اتفاقات ناگوار انسان را آبدیده می‌کند و بعضی از اتفاقات هم که در ابتدا ناگوار به نظر می‌رسد با گذشت زمان به نتایجی مفید منجر می‌شود.

وقتی قرآن به مخلوقاتی چون شیاطین، جن، روح، ملائکه و لشکریان نامرئی خدا اشاره می‌کند و آنان را هم مانند انسان بندگان خدا می‌خواند، نمی‌توان احتمال حضور چنین مخلوقی را در داستان عجیب موسی در قرآن نفی کرد. مادامی که مفسران همسفر موسی را بشر می‌پندارند، مشکل عقلی و اخلاقی این داستان حل نمی‌شود. هیچ بشری حق ندارد جان بشر بیگناهی را به جرمِ نکرده بگیرد، اما خدایی که خود به بشر جان بخشیده است و بر خلاف بشر به آینده هم مانند گذشته اشراف دارد، می‌تواند چنین کند: یعلم ما بین أیدیهم وما خلفهم ولایحیطون بشیء من علمه إلا بما شاء.

همسفر موسی مرشد موسی نبود، بلکه مأمور خدا بود. استفاده از کلمات نادرست به تصورات و نتایج نادرست منجر می‌شود. جایگاه مرشد درست بر خلاف جایگاه مأمور است. مأمور، کسی را در بالای سرش دارد که از او فرمان می‌گیرد، اما مرشد کسی را در زیر دستش دارد که به او فرمان می‌دهد. توجه به این نکته از آن رو مهم است که بعضی از مفسران در قیاسی کاملا بیربط، رابطه‌ی موسی با همسفرش را مانند مریدی تصور می‌کنند که بدون هیچ چون‌‌وچرایی از مرادش اطاعت می‌کند. این در حالی است که مسؤولیت تمام کارهای همسفر موسی با خودش بود و موسی هیچ دخالتی در آنها نداشت. آن مأمور به موسی دستور نداد که بدون چون‌وچرا جان مردم را بگیرد یا اموال مردم را تخریب کند، بلکه از موسی خواست در کارش چون و چرا نکند. بود و نبود موسی در کنار مأمور هیچ فرقی به حال مأمور نداشت. موسی به اصرار خودش با او همراه شد، اما اگر صد سال هم با آن مأمور همراهی می‌کرد نمی‌توانست به جای او بنشیند و کارهای او را به عهده بگیرد. مأمور در نهایت فلسفه‌ی کارهایش را به موسی توضیح داد، اما توضیحات او را نمی‌توان از جنس راهنماییهای استادی دانست که روش کارش را به شاگردش می‌آموزد. از داستان کاملا روشن است که این دو نمی‌توانستند در کنار هم باشند و رفتار هم را تحمل کنند.

***

در متون مقدس از طرفی بر حرمت قتل بیگناهان بسیار تأکید شده است و از طرفی هم در مواردی چون داستان حاضر می‌بینیم که کودکی به امر خدا به قتل می‌رسد. این موارد متناقض‌نما خواننده را سردرگم می‌کند و می‌تواند برداشتهای فاجعه‌باری را به دنبال داشته باشد. راهی ساده برای خروج از سردرگمی این است که هسته و پوسته‌ی متون مقدس را تشخیص دهیم و آنها را از هم تفکیک کنیم. قرآن خود می‌گوید که کتاب از دو بخش محکمات و متشابهات تشکیل شده است و پیروی از متشابهات می‌تواند به گمراهی و فتنه منجر شود. در متشابهاتِ متون مقدس می‌توان پژوهش کرد، اما از بسیاری از آنها نمی‌توان الگوهای عملی استخراج کرد. باورها و رفتارهای دینی ما باید بر محکمات کتاب استوار شود، نه متشابهات.

در سه گفتار از مجموعه‌ی گفتارهای حاضر کوشیدیم که هسته‌های تورات و انجیل و قرآن را تبیین کنیم. هسته‌ها اصول مرکزی تورات و انجیل و قرآن را به خوانندگانی که از زمان و مکان نزول این متون دور هستند، نشان می‌دهند. این هسته‌ها یکدیگر را تصدیق می‌کنند و به روشنی نشان می‌دهند که دین موسی و عیسی و محمد یکی است، بر خلاف پوسته‌ها که به شدت به زمان و مکان نزول آیات وابسته هستند و اعتنای بیش از حد به آنها و کوشش در استخراج قوانین عملی از آنها به ظهور فرقه‌های متعدد و متخاصم حتی در میان مدعیان پیروی از یک پیامبر واحد تبدیل می‌شود. در هسته‌ی تورات، یعنی ده فرمان خدا به موسی، قتل تحریم شده است و همین باید معیار اصلی ما برای درک قبح قتل در دین باشد.

تدبر  در قرآن بسیار کارگشاتر از مراجعه به روایات است. قرآن مردم را به تدبر در خود فرا خوانده است، نه مراجعه به روایات شیعیان و سنیان: أفلا یتدبرون القرآن أم علی قلوب أقفالها؟ روایات قفل قرآن هستند، نه کلید آن. در روایات، همراه موسی را پیامبری به نام خضر معرفی می‌کنند. از چنین پیامبری در تورات و انجیل و قرآن نام برده نشده است. ممکن است کسی به این نام در تاریخ بوده باشد، اما انطباق او بر آیات قرآن به تحریف قرآن منجر می‌شود، چنانکه سند بسیاری از آیات قرآن را به دروغ به نام بعضی از شخصیتهای مذهبی می‌زنند. همین که با القای روایات تصور می‌شود که همراه موسی بشر بوده است کافی است تا راه عقل بسته شود و بر قرآن حجاب افکنده شود.

(ادامه دارد)

abarjm@yahoo.com

 

مطالب مرتبط

دین و آزادی (۱): هجرت و حکومت

دین و آزادی (۲): بیعت و اطاعت

دین و آزادی (۳): جهاد ابتدایی

دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس

دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟

دین و آزادی (۶): مخاطبان قرآن

دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی

دین و آزادی (۸): تمدن و توحش

دین و آزادی (۹): تأملی در معنی «ما ملکت أیمانکم» و «رقاب»

دین و آزادی (۱۰): تجاوز اعراب به همسایگان عجم

دین و آزادی (۱۱): آنچه در قرآن نیامده است

دین و آزادی (۱۲): پیامبران و متخصصان

دین و آزادی (۱۳): خادمان و روحانیان

دین و آزادی (۱۴): حکم شرع همان حکم عقل است

 دین و آزادی (۱۵): تفکیک رهبری سیاسی از رهبری مذهبی

دین و آزادی (۱۶): تبعیت

دین و آزادی (۱۷): ای کسانی که ایمان آوردید!

دین و آزادی (۱۸): توهین به مقدسات

دین و آزادی (۱۹): تکلم خدا

دین و آزادی (۲۰): تکلم انسان و خطاهای زبان

دین و آزادی (۲۱): تکوین و تشریع

دین و آزادی (۲۲): عید و عزا در آیین پیامبران

دین و آزادی (۲۳): آیات مکتوب و روایات مجعول

دین و آزادی (۲۴): الحمد لله

دین و آزادی (۲۵):هسته و پوسته‌ی تورات

 دین و آزادی (۲۶):هسته و پوسته‌ی انجیل

دین و آزادی (۲۷): هسته و پوسته‌ی قرآن

دین و آزادی (۲۸): جزیه غرامت است، نه مالیات

دین و آزادی (۲۹): قتل پسر بیگناه به امر خدا

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

52 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
ali
ali
شهریور ۶, ۱۳۹۷ ۹:۰۰ ق٫ظ

بسیاری از داستان های قران که مربوط به چند قرن قبل از قران بود حاوی نتایج و تفاسیری کاملا قابل هضم برای مخاطبان قران در عصر نزول بود ، چرا که اگر خالی بندی بود ، مخاطبان قران اعتراض میکردند و دشمنان محمد با استناد به انها محمد را متوهم میگفتند و … و مردم فوج فوج پیرو محمد نمی شدند و… ولی هضم مطالب مذکور در عصر جاری مشکل اندر مشکل هست و میتوان نظرات و استنباط های مختلفی از ان داشت که ما را بدین نتیجه میرساند که با توجه به اینکه مخاطب قران نیستیم و در زمان… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۲, ۱۳۹۶ ۷:۵۱ ب٫ظ

بعضیها میپندارند که داستانهای قرانی واقعی نیستند این مسئله از داستان خلقت وادم وحوا شروع شد داستان خلقت اولین داستانی بود که زیر سوال رفت وتمثیلی بودنش وغیر واقعی بودنش مطرح شد درحالیکه همه از جمله مدعیان تمثیلی بودن داستان ادم را بعنوان پیامبر قبول داشتند!!!!!این دیگر چه طور با هم جمع میشود من هم نمیدانم بعدها این مسئله سرایت کرد وکل داستانهای قرانی از جمله نوح وموسی و… همه زیر سوال رفت که اینها واقعی نیستند وفقط پیامی دارند که انرا باید گرفت اولا بسیار بعید است که خدا کتابی فرستاده باشد که پراز خالی بندی باشد !!!!وهیچکدام بویی… مطالعه بیشتر»

52
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx