محمّدِ «رسولِ الله» یا محمّدِ «رسولِ مجیدی»

حسین پورفرج: اگر واقعاً __طبق نمایش فیلم__ همه می‌دانستند که این کودک در آینده پیامبر می‌شود و جهان را منقلب می‌سازد،__ پس چرا این پیامبر __صرفاً پس از پیامبری‌است که:__ آماجِ آنهمه ددمنشی‌های مشرکان و خصومت‌های معاندان قرار می‌گیرد؟! و آنگونه سخت‌ترین ملامت‌ها و طاقت‌فرساترین مرارت‌ها را تحمل می‌کند؟! چرا صرفاً پس از پیامبری‌است که در شعب‌ابی‌طالب محبوس می‌گردد؟! و…

حسین پورفرج: اگر واقعاً __طبق نمایش فیلم__ همه می‌دانستند که این کودک در آینده پیامبر می‌شود و جهان را منقلب می‌سازد،__ پس چرا این پیامبر __صرفاً پس از پیامبری‌است که:__ آماجِ آنهمه ددمنشی‌های مشرکان و خصومت‌های معاندان قرار می‌گیرد؟! و آنگونه سخت‌ترین ملامت‌ها و طاقت‌فرساترین مرارت‌ها را تحمل می‌کند؟! چرا صرفاً پس از پیامبری‌است که در شعب‌ابی‌طالب محبوس می‌گردد؟! و ابوسفیان‌ها و ابولهب‌ها او را می‌آزارند؟! و چرا صرفاً پس از پیامبر‌ی‌است که خطاب «اصْبِرْ عَلَى مَا یقُولُونَ» را می‌شنود؟! و هیچ دم نمی‌زند؟!

 

 

***

 محمّدِ «رسولِ الله» یا محمّدِ «رسولِ مجیدی»

 |حسین پورفرج|

 

پس از انتظارات فراوان سرانجام فیلم سینمایی محّمد رسول‌الله ساختۀ کارگردان شهیر ایرانی مجیدمجیدی بر پردۀ اکران ظاهر شد و در مدّت کوتاهی مخاطبانِ کثیری را به خود اختصاص داد. این فیلم __که بی‌تردید هزینه‌برترین فیلم سینمایی تاریخ ایران است،__ پس از طیِ مراحل دشوار تولید و البته با تبلیغاتِ گسترده پا به عرصه نمایش گذاشت و تمامِ سالن‌های ممتاز را به سیطره خود گرفت. چنان بر سر زبان افتاد که تمام رقیبان را به گوشۀ رینگ فرستاد و چنان فربگی ستاند که مابقی هم‌صنفان را لاغر و نحیف گرداند. باری، این فیلم چنان گرد و خاک به پا کرد که همۀ مخاطبان را متوهم و هیجان‌زده نمود و چنان حب و بغض آفرید که همه دغدغه‌داران را به تماشا و کام‌جویی فراخواند. که حقّا این امر به خاطر داغ بودن سوژۀ اثر بسیار محتمل و نزدیک به ذهن نیز می‌نماید. علی‌ای‌حال، بررسی نقادانه/بازاندیشانۀ این فیلم از حیث«شیوۀ شخصیت‌شناسیِ نبوی»، می‌تواند ما را در تحلیل عقلانی-Humanistic این فیلم یاری دهد و نقاظ ضعف و البته غیرحقیقی این اثر را بر ما منکشف سازد. می‌تواند «رسول خدا» را از«رسولِ مجیدی» متمایز گرداند  و آن را برجسته نماید. و نیز می‌تواند علّت نبوتِ او را تشریح کند و اشاعه ورزد. که این کار همانا هم الزامی و ضروری است و هم کاربردی و نقاب‌افکن.

نتیجتاً، ما در این مجال خواهان این هستیم که به صورت کاملاً شفاف، و البته از منظر عقلانی-انسان‌شناسیک، به نقد و واکاوی اثر مذکور دست یازنیم و از این طریق قرائت کارگردان این فیلم از شخصیت پیامبرخاتم(ص) را مورد کندوکاو قرار دهیم. که این نکات البته به صورت بسیار مجمل و فشرده چنینند:*

(۱)  اولین و شاید سوال‌برانگیزترین نقد وارده، __آنهم بر نحوۀ قرائتِ این فیلم از مقام پیامبرخاتم(ص)،__ دخل و تصرف کارگردان این اثر در حدود و ثغور بخشیدن به قامت این پیامبرالهی است. باری، همانگونه که در ابتدای این فیلم نیز آمده است، کارگردان اثر در قالب نوشتاری خود تاکید می‌نماید، که اساس این فیلم هم مطابق با اسناد و منابع معتبر تاریخی‌است و هم برآمده از نقطه‌نظر و بذل افکار خودِ ایشان. که این امر هم جای مناقشه و چانی‌زنی دارد و هم چای حیرت و اعجاب زایدالوصف. هکذا، در اینجا این سوال مطرح است: که کارگردان این اثر دارای چه درک و تلقی-ای از پیامبرخاتم(ص)‌است؟! و بر اساس چه فهم روشمندی ابراز عقیده می‌کند؟! وفق چه رویه‌ای معیار و محک می‌تراشد؟! بر سر چه آرمانی جوش و خروش می‌ورزد؟! و نیز وفق چه پارادایمی بسط کلام می‌دهد؟! و وفق چه اصولی فرع‌چینی ‌می‌نماید؟! باری، همین بست‌نشستنِ کارگردانِ اثر در مقام یک پیامبرشناس خارجی‌است، که پیامبر تصویرشدۀ این فیلم را به پیامبری کاملاً غیرعقلانی، تخیلی، و البته مورد پسند دیندارانِ معیشت‌اندیش بدل می‌سازد و از او__ نه بعنوان انسانی مألوف،__ بلکه بعنوان وجودی نامتعارف پرده‌برمی‌دارد. او را برهمزننده ارکان سمائی و غیرسمائی معرفی می‌نماید و اینگونه اشاعه می‌بخشد. و یا غیرقابل‌باور جلوه می‌دهد و عمومی می‌گرداند. که این امر در سراسر این فیلم آشکار و مبرهن مستولی‌است و نیازِ به ادله‌های وافی‌تر و کافی‌تر ندارد.

(۲) دومین نقد وارده بر نحوۀ پیامبرشناسیِ این فیلم، گنجاندنِ تمامی سال‌های زندگیِ پیامبرخاتم(ص)، در دل دوازده سالِ ابتدای زندگانی اوست. باری، در این فیلم ما با پیامبری مواجهیم که اگرچه دوازه سال بیشتر ندارد، امّا گویی شصت‌سال است که حیات نموده است و با سرد و گرم روزگار آشناست. اقتضائات بزرگسالی او را به چنگ گرفته‌اند و گویی مراحل زیست او از بزرگسالی‌است تا کهن‌سالی. یعنی نه کودکی دارد و نه نوجوانی. باری، این فیلم از طریق حذف نامحسوس دوران کودکیِ پیامبرخاتم(ص)، و البته جانشین ساختنِ اقتضائات دوران بزرگسالی بجای آن، تعمداً قرائتی عجیب از دوازده سال ابتدایی زندگی پیامبر(ص) ارائه می‌دهد و همانا به راهی __البته به اعتقاد این قلم__غیراصولی می‌رود. چه، این اثر از طریق درکِ ناصحیح و مغلوط از مسئلۀ پیامبری، بنوتِ این پیامبر را محصول هر چه دورتر شدن از طبیعت مستعد انسانی، و هر چه نزدیکتر شدن به شرست نامتحرکِ فرشتگی می‌بیند و اینگونه ثبت و تصویر می‌نماید، که این امر هم عیار انسانی و حقیقی پیامبرخاتم(ص) را به حاشیه می‌راند و هم از او تصویری غیرواقعی و همانا باورنکردنی __البته نه در چشم عوام‌مذهبان__عرضه می‌گرداند. من‌حیث‌المجموع، ایراد دوم این فیلم از حیث «شیوۀ خاصِ پیغمبر‌شناسیِ» آن، برمی‌گردد به اسماً طرحِ دوران کودکیِ پیامبرخاتم(ص) و رسماً حذف اقتضائاتِ دوران مربوطه. که این روند تا انتهای این اثر نیز آشکاراً ادامه یافته است و به باورناپذیری و تخیلی بودنِ این قرائت دامن‌زده است. و حال آنکه از زبانِ خودِ قرآن: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا/ بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى‏شود که خداى شما خدایى یگانه است پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد(کهف/۱۱۰)».

(۳)     سومین نقد برجسته بر بدنه پیغمبرشناسی این فیلم، مادرزاد-انگاریِ نبوتِ پیامبرخاتم(ص)است. باری، در این اثر پیامبرخاتم(ص) از همان ابتدای تولد در مقام نبوت است و تمام هستی در دست با کفایت اوست. باری، در این اثر همه می‌دانند که او پیامبر می‌شود و همه می‌دانند که او برگزیدۀ خداست. مثلاً ابوسفیان می‌داند که این بچه یتیم در آینده چه خواهد گشت و ابوجهل می‌داند این کودک فردا چه آتشی خواهد سوزاند. همه می‌دانند امّا کاری نمی‌کنند و همه او را می‌بینند ولی  توطئه‌ای نمی‌چینند. علی‌ای‌حال، چنین می‌توان گفت که رسولِ مجیدی از همان ابتدای تولد پیامبر می‌گردد و رسولِ خدا از چهل سالگی، و این اوجِ بدقرائتی این اثر از مقام بنوت نبوی‌است. باری، سوال نگارنده این سطور از قاری این اثر این‌است که: اگر واقعاً __طبق نمایش فیلم__ همه می‌دانستند که این کودک در آینده پیامبر می‌شود و جهان را منقلب می‌سازد،__ پس چرا این پیامبر __صرفاً پس از پیامبری‌است که:__ آماجِ آنهمه ددمنشی‌های مشرکان و خصومت‌های معاندان قرار می‌گیرد؟! و آنگونه سخت‌ترین ملامت‌ها و طاقت‌فرساترین مرارت‌ها را تحمل می‌کند؟! چرا صرفاً پس از پیامبری‌است که در شعب‌ابی‌طالب محبوس می‌گردد؟! و ابوسفیان‌ها و ابولهب‌ها او را می‌آزارند؟! و چرا صرفاً پس از پیامبر‌ی‌است که خطاب «اصْبِرْ عَلَى مَا یقُولُونَ» را می‌شنود؟! و هیچ دم نمی‌زند؟! باری، با نهایت احترام تنها چنین می‌توان گفت: که مادرزادی-انگاری بنوتِ بنوی با متنِ مقدس همخوانی ندارد و اصلاً با آن در تضاد است. چه، در قرآن چندین‌بار به حالات پیامبرخاتم‌(ص) اشارت رفته است، که در جملگی پیامبر(ص) از ابلاغ اولین سروش‌های وحی،__یعنی از آشنایی غیرعمومی و البته VIP با شارع قدسی،__ به شدت لرزان و هراسناک است و گویی هیچگاه توقع چندن اتفاقی را نمی‌برد. که این امر با ذکر این نمونه‌ها بلیغ‌تر هم خواهد شد: «أَیهَا الْمُدَّثِّرُ/ای جامه خواب به خود پیچیده (و در بستر آرمیده)قُمْ فَأَنْذِرْ/برخیز و انذار کن (و عالمیان را بیم ده)…(مدثر/۱-۲)» و نیز: «یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ/ای جامه به خود پیچیده!قُمِ اللَّیلَ إِلَّا قَلِیلًا/شب را، جز کمی، بپاخیز! نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا/نیمی از شب را، یا کمی از آن کم کن، أَوْ زِدْ عَلَیهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا/یا بر نصف آن بیفزا، و قرآن را با دقت و تأمل بخوان؛ إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیکَ قَوْلًا ثَقِیلًا/چرا که ما بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد!..(مزمل/۱-۵)»

(۴)   ایراد دیگری که می‌توان به نحوۀ پیغمبر‌شناسی فیلم «محمّد رسول‌الله» وارد کرد، این‌است: که در این اثر مسئلۀ ایمان، شارع قدسی و باورهای این‌دستی، __حتّی از همان بدو تولد__ برای محمّدِ برانگیخته‌شده از سوی مجیدمجیدی کاملاً حل شده‌ است، ولی__حتّی تا زمان بعثتِ عرفی پیامبرخاتم(ص) نیز،__ برای محمّد برانگیخته‌شده از سوی خدایِ قرآن گویی فیصله‌یافته نیست. باری، در قرآن نمونه‌های فراوانی‌است که در آنها به گذشته پیامبر(ص) از لحاظ عیار دین‌داری او اشارت رفته است و از حقایقی__که البته تماماً عکس قرائت این اثر از پیامبر(ص) می‌باشد،__پرده برمی‌دارد. که این نمونه‌ها چننیند: «وَکَذَلِکَ أَوْحَینَا إِلَیکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَکِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ/همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را بفرمان خود وحی کردیم؛ تو پیش از این نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست (و از محتوای قرآن آگاه نبودی)؛ ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می‌کنیم؛ و تو مسلما به سوی راه راست هدایت می‌کنی. (شوری/۵۲)»  و نیز: «أَلَمْ یجِدْکَ یتِیمًا فَآوَى/آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟! وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدی/و تو را گمشده یافت و هدایت کرد. وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى/و تو را فقیر یافت و بی‌نیاز نمود،…(ضحی/۶-۸)».  بنابراین، به اعتقاد این قلم نکته کلیدی در مورد پیامبرخاتم(ص) این است، که او پیش از پیامبری یک انسان اخلاق‌‌مدارِ حداقلی‌است، و پس از پیامبری یک انسان اخلاق‌مدار حداکثری. باری، او قبل از پیامبری انسانی‌است که مراعات تمام بایدها و نبایدهای اخلاقی، __اعم از دفاع از مظلوم، رفع تبعیضِ‌های نژادپرستانه، رعایتِ ادب اجتماعی و چه و چه__ را بجای می‌آورد، امّا پس از پیامبری __البته از طریق اتصال بۀ شارع قدسی،__ پردۀ بالاتری از اخلاق__اعم از عدالتِ الوهیتی، احسانِ معادگرایانه، تقوایِ شرم‌افکننده، و…__ را نیز برملا می‌سازد و همگان را مجذوب می‌گرداند، که این خود به زبانِ مولوی یعنی: «هر که را هست از هوسها جان پاک/زود بیند حضرت و ایوان پاک/چون محمد پاک شد زین نارو دود/هر کجا رو کرد وجه‌لله بود»/(مثنوی‌معنوی/د۱/بخش ۷۷).

(۵)    دیگر نقد وارده بر بدنۀ پیغمبرشناسی این اثر، مخاطب این جمله ویل‌دورانت شدن است که: «دین هرچه اسطوره‌ای‌تر می‌گردد، دین‌تر خواهد شد». باری، به واقع می‌توان چنین گفت که کارگردان این اثر قائل به چنین اگر و پسی‌است:«محمّد هرچه اسطوره‌ای‌تر تصویر شود، پیامبر‌تر جلو می‌کند». که این خود اوج بدفهمی قاری از شخصیت والای پیامبرخاتم(ص)است. چه، به اعتقاد نگارنده، محمّد محمد می‌شود چون شخصاً حقیقی است نه مجازی، و محمد می‌شود چون به قول حافظ: «روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد/زآن زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما»/(دیوان حافظ/غ ۱۰).

(۶)   نقد دیگری که می‌تواند بر بدنۀ پیامبرشناسی این اثر مطرح شود، این است که در این فیلم مسئله یهودی‌ستیزی بسیار برجسته می‌نماید و گویی از حد نیز گذشته‌است. چه، در این اثر کارگردان تلاش می‌کند به هر طریقی یهودیان را در مقابلِ محمّد(ص) بنشاند و جملگی را دشمنِ قسم‌خوردۀ او معرفی سازد، که این امر __چندان مستندات تاریخی__ ندارد و  یا به این غلاظ و شداد نبوده‌است.

(۷)  ایراد دیگری که بر این نحوه از پیامبرشناسی وارد است، __در کمال تعجب،__ تعبیۀ انواع و اقسام معجزه برای پیامبر بدقرائت‌شدۀ مجیدمجیدی،__آنهم صرفاً در دوازده سال__ است، درحالی که پیامبر خوش‌بعثت شارع قدسی،__آنهم تا آخرین لحظه حیات__ جز متنِ‌مقدسی  هیچ معجزۀ دیگری ارائه نمی‌دهد، که این جای بسی تأمل و البته ملاحظه دارد. بنگرید: أَوَلَمْ یکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ یتْلَى عَلَیهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَرَحْمَهً وَذِکْرَى لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ/آیا برای آنان کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می‌شود؟! در این، رحمت و تذکری است برای کسانی که ایمان می‌آورند (و این معجزه بسیار واضحی است)./(عنکبوت/۵۱)، و نیز: وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ إِلَّا أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَینَا ثَمُودَ النَّاقَهَ مُبْصِرَهً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیاتِ إِلَّا تَخْوِیفًا/هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات (درخواستی بهانه‌جویان) را بفرستیم جز اینکه پیشینیان (که همین درخواستها را داشتند، و با ایشان هماهنگ بودند)، آن را تکذیب کردند؛ (از جمله،) ما به (قوم) ثمود، ناقه دادیم؛ (معجزه‌ای) که روشنگر بود؛ اما بر آن ستم کردند (و ناقه را کشتند). ما معجزات را فقط برای بیم دادن (و اتمام حجت) می‌فرستیم./ (الإسراء/۵۹)

(۸)    و امّا آخرین کلام اینکه: ما می‌باید «محمَّدِ رسولِ مجیدی» را از «محَّمدِ رسولِ خدا» متمایز بشماریم و از اقسام پیامبرشناسی سخن به میان آوریم، چه، محمُّدِ رسولِ مجیدی، محمَّدی به شدت عوام‌پسند، تخیلی و البته به دور از باورهای قرآنی-حقیقی‌است، و محمَّدِ رسولِ خدا، محمَّدی به شدت اخلاقی-عقلانی، باورپذیر و به دور از مجازهای اساطیری-عاطفی. که این خود در رأس هر نوع نقد و نقادی‌-ای‌است و اصلاً غیرقابل‌توجیه‌پذیری هم. 

 

نتیجه‌گیری

علی‌ای‌حال، نویسنده این سطور __با وجود درکِ تلاش‌های صورت گرفته و مرارت‌های رفته،__ اثر حاضر یعنی «محمّد رسول‌الله» را؛ __البته با توجه نحوۀ قرائت آن از دوازده سال ابتدایی حیات پیامبرخاتم(ص)،__ اثری ناپخته، مغلوط و همانا تخیل‌گرایانه می‌داند و __با وجود سویه‌هایی از عقلانیت در اثر__ آن را غیرمنطقی و اسطوره‌بافانه می‌انگارد. چه، به اعتقاد این قلم اگر پیامبر پیامبر می‌شود و جهان را تکان می‌دهد، این فعل و انفعالات به خاطر اسطوره بودن و یا اصلاً افسانه‌‌ای بودن خمیرمایۀ او نیست، بلکه به خاطر اخلاق نیکو و انسانیت متعالی اوست. به خاطر این است که او رفتار و کردار و پندار پاک می‌ورزد و  دل به اوامر عمر و زید نمی‌بندد. بدین سبب است که او به صرفِ شعبده‌بازی واجد اخلاق عظیم نمی‌گردد و مشق عشق نمی‌نویسد. و نیز بدین علّت است که او ژنتیکی به نبوت نمی‌رسد و حبیب خدا نمی‌ماند. باری، پیامبر پیامبر می‌شود چون خود را ساخته و پرداخته می‌سازد و پیامبر می‌شود، چون:«مرد مومن در نسازد در صفات/مصطفی راضی نشد إلا به ذات»/(اقبال لاهوری/دیوان اشعار). نتیجتاً، می‌باید چنین گفت که اثر حاضر بدلیل قرائتی غیرعقلانی-مجازی از پیامبرخاتم(ص)، نمی‌تواند ملاک و مبنای مناسبی جهت درک و شناخت این پیام‌آور نیک‌خصال به حساب آید، و __همانگونه که دین‌دارانِ معیشت‌اندیش را اقناع می‌سازد،__ دین‌داران معرفت‌اندیش را نیز مرضی گرداند. چه، این اثر تصویر باورناپذیری از کودکی دوازده را ساله نشان می‌دهد، که (این تصویر،) نه با علائم و ادله‌های درون‌متنی سازِگاری دارد و نه با استدال‌گری‌های عقل و قوۀ تحلیل. که این امر وفق ایضاح بالا، در هشت بند بلیغ گردیده‌است.  

علی‌ای‌حال، در اینجا با ذکر بیانی از دکتر عبدالکریم‌سروش__که آشکاراً به موضوع این مجال نیز مرتبط می‌باشد،__بسطِ این کلام را به پایان می‌رسانیم و پای این گفتار را بیش از این دراز نمی‌نماییم، باشد که کارگشا افتد و باری از دوش بردارد:

ما مشکلاتی داریم در عالم دین‌داری، و یکی از مشکلات ما این‌است که پیغمبر شناسی ما دچار افراط و تفریط است. از یک طرف یک عده‌ای پیامبر را چنان انسان ماورائی معرفی می‌نمایند که اصلاً توقع پیروی از او را نمی‌شود داشت، آنقدر دور می‌شود از آدم که به گرد پای او هم نمی‌توان رسید. باری، چنین کسی با چنین کاری در واقع مسلمان شدن را مشکل می‌کند، الگوی تربیت دینی را از دست ما می‌گیرد، می گویند این مرد، این کسی که از آن پیروی می‌کنید آنقدر ارتفاع گرفته است و بالا رفته، تبدیل به یک نقطه شده است در سماوات، فقط همان یک نقطه را می‌شود دید، هیچ خطوط چهرۀ او مشخص نیست، و این یک افراطی است که در اینجا صورت می‌گیرد و این غلط است، به این معناست که می‌گوییم پیامبر(ص) را باید زندگی کرد، یعنی باید او را در دست‌رس پیروانش قرار داد. باید گفت او کسی است که می‌خورد، می‌خفت، ازدواج می‌کرد، جنگ میکرد، عصبانی می‌شد خشنود می‌شد، مسافرت می‌رفت، استراحت می‌کرد، خسته می‌شد در خواب می‌ماند، همه اینها را باید در برابر پیامبر گفت که اینها در قرآن هم آمده است… **

 

پی‌نوشت:

* تذکار: نقدهای وارده، بر جنبه‌های مجازی-غیرعقلانی اثر مذکوراست، که بر سویه‌های حقیقی-عقلانی آن کاملاً می‌چربند.

** مراجعه کنید به سخنرانی «پیامبر(ص)، الگوی تربیتی اسلامی»/ بخش اول.

 

 بیست و ششم شهریورماه هزارو سیصدونودچهار

حسین پورفرج

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

13 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
محسن مرادی
محسن مرادی
مهر ۸, ۱۳۹۴ ۸:۲۰ ق٫ظ

یکی از بزرگترین اموزه های زندگی بنده حقیر این است اگر انسانی بزرگ میشود بر خود هزاران توهین و افطرا شنیده است و همین طور هم بسیار تعریف و تمجید.بزرگی اندیشه ان ها بر هر نیش و کنایه ای بزرگ تراست.حرف من این است که چرا خودمان بر سر خود میکوبیم و هر کجا سفیدی میبینیم آن را با نقد سیاه پر میکنیم. از نظر نقادان محترم ما هیچ کار فاخری وجود ندارد مگر آن ان عکس به اثبات برسد.این خاصیت اندیشه های بزرگ است که هم از دوست میخورد و هم از دشمن.جدا از این که ایا رسول مجیدی… مطالعه بیشتر»

نیما حق پور
نیما حق پور
مهر ۷, ۱۳۹۴ ۵:۰۸ ق٫ظ

بنده مقاله ای نگاشته ام با عنوان «تاریخ صدر اسلام در منگنه بی خردی موافقان و بی انصافی مخالفان» در نقد مقاله ای با عنوان «نگاهی به فیلم محمد ساخته مجید مجیدی». این مقاله در رادیو کوچه در لینک زیر منتشر شده است:
http://radiokoocheh.com/3222

حسین پورفرج
حسین پورفرج
مهر ۴, ۱۳۹۴ ۳:۲۱ ب٫ظ

رضای گرامی
با سلام و ادب
همۀ آنچه در بالا ذکر شد در مقالات آتی تز صراط مستقیم نواندیشی اسلامی انشالله به زودی منتشر خواهد شد. که امیدوارم آنجا نیز با نگاه نقادانه و محققانه خود بازهم اینجانب را در تنقیح افکارش یاری دهید.
بامهر

حسین پورفرج
حسین پورفرج
مهر ۴, ۱۳۹۴ ۳:۱۷ ب٫ظ

با سلام و ادب
جناب مصطفی گرامی همۀ آنچه شما بدآن اشاره نمودید و حقا درست هم اشاره نموده اید طی کتابی از سوی این حقیر تحت عنوان «بازپیغمبرشناسی» همینک در اختیار ناشر است که اگر مقبول واقع شود و مجوزهای لازم را کسب کند به زودی روانۀ بازار خواهد شد و انشالله مورد نقد و داوری قرار خواهد گرفت. در کتاب مذکور بنده تمام سعی خود را نموده تا سیمایی از پیامبر انسانی-معنوی را به تصویر بکشم که هم روحیاتِ عاطفی و روحانی دارد و هم گرایشات مادی و معیشتی. که امیدوارم این کوشش به ثمر بنشیند.
با درود

سید مصطفی مصطفوی
سید مصطفی مصطفوی
مهر ۴, ۱۳۹۴ ۱۰:۲۵ ق٫ظ

جناب آقای حسین پورفرجدرود برشمامطلب زیبایی بود، معتقدم اگر ما پیامبر خود و هدف از نبوتش را می فهمیدیم بسیاری از مشکلات امروز را نداشتیم. سو برداشت از زندگی و سنت او ما را به انحراف خواهد کشاند. به واقع او انسانی بود مثل انسان های دیگر که البته “برگزیده” بود و در مسیر خودسازی خود البته برگزیده شد تا ما را به سوی خداوند نشانه و رهنما باشد. معجزه او اخلاق و قرآن است که همین باید مبنای ما در شناخت او باشد و شاید مهمترین سند قابل اتکا در شناخت پیامبرمان قرآن است که او و شخصیتش را… مطالعه بیشتر»

رضا
رضا
مهر ۳, ۱۳۹۴ ۵:۰۰ ب٫ظ

[quote name=”حسین پورفرج”]رضای گرامی سلامبهتر می دانم که ابتدا گزاره شما که بسیار عام است ترجیحا خاص گردانم. بگذارید گزاره مذکور را اینگونه پی بگیریم: حدود و ثغور راویات دینی__که البته تاریخی است__ با اسلام در شرایط حاضر. به گمانم در چند نکته پاسخ این امر ضروری است:۱_ تمایز قائل شدن میانِ امور universal و local دین در مقام شریعت.(به این امر در بخش آتی تز صراط مستقیم نواندیشی اسلام توسعا پرداخته ام)۲- توجه به فرازمانی بودنِ امر نخست و زمانی بودن امر دوم.۳-توجه به اینجا اکنون و جهان.۴-اینجا و اکنون جهان حامل امور نخستین است.۵-اینجا و اکنون جهان، امور… مطالعه بیشتر»

جواد الف
جواد الف
شهریور ۲۹, ۱۳۹۴ ۹:۵۷ ب٫ظ

با سلام مفهوم [b]«ضلالت»[/b] و [b]«هدایت»[/b] در صدها ها آیه قرآن به روشنی تبیین شده است: ضلالت: عبودیت غیرخداهدایت: هدایت به صراط مستقیم عبودیت خدا محمد بن عبدالله قبل از هدایت و رسالت و نزول قرآن، بر اساس نص صریح قرآن: ۱ ) در [b]«ضلالت»[/b] بوده است و خد او «هدایت» کرده است (ضحی:۷). ۲ ) درکی از [b]«کتاب[/b]» و [b]«ایمان»[/b] نداسته است، تا خدا او را به «صراط مستقیم» هدایت کرده است (شوری:۵۲). ۳) از [b]«غافلین»[/b] بوده است (یوسف:۳) وَوَجَدَکَ [b][u]ضَالًّا[/u] [u]فَهَدَى[/u][/b] (ضحی:۷) وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا؛ [b]مَا کُنتَ تَدْرِی مَا [u]الْکِتَابُ[/u] وَلَا [u]الْإِیمَانُ[/u][/b]، وَلَکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا… مطالعه بیشتر»

حسین پورفرج
حسین پورفرج
شهریور ۲۹, ۱۳۹۴ ۴:۰۱ ب٫ظ

خانم مریم. با سلام
اگر امکان دارد سوال خود را کمی واضح تر مطرح نمایید تا قابل پاسخ گویی باشد.
با درود

حسین پورفرج
حسین پورفرج
شهریور ۲۹, ۱۳۹۴ ۳:۵۴ ب٫ظ

رضای گرامی سلامبهتر می دانم که ابتدا گزاره شما که بسیار عام است ترجیحا خاص گردانم. بگذارید گزاره مذکور را اینگونه پی بگیریم: حدود و ثغور راویات دینی__که البته تاریخی است__ با اسلام در شرایط حاضر. به گمانم در چند نکته پاسخ این امر ضروری است:۱_ تمایز قائل شدن میانِ امور universal و local دین در مقام شریعت.(به این امر در بخش آتی تز صراط مستقیم نواندیشی اسلام توسعا پرداخته ام)۲- توجه به فرازمانی بودنِ امر نخست و زمانی بودن امر دوم.۳-توجه به اینجا اکنون و جهان.۴-اینجا و اکنون جهان حامل امور نخستین است.۵-اینجا و اکنون جهان، امور ثانی(local) انجا… مطالعه بیشتر»

رضا
رضا
شهریور ۲۹, ۱۳۹۴ ۸:۱۵ ق٫ظ

امیدوارم کامنتی که در بالا گذاشته ام، پایه ای برای درافتادن بحثی جدی در مورد رابطه‌ی وثاقت روایت تاریخی با دین و ایمان ایجاد شود و به این امر مهم بی توجهی نشود. مخصوصا از سوی نویسنده ی با دقت و جستجوگر متن مقاله ی بالا.

مریم
مریم
شهریور ۲۹, ۱۳۹۴ ۴:۰۸ ق٫ظ

سلام خدمت نگارنده ی محترم
نظرتان راجع به آیه ی ۱۴۶سوره ی بقره :الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» و آیه ی ۷۶ سوره ی بقره : وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلی‏ بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
و آیه ی ۸۹ همان سوره: وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرینَ، چیست؟

رضا
رضا
شهریور ۲۸, ۱۳۹۴ ۱۰:۰۴ ب٫ظ

آقا این ها رو ولش کنیم، پول را بچسبیم و خدمت گزاری و شهرت، که از اولین لحظه تا آخرین لحظه ی این پروژه، قلب تپنده ی کار بوده.همین نکته رو به خوبی می تونیم در اینترنت، دنبال کنیم و سرنخ ها رو ببینیم.“چون که صد آید، نود هم یش ماست” :ما که همین حالاش هم، آقای ملکیان که زنده و حی و حاضرند، حرفی می زنند، بعد خودشون متعرض می شن که بابا این حرف رو من زده ام، اما همه ی حرف من نبوده. من یک ساعت و نیم حرف زده ام، اما این فقط ده دقیقه از… مطالعه بیشتر»

آکاهی
آکاهی
شهریور ۲۸, ۱۳۹۴ ۸:۳۶ ب٫ظ

آقای مجیدی در جائی گفته بود که از زندگی رسول خدا در نوجوانی فقط ۶ صفحه سند وجوددارد واو از این ۶ صفحه یک فیلم ۳ ساعته ساخته است! بطور طبیعی فیلم باید مملو از خرافات باشد

13
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx