نقدهایی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر
نقد هشتم؛ زنان و پوشیدن جامههای بلند
مؤلف کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر پس از بحث شیوع برهنگی در زمان پیامبر در مبحث دوم از جامههای بلند اشرافی بحث میکند؛ ثروتمندان با پوشیدن لباسهای بلند، ثروت خود را به رخ دیگران میکشیدند که پیامبر از این پوشش به شدت نهی مینماید. وی نتیجه میگیرد که پیامبر مردان و زنان را در استفاده از جامههای بلند در قسمتهای مختلف اندام حتی به قیمت نمایان شدن ساق پا و ساعد دست، نهی نموده است. این مدعی در کنار مدعیات پیشین مؤلف، مقدمهای برای اثبات عدم امکان تشریع حجاب امروزی در جامعه عصر پیامبر است. این ادعای مؤلف نیز دارای اشکالهای متعددی است که جداگانه به بحث میگذارم. اختصاص جامههای بلند به طبقه اشراف، علت نهی پیامبر، میزان پوشانندگی مجاز پس از نهی و شمول نهی نسبت به زنان؛ موضوع انتقادهایی است که در پی میآید.
بنابر روایات متعددی که از طریق اهل سنت وارد شده است، پیامبر فرموده است که هرکس لباسش را از روی تکبر به زمین کشد خداوند روز قیامت به او نمینگرد: «من جرَّ ثوبه مخیله لم ینظر الله إلیه یوم القیامه»(صحیح البخاری، ج۱۰، ص ۲۵۸) این نهی تنها در مورد ازار نیست و در روایات دیگری برای سایر لباسها نیز به کار رفته است. (سنن ابیداوود، ج۱۱، ص ۱۵۳)
مؤلف محترم این نوع پوشش را تنها مخصوص طبقه ثروتمند جامعه دانسته و به همین دلیل یکی از دلایل نهی را حس نوع دوستی و عدم آزردگی بینوایان میداند. در هیچکدام از روایات این بحث، واژهای که چنین دلالتی داشته باشد به کار نرفته است. همچنین توجه به وضعیت اجتماعی افرادی که پیامبر آنها را از پوشیدن لباسهای بلند نهی کرده است نیز نشان نمیدهد که همه از طبقه ثروتمند جامعه بودهاند. جابر بن سلیم یکی از افرادی است که پیامبر او را از پوشیدن جامه بلند نهی میکند : «عن أبی جری الهجیمی[جابر بن سلیم] قال: أتیت رسول الله صلى الله علیه وسلم ، فقلت یا رسول الله ؟ إنا قوم من أهل البادیه فعلمنا شیئاً ینفعنا الله تبارک وتعالى بهفقال … وإیاک وتسبیل الإزار فإنه من الخیلاء والخیلاء لا یحبها الله عز وجل، نزد پیامبر رفتم و گفتم ما مردمانی از اهل بادیه هستیم چیزی یادمان بده که خدای تبارک و تعالی بدان نفعی به ما برساند. پس فرمود:… بپرهیز از کشاندن ازار بر روی زمین که از تکبر است و خداوند تکبر را دوست ندارد» (مسند احمد، ج۵، ص۶۳) پیامبر او را از پوشاندن لباسهای بلند نهی میکند؛ در حالیکه او از اهل بادیه است و اهل بادیه معمولاً جزء طبقه ثروتمند به شمار نمیآیند.
علت نهی پیامبر از این نوع پوشش نیز در بحث حاضر اهمیت دارد. در روایات متعددی که مؤلف نیز ذکر مینماید، علت نهی متکبرانه بودن این رفتار بیان شده است. این نوع لباس پوشیدن در جامعه عرب آن زمان نوعاً نشاندهندهی روحیه تکبر بوده است و به همین دلیل پیامبر از آن نهی نمودهاند. (ص ۴۳- ۴۵) درواقع نهی اصلی به رفتار متکبرانه تعلق گرفتهاست که یکی از مصادیق بارز آن در جامعه پیامبر پوشیدن لباسهای بلند بوده و ممکن است در فرهنگ دیگری این نوع لباس چنین دلالتی نداشته باشد. مؤلف محترم در نتیجهگیری نهایی بدون توجه به علت نهی به صورت کلی نهی پیامبر را شامل لباسهای بلند دانستهاند.
مسئله سومی که در بحث ما اهمیت بیشتری دارد مقدار پوشش جایز در نظر پیامبر است. بنابر نظر مؤلف نتیجه این نهی برهنه ماندن بخشهای قابل توجهی از پاست بهگونهای که با امتثال این نهی لباسها حداکثر تا زانو را میپوشانده است. دلیل اصلی این برداشت شگفتانگیز مؤلف نظر شاذ وی درباره معنای واژه ساق است. درباره این نظر مؤلف و معنای ساق در نقدهای پیشین به تفصیل بحث نمودهام. وی بدون آنکه شاهدی برای ادعای خود ذکر نماید، در بحثهای پیشین ساق را به معنای ران و در این بحث، بالاتر از ساق کنونی و منطبق بر زانو میداند. (ص۴۶) این نظر مؤلف سبب میشود که وی از روایاتی که حد مجاز بلندی لباس را تا نصف ساق میداند، نتیجه بگیرد که لباس مشروع در نظر پیامبر چیزی مانند دامن کوتاه است.
در روایتی پیامبر به عبدالله بن عمر امر میکند که ازارش را بالا ببرد تا به نصف ساق برسد: «عبد الله بن عمر قال: مررتُ على رسول الله صلى الله علیه وسلم، وفی إزاری استرخاء فقال: یا عبد الله ارفع إزارک. فرفعته ثم قال: زد. فزدت فما زلت أتحراها بعد ، فقال بعض القوم: إلی أین ؟ فقال إلى أنصاف الساقین» (ص ۴۷) بنابر معنای صحیح واژه ساق مقداری که از پا بنابر این روایت نمایان میشود، فاصله بین غوزک تا نصف ساق است. در روایت دیگری مقدار جواز تا غوزک دانسته شده، بیشتر از آن مشمول عذاب الهی بیان میگردد: أبی سعید رضی الله عنه قال: سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول : «أزره المؤمن إلى نصف الساقین، ولا جناح علیه فیما بینه وبین الکعبین فما أسفل من ذلک ففی النار، ازار مومن تا نصف ساق است و تا غوزک پا نیز جایز است اما پایینتر از آن در آتش است.» (سنن ابیداوود، ج۱۱،ص۱۵۲) بنابر این روایت مقداری که پیامبر از آن نهی میکند تنها بخشی از ازار است که از غوزک پا فراتر میرود و هنگام راه رفتن به زمین کشیده میشود. مؤمنانی که به این آموزه پیامبر عمل کنند و تا غوزک پا را بپوشانند کل پایشان تا غوزک پوشیده خواهد بود و برخلاف نظر مؤلف بخش قابل توجهی برهنه نمیماند.
مسئله چهارمی که در این موضوع بررسی مینماییم شمول این نهی نسبت به زنان است. مؤلف محترم این نهی را شامل زنان نیز میداند زیرا اولاً زنان از هیچکدام از روایات استنثاء نشدهاند، ثانیاً علت نهی مختص مردان نیست و سوم این که روایتی خاص زنان وجود دارد. این نظر مؤلف برخلاف اجماع منقول از علماست. قاضی عیاض فقیه و محدث قرن پنج وشش معتقد است که بلند بودن لباس زنان بنابر نظر اجماع علما جایز است (فتح الباری، ج۱۰، ص۲۵۹). نووی از فقها و محدثین قرن هفتم نیز در ذیل یکی از همین روایات چنین اجماعی را نقل مینماید (شرح النووی علی صحیح مسلم. ج۱۳، ص ۲۸۸) برخلاف نظر مؤلف که معتقد است زنان از این روایات استثناء نشدهاند، در روایت دیگری از پیامبر تفاوت زنان و مردان در این نهی به خوبی بیان شده است:
أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال : من جرَّ ثوبه خیلاء لم ینظر الله إلیه یوم القیامهفقالت أم سلمه: فکیف یصنع النساء بذیولهن ؟ قال: یرخین شبراّ فقالت : إذا تنکشف أقدامهن قال : فیرخینه ذراعاً لا یزدن علیه. هرکس لباسش را به تکبر به زمین کشد خداوند روز قیامت به او نگاه نمیکند. امسلمه پرسید: پس زنان با دنباله لباسهایشان چه کنند؟ پیامبر فرمود: یک وجب رها کنند. پرسید: در این صورت قدمهای آنان آشکار میشود. فرمود: پس یک ذراع و نه بیشتر.» (سنن الترمذی، ج۵،ص ۴۰۶)
بنابر این روایت فهم امسلمه از روایات نهی عدم شمول آن نسبت به زنان است، به همین دلیل دوباره از پیامبر درباره لباس زنان پرسش میکند. بنابر این روایت جایز است دنباله لباس تا یک ذراع (فاصله بین مچ تا آرنج) باشد به گونهای که روی پا (قدم) را نیز بپوشاند. نکته دیگری که از این روایت به دست میآید حساسیت امسلمه نسبت به پوشش روی پای زنان است؛ گویی که لزوم پوشش روی پای زنان، دانش پس زمینهای این گفتگوی بین پیامبر و امسلمه است و بحث تنها بر سر چگونگی پوشش آن صورت گرفته است. بنابر این روایت، لباس زنان پس از نهی پیامبر همچنان کل پاهایشان را میپوشاند و چیزی از آن برهنه نمیماند.
نکته دیگری از روایات این بحث میتوان به دست آورد. از تعدد روایاتی که در نهی از جامههای بلند وارد شده است میتوان شیوع این پدیده در جامعه عرب آن زمان را فهمید.اگر این پدیده شیوع چندانی نداشت و تنها محدود به جمع اندکی بوده باشد تعداد فراوان روایات نهی، غیرحکیمانه به نظر میرسد. این نتیجه برخلاف برداشت مؤلف کتاب حجاب شرعی است. وی بدون توجه به طبقات مختلف اجتماعی، برهنگی را حالت رایج جامعه میداند؛ در حالیکه به نظر میرسد در جامعه زمان پیامبر پوششهای مختلفی بوده است. همانگونه که پوشیدن جامههای بلند رواج داشته است، در میان مردم فقیر به ویژه اهل صفه، ناهنجاریهایی در سالهای اول اسلام دیده میشده است که با گسترش رفاه نسبی در جامعه اسلامی، آن مقدار نیز برطرف گشته است.
بحث بعدی مؤلف درباره توصیف لباسهای مردم در زمان پیامبر است که به یاری خدا موضوع بحث آتی ما خواهد بود.